واجب شرعی ، حرام شرعی ، ...

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            امام خمینی، نوفل لوشاتو، 25 آذر 1357:

            «من حالا دارم پیام مى‏دهم به کارکنهاى شرکت نفت که بر شما واجب شرعى است، واجب الهى است، به اینکه اعتصابتان را عام کنید، عمومى کنید و نگذارید نفت خارج بشود. و به شما مى‏گویم که اگر چنانچه شما را ترساندند- چنانچه دیروز اینها را ترساندند و «اعلیحضرت» فرمودند که اینها را باید محاکمه کرد! مردکه تو چه کاره‏اى که اینها را مى‏گویى [باید] محاکمه کرد؟! تو که حالا دیگر شاه نیستى، تو یک آدم یاغى هستى! کى محاکمه کند اینها را؟ تو که شاه نیستى که دستور بدهى، شاه هم بودى معنا نداشت که تو دستور بدهى؛ تو اگر شاه هم باشى، شاه مشروطه هستى نباید دستور بدهى اینها را باید محاکمه کرد و بعد به جزاى خودشان!- نترسید از این مرد. یک مردى که به خوابنامه توسل پیدا کرده! [خنده حضار]»

            امام خمینی، 15 دی 1358:

            «امروز اعتصاب حرام است شرعاً. اینهایى که اعتصاب مى‏کنند خائن به اسلامند. دست بردارند از این الواطیها. دست بردارند از این بساط.»

            امام خمینی، 3 مرداد 1359:

            «یک واجب شرعى است براى وکلاى مجلس که با دولت، و با رئیس جمهور همراهى کنند، یک تکلیف شرعى است براى رئیس جمهور و دولت، که باید با مجلس همزبان باشند و هماهنگ باشند

            قسمتی از «متن کامل جزوه آموزش احکام انتخابات»، منتشرشده در http://www.sefidshahr.com/Contentview.asp?ID=36 :

            «سؤال: آیا شرکت در انتخابات شرعاً واجب است؟

جواب آیت الله مکارم شیرازى: «با توجه به شرایط موجود و اینکه دشمنان ما اصرار بر عدم شرکت در انتخابات دارند، به نظر مى رسد که شرکت کردن تمام افراد واجد شرایط، واجب است.»»

در http://persian.makarem.ir/pages/newsprint.php?nid=196&url=http://persian.makarem.ir/news/?nid=196 هم مطلب اخیر منتشر شده است:

«سلام علیکم:1- به نظر حضرت عالی آیا شرکت در انتخابات شرعا واجب است؟ ..........

جواب:1- با توجه به شرایط موجود و اینکه دشمنان ما اصرار بر عدم شرکت در انتخابات دارند به نظر میرسد که شرکت کردن تمام افراد واجد شرایط واجب است.»

نظرات 27 + ارسال نظر
ستاریان پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 16:43

سلام

چند بار در این مورد بحث شده است ،ولی وقتی بارها به همان شکل قبلی تکرار می شود نمی دانم چه باید گفت؟!

اینبار اینطور وارد مساله می شوم:

نمی دانم سوال از چرایی بحثِ وجوب شرعی و حرام شرعی در مسائل اجتماعی ،مثل اعتصاب یا عدم اعتصاب و شرکت و یا عدم شرکت در انتخابات در زمانهای دارای حاکمیت مردمی و حاکمیت غیر مردمی و یا ضد مردمی،است ؟

یا بحث تاثیر احکام شرعی صادر شده از سوی مراجع بر مقلدین است و نقش دیدگاه سیاسی مجتهدین و تسری دادن این نگاه به صورت حکم شرعی بر مقلدان؟

در واقع می خواهم بپرسم که شما نسبت به صدور احکام شرعی از سوی مراجع در امور اجتماعی بالکل مخالف هستی؟ یا به امکان بهره برداری سوء از این موارد در صدور احکام اجتماعی اعتراض داری؟ در اینصورت راه حلت چیست؟

سوال اصلی تر این است که اصلا شما به اسلام سیاسی اعتقاد داری و یا به اسلام غیر سیاسی و سکولار؟

سلمان محمدی جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:00 http://salmanmohammadi.blogsky.com

جناب آقای سیدمحمدی عزیز. سلام. من هم در این مورد با آقای ستاریان همعقیده ام: با تغییر شرایط، حکم عوض شده. این چه اشکالی دارد؟
مثلا الان من معتقدم شرکت در انتخابات حرام است. آیا پس فردا که نظام دمکراتیکی سر کار بود، یکی باید وبلاگ بزند و حرفهای مرا به عنوان تناقض نشان دهد؟!

مهدی نادری نژاد جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
مسائلی را که جناب سید محمدی اشاره کرده اند جزء موارد منطقه الفراغ قرار دارد.

هادی طباطبایی جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 13:42 http://tabatabaie.blogfa.com

دیدیم که با هوا و هوس شیخ /احکام خدا در نوسان است.....

امید جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 13:44 http://http:/

روز قیامت
سر پل صراط

مامور ایزدی : خوب دوست عزیز , شما نماز و روزه هایت خوب است اما ... چند تا عمل حرام داری ! ... وایسا ببینم تجاوز که نیست , قتل هم که نیست ... مال مردم خوری هم نیست ظاهرا ... ببینم اعتصاب داشتی سال 58 !؟

کارگر : خوب آقو , چه اشکالی دارد مگه , ما معترض بودیم خو اعتصاب کردیم , جاییو که آتش نزدیم ...

- : نه ! شما متوجه نیستی , حضرت امام اعتصاب را حرام کرده بود در آن تاریخ

- : مو مرجعمون یکی دیگه بود به اباالفضل . مو اصن از ایشون تقلید نمی کردیم که

- : خوب این عذر بدتر گناه است دوست عزیز , شما غلط می کردی از رهبر انقلاب تقلید نمی کردی

- : خو مگه اختیاری نیست مرجع ؟ والله اون دنیا به ما ایجوری گفته بودن

- : اینا رو باید ثابت کنی ... به هر حال این دفتر فقط با ایشون کار می کنه ... وایسا ببنم سال 57 هم که کار می کردی ؟

- : نباید کار می کردم ؟ ... نون زن و بچمو شما می دادی !؟

- : فرمان اعتصاب حضرت امام رو نشنیده بودی ؟

- : وللو , شنیده بودم یه چیزایی , اما بچه های واحد ما کاری نکردن مام نکردیم تو اون موقعیت ... بعدا کردیم

- : نه دیگه , شما از موقعی که پیام ایشون رو شنیدی مکلف بودی به اعتصاب ... بگذریم ... ببینیم دیگه اینجا چی داریم ... وای !! ... رای هم که ندادی تو این سال ها !؟

- : مو کجا ندادوم !!؟ ... این همه رای دادوم ؟ مجلس رای دادوم , ریاست جمهوری رای دادم ؟

- نه , اینجا دو تا خبرگان غیبت داری , یه میاندوره ای مجلس , یه دور دوم ریاست جمهوری , شوراهای شهرم که قربونشون برم , هیچکدومو شرکت نکردی

- مو اصن حواسم نبود به ای خبرگان ... مگه اینام انتخابی بودن ؟ مو خیال میکردم آقا خودش اینرو میذره اونجا ... ای خاک بر سر من کنن !

----------------------------------------------
پی نوشت : سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ما - شهید مدرس

جواد خراسانی جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:25 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
اعتصاب به خودی خود، که قابل ارزش گذاری نیست؛ یعنی ذاتا" نه حرام ابدی است نه حلال ابدی.
آنچه که از نظر یک مجتهد در حلال و حرام اعلام کردن آن موثر است، احتمالا" دلایل شرکت یا عدم شرکت و اثرات مترتب بر آن اعتصاب می باشد.
به نظرم استفتاء در مورد شرکت در انتخابات از یک مرجع خیلی مضحک و سخیف است. شما در برخورد با حکومت یا به مشروعیت آن حکومت اعتقاد دارید که در نتیجه به انتخابات که جلوه بارزی از دامنه مشروعیت آن حکومت است، نیز به طور تبعی اعتقاد دارید. یا مشروعیت حکومت را قبول ندارید که به تبع هیچ یک از ارکان آن منجمله مبحث انتخابات را شرعی نمی دانید. پس قاعدتا" سئوال از جواز شرعی شرکت در انتخابات وجه معقولی نخواهد داشت.

ستاریان جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:17

سلام
نوشتن شعر به جای پاسخگویی عقلی به سوال اگر هجو و لودگی معنا ندهد طفره رفتن که معنا میدهد. همانطور است لباس دلقک و تئاتر پوشیدن و به روی صحنه رفتن!

جالب است کسی به مسخره کردن اعتقاد اسلامی سوال و جواب بعد از مرگ روی آورده که تمام اعتفاداتش مسخره است!

ستاریان جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:34

من در وبلاگ آقا محمدرضا ذیل مطلبی در خصوص سوال از آزادی در این آدرس چنین پرسیدم:
http://mamrizzio.blogfa.com/comments/default.aspx?blogid=mamrizzio&postid=416&timezone=12600

آیا مردم آزادند اگر اقلیت هم بودند تحت هر شرایطی به هر اقدامی ولو مخل حقوق اکثریت اقدام کنند؟



یک سوال دیگر اینکه اگر آحاد و اکثریت حتا مطلق یک جامعه ای بخواهند ازآزادی مطلق خود استفاده کنند و یک خواسته ای ولو غیر معقول را بخواهند عملی سازند!حکومت دموکراتیک و لیبرال در مقابل این خواست باید تمکین کند به مرحله ی اجرا بگذارد و یا این خواسته چون غیر معقول است ولو استفاده از حق مشروع آزادی است را با استفاده از قوای قهری که در اختیار دارد ،سرکوب کند؟

الان عرض می کنم مسخره اینجاست که روزی حضرات آرزوی آزادی و تساهل مذهبی از نوع اسلامی را داشته اند و حالا به طور کلی اسلام و آزادی در آن را مسخره می کنند و می نویسند:
نوشتن یک مقاله یا کشیدن یک کاریکاتور باید جوابش قتل و سوزاندن و تکه تکه کردن و دست و پا بریدن باشد؟ این است شرع مقدس؟

برای اینکه می دانم برای داشتن این آرزو رفرنس طلب خواهند کرد ؛ این هم رفرنس:

Circa 622, Muhammed established the Constitution of Medina, which incorporated religious freedom for Christians and Jews.
Certain verses of the Qu'ran were interpreted to create a specially tolerated status for People of the Book, Jewish and Christian believers in the Old and New Testaments considered to have been a basis for Islamic religion:
Verily! Those who believe and those who are Jews and Christians, and Sabians, whoever believes in God and the Last Day and do righteous good deeds shall have their reward with their Lord, on them shall be no fear, nor shall they grieve . [49]
Under Islamic law, Jews and Christians were considered dhimmis, a legal status inferior to that of a Muslim but superior to that of other non-Muslims.
Jewish communities in the Ottoman Empire held a protected status and continued to practice their own religion, as did Christians. Yitzhak Sarfati, born in Germany, became the Chief Rabbi of Edirne and wrote a letter inviting European Jews to settle in the Ottoman Empire, in which he asked:: "Is it not better for you to live under Muslims than under Christians?".[50] Sultan Beyazid II (1481–1512), issued a formal invitation to the Jews expelled from Catholic Spain and Portugal, leading to a wave of Jewish immigration.
According to Michael Walzer:
The established religion of the [Ottoman] empire was Islam, but three other religious communities—Greek Orthodox, Armenian Orthodox, and Jewish—were permitted to form autonomous organizations. These three were equal among themselves, without regard to their relative numerical strength. They were subject to the same restrictions vis -a-vis Muslims—with regard to dress, proselytizing, and intermarriage, for example—and were allowed the same legal control over their own members.[51]
Modern Islamic exegetics considers Qur'an as the source of religious tolerance [52]http://salam.org.ua/wp-content/uploads/2011/11/Tafsir.pdf</ref>

بیشترین مقصود من در اینجا نقل قول از خاخام یهودی است

اصولا وقتی دموکراسی نه تنها هرگزحکومت مردم نبوده، و نه میتواند باشد، و نه بایستی که باشد. بلکه این خطرناک هم است به مردم و به ویژه به کودکان بیاموزیم که دموکراسی به معنی حکومت مردم است، یعنی حکومت عموم، که حقیقت ندارد، و وقتی فرد از واقعیت مساله آگاه شود، احساس میکند فریب خورده است، و این احساس میتواند حتی به تروریسم بیانجامد. چرا از دموکراسی می گوییم؟ این مسخره نیست؟!

اینکه بحث شرع و مرجع تقلید و دیانت و سیاست نیست! جواب عقلی طلب می کند نه شعر و نمایشنامه!

سلمان محمدی جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 19:10 http://salmanmohammadi.blogsky.com

جناب آقای ستاریان. سلام. دمکراسی حق مردم است و من در سه یادداشت در این باره توضیحاتی داده ام. مردم با استفاده از این حق ممکن است خطا کنند. بکنند. حق خودشان است و جز خودشان کسی نمی تواند این حق را از آنها بگیرد.
ضمن اینکه لابد توجه دارید که ما به خود حقیقت دسترسی نداریم و لذا آنچه درست می پنداریم، تنها فهم ما از حقیقت است، نه خود حقیقت. اصلا یکی از محملهای دمکراسی همین باور به خطاپذیری ذهن ماست (scepticism). حقِ باطل بودن (the right to be wrong) از همین جا برخاسته است.
پس این سوال شما که "اگر آحاد و اکثریت حتا مطلق یک جامعه ای بخواهند از آزادی مطلق خود استفاده کنند و یک خواسته ای ولو غیر معقول را عملی سازند!حکومت دموکراتیک و لیبرال در مقابل این خواست باید تمکین کند به مرحله ی اجرا بگذارد یا این خواسته چون غیر معقول است ... با استفاده از قوای قهری که در اختیار دارد، سرکوب کند؟" جواب من این است که باید تمکین کند.
چون سابقة بحث شما با «حضرات» را هم نمیدانم، ممکن است سوال شما را درست نفهمیده باشم.

ستاریان جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 19:37

جناب آقای سلمان محمدی
سلام
قدمت و سابقه ی بحث ما با دوستان به بیش از چهار پنج سال می رسد ، شما در صورت علاقه و پی گیری به این سابقه کم کم دست خواهی یافت قبلا آقای سید محمدی در این آدرس چنین نوشت:

http://seyyedmohammadi.blogsky.com/1389/09/18/post-109/
وجود تظاهرات اعتراضی به معنای نبود دموکراسی نیست

دیدیم که دولت و پارلمان فرانسه، قانونی تصویب کردند (قانون افزایش سن بازنشستگی)، که به شدت مورد مخالفت مردم فرانسه قرار گرفت، ولی حکومت فرانسه عقب نشینی نکرد در برابر مردم. (آیا بهتر بود عقب می نشست؟)

مدتی بعد، دیدیم دولت انگلستان قانونی تصویب کرد (قانون افزایش شهریه ی دانشجویان) که به شدت از طرف دانشجویان و دانش آموزان و ... در این کشور مورد مخالفت قرار گرفت، ولی مجلس عوام این کشور هم لایحه ی دولت را تأیید کرد. (آیا بهتر بود دولت و مجلس، طبق خواست معترضان عمل می کردند؟)

احتمالاً ماها به فکر فرو می رویم. که ماجرا چیست؟ نکند اینها دموکراسیهای دروغین و فریبکارانه است؟

... و در ادامه نظر خودش را هم نوشت. بحث نسبتا مفصلی در کامنت جریان پیدا کرد که بد نیست بخوانید

در مورد دموکراسی و حق انتخاب مردم هم باره بحث شده و احتمالا باز هم به مرور و شاید در همین جا بحث شود

هادی طباطبایی جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:17 http://tabatabaie.blogfa.com

سلام سید جان. در مورد نظرتان در باب علی شریعتی در پست اخیرم تصور می کنم که مقام "ما قال" و "من قال" را اگر رعایت کنیم خرده ای بر آن نوشتار و سخن بنده نباشد. شریعتی مقام محترم و محبوبی است و عظمت وی بر کسی پوشیده نیست اما تمایزی که میان تشیع صفوی و علوی نهاد را دارای اشکال می دانم و آنرا بیان کردم. فارغ از مقام عمل و با یک دید پیشینی هم تصور می کنم که در تئوری نیز این تفکیک دارای اشکال باشد.

محمدرضا شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:26 http://mamrizzio.blogfa.com/

سلام
* آن زمان مملکت یک تعداد خاصی جمعیت داشت مثلا فرض کنیم سی میلیون. آیا همه ی این سی میلیون مسلمان بودند؟ شیعه ی دوازده امامی بودند؟ مقلد خمینی بودند؟
* اگر دقیق شویم می بینیم هیچ حق ویژه ای نباید قائل شد برای کسی که خود را مبرا و منزه بداند و بنشیند و در مورد مهم ترین امور و تخصصی ترین امور یک کشور بزرگ اینگونه نظر بدهد. شایسته است؟ مگر همه مقلد ایشان هستند؟
*متوجه نمی شوم اعتصاب را که یک امر مدرن در جنبش های اجتماعی امروزه است چگونه می توان با واژگان حرام و حلال طبقه بندی کرد؟ نیاز به یقه درانی و مسخره کردن و اینها نیست. حرفهای من هم نه نمایشنامه ست و نه شعر. گر چه در کامنت آن دو دوست هم همین ها مستتر بود.

محمدرضا شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:29 http://mamrizzio.blogfa.com/

در میانه ی قرن بیستم امثال سارتر و کامو و برتولت برشت با نوشتن نمایشنامه نقد های گزنده و تحلیل های موشکافانه ای نسبت به استبداد و فاشیسم و جنگ طلبی داشته اند و گروههای موسیقی و ترانه سرایانی مثل پینک فلوید و جان لنون و باب مارلی هم نقش بسزایی در پیشبرد اعتراضات مدنی داشتند.
شعر و موسیقی و نمایشنامه هم به قول دوستان در کانتکست خودش، شایسته و بسنده ست.

... -ستاریان شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:55

قران در مورد عذاب عاد یک بار می گوید
ان ها را در یک روز نحس و شوم عذاب نمودیم


و یکبار دیگر می گوید
ان ها را در روزهایی شوم -دقت کنید- نه یک روز- عذاب نمودیم. بنظر شما خدای محمد فراموشکار نبوده است کخ چنین گفته است.
نوشته بودید که در قران تضاد و تناقضی نیست.
من در این ذو آیه تضاد می بینم. و البته در ده ها ایه ی دیگر.
امکان دارد بر حطا باشم. ممکن است بفرمایید اگر این تضاد نیست پس چگونه قابل رفع است. دقت کنید دقت کنید حتا اگر این یک حطا هم در قرآن باشد نمی توان ان را از جانب حدا دانست. و بنابراین چنین کتابی از منظر جامعیت و نظرگاهی الهی کمترین ارزشی نخواهد داشت. لطف کنید و نشان دهید این چه که گفتم تضاد نیست. با تشکر از شما

محمد شعله سعدی شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:16

آقای سید محمدی درود بر شما . اگر چه از حضرت دوریم به ارادت قریبیم. مطلب بسیار ارزشمندی بود. اگر در باب نظرات ایشان طی سی سال آخر عمرشان در باب آزادی هم چنین کار ارشمندی انجام دهید موجب کمال امتنان خواهد بود. در پاسخ به آقای ستاریان هم باید عرض کنم،
آدمی است !!!! اگر تغییر نکند و سنگ و سنگ واره بماند جای تعجب است . پیروز و سر بلند باشید.

اشک - غریبه شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 15:29 http://tashkan.blogsky.com

سلام

من هم معتقدم که فقها به عنوان ِیک فعال ِسیاسی از اسلام مایه می گذارند
و الزامی هم بر طرفدارانشان نیست
هر چه که حکم ِشرعی درباره اش می دهیم باید حداقل اثری ازو در قرآن باشد
منظورم این نیست که همه چیز درباره اش در قرآن باشید ،ولی حداقل باید اشاره به آن موضوع در قرآن شده باشد ، تا ما آن
(موضوع سیاسی و عقیدتی و ...)
را از اسلام فرض کنیم و برای ِتفسیرش به سراغ ِپیامبر برویم

این است که به نظرم ایم مسایل و اظهار نظرها ، نه این که ضد اسلامی باشد ، اما ربطی به اسلام ندارد

می بخشید که میپرم وسط ِبحث ِبزرگ تر ها!

امیرمهدی - محمدرضا شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 17:05

سلام
1-آقای خمینی طبق همان اصل آزادی بیان که شما مدافع سرسختش هستید نظرش را گفت.یا داغ و درفش و توپ و تانک و بسیجی و تهدید و ارعاب و...مردم را که مجبور نکرد به خواست او تن دهند.بالاخره آزادی بیان را قبول دارید یا نه؟مردم حق داشتند حرف ایشان را نپذیرند.وقتی اکثریت ملت امر ایشان را پذیرفتند طبق همان دموکراسی که شما هم قبولش داری باید به خواست مردم تن داد واجازه داد اعتراض کنند.
2-برفرض که همه مقلد ایشان نبودند.وقتی قاطبه ملت اعم از مسلمان و غیر مسلمان یک نفر را بعنوان رهبر و پیشوا قبول دارند سخن او و امر او و حکم او مطاع ومسموع است.این دیگر ربطی به دین و اسلام ندارد.آقای خمینی بر اساس اعتقادات و باورهای خودشان اظهار نظر می کردند.و مقید بودند باورها و گفتارشان مستند به شریعت باشد.اما وقتی بحث رهبر و پیشوای جامعه پیش می آید مردم غیر مسلمان هم فارغ از وجه دینی اگر او را بعنوان رهبر قبول داشته باشند حرفش را می پذیرند و اگر قبول نداشته باشند ولی معصوم و حجت خدا هم که باشد نمی پذیرند.مسئله بسیار ساده است.
3-روی لفظ که دعوا نداریم.غرض مفهوم سخن است.شما حرام و حلال را تعبیر به باید ونباید کنید.مشکلی هست؟.....مشکلی نیست.اگر درون دینی بحث می کنید لاجرم باید به لوازمش تن دهید یعنی اینکه حرام وحلال موضوعیت دارد.واگر بحث شما برون دینی است پاسخ دادم که مفهومی که یک بهایی یا زرتشتی یا مسیحی از حرام و حلالی که آقای خمینی فرموده می فهمد همان باید و نباید است و محل مناقشه نیست.

ستاریان شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:12

سلام
آقا محمدرضا
بحث حاکم و حاکمیت است و حکومت و نه بحث تقلید از یک مرجع تقلید.

واقعا به شخصه بسیار دوست دارم که این بحثها را از اشخاص به مبانی ببریم. مثلا این سوال مدتهاست مرا آزاد می دهد که چرا در هر نظام حکومتی و در هر کجای جهان دولتها و دولتمردان گاهی مجبور به استفاده از قوای قهری برای سد کردن حقوق ملتهای خود هستند با وجود اطلاع از حق بودن خواست مردمشان و برعکس آن ، چرا مردم بر حرف نامعقولی اصرار می ورزند به طوری که حاکمیتها مجبور به استفاده از حق وتوی حاکمیتی و استفاده از قوای قهری که در اختیارشان است برای سرکوب این خواست نامعقول می شوند؟

آقای شعله سعدی
فرموده ای:
آدمی است !!!! اگر تغییر نکند و سنگ و سنگ واره بماند جای تعجب است

اول اینکه چرا آدمی است و این همه نشان تعجب؟! خود جای تعجب دارد
دوم آدمی تغییر می کند اما احکام ثابت خدا تغییر نمی کند و آن آدمی که پای بند این احکام و ملتزم به آن است نیز تغییر نمی کند. اینجا بحث شرایط است که تغییر کرده و به تبع آن حکم هم تغییر کرده است نه اینکه ادمی تغییر کرده باشد!

[ بدون نام ] شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:25

به همه ی دوستان توصیه می کنم شماره 19 مهرنامه که سی بهمن به چاپ رسیده را بگیرند
http://www.mehrnameh.ir/
در گوشه ی سمت چپ سایت مهرنامه خبر انتشارش را چاپ کرده و من امروز گرفتم واقعا مطالب بسیار خوبی دارد و خواندنی است

ستاریان شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:26

معرفی مهرنامه هم از من بود!

خلیل شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 23:18 http://tarikhroze.blogsky.com

سلام،

مساله شرعی :

فتوای ایشان فقط برای مقلدین ایشان واجب است نه برای همه.

امیرمهدی - خلیل یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 00:03

سلام
فتوای ولی فقیه بعنوان مرجع تقلید فقط برای مقلدان خودش نافذ است .اما وقتی بعنوان حاکم و مدیر جامعه اسلامی حکم صادر کرد اطاعت حکم او بر خودش و بر تمام فقها و مراجع تقلید و مقلدانشان واجب است.البته اگر کسی ولی فقیه را حائز شرایط لازم برای ولایت نمی داند مثلاً عدالت او یا فقاهتش را مردود می داند شرعاً حق ندارد اطاعت از حکم او بنماید.

... اقای ستاریان یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:14

سلام- مثل این که قابل ندید!
من کمی سرم درد گرفته نمی دانم با این تضادها کار کنم
یک ا در قران الله می فرمایید ما اول زمین و هر ان ه در ان است را افریدیم و سپس رو به اسمان نهادیم یک بار دیر می گوید ما نخست اسمان را افرید و سپس به زمین پرداخت. ایا خدای محمد باز هم فراموشکار بوده ناب ستاریان.
فته بودید ار مسلمانان تضاد و تناقضی در قران بیایند خودشان این دین را کنار میگذارند و نیازی نیست که ت ها و وصله های مسیحیت را به اسلام بچسبانیم. خب این هم دومین تضاد قران می شود لطف بفرمایید و این دو تضاد که دوبار فراموشکاری خداوند عالمیان را نشان می دهد رفع کنید. با تشکر از شما

محمدرضا یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 http://mamrizzio.blogfa.com/

برای جلوگیری از مسائلی که پیش تر ها تکرار شده، لازم است توضیح بدهم بنده تا بحال نه اینجا و نه جای دیگری کامنت با اسم مستعار نگذاشته ام مگر در دو مورد که موضوع کاملا شخصی بود.
لطفاً دوستان عنایت بفرمایند و ما را مانند سال گذشته ننوازند. این قدر شهامت ته وجودمان مانده که مستعار نویسی نکنیم و مانند یکی از السابقون! پنج بار اسم و شش بار وبلاگ عوض کنیم و قسم بخوریم و دیگران را متهم کنیم.

گرچه که آی پی ملاک بدی برای تشخیص سره از ناسره نخواهد بود.

ستاریان یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:13

سلام آقای سید محمدی

در این وبلاگ اهانت و فحاشی به انسانها آزاد است؟ به آقای مکارم که مرجعیت دارد می شود اینطور هتک حرمت کرد؟!

به صرف اینکه کسی به کسی اتهامی وارد کرد ، به ما مجوز می دهد هر فحشی خواستیم نثار او کنیم؟

به ...
معلوم است که قابل نمی بینم. من با یک ... وارد گفت و گو نمی شوم دیوار حاشا برای امثال شما بلند است تجربه اش را دارم و قبلا با یکی که مثل تو می نوشت و اسمش فروز بود مفصل گفت و گو کردم نتیجه نداد، تو که حتا اسم هم نداری!

ستاریان یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:23

دنبال جواب باشی و بخواهی جواب سوالاتت را پیدا کنی جواب سوالالتت داده شده است . اما یک مطلب جالب برای دوستان می نویسم:

http://www.askquran.ir/thread3296.html

آقای دکتر طارق الشیودان اخیراً کشفیات بسیار جالب، قابل توجه و تعمقی در آیات قرآن به شرح زیر داشته اند:
برابری یک چیز با چیز دیگر، به عبارتی برابری اضداد!
مثال: برابری مرد با زن
هرچند که این نکته از لحاظ دستور زبان عجیب می نماید، لیکن آنچه برابر مجموع آیات قرآن مجید آشکار میگردد این است که:
کلمه مرد 24 بار در قرآن مقدس آمده است
همچنین کلمه زن نیز 24 بار در قرآن مقدس آمده است
یعنی: 24=24
سپس مطابق آنالیز آیات مختلف مشخص شد که این همسانی در تنقضات در تمامی قرآن کریم صادق است. قرآن مجید مشخص میکند که یک چیز با چیز دیگری (یا به عبارتی با متضاد خود و یا ریشهء خود) برابر است. در ادامه نتایج شگفت آور حاصل از محاسبهء کلمات عربی قرآن مجید و رمز اعداد را خواهید یافت.
کلمات و دفعات تکرار در جمع آیات قرآن مجید

دنیا (یکی ازنامهای زندگی):115
آخرت (نامی برای زندگی پس از این جهان): 115

ملائکه: 88
شیاطین: 88

زندگی: 145
مرگ: 145

سود: 50
زیان: 50

ملت (مردم): 50
پیامبران: 50

ابلیس(پادشاه شیاطین): 11
پناه جوئی از شر ابلیس: 11

مصیبت: 75
شکر: 75

صدقه: 73
رضایت: 73

فریب خوردگان (گمراه شدگان): 17
مردگان (مردم مرده): 17

مسلمین: 41
جهاد: 41

طلا: 8
زندگی راحت: 8

جادو: 60
فتنه: 60

زکات: 32
برکت: 32

ذهن : 49
نور: 49

زبان: 25
موعظه (گفتار، اندرز): 25

آرزو: 8
ترس: 8

آشکارا سخن گفتن (سخنرانی): 18
تبلیغ کردن: 18

سختی: 114
صبر: 114

محمد (صلوات الله علیه): 4
شریعت (آموزه های حضرت محمد (ص)): 4

ونیز جالب خواهد بود به دفعاتی که کلمات زیر در قرآن ظاهر شده اند نگاهی داشته باشیم:

نماز: 5

ماه: 12

روز: 365


دریا : 32، زمین (خشکی): 13

خشکی دریا = 13 32 = 45


آیا می توان گفت که اینها همه بر حسب اتفاق در قرآن مجید آمده است؟
پرسش این است که چه کسی این علم را به پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) آموخته است؟
پاسخ بی اختیار در ذهن خواهد درخشید.
خداوند قادر مطلق
این همه را بر پیامبر (ص) در قالب قرآن، کلام وحی آموخت

من بررسی نکرده ام و اگر درست باشد ،چطور اینجاها خدا فراموش نکرد چه کلمه ای را چند بار گفته و چند بار باید ضدش را بگوید؟!

خلیل دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:31 http://tarikhroze.blogsky.com



سلام

خلیل - امیر مهدی

فقیه به عنوان حاکم نمی تواند حکم صادر کند مگر نظر اهل سنت را بپذیریم که حاکم - جه فقیه باشد یا نباشد - اولی الامر است. arikhi

شیعه هر حکومتی را غاصب می داند مگر حکومت امام معصوم را . و فقیه معصوم نیست. این نظر شیعه یک از مهم ترین پایه های فقه شیعه را تشکیل داده است. پکی از علل رویکرد ایرانی ها به شیعه همین نفی حکومت غیر معصوم بوده است که وسیله ای شد برای مبارزه با حاکمیت اعراب در ایران.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد