بسم الله الرحمان الرحیم.
در وبسایت خسرو ناقد (http://www.naghed.net/ ) خواندم ایشان در گفت و گو با روزنامه ی شرق 19 مهر 1380 (http://sharghnewspaper.ir/News/90/07/19/13672.html ) گفته است:
«از فرانکفورت تا تهران؛ ماه من تا ماه گردون
تعداد ناشرانی که از وزارت ارشاد مجوز نشر دارند بالغ بر هشتهزار ناشر است. شوخی نیست، این رقم سرسام آور است و نمونه رشدی سرطانی و بیمارگونه در صنعت نشر ایران است. رشد و افزایش هرساله بازدیدکنندگان نمایشگاه کتاب (حداقل بر اساس آمار رسمی) در مقابل رکود و بیرونقی بازار و کاهش تیراژ کتاب به چه معناست؟ ببینید، در آلمان «اتحادیه ناشران و کتابفروشان» حدودا ۷۰۰۰ (هفت هزار) عضو دارد که از این تعداد فقط ۱۸۸۰ نفر ناشرند و مابقی، یعنی ۴۵۳۰ کتابفروش، ۲۵۵ بازاریاب و ۲۳۰ نفر واسط میان ناشر و کتابفروشند. نزدیک به ۵۰۰ ناشر کوچک و کتابفروش هم عضو اتحادیه نیستند. در ضمن این را بگویم که تعداد شاغلین صنعت نشر در آلمان ۱۶۰۰۰۰ (۱۶۰هزار) نفر است و سالانه بیش از ۹میلیارد یورو میزان فروش نهایی بر مبنای قیمت پشت جلد کتابهاست.
حال در ایران هر مسوول معقولی نباید از خود بپرسد که راستی این هشت هزار ناشر ایرانی چه میکنند؟ از کجا ارتزاق میکنند؟ نکند خدای ناکرده در کنار کار اصصلی خود، منبع درآمد بادآوردهای هم وزارت ارشاد با تبعیضهای خود در اختیار ناشران دولتی و نیمه دولتی و نیز ناشران حوزوی و عدهای سودجو قرار داده است؟ شما اگر فهرست کتابهایی را که ارشاد از ناشران مختلف میخرد نگاه کنید، میبینید که گاه تا هزار نسخه از کتابهای ناشران خاص و نویسندگان «خودی» خریداری میشود. در واقع با خرید بیرویه این تعداد قابل توجه کتاب از ناشرانی خاص، سرمایه اولیه را به جیب این ناشران برمیگرداند. در صورتی که از ناشران بخش خصوصی، یا اصلا کتابی نمیخرد و اگر هم بخرد حداکثر صد تا ۲۰۰نسخه است. وجود این تبعیضها و در مقابل امتیازهایی که به ناشران خودی و خاص داده میشود، سبب شده که تعادل طبیعی بازار کتاب بههم بریزد که یکی از عواقب آن افزایش بیمارگونه تعداد ناشرانی است که بیحساب و کتاب و با چشم داشت به فروش کتابهایشان به وزارت ارشاد، به کسب و کار مشغولند.»
پایان نقل از وبسایت خسرو ناقد.
نظر سیدعباس سیدمحمدی:
من گمان می کنم حساس بودن به «تعادل طبیعی بازار کتاب» (تعبیر آقای خسرو ناقد)، با ایراد گرفتن به تعداد زیاد ناشران دارای مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، یک مقدار در تناقض است. خُب مگر ناشران از راههای غیر طبیعی ناشر شده اند و از راههای غیر طبیعی تعدادشان زیاد شده؟ من احتمال می دهم در آلمان، گرفتن جواز مؤسسه ی انتشارات، ضوابطی دارد. اگر کسی متقاضی باشد، و ضوابط را هم دارا باشد، جواز نشر می گیرد. احتمالاً تعادل طبیعی ی بازار نشر کشور آلمان، مقتضایش همین تعداد ناشر است که خسرو ناقد نام برده است. در ایران، احتمالاً، چون دایر کردن مغازه ی کتابفروشی، در آن جاها که به صرفه و سوددار است، نیاز به پول بسیار زیاد دارد (در حد یک یا دو یا سه یا چهار میلیارد تومان در تهران در محدوده ی روبه روی دانشگاه تهران)، و تعداد کتابفروشیهایی که مکان و موقعیت و محل آنها تضمین کننده ی فروش و سود خوب است تقریباً ثابت است (و احتمالاً کتابفروشان و اتحادیه ی آنها هم اجازه نمی دهند این طور نباشد ...)، افرادی که ــ به هر دلیل و هر انگیزه و هر هدف ــ می خواهند در صنعت نشر کتاب وارد شوند، یا به صَف ِ ناشران غیر مشهور و کم کار می پیوندند (و شاید به مرور کارشان رونق بگیرد و از ناشران موفق شوند)، یا عضو صنف ِ پخش کننده ی کتاب می شوند، یا کارهای دیگر. من گمان می کنم متناظر نبودن تعداد ناشران و کتابفروشان ایران با تعداد ناشران و کتابفروشان آلمان، چنان که خسرو ناقد گفته است، اتفاقاً نتیجه ی طبیعی ی تفاوت شرایط اجتماعی و اقتصادی و تفاوت مسائل صنعت نشر و کتاب در دو کشور است. در ایران، اگر اشتباه نکنم، هر فرد متقاضی که مدرک فوق لیسانس داشته باشد و یک یا دو کتاب تألیف کرده باشد، مجوز نشر می گیرد. خب آیا باید مجوز نگیرد، تا «تعادل طبیعی ی بازار کتاب» ایجاد شود؟ ارتباطهای ویژه بین قسمت خرید کتاب در وزارت ارشاد، و ناشران ویژه، ظاهراً انکارناپذیر است (هرچند شاید مستنداً اثبات ناپذیر هم باشد!). اما آیا متوقف کردن صدور مجوز نشر، چیزی را حل می کند؟ این که کاغذ سوبسیدی می دهند به ناشرها و وام می دهند به ناشرها، و بعضی از ناشرها از وامها و از کاغذهای سوبسیدی به شکلهای ... استفاده می کنند، ظاهراً صحت دارد. اما آیا متوقف کردن صدور مجوز نشر، چیزی را حل می کند؟
با سلام
در این مواقع باید ساماندهی و نظارت به کمک یکدیگر بشتابند.
سلام
ظاهراً قسمتی از سخنان آقای ناقد را در نظر نگرفته اید .
متوقف کردن صدور مجوز نشر چیزی را حل نمی کند اما متوقف کردن تبعیض ها در مورد ناشران دولتی و حوزوی و یا سلیقه ای ننمودن خرید های ارشاد خود بخود ناشرانی را که قدرت رقابت ندارند از صحنه بیرون می کنند.
البته به گمانم بخش بزرگی از این ناشران ناشر کتابهای کنکورند که وجود چنین بازاری در آلمان نامحتمل است .
در دیدار از نمایشگاهها شخصاً از دیدن ناشران بی نام و نشانی که برای صدمین بار اقدام به چاپ کتابهای زرد کرده اند و تازه اقدام به اجاره غرفه های چند میلیون تومانی هم کرده اند تعجب می کنم
سلام علیکم
چند مطلب اخیرتان برای من بسیار مهم اند اما اکنون امکان خواندنشان را ندارم. یکی را که خواندن در مورد دکتر فره وشی بود که احیاگر کارهای پژوهندۀ کوشا اما نه چندان دقیق ابراهیم پورداود بود.
عنوان مطلب مرا جلب کرد زیرا مدتی است شاید سه - چهار ماه فشرده که سخت مغز و دل-مشغول هماوایی گاهان زردشت و قرآن ام. دیشب شباهتشان مرا به اینجا رساند که گاهان نه تنها کتاب آسمانی است بلکه پس از قرآن تنها کتاب تحریف نشده زیرا تا به دست ما برسد از دسترس خارج بوده است زیرا زبانش را نمی فهمیده اند. هم اکنون نیز متنش بسیار مبهم است اما اصلش گویا دست نخورده باشد. از ترجمه های خوب گاهان کار میلز است.
تازه کشف کرده ام دیو گاهانی همان عدوی قرآنی است یعنی این دو همریشه اند.
بدرود
سلام
دولت همه جا و از جمله حوزه نشر رقیب بخش خصوصی است. الان هر سازمان دولتی برای خودش انتشارات دارد که از محل بیت المال مشغول چاپ کتاب هستند.
مسئولین بخشهای تبلیغاتی سازمانها و ادارات دولتی و نظامی و انتظامی هم که میخواهند اقلام تبلیغاتی تهیه کنند میروند سراغ خرید یک سری کتابهایی که غالبا توسط ناشر خاص یا نویسندگان رسمی فراهم آمده است. به برکت همین عنایت هاست که گاهی کتابهایی به چاپهای دهم و بیستم با تیراژهای بالا میرسند. کتابهایی که اهدا میشوند تبلیغ میشوند اما معلوم نیست چه میزان خواننده دارند.
با مطلب "توضیح و قضاوت درباره تعاریف ارائه شده از منطق" بروزم.
تا آنجایی که من از متن گفت و گوی کامل آقای خسرو ناقد در روزنامه شرق فهمیدم ایشان ندادن جواز نشر به متقاضیان مؤسسات انتشاراتی را تجویز نمی کنند بلکه برداشت تبعیض ها و کاهش تصدی گری دولت در همه بخش ها و از جمله صنعت نشر را گام مثبتی می دانند