مجلس - روحانیت = ؟

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            آقای سیدعباس سیدنژاد، که ظاهراً طلبه است (زیرا وبلاگش «روتین های یک طلبه» نام دارد)، در http://rutin.blogsky.com/1390/12/01/post-137/  مورخ اول اسفند 1390 چنین نوشته است:

            «مجلس منهای روحانیت، مجلس رضاخانی

دوشنبه 1 اسفند 1390

وقتی به تصاویر دوره‌های گذشته مجلس نگاه می‌کنیم، حضور پررنگ روحانیت در صحن مجلس شورای اسلامی کاملا مشخص است. در مقایسه با عکس های دو دوره اخیر، آن چیزی که تصور می‌شود بیشتر شبیه یک فاجعه است؛ در مجلس اول نیمی از نمایندگان را روحانیون تشکیل می‌دادند، درحالی که این رقم، در دوره اخیر، کمتر از یک هفتم شده است.

چرا این اتفاق افتاد؟

بنده معتقدم بزرگترین عامل، انعکاس سیاست و رفتارهای نادرست رییس جمهورها و مدیران اجرایی چند دوره اخیر کشور است. متاسفانه غلط یا درست این ارتباط یعنی رفتار های غلط مدیران اجرایی با جایگاه روحانیت گره خورده است. چون عموم مردم اکثر کمکاری‌ها را از چشم روحانیون می‌بینند. دلیلش کاملا واضح است.

چرا روحانیتی که باید در عرصه مجلس شورای اسلامی باشد و فضا را خالی نکند، به یکباره با حضور دو رییس جمهور روحانی خلاف انتظار ظاهر شده و آنوقت می‌شود آنچه که نباید بشود؟! البته این حس در مراتب پایین تر کاملا قابل درک بود. به عنوان مثال خود من و حتی خیلی از دوستانم در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی، هیچوقت احساس نکردیم که ایشان روحانی هستند. چون دوران ریاست جمهوری ایشان دوران خفگی روحانیت بود. بی حرمتی ها و هر آن چه که برای نزول این جایگاه در بین مردم قرار بود انجام گیرد، گرفت و چه بسا بسیاری از رفتارهای خود رییس جمهور بدتر از همه دشمنان قسم خورده نظام بود. که برای نام بردنشان در این مختصر مجالی نیست. البته دوران آقای هاشمی هم قابل بررسی است و بنده معتقدم آن دوران مقدمه‌ای برای دوران آقای خاتمی بود.

اما اینکه چرا در دوران دولت نهم و دهم این مسئله، شدت پیدا کرد خود جای بحث است!

عامل دیگر این اتفاق نامبارک کنار کشیدن روحانیون نخبه‌ی کشور در این عرصه بود. برداشت های غلط (!) از سخنان حضرت امام رحمة الله علیه و مسموم قلمداد کردن فضای سیاسی کشور، باعث شد تا این گروه فکر کنند فعالیت در این عرصه خلاف شان روحانیت و رسالت آنان است.

بسیاری از آنان حتی درسخنرانی‌ها خود طوری به مردم القا می‌کردند که شخصیت و حرفایشان هیچ ربطی به فضای سیاسی کشور ندارد و خود را فردی غیرسیاسی معرفی می‌کردند. می‌شود تصور کرد اگر این اتفاق بیفتد، در مقابل، روحانیونی وارد عرصه انتخابات می‌شوند که شایسته این جایگاه نیستند و آن ‌وقت با کمترین رای ممکن از دور خارج شده و این خود باعث مضحکه برخی از نامزدها، گروه های سیاسی و یا حتی عموم مردم شود و یا اگر انتخاب شوند آنچه که باید از یک روحانی در مجلس توقع داشت را پیاده نکنند. اگر چه سابقه روحانیت در دوره های مختلف مجلس شورای اسلامی درخشان است ولی توقع بود حضور روحانیت در صحن مجلس «مدرس» وار باشد که متاسفانه در بعضی از اوقات خلاف آن مشاهده شد. وقتی روحانیِ رییس مجلس متهم به گرفتن رشوه‌ی 300 میلیون تومانی از بزرگترین مفسد اقتصادی زمان خود، می‌شود، مشخص است چه اتفاقی می‌افتد.

یکی دیگر از عوامل مخرّب دراین عرصه، حضور روحانیت در بعضی ازحزب‌ها و گروهی سیاسی مختلف بود. درحالی که سابقه روحانیت به استقلال بودنش مفتخر است. در نظر نگرفتن هیچگونه مصلحت های جزیی، جرات و جسارت، صادق بودن وبیان حقیقت از جمله شاخص های بود که انگیزه مردم را به حضور این قشر درمجلس ترغیب می کرد. و واضح است که این ویژگی با حضور در حزب خاص و سیاست خاص آن، سازگاری ندارد؛ چرا که در این موقعیت، شیوه و نحوه موضع گیری را حزب تعیین می کند، حتی اگر خلاف حقیقت باشد.

استفاده از روحانیت بی کفایت در جایگاه های حساس اجرایی (!) و همچنین قرار دادن روحانیت در پست های نازل اجرایی نیز بی‌تاثیر نبوده است. که در دولت دهم به فرمانداری و استانداری هم رسید و حتی نزدیک بود به شهرداری ها هم کشیده شود.

مسئولیت ستاد انتخاباتی بعضی از نامزدها توسط بعضی از روحانیون، از جمله مواردی است که می شود نام برد. روحانیتی که باید در فضای انتخاباتی نقش پدرانه داشته باشد با توجه به فضای غیراخلاقی ستادهای انتخاباتی، می‌شود تصورکرد که این جایگاه چقدر نزول پیدا خواهدکرد. استفاده ابزاری از روحانیت برای رسیدن به اهداف حزب، که بر اساس موقعیت و زمان رنگ عوض می‌کند بزرگترین خیانتی است که می‌شود به این لباس مقدس کرد.

با این حال، روحانیون نخبه باید بیش از هر زمانی موقعیت فضای کنونی را بشناسند و در این عرصه حضور داشته باشند. خوشبختانه در این دوره افراد زیادی وارد میدان شده‌اند که انتظار می رود مردم نیز این حساسیت را درک نموده تا خدای نکرده مجلس از حضور این قشر دلسوز خالی نماند.

لینک های مرتبط: 1 2 3

جدول مقایسه​ای تعداد نمایندگان روحانی در 8 مجلس شورای اسلامی

                                                 جدول معرفی نمایندگان روحانی کشور و تهران

اسامی مجالس

تعداد کل نمایندگان

تعداد کل نمایندگان روحانی

تعداد نمایندگان روحانی تهران

اسامی نمایندگان روحانی تهران

اول

327

164

13

آیت الله سیدعلی خامنه​ای – – اکبر هاشمی​رفسنجانی – محمدجواد حجتی​کرمانی – هادی غفاری –علی گلزاده غفوری – محمد موسوی​خوئینی​ها – علی​اکبر ناطق نوری محسن مجتهد شبستری – عبدالمجید معادیخواه – مهدی شاه​آبادی – احمد مولایی- محمود دعایی

دوم

277

153

11

اکبر هاشمی​رفسنجانی – مهدی کروبی- محمدمهدی ربانی املشی- محمدعلی موحدی کرمانی- هادی غفاری- محمود دعایی- محسن مجتهدشبستری- محمد یزدی- حسن روحانی- محمدباقر محی​الدین انواری – علی​اکبر ناطق نوری

سوم

278

85

12

اکبر هاشمی​رفسنجانی - هادی غفاری- محمود دعایی – محمدعلی صدوقی- عباسعلی عمیدزنجانی – عبدالواحد موسوی لاری- عیسی ولائی – علی​اکبر ناطق نوری- محمدعلی موحدی کرمانی – علی​اکبر محتشمی​پور- حسن روحانی- – مهدی کروبی-

چهارم

274

67

12

علی ​اکبر موسوی​حسینی – علی​اکبر ابوترابی​فرد - علی​اکبر ناطق نوری- محمود دعایی- محمدعلی موحدی کرمانی- حسن روحانی - محسن مجتهد شبستری – عباسعلی عمیدزنجانی – قربانعلی دری نجف​آبادی – سیدعلی غیوری نجف​آبادی – سیدرضا تقوی – علی موحدی ساوجی

پنجم

274

53

13

علی ​اکبر ناطق نوری- عبدالله نوری - علی​اکبر ابوترابی​فرد – علی​اکبر موسوی​حسینی - محسن مجتهد شبستری – محمدعلی موحدی کرمانی- قربانعلی دری نجف​آبادی – حسن روحانی – محمود دعایی- سیدرضا اکرمی – مجید انصاری – سیدرضا تقوی – علی موحدی ساوجی

ششم

298

35

5

هادی خامنه​ای – مجید انصاری - مهدی کروبی – سیدمحمود دعایی – سیدعلی​اکبر محتشمی​پور

هفتم

289

43

4

محمدمهدی طباطبایی – احمد احمدی – عباسعلی اختری – غلامرضا مصباحی​مقدم

هشتم

291

44

5

مرتضی آقاتهرانی – سیدرضا اکرمی – غلامرضا مصباحی – روح الله حسینیان – حمید رسایی

نهم

؟؟

؟؟

؟؟

؟؟

پ ن: یکی از اساتید بنده که سید هم هستند در یک شهرستان نامزد انتخاباتی شدند و شعاری را برای ستاد انتخاباتی خود معرفی کرده اند که  خود من به ایشان انتقاد کردم ولی الان که فکر می کنم می بینم چه شعار درستی است:

سید به مجلس می رود/ مثل مدرس می رود»

پایان نقل از وبلاگ روتین های یک طلبه.

نویسنده ی وبلاگ:

به نظرم، واضح است جناب آقای طلبه ی ارجمند، دیدگاههای سیاسی ی خود را، در نوشته اش بیان کرده است، و نگرش دینی ی ایشان هم با «لباس مقدس» نامیدن عبا و عمامه و ... شاید تا حدی روشن شود. ایشان از طرفی مجلس منهای روحانیت را مجلس رضاخانی می نامد، و از طرفی ظاهراً اگر مجلس تمام نمایندگانش روحانی باشند اما روحانی ای باشند مانند سیدمحمد خاتمی، از دید ایشان آن مجلس مجلس بدون روحانیت است، چون دید ایشان درباره ی سیدمحمد خاتمی چنین است که «هیچوقت احساس نکردیم که ایشان روحانی هستند». ایشان در نام بردن از روحانیان مجلس ششم، نام رئیس مجلس ششم، یعنی مهدی کروبی را، سومین نفر از روحانیان مجلس آورده است.

به نظر بنده، سیاست محل رقابت است، و در ایران، غیر از مقام رهبری که ظاهراً طبق قانون اساسی انتخاب ایشان یا کشف ایشان توسط مجلس خبرگان جزو «امور کشور» که «باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود» نیست، در انتخاب سایر مقامات مانند رئیس جمهور و نماینده ی مجلس و ...، حتا با همین سیستم انتخاباتی که در ایران  وجود دارد (از نظر میزان آزاد بودن و میزان رقابتی بودن و میزان مؤثر بودن و ...)، عامل مهم در نهایت «رأی مردم و نظر مردم» است، و روحانی بودن یا روحانی نبودن نیست. آقای رفسنجانی مگر روحانی نیست؟ یک زمان در سال 1368 انتخابات را با نتیجه ی قاطع پیروز می شود. یک زمان در انتخابات مجلس سی ام می شود. یک زمان از دکتر احمدی نژاد شکست می خورد.

به نظر بنده، چه 100 درصد یا 99 درصد مجلس روحانی باشد، و چه 1 درصد مجلس روحانی باشد، و چه هیچ روحانی نباشد در مجلس، اینها شاخص و معیار و دلیل نیست که مجلس خوب است یا بد است، قوی است یا ضعیف است، رضاخانی است یا غیر رضاخانی است. مجلس را با قدرتش و با با اقتدارش و با کارکردش می سنجند، نه با تعداد روحانیان آن.

نظرات 8 + ارسال نظر
صدرالدین مشتاق نایینی پنج‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:05

به نام خدا
با سلام
در ضمن یک سوال از این آقای روحانی نگران روحانیت:
کدام یک از روحانیون با صلاحیت و بی صلاحیت دوران ما توانایی مدرس شدن در برابر رضا خان دوران را دارد؟(تکمله:اگر سید عزیز کامنتم را حذف کند قابل درک است)

سلام صدرالدین مشتاق نایینی.
مشتاق دیدار.
اجازه می خواهم ذیل نظرت، چیزی بنویسم:

مدرّس هم، دیدیم که حذف شد، با آن روش ظالمانه. اخیراً در اینترنت خواندم بعد از کشته شدن مدرس، عبا و لباس او را آورده بودند برای پسرش، و پسرش اشک ریخته بوده وقتی لباس را دیده بوده، و خبر را متوجه شده بوده. اصولاً سلطنت مشروطیت، از نوع قانون سلطنت مشروطیت ما، کشاکش بین شاه و پارلمان بوده، که ظاهراً همیشه پارلمان بازنده و مقهور بوده. در جمهوری اسلامی هم، اصولاً نهاد پارلمان، نهادی ضعیف است، و نمایندگان ِ فرضاً قوی، به هر حال نمی توانند نهادی اساساً ضعیف را، قوی کنند.
من از فردی شنیدم مدرس از مجتهدان پارلمان استعفا داد و آمد شد نماینده، چون می خواست فعالیت سیاسی انجام دهد. مدرس هم، اینی نبوده که تبلیغات حکومتی ما، به ما معرفی می کند. مدرس انصافاً شجاع بود در برابر رضا شاه. انصافاً شجاع بود. اما نهاد پارلمان، آیا طوری بوده که بتواند عملاً در برابر شاه بایستد؟

قاسم‌فام جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 20:35 http://aknun.blogsky.com/

سلام

* درگذشت دایی گرامی‌تان را تسلیت می‌گویم. روح‌شان شاد و غریق رحمت حق باد.

* پست ارزشمندی بود. استفاده کردم.

مهدی نادری نژاد جمعه 11 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:17 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام و عرض شادباش به مناسبت نوروز وبهار طبیعت
چندین سال پیش مقاله ای از کتاب جمهوریت از سعید حجاریان می خواندم که در آن از قول آقای واعظ طبسی تولیت مادام العمر آستان قدس رضوی آمده بود:(نقل قریب به مضمون)
که کشور باید 50 سال در دست روحانیت باشد
****************
نمی دانم این کارهای اجرایی را شامل میشود یا کارهای قاون گذاری را هم شامل میشود برخی با این تفکر مملکت و کشور را از تخصص و عقلانیت خالی میکند. وفقط به فکر منافع صنفی خود هستند.
*******************
در گذشت دایی تان را هم تسلیت میگویم.

صدرالدین مشتاق نایینی شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 18:14

سلام
با تشکر
بنده هم مشتاق دیدار ان شا الله
نظر شما درست ولی بالاخره در یک مجلس ولو ضعیف وجود مدرس آنقدر برای حاکمیت مطلقه هزینه داشت که مجبور شدند در دور بعدی بگویند یک رأی هم نیاورده! که مدرس گفت پس آن یک رأی که خودم به خودم دادم چه شد؟! من جایی خواندم ملی شدن صنعت نفت هم در مجلس با رأی به اصطلاح ناپلئونی بود.یا مثلا مجلس ششم جمهوری اسلامی با این که مصوباتش توسط شورای نگهبان رد می شد ولی برای حاکمیت مطلق اسباب دردسر شده بود.منظورم این است که در نهایت اینها روزنه هایی برای تنفسند و لااقل حالاحالاها ما شاهد وضع ایده آل نخواهیم بود.یک نفر آدمی مثل مدرس هم - اگر پیدا بشود-غنیمت است.

ستاریان شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:36

سلام
مدرس بودن به روحانی و غیر روحانی بودن نیست . از نظر من علی مطهری و عمادافروغ که غسل شهادت کرد تا نظراتش در برنامه پارک ملت را منتشر کند تداعی گر مدرس هستند هر چند معمم نیستند و کسانی چون حمید رسایی روح الله حسینیان بویی از مدرس نبرده اند هر چند معمم هستند!
زمانی ( سال ۵۸ ) کرباسچی با لباس روحانیت کنار امام قرار داشت
http://www.parsine.com/fa/pages/?cid=48767
و امروز دیدم در تازه ترین عکس محاسن هم ندارد
http://www.parsine.com/fa/news/37180/جدیدترین-عکس-غلامحسین-کرباسچی

البته نداشتن محاسن موضوعیت ندارد در این بحث. گلزاده ی غفوری که اخیرا و در وضع بدی فوت کرد زمانی نماینده ی مجلس بود و معمم و زمانی از خجالت عملکرد روحانیت ،خود را خلع لباس کرد! می خواهم بگویم روزگار عوض شده و گرایش مردم هم عوض شده است. زمانی مردم به روحانیت که گمان می کردند همگی تشنه خدمت هستند گرایش شدید پیدا کردند و نیمی از نمایندگان منتخب مجلس را روحانیون تشکیل دادند و رفته رفته معلوم شد اینطور نیست و در معادلات قدرت، شیفتگان قدرت حذف شدند و تشنگان قدرت ماندند و کم کم وضع طوری شد که یا مردم به روحانیون رای ندادند و یا خودشان کنار رفتند و یا به زور کنار گذاشته شدند!

ستاریان شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:52

الان دیدم طبق سندی بعد از فوت آیت الله بروجردی وزارت کشور به استانداری بخشنامه کرده بود که آیت الله خوانساری را مرجع معرفی کنند و گلایه شده که چرا از شهربانی کل به شهربانی شیراز دستورالعمل رسیده که حکیم را مرجع بدانند که خلاف وحدت رویه و گمراهی مامورین و مردم است!
http://www.tabnak.ir/fa/news/235127/چرا-شاه-درگذشت-آیت-الله-بروجردی-را-به-آقای-حکیم-تسلیت-گفت-سند

ستاریان دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:52

سلام
الان دیدم هاشمی رفسنجانی گفته است:
در ادامه این گفت وگو رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به دیدار خود با مقام معظم رهبری بعد از بازگشتشان از سفر کرمانشاه اشاره کرد و گفت: وقتی ایشان ازسفر برگشتند، در دیداری حضوری پرسیدم که منظور شما چه بوده است؟ ایشان گفتند همان بحث همیشگی، یعنی این که بن بست نداریم و تشخیص شما درست است. گفتم یکی از اعضای هیات رئیسه مجلس گفته است که شما یک سالی است که کمیسیون تعیین کرده‌اید. ایشان گفتند: درست نیست و اصلا این کار را نکرده‌ایم و اطلاع داده‌ایم که ابن ادعا تکذیب شود. از‌ آن زمان به بعد هم بحث‌ها فروکش کرد.


هاشمی رفسنجانی همچنین به سابقه بحث‌ها در زمان بازنگری قانون اساسی اشاره کرد و گفت: در زمان بازنگری قانون اساسی، دو نظر وجود داشت. یک نظر این بود که نظام پارلمانی باشد. یعنی اینکه مجلس نخست وزیر را انتخاب کند و او هم به مجلس جوابگو باشد. در حال حاضر معمولا اکثریت احزاب در دنیا وقتی رای می‌آورند، به طور اتوماتیک رهبر حزب نخست وزیر می‌شود و بعد هم کابینه را معرفی می‌کند.


نظر بعدی این بود که نظام ریاستی باشد. منتها آن زمان رئیس جمهوری و نخست وزیری با هم بود . نخست وزیر باید اول از مجلس رای اعتماد می‌گرفت، بعد کابینه را برای اخذ رای اعتماد معرفی می‌کرد و سیستم خاصی بود که مشکل‌زا شده بود،چون بین رئیس جمهور با نخست وزیر مشکل پیدا می‌شد. رئیس جمهور با زحمت زیاد انتخاب می‌شد و اختیاری هم نداشت. نخست وزیر را به مجلس معرفی می‌کرد. مجلس هم رای می‌داد و بعد از‌آن مسئوولیتی به عهده رئیس‌جمهور نبود، این سیستم جواب نداد. مخصوصا آثاری از اختلاف در کشور پیش آمد که نشان داد جواب نمی‌دهد.


به گفته رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، موضوع برای بررسی به چند کمیسیون ارجاع شد. کمیسیونی که مامور بود راجع به نظام و سیستم گزارش بیاورد، نظرش بر نظام پارلمانی بود. آیت‌الله خامنه‌ای که آ‌ن زمان عضو آن کمیسیون بودند مخالفت کرده بودند. منتها دیگران رای داده بودند. بعد که نظر کمیسیون به جمع آمد پس از بحث‌هایی زیاد، نظام پارلمانی رد و سیستم جمهوری تصویب شد. همان زمان به یاد دارم که سرسخت‌ترین مخالفت‌ها را شخص آیت‌الله خامنه‌ای می‌کردند که این گونه نشود، چون ما به مردم وعده جمهوری داده‌ایم و مردم شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی داده‌اند.


آن زمان استدلال‌ها قوی بود. اگر مذاکرات آن زمان را مطالعه کنید، واقعا خواندنی است. بالاخره نظام جمهوری تصویب شد. من هم طرفدار همین نظر بودم. لذا دیگر بحثی نبود.

سلام علیکم.
یک) نظام که بر حسب اسم، «جمهوری» بوده. منظورم این است جمله ای که نقل شده (ظاهراً از رفسنجانی)، که «بالاخره نظام جمهوری تصویب شد»، و «نظام پارلمانی رد و سیستم جمهوری تصویب شد»، در این جملات باید کلمه ی

«ریاستی»

باشد و نه

«جمهوری».

دو) اکبر گنجی در کتابش، بررسی کرده که رفسنجانی به منتقدانش می گوید «... منتقدان حرفی برای گفتن نداشتند ...» و «... استدلالشان قوی نبود ...»، و این حرفها.

سه) گمان می کنم چه نظام می شد ریاستی چه می شد پارلمانی، مردم می رفتند رأی مثبت می دادند، و نمی خواندند قانون اساسی متنش چه است.

و:
چهار) نظام ایران، نه ریاستی است نه پارلمانی. نظام ایران «ولایت فقیه» است.

جواد خراسانی سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:36 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
علاوه بر حرافی و بی عملی، پر رویی و طلبکاری از آدم و عالم نیز از ملزومات آخوندی است!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد