سفر من و خانواده ام به مشهد: تجربه ی اول: «حق انتخاب»

                  بسم الله الرحمان الرحیم.

            السلام علیک یا علی بن موسی الرضا السلام علیک یا امام الهدی و العروة الوثقی و رحمة الله و برکاته.

            من و همسرم و پسرم از جمعه ده تیر 1390 تا دوشنبه سیزده تیر 1390 مشهد بودیم. اداره ی محل کار خانمم هر چند سال این موقعیت را فراهم می کند کارمندانش با پرداخت یک چندم (یک پنجم؟) هزینه ی بلیت هواپیما و هتل و غذا، دو سه روز بروند مشهد. ما سه سال و نیم قبل رفتیم. الان هم نوبتمان شد. آن موقع پسرم شش ماهه بود. این بار چهار ساله.

            هتل محل اقامت ما، البته من نشمردم ستاره هایش را، اما مثل این که چهار ستاره بود. هم دفعه ی قبل و هم این بار به این هتل رفتیم. در طبقه ی زیر همکف، رستوران هتل بود. سلف سرویس بود. ما سه ناهار و سه شام و سه صبحانه خوردیم در آن رستوران. همان طور که گفتم سلف سرویس بود. هر وعده، چند نوع انتخاب وجود داشت برای مهمانها. بله. دو سه بار که ما غذا خوردیم، پسر چهار ساله ام مفهوم «سلف سرویس» و «حق انتخاب» را متوجه شد، و وقتی به او گفتم «بابا، چی بیارم برات»، در حالی که از پشت میز بلند می شد و به سمت میز غذاها و سالادها و ... می رفت، گفت: «خودم انتخاب می کنم.»

            بله. پسر چهار ساله، مفهوم «حق انتخاب»، و ارزشمندی اش و مطلوب بودنش برای انسان را به سرعت متوجه شد، و به سرعت خواست از این حق «استفاده کند» و معطل نماند حق او. حال، آیا 75 میلیون ایرانی، که غالباً «ملت بزرگوار ایران» و «ملت شریف ایران» و «ملت رشید ایران» نامیده می شوند در زبان حکمرانان محترم ایران، البته رئیس مملکت را که حق ندارند مستقیم انتخاب کنند، و البته نوع نظام سیاسی را هم پدران ما قبول زحمت فرمودند و در تابستان 1368 و با حضور 56 درصد واجدان شرایط نظام سیاسی را «تغییرناپذیر» کردند و ما را قانوناً حقی برای اظهار نظر درباره ی آن نیست، و شخص دوم مملکت را هم که حق دارند مستقیم انتخاب کنند، بعد از این است که اعضای محترم شورای نگهبان نظر می دهند ما اعضای شورای نگهبان از این (مثلاً) هزار نفر این (مثلاً) چهار نفر را صلاح می دانیم و اجازه می دهیم شما انتخابشان کنید؟ اگر مسائل و جریانات به طور طبیعی باشد، و خواسته های انسانها به طور طبیعی بروز پیدا کند، آیا 75 میلیون ایرانی 12 عضو شورای محترم نگهبان را، که اتفاقاً آن 12 عضو محترم شورای نگهبان انتخاب شده ی مردم هم نیستند، از «خودشان» شایسته تر می دانند برای انتخاب صالح و ناصالح ِ نامزدهای انتخاب رئیس جمهور و نماینده ی مجلس و ...؟

نظرات 16 + ارسال نظر
شناس چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:06

سوغاتی چیزی آوردید آقا سید ؟

مهدی نادری نژاد چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:49 http://www.mehre8000.org

با سلام و زیارت قبولی
جنای سید محمدی
از سوغاتی شما متشکرم ولی به قول معممین گریز قشنگی زدید به صحرای کربلا

صدرالدین مشتاق نایینی چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 13:11

به نام خدا
سلام علیکم
زیارت قبول.ما رو هم دعا کردی؟
سید نمی خواهی دست از این تدقیقات خطرناکت برداری پدر جان!راستی اسم آقازاده چی هست؟فکر کردم بزرگتر از این حرفها باشد.خدا حفظش کند.
راستی یک مطلبی نمی دانم متوجه شدی ما ایرانی ها سر سلف سرویس گاهی اوقات چه بی فرهنگی هایی که نمی کنیم؟هجوم بی امان و ... البته حق انتخاب اولش چنین مشکلاتی هم دارد ولی باید فرهنگ سازی بشود.می ترسم از روزی که حق آزادی و انتخاب برایمان شبیه سلف سرویس شود و نتایج مخربی به بار آورد.و بعدش دشمنان دموکراسی بگویند دیدی اینها جنبه آزادی را نداشتند.

فرزانه چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:01 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
زیارت قبول آقای سید محمدی
زیارت پر برکتی بوده ... حق انتخاب را الان بچه ها بیشتر از بزرگتر ها می دانند چیست ؟
بزرگتر ها اصلاً یادشان رفته انتخاب چیست!

فروز چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 19:13

سلام. من هم البته پارسال ماه رمضان به انجا رفتم با خانواده ام. اما از ان جا که سازمان ما از این دست لطف های هتلی چند ستاره ای نمی کند مجبور شدم بنده های خدا را در یکی از ان مدارس در و پیت ان چنانی اسکان دهم. و البته تنها حق انتخاب ما ُ- انتخاب میان قیمت های غذایی گران تر از گران بود و البته دیگر چیزها. من اما اگر زمانی فرزندی داشته باشم هیچ گاه با او اجازه تخواهم داد از این دست لقمه ها بخورد. لقمه های سپاهیانه و بسیجیانه. من به او خواهم اموخت بدون این که چیزی را به او تحمیل کنم که گرد گور هشتمین اختر تابان فضای مقدسی وجود دارد که از دستان پینه ی بسته ی بیچارگانی پول روی هم می انبارد و به کار سازمان سیاسی ای می پردازد که به قیمت گرفتن لقمه از دهان یک عده حق انتخاب در میان انواع سالادها را به دیگران می دهد. سوء تفاهم نشود آقای محمدی من گمان می کنم یک مسلمان باید نسبت به بیت المال حساسیت خیلی بیشتری داشته باشد. من خیال می کنم ان بارگاه های مفدس با ان طراحی های شگفت انگیز هنری امکان بقای بیشتری برای چنین نظام سیاسی فراهم می او.رند تا مساله ی ای که در این پست مطرح نموده اید.
من اگر می بودم می پرسیدم درامدهای استان قدس رضوی چگونه به بقای چنین حکومت بیدادگر کمک می کند. من اگر می بودم می پرسیدم در یک دموکراسی دینی اینده از نوع اقای محمدی در اینده چه نوع خط مشیی در برابر این گونه درامدها در مشهد و قم و جمکران و شیراز و .... در پی خواهند
گرفت.
و من اگر بودم بازهم می پرسیدم برای شیعه ای چون اقای سید محمدی چقدر محتمل است که یک نفر زرتشی یا بهایی را به عنوان رئیس مملکت ایران انتخاب نمایند. به نظر من این سوال خط قرمز روشنفکری دینی است. اقای محمدی من شما را را ادمی ازادیخواه و البته برتر از ان ادمی شجاع می دانم . با این وجود ایا برای این که تصور جامعتری از بینش سیاسی شما داشته باشم خواهش می کنم به این سوال من پاسخ دهید. ایا در دموکراسی دینی مد نظر شما جایی برای اول شخص بودن یک بهایی به عنوان رئیس مملکت وجود دارد. می دانید که بهاییت تشیع را منسوخ می داند و ... . البته من بهایی نیستم و ان را گمراهی ای سوار شده بر دم تشیع می دانم. اما به گمان من حقوق شهروندی ربطی به دین و مذهب کسی ندارد. لز دید من یک نفر بهایی یک نفر زرتشتی یک نفر یهودی یک نفر مسیحی یک نفر مسلمان و یک نفر اگنونتیسیست و یک نفر اته ایست یک نفر سکولار و یک نفر لائیک به همان اندازه شایستگی برخورداری از پست ریاست مملکت را دارد که رئسای خود خوانده امروز ایران نظر شما چیست. ایا در حکومت مد نظر شما روشنفکران دینی چنین چیزی محتمل است. و ایا در حکومت دینی اینده ی مد نظر شما همه ی این گروه ها از حقوق یکسان برای رواج ازاد افکار و عقاید را خواهند داشت. دوست دارم به این پرسش من پاسخ دهید زیرا از بس چنین پرسش ها را پشت گوش می اندازید که گمان می گنم ریز جامه ی ازادی خواهی تان هنوز دیوی از ان زمان های دیرینه خرناس می کشد.

سیدعباس سیدمحمدی - فروز چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 22:42 http://seyyedmohammadi.blogsky.com

سلام علیکم.

دیدگاه و اعتقادات مذهبی ام برای آشنایانم ظاهراً روشن است. من خداباور و مسلمان و شیعه ی دوازده امامی هستم. در اعتقاداتم راسخ هستم. همچین کمسواد هم نیستم در دفاع از اعتقاداتم. دیدگاه سیاسی ـ حکومتی ام هم این است که در یکی از مقالات سابقم نوشتم:


دموکراسی ی واقعی ، راه رُشد سیاسی و اجتماعی ی مردم در تمام دنیا است
بسم الله الرحمان الرحیم.
می گویند باید قبل از دموکراسی، لیبرالیسم بوده باشد، تا دموکراسی موفق شود. قانون اساسی ی مشروطیت و قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران را مثال می آورند.
می گویند دموکراسی دروغ بزرگ بشر است.
من این حرفها را قبول ندارم. من می گویم:
1) در هر جامعه ای، اسلامی یا مسیحی یا الحادی، مردم باید بتوانند مقدّرات سیاسی و اجتماعی ی خود را تعیین کنند. مقدّرات سیاسی و اجتماعی، یعنی انتخاب کاملاً آزاد مقامهای سیاسی ی مؤثّر، و انتخاب کاملاً آزاد نوع حکومت. حق مطلق تعیین مقدّرات سیاسی را من «دموکراسی ی واقعی» می نامم.
2) اگر دموکراسی ی واقعی در جامعه ای به دست آید، و در عالی ترین سطوح به رسمیت شناخته شود و اجرا شود، مردم قاعدتاً برای این که دموکراسی را پربارتر کنند و به اهداف عالی ی سیاسی و اجتماعی شان برسند، احزاب آزاد و فعال و رسانه های آزاد و فعال ایجاد می کنند. احزاب آزاد و رسانه های آزاد، محصول دموکراسی ی واقعی است. احزاب آزاد و رسانه های آزاد، در اختیار عالمان و دانشمندان و مؤمنان و ملحدان و سیاسیون و همه است. احزاب آزاد و رسانه های آزاد، آراء و افکار توده ها و آراء و افکار «افراد اندیشمندتر و متخصص تر»[*] را تا حد ممکن به هم می شناساند و به هم نزدیک می کند در هنگام انتخاب کردن مستقیم یا غیر مستقیم (مستقیم بودن یا غیر مستقیم بودن انتخاب فلان مقام سیاسی مطلقاً باید به خواست و اراده ی توده ی مردم باشد) مقامات مؤثر سیاسی و هنگام رفراندوم نوع حکومت. یعنی نیازی به تشکیل مجلس نخبگان نیست. احزاب آزاد و رسانه های آزاد، هم خواست مردم را نشان می دهند هم به مردم آموزش می دهند. نخبگان از رسانه های آزاد و احزاب آزاد استفاده می کنند. توده ها هم استفاده می کنند.
3) وقتی در جامعه ای دموکراسی ی واقعی وجود ندارد، یعنی مردم حق انتخاب کاملاً آزاد مقامهای سیاسی ی مؤثر را ندارند، و قاعدتاً در این جامعه احزاب آزاد و رسانه های آزاد ایجاد نمی شود.
4) دموکراسی ی واقعی، راه رُشد سیاسی و اجتماعی ی مردم در تمام دنیا است.
5) دموکراسی ی واقعی، با ابزارهای مولود خودش، یعنی احزاب آزاد و رسانه های آزاد، به مرور به سمت عمق بیشتر و رُشد بیشتر می رود.
6) در پدیده های اجتماعی، اگر به نتیجه ی 100 درصد نرسیم، این از نقص ذاتی یا غیر ذاتی ی روش مورد استفاده نیست. اگر حکومتی بخواهد تمام مردمش ملحد باشند، بالأخره اون وسط مسط ها چند نفر هم مؤمن می شوند! اگر حکومتی بخواهد تمام مردمش خداباور باشند، اون وسط وسط ها، چند نفر هم ملحد می شوند! در پدیده های اجتماعی معمولاً به نتیجه ی 100 درصد نمی رسیم.
7) نواقص و اشکالاتی که ممکن است در دموکراسی ی واقعی دیده شود، یا افراد قائل به نخبه سالاری و مدلهای حکومتی ی غیر از دموکراسی ی واقعی را دلخور کند، درمانش تجویز فاشیسم و استبداد، در لفافه ی الفاظ قشنگ نیست.
8) وجود داشتن یا نداشتن دموکراسی ی واقعی در کشورهای مختلف را، با تعریفی که از دموکراسی ی واقعی ارائه کردم، می سنجم. ایران را با آمریکا نمی سنجم. آمریکا را با ایران را می سنجم.
9) احدی صلاحیت ندارد مردم را فاقد حق مطلق تعیین مقدّرات سیاسی و اجتماعی ی خود بداند.



*) «افراد اندیشمندتر و متخصص تر» را به جای «نخبه ها» و واژه های مشابه به کار می برم.


+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم فروردین 1389ساعت 17:56 توسط سیدعباس سیدمحمدی


پایان نقل یکی از مقالات سابقم.
این که رئیس مملکت شیعی ی ایران بهائی بشود یا نشود، طبق دیدگاه حکومتی ـ سیاسی ی من، بستگی به خواست و اراده ی ملت دارد و بستگی به این دارد قانون اساسی و قوانین عادی به اراده ی ملت چه گونه نوشته شود و تصویب شود. در «اراده ی ملت» در حکومت واقعاً دموکراتیک فرضی، البته شیعیان و بهائیان و بیخدایان و همه کس، نظرش را می گوید و احزاب و رسانه ها فعالیت می کنند.
اگر مملکت اکثریت قاطع یا مطلق جمعیتش پیرو تشیع باشند و مذهب رسمی هم برایش معرفی شود و رئیس مملکت قرار باشد پاسدار مذهب رسمی باشد، ظاهراً مقبول نیست که رئیس چنین مملکتی از بین غیر شیعیان انتخاب شود.

مهرگان پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:38 http://cherche.blogfa.com

سلام
اول متن شیرین بوداما این حلاوت دیری نپایید و تا آخر متن رو که خواندم اثری از آن حلاوت باقی نبود!

چه زود گذشتند این دوسال اندی!سینا را وقتی من دیدم فکر کنم یک سال و نیمه بود!اواخر 87 بودبه گمانم!حتی درست نمیتوانست حرف بزند!بچه شرین و آرامی بود به نسبت و خوب با من ارتباط برقرار کرده بود.الان باید شیطان هم شده باشد علاوه بر شیرین!

جواد خراسانی شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 00:10

سلام مشتی سید عباس!
احتمالا" همانقدر که خیلی ها توی این مملکت گل و بلبل هنوز نمی دانند سلف سرویس چی هست، به احتمال خیلی ها هم نمی دانند حق انتخاب چیست. زیاد حرص نخور.

حسن شنبه 18 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 http://hhamtaii.blogfa.com

البته بعد از زیارت قبولی، گمانم دارم دشمن‌تراشی می‌کنم ولی نکته‌سنجی بیت‌المالی فروز جای حرف دارد به نظرم. کلا اگر سخت بگیرد آدم، سخت می‌گذرد.
با احترام زیاد

فاضل قاسم‌فام یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 14:46 http://aknun.blogsky.com/

سلام
سفر با خانواده به ویژه با فرزند زیباست.
منتظر بودم بعد از احوالات هتل از حال و هوای حرم رضوی هم بخوانم. ولی خبری نشد. معلومه که هتل خوب بهتون رسیدن. مملکت به این خوبی چرا اینقدر ناشکری می‌کنی رفیق!

فروز یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 18:09

سلام- من دیروز اخرین امتحانم را دادم. مدتی کمک یکی از دوستان باید مشغول اب و گل شوم.
جناب اقای محمدی . سخنان تان مرا سریعا یاد بازار تبلیغات قبل از انقلاب انداخت در مورد این که همه ی شهروندان صاحب حقوق خواهند بود همه ی رسانه ها ازاد خواهند بود حتا مارکسیست ها هم می توانند با اندیشمندان مسلمان به بحث بنشینند و ... البته طبعتا من شما را با ایت الله خمینی و مزدوران اش همسان نمی گیرم. اما به گمان من مساله ی رابطه ی دین اسلام و مکتب تشیع با سیاست و حکومت پیچیده تر از این حرف هاست. به نظر می رسد دموکراسی به نظر شما یعنی حق مطلق اکثریت در انتخاب نظام سیاسی ای که مطلوب اوست. خوب چیزی که به یادم می اید ۱۲ فروردین ۵۸ است. مردم ۹۸ درصد به این قانون اساسی دانسته یا ندانسته رای دادند و این شد که می بینید. گذشته از ان در این ۳۰ و چند سال بینش شیعی این مردمان در اکثریت شان هیچ گاه خنثا نبوده است بلکه خیلی مواقع تعیین کننده ی اصلی جرانات سیاسی بوده است. مثال می خواهد حضور ملیونی ملت همیشه در صحنه بود در ضدریت با سران فتنه! خوب از قرار این اکثریت ها صد بار دیگر هم به همین نظام سیاسی تبعیض گر رای مثبت خواهند داد و البته بی هیچ تردیدی شمارشان نسبت به اقلیت ها از هر حزب و مرامی بیشتر خواهد بود. می خواهم بدانم در دموکراسی مورد نظر شما چه راه حلی برای مقابله با این گونه دیکتاتوری اکثریت ها زیر لوای حق انتخاب بسیاران اندیشیده شده است. فرموده اید در جامعه ای که اکثریت شان شیعه اند معقول این است که نظام حکومتی شیعی باشد. و البته معنای این مطلب این است که تفکر و اعتقادات شیعی در عرصه ی حکومت گری خود بخود ارزش بیشتری خواهد داشت. دست کم به این خاطر که مثلا اگر هیچ گونه تحمیلی هم در کار نباشد از طریق دولت ها بودجه ی بیشتری برای تبلیغ دینی عموم مردم اختصاص داده خواهد شد و بدون هیچ گونه ستمی مستقیمی بر اقلیت ها ستم بیشتری خواهد رفت. معنای این سخن این خواهد بود که طبعتاْ حوزه ی علمیه ی قم همچنان از اعتبار تبلیغاتی بیشتری نسبت به اقلیت ها برخوردار بود و در عرصه ی رواج افکار دست بالا را خواهد داشت. چنین نیست؟ اما به نظر من این مطلب که تعداد افراد تعیین کننده ی نوع حکومت از نظر دینی است نامعقول است چرا؟ خوب پایتان را فقط از ایران و مسائل اش را بیرون برید و ببینید می شود این قانون را برای کشورهای دیگر هم اجرایی دانست. هندوستان یکی از بزرگترین دموکراسی های دنیاست. جمعیت هندوها چند برابر مسلمانان این کشور است با توجه به تجربه ی ضد و خورد این مذاهب تصور کنید یکی از این دین ها به عنوان دین اصلی حکومتی بر جامعه تحمیل شود به نظرتان جوی خون راه مخواهد افتاد. به پاکستان بنگریم. جمعیت سنیان این کشور بر شمار شیعیان این کشور فزونی دارد. ایا معقول است که فقط به دلیل تعداد کسان نظام حکومتی این کشور مبتنی بر فقه اهل تسنن باشد. می بینید که معیار دموکراسی خواهی شما به دیکتاوری اکثریت خواهد انجامید نه دموکراسی واقعی! اما با پذیرش معیار شما باز هم چند سوال سر بار ذهنم می شود. می دانید که علنیت و شفافیت در همه ی زمینه ها من جمله در زمینه ی اقتصادی باید یکی از المان های اصلی دموکراسی باشد. از این نظر هر گونه نهاد اقتصادی صاحب در امد باید به خاط خدماتی که از دولت دریافت می دارد به دولت مالیات بپردازد. می خواهم بدانم در این دموکراسی شیعی آینده ی مد نظر شما که اکثریت بدان رای مثبت داده اند ایا از مجتهدان مالیات دریافت خواهد شد یا نه؟ یعنی این سازمان سیاسی -مذهبی- اقتصادی همچون همه ی دیگر سازمان های دیگر مالیات می دهد یا نه؟ سوال دیگر از نظر حقوق شهروندی یک نفر مجتهد عالیرتبه چه جایگاهی خواهد داشت. ایا مرتبه ی اجتماعی اش او را فراتر از قاون قرار خواهد داد یا خیر؟ و .... سوال اولم مهمتر است. می خواهم بدانم نظر شما چیست؟

فروز یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 18:27

یک سوال مهم دیگر- اسلام شیعی به واسطه ی مبلغان اش و به وسیله ی نفوذ مسجد و منبر هماره این قدرت و نفوذ را داشته است که به واسطه ی مبانی فقهی ضد حکومتی اش هر گونه نظام غیر شیعی را حکومت جور بداند و بسیاران را علیه حکومت ها بشوراند. من به بعد از جکهوری اسلامی نظر دارم و در شرایطی که گاه دموکراسی ها دچار بحران می شوند مثل تجربه ی جمهوری وایمار قبل از صعود هیتلر. بسیار خوب در دموکراسی مد نظر شما چه تمهیدی برای جلوگیری از دست اندازی فقهای شیعی به عرصه ی حکومت قانون-غیر اسلامی- البته چون قوانین اسلامی خود بخود تبعیض گرند و میان شهروندان مرزهای عقیدتی و حقوقی می اندازند- اندیشیده شده است. ایا اگر مجتهدان فتوا با بر اندازی یک نظام سیاسی دموکراتیک بدهند شما در اینده به عنوان یک شهروند آزاد چه رهیافتی در پیش خواهید گرفت.
اما سوال مهم من این است شما و بقیه ی دوستان روشنفکران دینی در موقعیت فعلی به واسطه ی اعتقادات شیعی دوازده امامی تان چه جایگاهی را برای بهاییان قایلید. ایا در همین حکومت ان ها را شهروندانی برابر با خو.د می شمارید یا خیر؟ اگر برابر می دانید چه چیزی مانع می شود به عنوتان یک شیعه حتا یک بار هم در مورد دفاع از حقوق شهروندی این ایرانیان چیزی ننویسید. من البته با مورد خاص شما کاری ندارم. حتا کسانی چون عبدالکریم سروش نیز تاکنون این کار را نکرده اند و این برای من بسی مایه ی تعجب است. و می پرسم چرا؟ یا از سر ترس از این رژیم است که کسی چون سروش نشان داده ترسود نیست یا واقعا به خاطر اعتقادات شیعی است که این خود شگفتی بزرگتری خواهد بود. چون چنین رهیافتی بویی از دموکراسی خواهی نبرده است. ایا جناب اقای محمدی شما حاضرید علناْ به دفاع از حقوق شهروندی ایرانیانی بپردازید که مثل اب خوردن بارها فقط به خاطر مذهب ان ها را از دانشگاه بیرون رانده اند و ... . ایا روشنفکری دینی در شرایط فعلی حاضر خواهد بود انگ بدنامی را چون ما بی دین ها به جان بخرد و به دفاع از حقوق انسانی و مدنی این ایرانیان بپردازد. به نظر من چنین مسائلی برای اینده ی ملی ایرانیان مهم تر از مساله ی فلسطین است. دموکراسی چیزی است که باید با جان ادمی عجین شده باشد. من به سهم خودم تشکیل حزب و فعالیت سیاسی را برای هیچ مسلمانی ناروا نمی شمارم و برخلاف درک بدی که از سکولاریسم و لایتیسته در ایران به وجود امده تشکیل حزب برای هر اقلیتی مسلمان یا غیر مسلمان را جایز می شمارم.

فروز یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 18:33

هر مسلمانی به همان اندازه حق فعالیت سیاسی دارد که هر اته ایستی -اما به شرط حضور حکمتی که مبنایش بر حقوق شهروندی برابر همه ی اقشار یک ملت بر اساس انسان بودن باشد نه بر اساس مذهبی خاص. سوال من از شما این است اگر رای اکثریت را مبنا بگیریم چگونه می توانیم با وجود یک حکومت شیعی پخش برابر بار شهروندی و سهم بری یکسان از منابع و منافع ملی که یکی از اصول بنیادین یک دموکراسی واقعی در هر کشوری می باشد را در ایران استوار گردانیم آیا چنین چیزی ممکن است و اگر ممکن است با توجه به مبانی تبعیض گر فقه شیعی چگونه؟ متذکر می شوم که بر اساس فقه شیعی انسان ابندا دین و مذهب دارد سپس انسان است یعنی انسانیت انسان تحت عقاید اوست و نه بالعکس!

فروز یکشنبه 19 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 18:56 http://x-rahema.blogfa.com/

راستی در وبلاگ جدیدم پذیرای شمایم قبلی ها را که مسدود نمودند تا ببینیم ای یکی چقدر عمر می کند
http://x-rahema.blogfa.com/

انسان جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:32

باز هم حرف مفت زدی مرتیکه
آدمایی را میشناسم وقتی میرن مشهد کنار خیابون میخوابن-خدارا شکر که این حکومت به امثال شما که مخالفشین خوب میرسه و هتل ۴ستاره دراختیارتون میذاره باز هم مخالفید هر آدم عاقلی جا تو بود میمرد از شرم و خجالت-همینطور از بیت المال میخورید و به اصل حکومت میتوپید؟ تف بر شما -شما همونایی هستید که امیر المومنین را خانه نشین کردید-اون زمان عده ای با عمر همراه شدن و الآن شما امریکا و ضد انقلاب--
مطمئن باشید مردم ایران حقتون را کف دستتون میذارن-اگر هم عمرت به سر آمد با امثال عمر محشور میشی و حالشو میبری-
هر سال میبینیم چه آدمایی برای کاندیتاتوری ثبت نام میکنن از بقال کاگر و محصل و پیر زن شورای نگهبان نباشه آدمای دختر باز و هوس رانی مثل تو رئیس میشن دیگه!!!!!!!!!!!!!!!!!!

انسان جمعه 31 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 16:59

آقای فروز باید آدم احمقی باشه!!!
چون هرکی کاری و سوالی داره به متخصص رجوع میکنه و جواب میگیره.
مثل این میمونه که یکی مریض بشه بره پیش قصاب و ازش در خواست که مداواش کنه.
شما باید سوالات دینیتون را از عالم دین بپرسید وسوالات سیاسیتون را از یه سیاست مدار نه از یه مکانیک.
خب معلومه که اون تواناییه پاسخ گوییه شما را نداره. شما از در میپرسی او ن اون از پنجره میگه.
تازه اصلا نمیخواد شما بر ی دور جسد ثامن الحجج دور زنی الکی پولتو در ننداز برو آنتالیا کنار ساحر زنا کن چرا میری زیارت دیوونه شدی مگه تو که هیچ اعتقادی نداری چرا میری؟تو که بهایی ها داری حمایت میکنی زیارت برا چی میری ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد