دبیزش ، تنالگان ، ...

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            حدود هشت سال قبل، از استاد ع. ر. که مدیر کتابخانه و نویسنده و ویراستار بود پرسیدم آقای ر. «دبیزش» یعنی چی؟ ایشان گفت: «دبیزش را خانم ..... ساخته است و ما کتابدارها هم این لغت را به احترام خانم ..... در موارد رسمی به کار می بریم ولی خارج از کاربرد رسمی به احترام خانم .....، از این لغت استفاده نمی کنیم.»

            امشب دیدم در کتابی که همان خانم ..... نوشته است، و من دارم کتاب را، مدخل «تنالگان» و «تنالگان پیوسته» وجود دارد. من، که سالها قبل برایم سؤال ایجاد شده بود «دبیزش» چیست، این بار برایم سؤال ایجاد شد که خدایا تنالگان دیگر چیست. تنالگان را در برابر corporate body و تنالگان پیوسته را در برابر related body به کار برده اند در کتاب. تعریفش هم در کتاب، چنین است:

            «تنالگان: اجتماعی از افراد که یک واحد متشکل را بوجود اورده باشند مانند دولتف مؤسسات، ادارات دولتی، وزارتخانه ها، انجمنها، کنفرانسها، گردهم آئیها و جز آن. تنالگانی (صفت)، مثل پدیدآور تنالگانی. [سازمان؛ شخص حقوقی؛ هیأت]

            تنالگان پیوسته: تنالگانی که در ارتباط با تنالگانی دیگر هست ولی از نظر سلسله مراتب تابع آن نیست. مثلاً تنالگانی که به وسیلۀ تنالگانی دیگر به وجود آمده باشد ولی به توسط آن کنترل و اداره نشود. یا تنالگانی که فقط کمک مالی از تنالگان دیگر دریافت می کند. تنالگانی که کمکهای مالی و نظایر آن را برای تنالگان های دیگر فراهم می کند. تنالگانی که اعضای آن جزو اعضای تنالگان دیگری نیز هستند.»

            البته در کتاب خانم .....، مدخل «دبیزش» (documentation) و «دبیزشکار» (documentalist) و «دبیزشگاه» (documentation center) و «دبیزه» (document) و «دبیزه کاوی» (document analysis) و «دبیزه یابی» (document retrieval) و «اثر دبیزی» (bibliographic documentation) هم وجود دارد.

            بنده کنجکاو شدم ببینم فرهنگ نویسهای ما و کتابخانه های مهم ما، documentation را «دبیزش» گفته اند و می گویند، یا نه. البته بنده دسترسی به تمام کتابهای فرهنگ ندارم و دسترسی به وبسایتهای تمام کتابخانه های مهم ایران یا سردر و تابلوی تمام کتابخانه های مهم ایران ندارم، و آنچه در دسترس من است و محدود و کم هم هست، گزارش می کنم.

            یک) عنوان انگلیسی ی «کتابخانه مرکزی، مرکز اسناد و تأمین منابع علمی دانشگاه تهران»، طبق وبسایت انگلیسی اش (http://library.ut.ac.ir/english/index.htm )، چنین است:

            Central Library & Documentation Center, University of Tehran

            یعنی در برابر documentation گفته اند «اَسناد».

            دو) عنوان انگلیسی ی «کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی»، طبق وبسایت انگلیسی اش (http://ical.ir/en/ )، چنین است:

            Library, Museum and Document Center of Iran Parliament

            یعنی در برابر document گفته اند «اَسناد».

            سه) عنوان انگلیسی ی «سازمان کتابخانه ها، موزه ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی»، طبق وبسایت انگلیسی اش (http://www.aqlibrary.org/index.php?newlang=eng )، چنین است:

            Organization of Libraries, Museums and Documentation Center of Astan-Quds-razavi

            است، یعنی در برابر documentation   گفته اند «اَسناد».

            چهار) فرهنگستان زبان و ادب فارسی، طبق http://www.nipc.net/vajeh/VajehayeMosavab_Daftar6/06_Farsi.pdf ، واژه ی «دبیزش» و ... را به کار برده و پیشنهاد داده است:

            دبیزش documentation

            دبیزشکار (دبیزشگر)  documentalist

            دبیزشگاه  documentation center

            دبیزه  document, doc, record

            دبیزۀ اصلی  core document

            دبیزه کاوی  document analysis

            پنج) طبق نوار بالای صفحه ی http://app.irandoc.ac.ir/odlis/maindic.aspx?langid=1

            مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران =

            Iranian Information and Documentation Center

            شش) داریوش آشوری، فرهنگ علوم انسانی، انگلیسی ـ فارسی، ویراست دوم، تهران، نشر مرکز، 1381:

            document  سَنَد؛ مَدرَک

            documentalist  سَنَدگر؛ بایگان

            document analysis  سَنَدکاوی

            documentation  سند؛ اسناد؛ سَنَدگری؛ سَنَدآمایی

            corporate body  شخص ِ حقوقی

            documentation center  مرکز ِ اسناد

            هفت) فرهنگ معاصر هزاره انگلیسی ـ فارسی، اثر مرحوم علی محمد حق شناس لاری و حسین سامعی و نرگس انتخابی:

            documentation  استناد، ارائۀ سند، ارائۀ مدرک؛ اسناد، مدارک؛ جمع آوری اسناد، گردآوری مدارک

            هشت) فرهنگ معاصر کیمیا فارسی ـ انگلیسی، اثر مرحوم کریم امامی:

            مدخل «دبیزش» ندارد.

            نه) میرشمس الدین ادیب سلطانی، راهنمای آماده ساختن کتاب، ویراست سوم، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، صفحه ی 927:

            دپی، سند  document

            دِپیور  documentalist

            دِپیوری  documentation

            ده) نورالله مرادی، مرجع شناسی: شناخت خدمات و کتاب های مرجع، چاپ نهم، تهران، 1387، صفحه ی 19:

            بازیابی مدارک  document retrieval

***

            بله. بنده با جست و جو و بررسی ی ناقصم، جز پیشنهاد فرهنگستان زبان، ندیدم نهادها یا کتابها یا نویسندگان نسبتاً مشهور واژه ی «دبیزش» را بپذیرند و به کار ببرند. البته نیافتن بنده دلیل بر نبودن نیست. و طبق اطلاعات بنده، دو نفر از اعضای محترم فرهنگستان زبان و ادب فارسی، همکاران سابق خانم ..... هستند، که ظاهراً، مخترع واژه ی «دبیزش» است. شاید هم فضل تقدم اختراع واژه ی «دبیزش» از آن ِ ایشان نباشد، اما ایشان مروّج این واژه بوده و علاقه داشته و دارد این واژه مقبول افتد و رایج شود. بنده اگر بتوانم، خیلی مؤدبانه و مخلصانه از دو عضو محترم فرهنگستان زبان سؤال می کنم آیا تأیید واژه ی دبیزش (و دبیزشکار و دبیزشگر و دبیزه و دبیزه کاوی و دبیزشگاه و دبیزۀ اصلی) در فرهنگستان زبان، به پیشنهاد (پیشنهاد و اصرار) دو عضو محترم فرهنگستان بوده، و دو عضو محترم فرهنگستان هم به احترام خانم ..... و فرض کنید از باب احترام گذاشتن به آن خانم ارجمند و قدردانی از ایشان و ...، این واژه را نثار ملت ایران کرده اند، یا نه، ماجرا طور دیگر بوده، و بنده کلاً دچار توهم توطئه شده ام!!

            اگر هر دو عضو محترم فرهنگستان یا یکی از آنها، توضیحی بفرمایند، و اجازه دهند، توضیحشان را به این مقاله اضافه می کنم.

            اگر هر دو عضو محترم فرهنگستان یا یکی از آنها، بفرمایند بنده این مقاله را کلاً حذف کنم، من مقاله را حذف می کنم.

نظرات 18 + ارسال نظر
سلمان محمدی سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:10 http://salmanmohammadi.blogsky.com

اولا به نظرم باید «دبیرش» باشد نه دبیزش. شاید هم من چشمهایم دیگر خوب کار نمی کنند و بد خوانده ام. باری، دبیرش اسم مصدر باید باشد از مصدر دبیریدن. دبیریدن را هم باید از افزودن علامت مصدریِ «یدن» به دبیره - به معنای خط - ساخته باشند. ثانیاً حتی ار مفروضهای بالا درست باشد، باز هم دبیرش گنگ است و بعید است جا بیفتد. ثالثاً داکیومنتالیست با داکیومنتریست فرق دارد: اولی کسی است که کارش تولید، انتقال، جمع آوری، دسته بندی، و بکارگیری اسناد است و سند یعنی دانش ثبت شده به هر شکلی. داکیومنتریست یعنی سازنده فیلم مستند (مستندساز). با این حساب من «سندکار» را پیشنهاد میکنم که دستکم از دبیرش و دبیرشکار و امثالهم بهتر و گویاتر است.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:21

الف- بنده پیشنهاد می کنم نامه فرهنگستان شماره 6 رو دانلود کنید و مقاله آقای رضایی باغ بیدی را بخوانید
عنوان مقاله: .واژه گزینی در عصر ساسانی و تاثیر آن بر زبان فارسی دری

با خواندن این نوشتار به چند نکته می توان پی برد
1- دیرینگی واژه سازی و واژه گزینی
2- تاثیر پذیرفتن واژه سازان نخستین فارسی دری (ابن سینا و بیرونی)
3- روش های واژه سازی
4- کوشش برای علمی ساختن زبان پهلوی


ب- نامه شماره 15 مقاله آقای پروشانی با عنوان "پسوند صفت ساز ناک در فارسی و پیشینه آن در فارسی میانه"

را نیز بخوانید برای بهتر شناختن زبان فارسی و اینکه می توان فعل های :
فریادیدن، فریاداندن
اندیشیدن، اندیشاندن
رامیدن، راماندن
زیستن، زیواندن
بیماندن (ترساندن)
امیداندن (امید دادن)
اندرزاندن
مرگاندن (کشتن)
راییدن، رایانیدن
نیرنگانیدن
نیازانیدن (نیازمند کردن)
زورانیدن (اجبار و زور کردن)
سهمانیدن (ترساننده)
زیانیدن(زیان دیدن)، زیانانیدن(زیان رساندن)
سودیدن(سود دادن)، سودانیدن (سود رساننده)
روزانیدن (روشن/روز کردن)
درودانیدن

را همچنان که در پهلوی داشتیم در فارسی هم داشته باشیم و ساختن دبیریدن و هنجارستن، یگانستن و پخشیدن و سردیدن و ... شگفت باشد !

خلیل سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:26 http://tarikhigam.blogsky.com

سلام

[ بدون نام ] سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:01

بیایید یک فعل نمونه رو بررسیم : فعل بودن! در کتاب های بندهش، دینکرد، فره وشی، زاداسپرم، نیبرگ
ببینید در زبان پهلوی چه مشتقاتی از این فعل شاخته شده است
1- بی بود (معدوم) (abi-bud)
2- بی بودی (عدم) (abi-budih)
3- بوانیدن (بوجود آوردن) (baw-en-id-an)
4- بوانیداری (بوجود آورندگی) (baw-en-id-ar-ih)
5- بوش (وجود) (bawishn)
6- بوشگر (بوجود آورنده) (baw-ishn-gar)
7- بوشی (وجود) (baw-ishn-ih)
8- بوستن (ایجاد شدن، بود شدن) (baw-ih-ist-an)
9- باشش(وجود) (baw-ishn)
10- بود (وجود) (bud)
11- بوده (موجود) (bud-ag)
12- بودگی (وجود) (bud-ag-ih)
13- هم باشش (ترکیب) (ham-baw-ishn)
14- هم باششیک (مرکب) (ham-baw-ishn-ig)
و ده ها واژه دیگر
حالا مقایسه کنید با ما، که چه کرده ایم برای زبان فارسی؟
اگر کسی هم پیدا شد و فعلی برساخت و کاری کرد شما چه واکنشی نشان می دهید؟ خود شما چقدر فعل هنجارستن، یگانستن، نپاهش، افماردن و .. را فروکوبیدید؟

حسن سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 15:46 http://http:/hhamtaii.blogfa.com

سید جان من درست متوجه نشدم که دلخوری شما از چیست. البته پیش فرضم اینست که دلخوری. ولی شاید هم فقط گزارش کرده ای بدون دلخوری.
آیا خلاصه ی نوشته ی شما اینست:
یک نفر به یک واژه ای اقبال دارد و از آن استفاده می کند ولی خیلی های دیگر به آن اقبال ندارند و از آن استفاده نمی کنند.

در کل خیلی باحالی.

اشکان سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 23:50 http://tashkan.blogsky.com/



موفق و شاد باشید

مهدی نادری نژاد چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 http://www.mehre8000.org

با سلام
جناب سید محمدی
کتاب های زیادی در نقد عملکرد فرهنگستان چاپ شده است به ویژه در زمینه واژه گزینی و دستور زبان .
مهم ترین اصل در زمینه واژه گزینی عبارت است از:
* خوانش آسان و راحت
* مقبولیت عموم

امیر چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 17:44

جناب مهدی نادری نژاد
1- انتقاد همیشه آسان است بویژه اگر بیرون گود باشد
2- نخست از خودمان آغاز کنیم بعد از فرهنگستان انتظار داشته باشیم. این مقبولیت که شما گفتید الان مقبولیت عموم دارد؟ پذیرش عموم مقبولیت! بیشتری ندارد؟
3- تعریفتان از واژه نادقیق عموم چیست؟ مثلا رفتگر یا کفشگر نیازی به دانستن دش میزی و پرا شنوی دارد(از واژگان نوساخته فرهنگستان)؟ یا فقط پزشکان باشد بدانند؟
4- اساسا پذیرش و رواگ یک واژه از نظر شما چیست؟ باید در چه حوزه ای مقبولیت! داشته باشد تا شما یک واژه را مقبول! بدانید؟ فرقی بین واژگان تخصصی (دش دشتانی) و واژگان عمومی (رزمایش، کالابرگ) قائل هستید یا نه؟
5- ضمنا ده ها اصل دیگر در واژه سازی هست که مهمتر از این دو اصل شماست! واژگان دوا، طبیب، شفاخانه و .. 1200 سال میان مردم شناخته و پذیرفته بود اما در این 50 سال با دارو،پزشک، درمانگاه و ... جایگزین شد!
6- بسیاری از واژگان عربی تبار را من و شما بکار می بریم که اصلا خوانش راحتی ندارند اما کسی هم انتقاد نمی کند! حالا 4 تا واژه ی کهن فارسی دشوار خوان هم به زبان مردم راه یابد چه می شود؟

سلمان محمدی جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:08 http://salmanmohammadi.blogsky.com

ببینم این دوستان شدیداً سره گرا آیا معتقدند مثلاً به جای سندکار و سندگردان ما دبیزشکار به کار ببریم؟!!!
من فکر میکنم - باور کنید فقط فکر میکنم - که بخش زیادی از این مخالفت با واژه های عربی تبار رایج در فارسی امروز جابجاییِ مخالفت با حکومت فقیهان عرب مزاج است. و این جابجایی اصلاً سازوکار دفاعی خوبی نیست، چون از یک طرف شما را تخلیه می کند و از سوی دیگر طرف اصلی شما ککش هم نمیگزد!
خلاصه اینکه سوراخ دعا را نباید گم کرد!

امیر شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:46

آقای سلمان محمدی
یه کامنت گذاشتید چند تا فرض اشتباه کردید و هم تهمت زدید و هم نشون دادید خیلی آگاه نیستید.
1- این واژه های پیشنهادی از جانب فرهنگستان بوده و نه سره گرایان. تا جایی که بنده ازاطلاع دارم فرهنگستان روی خوشی به سره گرایان نشون نمی ده.
2- سره گرایان اصلا مخالف واژه های عربی تبار نیستند بلکه مخالف واژه های نا-پارسی هستند(چه عربی، چه انگلیسی). هر چقدر فاصله زبانی زبان وام دهنده بیشتر باشد سره گرایان بیشتر مخالفند. عقلانی هم هست. مثلا واژگان واژگان انگلیسی آسیب کمتری می زنند تا عربی. ساختار انگلیسی به فارسی نزدیک تر است و بهتر می توان معادل فارسی ساخت مثلا شما خود را بکشید نمی توانید به جای "استیذان" فعل فارسی یا انگلیسی بسازید چون اساسا ساختار دو زبان متفاوتند. اما می توانید به جای transposed بگذارید ترانهاده (هرچند جا نیفتد!).
پیشنهاد می کنم استدلال های سره گرایان رو هم بخونید و فقط به دانش رسانه ای خودتان بسنده نکنید و ببینید افرادی که در این زمینه صاحب اندیشه و اثر هستند چه استدلال هایی دارند.
3- افرادی مثل دکتر حیدری ملایری(که البته به نظر من سره گره نیستند چون از وامواژه ها هم استفاده می کنند) استدلالشان این است که واژه نباید سترون و نازا باشد. باید بتوان از واژه یا وامواژه, واژگان دیگری نیز ساخت. از فناوری (اگر چه خوش ساخت باشد) نمی توان technologically, technologic, technique, technically , … را ساخت. پس فناوری خیلی فرقی با تکنولوژی ندارد. البته در فرهنگستان هم این دید بوجود آمده، آنقدر به بن بست خورده اند که به تجربه دریافته اند که واژگان عربی تبار زبان را نازا و سترون می کنند. استدلال آنها را برای واژه ی پایستن بخوانید (در اساسنامه واژی گزینی) ببینید چگونه از پایستن در برابر بقا عربی دفاع می کنند و استدلالشان چیست. آنها هم بعد از سالها عربی ستایی فهمیده اند که با وامواژه ی "بقا" نمی توان از پس چندین واژه ی علمی بر آمد. یا برای مثال ببینید چرا فعل کهن ورتیدن/وردیدن را به جای to vary گذاشته اند؟ برای اینکه به تجربه فهمیده اند که با وامواژه های نازای عربی نمی توان واژگان ورتش (variation)، ورتندگی (variability)، ورتایی (variance)، ناورتایی (invariance)، هم‌ورتایی (covariance)، پادورتایی (contravariance) را ساخت. حالا شما بدون دانستن عمق زیان وآسیب وامواژه های عربی دیگران را محکوم به سره گرایی می کنید.
4- سره گرایی هم مانند سکولاریزم ظاهرا تبدیل به دشنام شده است. با اینکه چیز خوبی است ولی تبدیل به ناسزا شده است و هر کس حال و حوصله بحث ژرف ندارد با دادن همین فحش ها می کوشد بحث را به نفع خودش تمام کند! امیدوارم حالا متوجه شده باشید که برخلاف نظر شما، بخش زیادی از مخالفت سره گرایان با واژان عربی تبار اصلا ربطی به عرب ها و آخونده ها ندارد. شاید بخش بسیار کوچکی از آن ربط داشته باشد.
5- مثل همین جمله تمسخرآمیز شما را خیلی ها در گذشته گفته اند. آقای عباس معروفی یک زمانی چنان به واژه ی موشک و رزمایش تاخت که تعجب همگان را بر انگیخت، اما چند سال بیشتر نگذشت که موشک و رزمایش جا افتاد. صادق هدایت هم به واژگانی حمله می کرد که الان جا افتاده اند. جمالزاده هم برخی واژگان فرهنگستان آنزمان را مسخره می کرد ولی الان جا افتاده اند. فروغی هم برخی واژگان (مانند پسوند و پیشوند به جای مزید مقدم و مزید موخر)را ناپذیرفتنی می دانست ولی پذیرفته شدند! شما بزرگتر از این بزرگان که نیستید !

امیر شنبه 14 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:02

جناب سلمان:
1- به واژگان پیشنهادی زیر بنگرید:
هموار(به جای مسطح)، گوی(به جای کره) ، پهلو(به جای ضلع) ، گوشه(به جای زاویه) ، رفتن(به جای تفریق) ، خم(به جای منحنی) ، گشاده(به جای منفرجه) ، تیز(به جای حاده) ، ژرفا(به جای عمق) ، بامداد دروغین (به جای صبح کاذب) ، جنبش به خواست(به جای حرکت ارادی)، راست پای (به جای متساوی الساقین)، بسیارپهلو(به جای کثرالاضلاع) و ...
این واژگان سره گرایانه ساخته شده اند؟ اگر پاسختان آری است، نشان می دهد سره گرایی بیش از 1000 سال دیرینگی دارد زیرا این واژگان را از کتاب های التفهیم(بیرونی) و دانش نامه (ابن سینا) آوردم. حال پرسش من از شما این است چونه رهیافت و گرایشی که بیش از هزار سال دیرینگی دارد به حکومت آخوندی 30 ساله می تواند مرتبط باشد؟ آنهم بخش بزرگی از آن!

2- نداشتن دانش عمیق از پارسی و ساختار زبانهای هندواروپایی حتا کوشش های دانشمندانی چون ابن سینا و بیرونی را نیز بیهوده گذاشته. نکته ای که آقای حیدری ملایری نیز بدان اشاره کرده و دلیل اصلی ناکامگاری این دو دانشمند در ساختن زبان علمی را ندانستن زبانهای باستانی و ریشه شناسی و .. می داند. درواقع کوشش این دانشمندان بر این بوده که تا واژگان عربی را به پارسی ترجمه کنند و این با ساختن زبان علمی خیلی فرق دارد. نمونه:
الف- ایستاده به خود (به جای قائم به ذات) در کتاب دانش نامه، ابن سینا
ب- ستارگان ابری (به جای کواکب سحابی) در کتاب التفهیم، بیرونی

3- برای ساختن زبان علمی باید زبانهای باستانی ایران و گویش های مختلف زبانهای ایرانی را دانست تا بتوان واژگان فارسی دری را فهمید.
باید فهمید "را" در چرا، برای، زیرا، ارا(در لهجه های لری)و ... چه معنی ای دارد.
باید دانست "رون" در واژگان درون، بیرون، وارون، فرارون و .. چع معنی می دهد.
باید دانست "ن" در فعل های نشستن، نگریستن، نگاه و .. چیست و چه معنی دارد.
باید دانست "دش" در دشنام، دشوار، دژخیم چیست و چه معنی می دهد
باید فهمید "اف" در واژگان افسر، افزودن و ...چه معنی ای می دهد.
و .... آنگاه با شناختن اینها و پی بردن به عمق و ژرفای واژگان و معنای پاره های واژه ساز می توان زبان علمی ساخت. کاری که آقای حیدری ملایری کردند. واژگان نپاهش(به جای رصد)، افماردن(به جای حساب)، رمب اختر (به جای collapsar که از collapse+star ساخته شده ) ، تپ اختر ( به جای pulsar که ازPlus+star ساخته شده ) و هزاران واژه ی علمی دیگر.
باز هم پیشنهاد می کنم مقاله آقای حسن رضایی باغ بیدی را از نامه فرهنگستان شماره 15 بخوانید. (از سایت فرهنگستان می توانید دانلود کنید)
عنوان مقاله: واژه گزینی درعصر ساسانی و تاثیر آن در فارسی دری

سلمان محمدی یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 19:07 http://salmanmohammadi.blogsky.com

ببخشید!!!! من چه گفتم که این قدر شما را عصبانی کرد؟ شما هم که خودتان پذیرفته اید سره گرایی را. دیگر چرا می تازید که اتهام است. تازه من اشتباه کرده باشم. این چه طرز برخورد است؟ مگر طلب دارید از من؟ .... بگذریم. می خواهم به مطالب شما بپردازم، نه درجة رعایت ادبِ بحث در آن.
1. گفته اید "نشون دادید خیلی آگاه نیستید". ادعایی ندارم. شما که خیلی آگاه اید، دست ما بی سوادها را بگیرید.
2. گفته اید "این واژه های پیشنهادی از جانب فرهنگستان بوده و نه سره گرایان. تا جایی که بنده ازاطلاع دارم فرهنگستان روی خوشی به سره گرایان نشون نمی ده". آخر این شد استدلال؟ من اگر نژادپرست و ضدسیاهپوست باشم، بعد اگر در دعوای یک سیاهپوست با یک سفیدپوست به هر دلیلی برخلاف آن گرایش نژادی ام طرف اولی را بگیرم، شما خواهید گفت او سیاهپوست نبوده؟!!! یا در آن لحظه من تحت تأثیر آن گرایش نژادی نبوده ام؟
3. گفته اید "سره گرایان ... مخالف واژه های نا-پارسی هستند(چه عربی، چه انگلیسی)"، ولی توضیح بعدتان درستی حرف مرا نشان میدهد. خودتان بخوانیدش!
4. گفته اید "واژگان انگلیسی آسیب کمتری می زنند تا عربی. ساختار انگلیسی به فارسی نزدیک تر است و بهتر می توان معادل فارسی ساخت مثلا شما خود را بکشید نمی توانید به جای "استیذان" فعل فارسی یا انگلیسی بسازید چون اساسا ساختار دو زبان متفاوتند". متأسفم. استیذان یعنی اجازه و اجازه خواستن. به زبان پارسی هزار سال پیش لابد می شود «دُستوری» و «دُستوری خواستن»! به علاوه شما با ذکر یک مثال مهجور - استیذان - می خواهید این همه واژة عربی تبار رایج مثل "فرض، اشتباه، تهمت، جانب، اطلاع، اصلا، مخالف، قدر، فاصله، عقلانی، مثلا، و معادل" (همه از ده سطر نخست اظهار نظر اول شما) را، و حتی "اجازه و مجاز و جواز و جایز و جایزه" را که در طول 1500 سال در هاضمة زبان فارسی گوارده شده اند، از ما بگیرید؟ با این کار زبان ما را غنی تر می کنید یا فقیرتر؟
4. گفته اید "اما می توانید به جای transposed بگذارید ترانهاده (هرچند جا نیفتد!)". عزیزم! زبان برای چیست؟ برای فهماندن منظور خود به دیگری؟ یا برای نفهماندن آن؟!!!! عین خیال مان نباشد که واژه ای ساخته ایم که جا نمی افتد؟! جل الخالق!
5. گفته اید "پیشنهاد می کنم استدلال های سره گرایان رو هم بخونید و فقط به دانش رسانه ای خودتان بسنده نکنید و ببینید افرادی که در این زمینه صاحب اندیشه و اثر هستند چه استدلال هایی دارند". چشم! ما که سوادی نداریم. ولی شما هم آثار مرحوم فرشیدورد را بخوانید تا استدلالهای مخالفان نبش قبر از واژه های مرده را دریابید!
6. گفته اید "سره گرایی هم مانند سکولاریزم .... با اینکه چیز خوبی است ولی تبدیل به ناسزا شده است ... امیدوارم حالا متوجه شده باشید که برخلاف نظر شما، بخش زیادی از مخالفت سره گرایان با واژان عربی تبار اصلا ربطی به عرب ها و آخونده ها ندارد. شاید بخش بسیار کوچکی از آن ربط داشته باشد". اصلاً شما در این باره استدلالی کردید که ما نفهمها متوجه شده باشیم؟!
7. گفته اید "عباس معروفی و ... صادق هدایت و ... جمالزاده و ... فروغی" همه مثل من با سره گرایی مخالف بوده اند و چون من "بزرگتر از این بزرگان که" نیستم، پس ....؟ پس چه؟ پس سره گرایی خوب است؟ من جداً خواهش میکنم خودتان یک بار دیگر در خلوت به استدلال تان توجه فرمایید. ما که بی سوادیم، هیچ! شما که خیلی باسوادید، ببینید آیا درست استدلال کرده اید؟ اصلا به مواد و مصالح استدلال تان کاری ندارم. ببینید صورت استدلال تان شما را به چه نتیجه ای می رساند. خب؟ آفرین!
8. تعدادی واژة سره ردیف کرده اید و سپس گفته اید "این واژگان سره گرایانه ساخته شده اند؟ اگر پاسختان آری است، نشان می دهد سره گرایی بیش از 1000 سال دیرینگی دارد زیرا این واژگان را از کتاب های التفهیم(بیرونی) و دانش نامه (ابن سینا) آوردم." خب برادر جوان! همینها نشان از درستی حرف من است که! اینها را هزار سال پیش دو آدم کاملاً معتبر ساخته اند و هیچ اثری هم بر جریان توفندة زبان فارسی نگذاشته اند. منظورم فارسی واقعی و زنده ای است که در کوچه و خیابان و خانه و کارگاه مردمان فارسی زبان جاری بوده و هست، نه پارسی و پهلوی مرده. ما از بیرونی و ابن سینا برتریم یا نباهش و افماردن از راست پای و بسیارپهلو رساتر؟!!!
9. و در پایان پرسیده اید "چگونه رهیافت و گرایشی که بیش از هزار سال دیرینگی دارد به حکومت آخوندی 30 ساله می تواند مرتبط باشد؟ آنهم بخش بزرگی از آن!" اولاً من آنچه گفتم درباره سره گرایی امروز بود. ممکن است سره گرایی بیرونی و ابن سینا دلایل دیگری داشته باشد. ثانیاً شما اگر «دو قرن سکوت» را خوانده بودید، در می یافتید که عمر عربی ستیزی هرگز 30 سال نبوده است. راستی شما که خیلی باسوادید، ممکن است بفرمایید نویسندة این کتاب کیست؟
10. گمان نمیکنم رمب اختر و را آقای ملایری ساخته باشد. اگر اشتباه نکنم از معدود برساخته های فرهنگستان دوم است که رواج یافته است.
11. چشم مقالة آقای رضایی در نامه فرهنگستان شماره 15 را هم ان شاء الله خواهم خواند. از پیشنهادتان ممنون ام.

سلمان محمدی یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 19:30 http://salmanmohammadi.blogsky.com

اگر عربی ستیز نباشیم، اصرار نمیکنیم که به جای کُره از گوی استفاده کنیم (راستی در این صورت به جای کروی چه بگوییم؟)، ولی به مفهوم جدیدی مثل pulstar اگر رسیدیم ودیدیم با واژه های موجود نمی توانیم چیزی بسازیم، حتی نبش قبر از واژه های بسیار مهجور هم اشکالی ندارد، چه رسد به تپ اختر که هم تپیدنش را امروزیان می فهمند و هم اخترش را. اصلا کی گفته این سره گرایانه است؟ و تازه همان طور که گفتم، آقای دکتر ملایری هم نساخته اش.
در ضمن مقالة آقای رضایی را یادم آمد: در همایش نخست واژه گزینی فرهنگستان ارائه کرده بود و همان جا از ایشان شنیده بودم. آن زمان ایشان هنوز به تازگی از کارشناسی ارشد فارغ التحصیل شده بود. مقالة خوبی بود و به یک بار دیگر خواندنش هم احتمالاً می ارزد.

امیر شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 14:27

جناب سلمان
بنده به شما نگفتم بی سواد، چرا هی به خودتان گفته اید بی سواد! بنده قصدم توهین نبود. ببخشید. من گفتم آگاه نیستید، ناآگاهی هم که عیب نیست. همه ما ناآگاهیی هایی داریم.

1- باز هم می گم آسیب انگلیسی برای فارسی کمتر از عربی است. چون یک زبان هندواروپایی است و ساختار مشترک دارد. حالا شما می گویید "ترانهاده" جا نیافتاده(که روی همین هم با شما بحث دارم)، هزاران واژه ی گرته برداری شده از انگلیسی و فرانسه که جا افتاده را چرا مثال نمی زنید؟!
2- معنی استیذان را همه می دانند، جمله بنده را درست و دقیق بخوانید. گفتم فعل! "دستوری خواستن" می شود ترکیب. شما نمی توانید فعل های در باب استفعال را در زبان فارسی، انگلیسی، ترکی و .. بسازید. مجبورید از فعل خواستن و جستن بهره ببرید. همانگونه که در زبان عربی نمی توان فعل برای انجام مجدد یک عمل (پیشوند فعلی باز و وا در فارسی و re در انگلیسی) ساخت.
3- بنده 15 سالم بود که کتاب دو قرن سکوت رو خواندم. از آن موقع تابحال هم بیش از 4-5 بار بازخوانی کردم. حتا منابع این کتاب مثل طبری رو هم خوندم. حالا متوجه نشدم منظورتان چه بوده از این پیشنهاد.
4- بنده کی گفتم عمر عربی ستیزی 30 سال است؟ ظاهرا این ادعای شما بود.
5- بنده بیشتر بحثم روی واژگان علمی بود نه چیزی که شما "فارسی واقعی و زنده ای است که در کوچه و خیابان و خانه و کارگاه مردمان فارسی زبان جاری بوده و هست" نامیده اید. مردم کوچه و خیابان نیازی به دانستن معنی ترانهاده ندارند. بنده گفتم ساختن زبان علمی! اگر ملاک شما فارسی کوچه و خیابان است پس بهتر است واژه تپ اختر و رمب اختر و ابرنواختر (که نه سره می دانید و نه عجیب) را به مردم کوچه و بازار ارائه دهید، ببینید چند درسد مردم آنرا می فهمند! اصلا شاید به شما بخندند! اصلا بنده برای چه از آقای حیدری ملایری مثال زدم؟ ایشان دارد می کوشد واژنامه اخترفیزیک درست کند یعنی زبان علمی نه زبان کوچه و خیابان!
5- فارسی کوچه و خیابان واژگان قاطیدن (قاطی کردن)، قاطوندن(اعصاب کسی را خراب کردن )، گرخیدن (وحشت کردن- از گرخماق ترکی)، زنگیدن، حرفیدن، ورقلمبیدن و ... را هم دارد. که اتفاقا نشانگر ذات فعل ساز فارسی است و اتفاقا کسانی که در مخالفت سره گرایی استدلال می کنند که باید مردم بفهمند و در زبان مردم جاری باشد و ... هیچ وقت از این واژگان مردم-ساخت استفاده نمی کنند.
6- در مورد "گوی" اتفاقا مثال خوبی آوردید. همین که شما نمی توانید "ی" نسبت را به گوی بچسبانید نشان می دهد که هاضمه زبان فارسی هنوز "ی" نسبت را نگوارده. شما نمی توانید به واژگانی که به "ه" یا "ی" ختم می شوند "ی" نسبت بچسبانید. مثلا "خانه" به جای "خانه ای" می شود "خانگی"! یعنی فارسی در اینجا نمی تواند "ی" را بگوارد و می رود سراغ واژه پهلوی "خانگ" و به آن "ی" نسبت می چسباند می شود خانگی. پس "ی" هنوز پس از 1400 سال نتوانسته کارایی "ایک/ایگ" پهلوی را داشته باشد. فارسی هنوز بعد از 1400 سال حرف اضافه "به" را نتوانسته کامل بگوارد! "بدین" و "بدان" را به "به این" و "به آن" گاهی ترجیح می دهد و نشان می دهد که "پد" پهلوی هنوز در فارسی جریان دارد.
7- بنده ترجیح می دهم "گوییک" و "گویال" رو بکار ببرم تا واژه ی کروی را که معلوم نیست چه ارتباطی به کره دارد و مثلا چرا کره (به معنی گوی) می شود کروی ولی کره (به معنی کشور) می شود کره ای.
8- من فکر می کنم هر آدم نرمالی باید زبان خودش را پاس داشته باشد و دوستدار زبانش باشد. اتفاقا ما عربی ستیز نیستیم شما عربی ستای هستید. ستایش زبان بیگانه هم جرم کمی نیست. کسانی که گذرواژه را می سازند دارند کار نرمال حفاظت از زبان خود را انجام می دهند اما کسانی که واژه ی "گذرواژه" را تخطئه می کنند و غر می زنند و همچنان "کلمه عبور" را به دلیل رواج بیشتر بهتر می دانند دارند بیگانه پرستی می کنند.

امیر شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 16:26

جناب سلمان!

1- آیا واژگان زیست دارو،زیست مایه، زیست واکنشگاه، زیست شناسی، زیست فناوری و ... سره گرایی است؟ یا یک رهیافت واژه سازی منطقی است؟

اگر روش منطقی در واژه سازی است سوالم از شما این است که آیا مردم کوچه و بازار پیشوند زیست(bio) را در زبان محاوره بکار می برند؟ در کدام واژه ی کوچه بازاری زیست بکار می رود؟ الان حتا فعل زیستن هم در زبان کوچه و بازار و خیابان بکار نمی رود و تبدیل شده است به زندگی کردن!
2- آیا بیرون کشیدن زی/زیست از فعل مرده زیستن نبش قبر است؟
اگر نیست، سوال اینجاست که اساسا مرز نبش قبر کجاست؟ تا کجا ما مجازیم نبش قبر کنیم؟

3- شما زبان پهلوی را مرده دانسته اید، شاید چون گویشوری بنام زبان پهلوی وجود ندارد! اما بیش از 90 درسد پهلوی در زبانهای ایرانی زنده است. شما فقط به گویش تهرانی بسنده نکنید. همین فعل رمبیدن/رمبستن در تهرانی وجود ندارد ولی در لهجه های غربی ایران (فارسی همدان و لری و بختیاری و کردی) وجود دارد و خیلی هم فعال است. هنوز در لهجه ی همدانی ببین را بوین می گویند و دقیقا در پهلوی هم همین بوده است. هزاران نمونه دیگر در لهجه های فارسی و زبانهای دیگر ایرانی هست که نمی توان پهلوی را مرده انگاشت.
اشاندن، هشتن(هلیدن)، اساندن(ستاندن)، پشگیدن، چغیدن، تمبیدن، پلمیدن، پلماندن و ... فعل هایی هستند که لهجه همدانی استفاده همگانی دارند. وقتی می گوییم فارسی باید همه این فارسی ها را شامل بشود.

امیر یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:04

با فرمایش های شما "تپ اختر" هم واژه ی مهجوری است.
تابحال ندیدم کسی در کوچه و خیابان به جای ستاره بگوید اختر!
همچنین فکر نمی کنم بیش از یک درصد مردم بدانند تپ یعنی نبض!

پس "تپ اختر" هم واژه ای در زبان طبیعی نیست و در زبان کوچه و خیابان جاری نیست و برساخته ای غیرطبیعی است!

سلمان محمدی دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 00:48 http://salmanmohammadi.blogsky.com

کسی را که خواب است، می توان بیدار کرد، ولی کسی را که خود را به خواب زده، نمی توان. من ادامة این بحث را مفید نمی دانم و برای هر دو مان آرزوی هدایت می کنم.

احمد دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:41

آقای محمدی عزیز سلام:
من دنبال معنای تنالگان بودم که در ساید شما آن را یافتم، بقیه مطالب را گذار مطالعه نمودم و ... .
در هر صورت از شما تشکر می کنم که در جستجوی گوکل، تنها درگاه اینترنتی بودید که کلمه تنالگان را معنا کرده بودید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد