نامه ی شرکا به خاوری

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            خلیل شرکا، پدر آنتونیا شرکا است. آنتونیا شرکا نویسنده ی کتاب دستور زبان ایتالیایی است، و استاد زبان ایتالیایی، و مترجم، و منتقد سینما. (خلیل شرکا و جلیل شرکا و جمیل شرکا برادر هستند (؟).) 

         http://s1.picofile.com/file/7211421498/shorakaa_khalil_va_jalil_va_jamil.jpg

            جلیل شرکا، مدیر عامل بانک ملی ی ایران، مدتی قبل از انقلاب و مدتی بعد از انقلاب است.

            طبق http://www.alef.ir/vdcba0b88rhb5gp.uiur.html?126041 ، جلیل شرکا، به محمودرضا خاوری، مدیر عامل استعفاداده ی بانک ملی ی ایران، چنین نامه ای نوشته است:

            «تاریخ انتشار: شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۱۵:۱۱

آقاى خاورى، نمى دانم الان کجا هستید و چه مى کنید اما چون من و شما کما بیش در موقعیتى مشابه هم قرار گرفته ایم و آن موقعیت ها خطیر و سرنوشت ساز بوده است لازم دیدم نکاتى را از باب نصیحت و تجربه به شما یادآورى کنم، شاید به کارتان بیاید. این نکات پند و اندرز اخلاقى نیست، سرزنش هم نیست. هرچند این روزها به هر دوى آن بسیار نیاز دارید اما این نکات صرفا بیان تجربه هایى است که شخصا داشته ام و لازم دیدم با شما به اشتراک بگذارم تا بهتر بدانید چه باید بکنید.

من در دوران بسیار مشکلى درست یکسال قبل از پیروزى انقلاب اسلامى مدیر عامل بانک ملى بودم. مى دانید که آن روزها کشور در چه شرایطى به سر مى برد و چه خطراتى در کمین یک بانک به عنوان جایى که پول زیادى در آن وجود دارد، قرار داشت. شور و فضاى انقلابى همه جا را فرا گرفته بود و من باید علاوه بر مدیریت این فضا مراقب بانک و سرمایه هایش نیز مى بودم. روشن بود که با پیروزى انقلاب من نیز جزو مدیران رژیم سابق محسوب شده و طبیعتا خطر در کمینم بود. همین جا بگویم که همسر من آمریکایى الاصل است و پیش از انقلاب کل خانواده و بچه هایم در آمریکا مقیم بودند و زندگى مى کردند. با اینکه خودم نه تابعیت و نه مجوز اقامت دائمى از آمریکا داشتم اما به خاطر ملیت همسرم هیچ مشکلى براى ماندن در آمریکا نداشتم.

به خاطر دارم درست یکماه قبل از پیروزى انقلاب و در حالى که نخست وزیر وقت با اصرار خواهش کرده بود بر سر کار بمانم براى حل برخى گرفتارى هاى بانک ملى به خارج سفر کردم. درآْن روزها تجار نمى توانستند کارهاى بانکى خود را به راحتى انجام دهند و نقل وانتقال پول به مشکل برخورده بود. لازم بود این مشکلات رفع شود لذا در حساس ترین دوران ممکن از کشور خارج شدم و جالب است کارم تازمانى که انقلاب پیروز شد طول کشید. یعنى موقع پیروزى انقلاب -۲۲ بهمن - من خارج از کشور بودم. حالا باید چکار مى کردم؟ منطقى ترین راه که همه پیشنهاد و اصرار مى کردند ماندن در آمریکا بود. همه مى گفتند مگر نمى دانى چه خبراست؟ رفتنت با خودت است و برگشتنت با خدا! بمان و همه چیز را فراموش کن. . .

با خودم خلوت کردم. نگاهى به سوابق بانک ملى و راهى که طى کرده تا به اینجا رسیده انداختم، به خودم و همکارانم فکر کردم و بعد شاید بزرگترین تصمیم زندگى ام را گرفتم. به خودم گفتم من مدیر عامل بانک ملى هستم و باید اول از هویت و کیان بانک، سپس از همکارانم و بعد از خودم دفاع کنم. پس با اولین پرواز به ایران برگشتم و با طى تمام فراز و نشیب ها و مشکلات پیچیده و خطرناک بالاخره مى بینید که الان سالم و سرحال و سرزنده ام و هیچ اتفاقى هم برایم نیفتاده است. . .

آقاى خاورى! پیشنهاد مى کنم با خودتان خلوت کنید و دراین خلوت کمى به نام بانک ملى بیندیشید. بانک ملى، نامش ملى است یعنى تجلى ملت ایران است. تجلى اراده و غرور ملی. تجلى اعتماد ملی. قبلا که بانکدارى ایران در دست روس و انگلیس بود و اسکناس هاى این کشور را هم خارجى ها چاپ مى کردند، همین ملت بودند که ریختند پشت مجلس و  اصرار کردند که مى خواهند پولهایشان را در یک بانک ایرانى بگذارند. بانک ملى از سرمایه تک تک ایرانیان تشکیل شده و تشکیل شده که کار مالى مملکت دست خود مردم باشد. پس بانک ملى فقط یک بانک نیست یک فرابانک است که غرور و اعتماد یک ملت را در خود دارد و شما رئیس یک چنین بانکى بودید و سرنوشت و اعتماد ملى به یک چنین بانکى درست یا غلط به نام شما پیوند خورده است.

به تاریخ بانک ملى ایران نگاه کنید. در تاریخ این بانک مدیرى وجود نداشته که فرار کند. حال تخلف کرده یا نکرده باشد، بحث دیگرى است اما فرار سابقه نداشته است. لذا عمل شما از این جهت بسیار زشت و بى سابقه بوده است. بهتر از من مى دانید که بانک مرکزى از دل بانک ملى متولد شده است. پیش از این تمام حساب هاى دولت، سکه ها واسکناس ها، خزانه، جواهرات ملى و خلاصه دارایى اصلى ملت ایران در بانک ملى به امانت بوده است. مى دانید از چه جایگاهى و به چه قیمتى فرار کرده اید؟

پس از پیروزى انقلاب وقتى به ایران برگشتم مشکلات فراوان و فلج کننده بود. نامه هاى متعددى از اشخاص مى آمد که مدیران و کارکنان این بانک چه و چه هستند. اما مقاومت کردم و با همین دفاع من که مدیر عامل قانونى بانک بودم این بانک از هم نپاشید و امنیت اموال وکارکنانش حفظ شد اما اگر نبودم؟!. . . . همه گونه رسیدگى که فکرش را بکنید کردند اما اتفاقى نیفتاد. آن موقع جواهرات ملى در خزانه بانک ملى بود. هیاتى از شوراى انقلاب به بانک آمد و از جواهرات بازدید کرد تا کسرى نداشته باشد. مى دانید که وظیفه حفاظت از دارایى هاى بانک ملى ایران تا چه حد مقدس است. آن روزها خبر رسید که مجاهدین (منافقین) ریخته اند تا کاخ گلستان راغارت کنند. همین نگهبانان بانک ملى رفتند و از کاخ حفاظت کردندتا به آن دست اندازى نشود. یا مثلا اطلاع دادند عده اى مسلح به شعبات بانک ملى در کشور مى ریزند و پولها را غارت مى کنند. به همکاران گفتم باید با چه کسى تماس گرفت؟ گفتند پلیس که این روزها نیست باید به پاسدارها بگویید. به مرحوم آیت الله لاهوتى که فرمانده وقت سپاه بود زنگ زدم. ایشان گفت چقدر نیرو مى خواهید؟ گفتم ۱۷۰۰ شعبه داریم براى حفاظت هر شعبه حداقل ۲ نفر! گفت با این حساب شما کل نیروهاى سپاه را مى خواهى دیگر! بالاخره سعى کردیم با انتقال روزانه پولها به شعبات مرکزى هر شهر با همان تعداد کم نیرو ازدارایى مردم حفاظت کنیم.

جالب اینجاست بعد از پیروزى انقلاب و دراوج مشکلات خاص آن، من یکبار دیگر ازسوى نخست وزیر دولت موقت - مرحوم مهندس بازرگان - به ماموریت دیگرى به آمریکارفتم و اتفاقا دوران آن ماموریت تمدید هم شد! یعنى مهندس بازرگان زنگ زد و گفت حالا که آنجا هستى به امور بنیاد پهلوى (علوى) و اموال آن رسیدگى کن که کردم و با تعویض هیات مدیره آن و رتق و فتق امور و گماردن یک وکیل امین باز هم به ایران بازگشتم.

آقاى خاورى، اینها را گفتم تا بدانید انسان از تجربه مى آموزد. شما الان بر سر همان دوراهى هستید که زمانى من بودم. اما با اتکا به همان تجربه مى خواهم صراحتا به شما بگویم راهى که انتخاب کرده اید برایتان ۲سر باخت است. یعنى اگر برنگردید هیچ به دست نخواهید آورد و حتى در دنیاى پیشرفته کنونى برنگشتن برایتان امنیت و فراغت هم به دنبال نخواهد داشت. توصیه مى کنم به کارنامه خودتان نگاه کنید. اگر تخلفى که به هر حال در بانک ملى شده عمدى نبوده، این اشتباهى قابل جبران است که باید از آن آموخت. یعنى باید آمد و جبرانش کرد. اگر هم عمدى بوده و شما در آن دست داشته و شخصا از آن سود برده اید باز هم ماندن شما در خارج کشور فرقى به حالتان نمى کند. چرا که فقط مدارک جلب شما باید ترجمه و ارسال شوند و با چند روز و مثلا چند ماه تاخیر بالاخره شما در ایران خواهید بود اما این بودن کجا و آن بودن کجا!. . .»

نظرات 7 + ارسال نظر
مجید سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 15:11

سلام سید عزیز

عارضم خدمتت که ننوشته چطوری میتونم برات پیام خصوصی بفرستم، در نتیجه جوابت رو به صورت غیر خصوصی میدم.

من در مورد دیدگاهت نسبت به تفاوت بین فیزیک و مهندسی تقریبا و نه کاملا باهات هم عقیده هستم.

مهندس تنها به حل مسئله و نه چرایی اون میپردازه و فیزیک بر عکس چرایی براش مهمتر از خود مسئله است،
البته کلمه مسئله در اینجا کمی شک برانگیزه و از طرف دیگه این تقسیم بندی ای که در واقع وجود داره، در مورد انسانها ضرورتا درست نیست.

در مورد فیزیک سیالات هم همینطور، اما من از فیزیک سیالات چیزی نمیدونم، تو هواشناسی کاربرد خیلی زیادی داره، تو دینامیک به خصوص.

در مورد متنی هم که نوشتی، برادر جان، این حرفها و نصایح رو وللش
موضوع چیز دیگه ای خارج از این قهرمان بازی ها است که یکی برای اون یکی نامه داده باشه.

مهدی نادری نژاد چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:28 http://www.mehre8000.org

با سلام
هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان ....

امیرمهدی چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:45

سلام
اقای جلیل شرکاء نمی داند یا خودش را به ندانستن زده که ما با کانادا وآمریکا و...قرارداد بین المللی استرداد مجرمان ومحکومان را امضا
نکرده ایم؟ و خاوری هم تابعیت دوگانه دارد؟
البته دیدار جواد لاریجانی با نیک براون انگلیسی و معرفی ناطق نوری بعنوان کاندیدای مورد حمایت حاکمیت بعنوان جانشین هاشمی و قضیه مک فارلین وداستان آزادی شهرام امیری وجاسوسان آمریکائی(بخوانید کوهنورد!)و... ثابت می کند که ما پشت پرده هیچ رابطه پنهانی وبده بستان با امریکا وانگلیس و کاناداو اسرائیل و...نداریم!لذا منتظر تشریف فرمائی خاوری نمی مانیم!!!
این که می گویند خاوری قبل از سفر به انگلستان یک هفته بازداشت بوده ومحسنی اژه ای از او بازجویی کرده وشخصاً دستور آزادیش را صادر کرده راست است؟
قسمت بامزه ماجرا این است که رهبر تاکید کرده بود که تا وقتی جرم متهم اثبات نشده اسمش را نبرید.بعدهم که یقین کردید مجرم است آبرویش را نبرید.برود حبسش را بکشد ودوباره به آغوش جامعه برگردد وبه دزدیهایش ادامه دهد!

جواد خراسانی چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:38

سلام، آن آدم ها در رژیم طاغوت تربیت شده بودند و این حضرات دست پرورده اسلام ولایی هستند.

خلیل پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 18:59 http://tarikhigam.blogsky.com

سلام،

روحیه و تربیت ملی با ایده ئولزیک کاسبکارانه بازاری متفاوت است.

آن آقا می داند ملی چیست، و این یکی می گوید " ملی چیه!"

وحید جمعه 9 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 05:38

سلام،امروز جمعه 9 آبان سال 93 داشتم در گوگل دنبال مطلبی مرتبط با استاد دانشگاهم،سرکار خانم آنتونیا شرکا میگشتم که به طور اتفاقی به اینجا رسیدم و .......

میثم پنج‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 11:27

الان 8 سال گذشته و ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد