بسم الله الرحمان الرحیم.
حضرت آقای خامنه ای، رهبر معظّم جمهوری ی اسلامی ی ایران، بیانات ایشان در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه ی علمیه ی قم، مورخ 29 مهر 1389، عیناً طبق وبسایت دفتر مقام معظّم رهبری، http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=10357 :
«نظام اسلامى اندک لطمهاى ببیند، یقیناً خسارت آن براى روحانیت و اهل دین و علماى دین از همهى آحاد مردم بیشتر خواهد بود.»
شاید شاهد برای فرمایش حضرت آقای خامنه ای، در سخنان امام خمینی هست. امام خمینی حد اقل نُه مرتبه نقل فرموده است که در زمان رضا شاه، راننده ها دو گروه را سوار نمی کردند، فواحش را و آخوندها را.
امام خمینی، 7 اسفند 1357:
«در زمان رضا خان آخوند را جورى کرده بودند که مردم سوار اتومبیل نمىکردند! یکى از دوستان من گفت که من در اراک مىخواستم سوار اتومبیل بشوم، شوفر گفت که ما دو طایفه را بنا داریم که سوار اتومبیل نکنیم: یکى فواحش را، یکى آخوندها را!»
امام خمینی، 1 اردیبهشت 1358:
«دوست من- خدا رحمت کند- مرحوم حاج شیخ عباس تهرانى نقل کرد: که من در اراک بودم و از آنجا مىخواستم بیایم به قم. رفتم اتومبیل بگیرم؛ شوفر گفت که ما دو طایفه [را] بنا گذاشتیم که سوار اتومبیل نکنیم: یکى فواحش، یکى معممین! این در زمان آن خبیث اول «1» بود که با روحانیون این طور کرد.»
امام خمینی، 5 تیر 1358:
«در زمان رضا خان طورى کردند، طورى کردند که شوفرها- مىگفتند- که آخوند را سوار ماشین نمىکردند. یکى از دوستان من، از علماى آن وقت گفتند که خدا رحمتش کند- گفتند: من از عراق که مىخواستم بیایم به قم، رفتم ماشین بگیرم، شوفر گفت که ما بنا گذاشتهایم دو طایفه را سوار نکنیم: «یکى فواحش را، یکى آخوندها را»! زمان رضا شاه این طور تبلیغ بود. یعنى تبلیغ، نه اینکه آن شوفر [خودش مىخواست]، آن شوفر را به او همچو فهمانده بودند، تبلیغات این طور بود که فهمانده بودند به اینها. عمال آنها همه جا، در همه جا مشغول تبلیغ بودند بر ضد اینها. براى چه؟ براى اینکه اگر اینها یک رشدى داشتند، اگر اینها در بین جامعه همان طورى که باید باشند باشند، نمىگذارند که هر طایفهاى بیاید، هر مملکتى بیاید یک گوشهاى اینها را ببلعد. مردک «1» مىگفت که «اگر من نباشم، ایران تجزیه مىشود، ایران مىشود ایرانستان!»»
امام خمینی، 12 شهریور 1358:
«شوفرها سوار نمىکردند ما را، بعضیمان را. مىگفتند یک شوفر گفت که من قرار دادهام با خدا که دو طایفه را سوار اتومبیل نکنم: یکى فواحش را، یکى آخوندها را!»
امام خمینی، 22 شهریور 1358:
«این قصه را من کراراً گفتم و چون در قلب من یک امر ناراحت کنندهاى بود، حالا هم عرض مىکنم: مرحوم شیخ عباس تهرانى- رحمه اللَّه تعالى- ایشان فرمودند که من از اراک مىخواستم بیایم قم، رفتم که اتومبیلى سوار بشوم کرایه کنم و بیایم، آن شوفرِ اتومبیل گفت که ما عهد کردهایم که دو طایفه را سوار اتومبیل نکنیم: یکى آخوندها را، یکى هم فواحش را! این وضع ما بود در زمان آن پدر، زمان پسر را همه یادتان هست که چه بود و چه شد.»
امام خمینی، 3 دی 1358:
«بعض از رفقاى ما گفت که من در اراک بودم و مىخواستم بیایم به قم مثلًا. رفتم. شوفر گفت که ما بنا گذاشتیم دو طایفه را سوار ماشین نکنیم. یکى فواحش، یکى آخوندها! از همه جهات شروع کردند فشار آوردن.
ممنوعشان کردند از منبر رفتن. اصلًا مجالس را از بین بردند. شروع کردند به سربازى بردن. شروع کردند عمامهها را برداشتن. و به طورى که ما شاید مثلًا قبل از آفتاب، چه وقت، که خلوت باشد مىرفتیم در یک جایى. رفقا یک چند نفرى که بودند، آنها یکى یکى مىآمدند. و آنجا بودیم که نمىتوانستیم بیرون برویم براى اینکه تعرض مىکردند.
و یک درسى که من داشتم، یک روز دیدم که یک نفر آمد. جمعى بودند، یک نفر آمد.
گفتم رفقاتان؟ گفت اینها قبل از آفتاب مىروند توى باغات. براى اینکه مأمورین مىآیند توى مدرسهها مىگردند معممین را مىبرند.»
امام خمینی، 20 تیر 1359:
«در آن زمان شوفرها یک آلت دستى بودند که [یکى] از علما براى من نقل کرد- خدا رحمتش کند- که من در اراک بودم و مىخواستم بیایم به تهران یا قم، اتومبیل به من اجاره نمىدادند. و آن شوفر گفت که ما به دو طایفه بنا داریم که اتومبیل کرایه ندهیم و آنها را سوار نکنیم: یکى فواحش و یکى معمم! این از دست شوفرها در آن زمان. حالا هم من نمىدانم چه جورى است که باز شوفرها را کشیدند در کار، با اینکه شوفرها حالا، غیر آن وقت هستند.»
امام خمینی، 14 آبان 1359:
«به طورى که این را من کراراً گفتهام: مرحوم آقاى آشیخ عباس تهرانى «1»- رحمه اللَّه- گفتند که من اراک بودم و مىخواستم بیایم به قم یا به تهران مىخواستم بروم، از اراک مىخواستم بیایم.
خواستم اتومبیل بگیرم، آن شوفر اتومبیل گفت که ما عهد کردیم، قرار دادیم با خودمان که دو طایفه را سوار اتومبیل نکنیم: یکى فواحش را، یکى هم آخوندها را. در اثر تبلیغاتى که کرده بودند، شعرهاى شاعرشان را که لا بد بعضى شنیدهاند که «تا آخوند و قجر در این مملکت است، این ننگ را کشور دارا به کجا ببرد»! این را آن خبیث خدانشناس «2» [عارف قزوینی] در شعرش گفت.»
امام خمینی، 18 شهریور 1360:
« به روحانیون که مبدأ امور مردم بودند و مرجع مردم بودند و هر یکىشان در یک دِه یا در یک شهر یا در یک استان نفوذ داشتند و مىتوانستند یکوقت مردم را بسیج کنند، روحانیون را آن قدر تضعیف کرد، آن قدر با تبلیغات اینها را تضعیف کرد که شوفرها اینها را سوار نمىکردند.
یکى از دوستان من- خدا رحمتش کند- گفت: من اراک بودم، مىخواستم بیایم قم. رفتم که اتومبیلى را اجاره کنم براى آمدن. آن شخص گفت که ما قرار دادهایم با خودمان- آن شوفر گفت- که دو طایفه را سوار اتومبیل نکنیم: یکى فواحش و یکى آخوندها را! این طور تحقیر کردند. این تحقیر نه اینکه یک مطلبى بود که مِن باب اتفاق رضا خان مىخواست این کار را بکند، این نقشهاى بود که روحانى از باب اینکه مىتوانست یک وقت یک کشورى را به هم بزند و یک ناحیهاى را بسیج کند، این قدرت باید گرفته بشود. این قدرت را کوشش کردند و گرفتند؛ یعنى، روحانیون را منزوى کردند و از هر جا هم که یک صدایى از آنها بلند مىشد و یک قیامى مىکردند، آن را خفه مىکردند.»
الان اوضاع فرق کرده!
الان فواحش روی زمین نمی مانند!
به محض اینکه فاحشه ای کنار خیابان بیاید 1000 تا ماشین برایش ترمز می کنند و در چند ثانیه سوارش می کنند!
خیلی اوضاع فرق کرده
حتا اگر زنی فاحشه هم نباشد در کنار خیابان بایستد 1000 تا ماشین ترمز می کنند!
البته هنوز هم کسی آخوندها را آدم حساب نمی کند و سوار نمی کند!
سلام
حرف آن راننده تاثیر عمیقی گذاشته گویا که این قدر نقل خاطره اش مکرر شده ...
در مورد نقل اولی هم که تردیدی نیست الا اینکه اهل دین را چگونه معنا کنیم کسانی که دین دارند یا کسانی که با دین ارتزاق می کنند ...فرق بسیاریست میان اینها
سلام-
من هم فکر می کنم بین دینداران مثبت و دینداران منفی فرق بسیار هست.
-----------------------------
آقای ستاریان سلام پاسخکی!!!!!!!!!! فراهم آورده ام نقدهای شما را.
از نقطه نظراتتان خوشحال خواهم شد.