هم آوای اوستا و هم آوای قرآن

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            بهرام فره وشی در سال 1304 متولد شد و سال 1371 فوت کرد. فرهنگ زبان پهلوی، و فرهنگ فارسی به پهلوی، از آثار او است. بهرام فره وشی دارای درجه ی دکترا در تمدن و زبانها و ادبیات ایرانی از دانشگاه پاریس بود.

            طبق http://ilssw.com/pages.php?id=130&cat=researcher :

            «استاد فره‌وشی در 8 خرداد سال 1371 در سن 66 سالگی در سن‌خوزۀ امریکا به جهان مینو شتافت. دریغ بر از دست دادن چنین دانش‌مردانی که:

      صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را / تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

      از استاد، همسر ایشان خانم هما گرامی و سه فرزند به نام‌های میتریدات، سورنا و نارگل بر جای مانده است.

      روز 28 خرداد 1371 مراسم خاکسپاری روانشاد دکتر بهرام فره‌وشی در بخش ویژۀ بهشت زهرا انجام گرفت. در مراسم خاکسپاری جمعی از هواخواهان و دوستداران مسلمان ایشان به همراه قاری قرآن در بالای مقبرۀ ایشان و نیز جمعی از هواخواهان، دوستداران و مریدان زرتشتی وی، به همراه موبد زرتشتیان در پایین مقبره شرکت جسته بودند و هر یک مراسم مذهبی خود را انجام می‌دادند و بهرام فره‌وشی را بدرود می‌گفتند. شگفت لحظه‌ای بود، هم ‌آوای اوستا و هم‌ آوای قرآن بر بالای پیکر بزرگمردی که عمر خود را وقف فرهنگ ایران کرد.

      چنان با نیک و بد سر کن که بعد از مردنت عرفی / مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند

      یادش گرامی، روانش شاد، بهشت برین جایگاهش باد. ایدون باد.»

نظرات 6 + ارسال نظر
صلیب عشق پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:26

سلام علیکم بنده از ابوی پرسیدم ولی ایشان گویا اطلاعی نداشتند.جد ابوی بنده آیت الله سید علی موسوی الفرقانی بودنند

محی الدین جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 15:07 http://www.aldin.blogfa.com

چه فضای زیبایی خدایش بیامرزد

امـــیـــــر یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 20:20 http://mehmansaraa.persianblog.ir/

هم سمندر باش و هم ماهی که در جیحون عشق
روی دریا سلسبیل و قعر دریا آتش است
(عرفی شیرازی)

امـــیـــــر سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 http://mehmansaraa.persianblog.ir/

http://www.ibna.ir/vdchx6nzv23nzqd.tft2.html

خلیل پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:28 http://tarikhigm.blogsky.com

سلام

یادش گرامی باد.

محمد شعله سعدی جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:29

سلام آقای سید محمدی
چند وقتی است از این حوالی رد می شوم ولی هوای نوشتن کلامی و سلامی نیست. از بس که هوا پس و نفس سرد است . به هر حال دلم خون شد از این نوشتنت. آرزوی دیرین من را در روایتی شیرین ، باز چون آتش به جانم انداختی . خاطرم آمد که در تعزیت امام حسن هم این گونه بوده است و در تعزیت مولانا. که مسلمان به زمزم می شسته و هندو به آتش. استاد ایرج افشار نیز کم و بیش این گونه بودند و فرای تنگ نظری ها و جانب داری های آیینی بزرگ و سترک سرآمد بودند. چند سال بمانم و نمیرم که دعوای حیدری ، نعمتی در این ملک آسمانی تمام شود؟ چند وقت پیش این ریگی را که کشتند خودش را حامی منافع برباد شده اهل تسنن می خواند. پژاکی ها خود را حامی منافع اهل کردستان. خانگاه درویشان را هم در قم و اصفهان و بروجرد برسرشان خراب کردند. این روز ها برخی بهایی ها و یهودی ها در زندان اند و آدمی به جرم مسیحی شدن بیخ دیوار. چقدر دیگر صبر بباید پدر پری فلک را که ما بیدار شویم؟ سپاس از مطلب درخشانتان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد