ترکیبی از تندروی و میانه روی

                        بسم الله الرحمان الرحیم.

            صفحه ی 15 مقدمه ی عباس عبدی (از صفحات 11 تا 15) بر کتاب اکبر گنجی، اصلاحگری معمارانه (آسیب شناسی گذار به دولت دموکراتیک ِ توسعه گرا)، تهران، طرح نو، 1379:

            «سخن آخر این که برای خود ِ من این سؤال مطرح است که ملاحظه کاری و رعایت مصلحت و کوتاه آمدن تا چه حد می تواند مؤثر و کارساز باشد؟ هیچ روزنامه ای به اندازۀ سلام ملاحظۀ برخی از مسائل را نمی کرد، وقتی مدیر مسؤول محترم آن حاضر نشد، در دادگاه ویژۀ روحانیت ذره ای خلاف این ملاحظات گام بردارد، ولی نحوۀ برخورد صدا و سیما و دادگاه و جناح مخالف چه بود؟ به همین دلیل بود وقتی که آقای محتشمی مدیر مسؤول بیان به رعایت برخی ملاحظات توصیه می شد، مدعی بود که آقای موسوی خوئینی ها که رعایت کردند، چه نتیجه ای حاصل شد که با عدم رعایت آنها برای من حاصل نخواهد شد. و دیدیم که چنین بود.

            وقتی که آقای نوری به عنوان وزیر کشور در مجلس پنجم استیضاح شد، توصیه به مدارا شد، ولی نتیجه چه بود؟ و به همین دلیل وقتی که به دادگاه برده شد، حتی بیش از آنچه اعتقاد داشت حاضر بود در مواجهه با دادگاه و مدعیات آن از خود واکنش نشان دهد، بنابراین بحث تندروی و میانه روی نکته ای نیست که بتوان آن را در یک کلام و مصداق به پایان برد، شاید ترکیبی از این دو ویژگی برای هر جامعه ای گریزناپذیر است.»

نظرات 4 + ارسال نظر
سید سپهر سیدزمانی شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:36 http://www.sepehr65.persianblog.ir

ممنونم از لطفتون

اگه ایمیلو پیدا کردین حالا که اس ام اس هم زدین با
اجازه خودشون همراهشونو هم بهم بدین.من همراه
محسن جانو هم داشتم که از گوشیم پاک شد و چون
فیلترشکن هم ندارم از ایشون به رغم گرمی که داریم
دور موندم

در پایان حالا که سیممون وصل شده شما هم به وبلاگ
من بیاین و مطالب منو بخونین.

ghasemfam شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 14:20

سلام

* مساله‌ این است که تندروی و میانه‌روی چگونه و نسبت به چه چیزی یا چه کسی سنجیده می‌شود. به هر حال شاخص‌های مبهم و شخصی است.


** در ارتباط با پست اخیرم به این فکر می‌کردم که ما شیعیان چقدر محرفان قدری هستیم. مثلا به جای آن که به سفارشات ائمه در راستای مقابله و مخالفت با خوی استبدادی و شاهی توجه کنیم می‌آییم در رقابت با پادشاهان آن‌ها را و نوادگانشان را ملقب به عنوان شاه می‌کنیم مثلا: شاه عبدالعظیم. شاه جمال. یادم هست که در هیات عزاداری روستایمان به یاد امام حسن و امام حسین ع شاه حسن و شاه حسین می‌گفتند. و در مقابرشان رفتاری می‌کنیم که در دربار شاهان رایج بوده است.

بر روی قبر بزرگ مردی که از انداختن حصیری بی‌مقدار در منزلش پرهیز می‌کرد و به یاد گرسنگانی که احتمال می‌داد در ذیل حکومتش باشند سیر نمی‌خورد و به نان جویی قناعت می‌کرد، خشت‌های طلا می‌گذاریم! و بعد هم با سربلندی و افتخار خود را شیعه‌ی علی ع می‌نامیم.

فرهاد شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:42

سایتهای مورد نظر شما:
http://m-shirazi.persianblog.ir/
http://www.real-islam.org.uk/
یا علی

هادی بیات یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:56

سلام علیکم. پدر ما را همین ملاحظات و مصلحت درآورد و ما را به این جا کشاند. و البته خیلی چیزها را مصلحت نیست بگوییم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد