حاکمیت طبقه ی مستضعف؟

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            دیروز کتاب سیاست و خردمندی: خاطرات تاریخی ـ سیاسی دکتر علی شریعتمداری، تألیف دکتر علی شریعتمداری، گردآوری علی محمد گودرزی، تهران، امیرکبیر، 1388 را خریدم.

            نمی دانم آیا از «سیاست» و از «خردمندی»ی آقای دکتر علی شریعتمداری بوده، که در «خاطرات تاریخی ـ سیاسی»اش، نه از عضویت ایشان در ستاد انقلاب فرهنگی ذکر شده، و نه در هیچ قسمت از کتاب «خاطرات تاریخی ـ سیاسی» از دکتر عبدالکریم سروش ذکر شده که ایشان هم عضو ستاد انقلاب فرهنگی بوده. [توضیح: باید بگویم دقیق متوجه نشدم در کتاب، از عضویت ایشان در ستاد انقلاب فرهنگی ذکری به میان آمده یا نه. توضیح: طبق نمایه ی پایان کتاب، مطلقاً نامی از عبدالکریم سروش در هیچ قسمت از کتاب نیست.]

            بله. در صفحه ی 134 کتاب، آقای دکتر علی شریعتمداری چنین گفته است:

            «علاوه بر انقراض نظام شاهنشاهی نظام خان خانی و نظام طبقاتی نیز از بین رفت و مردم مستضعف همراه با قشر عظیمی از روحانیون و دین داران، زمام امور را در دست گرفتند و حمایت از قشر مستضعف و محروم از ارکان اصلی نظام اسلامی شد. قطعاً ما می توانیم بگوییم از جمله دستاوردهای انقلاب برای جامعۀ ایران همان تثبیت حاکمیت طبقۀ مستضعف، دین دار و متقی در این جامعه بود.»

            نویسنده ی وبلاگ:

            حاکمیت طبقۀ مستضعف یعنی چی؟ حاکمیت طبقه ی مستضعف و دین دار و متقی یعنی چی؟ اصولاً مگر نفرمودند با انقلاب «نظام طبقاتی نیز از بین رفت»؟ اگر نظام طبقاتی از بین رفت، پس حاکمیت طبقه ی مستضعف و دین دار و متقی، بر فرض صحت، مگر خودش نوعی نظام طبقاتی ی جدید نیست؟ در ساختار حقوقی و حقیقی ی حکومت بعد از نظام سلطنت مشروطه، «حاکمیت طبقه ی مستضعف» کجا مشاهده می شود؟ در ساختار حقوقی و حقیقی پس از براندازی ی حکومت سلطنت مشروطه، ریاست حکومت و ریاست مملکت، از یک فقیه، منتقل می شود به فقیه دیگر. این کجایش «حاکمیت طبقه ی مستضعف» است؟ در کُل قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران، ظاهراً فقط دو بار از مستضعف نام برده شده. یک بار در اصل 3 قانون اساسی، که گفته دولت [حکومت] برای نیل به اهداف ذکرشده در اصل 2، تمام امکانات خود را برای 16 امر به کار ببرد، و شانزدهمین (= آخرین) امر، این است:

«تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمان و حمایت بی‏دریغ از مستضعفان جهان.»

و یک بار در اصل 154:

            «جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می‌داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‌شناسد. بنا بر این در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حق‏طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می‌کند.»

            ظاهراً مستعضعف، در کُل قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران، فقط دو بار به کار رفته، و هر دو بار هم، ظاهراً اشاره اش عمدتاً به مستضعفان «خارج از ایران» است.

            این از ساختار حقوقی. در ساختار حقیقی، «حاکمیت طبقه ی مستضعف» چه جلوه ای داشته و دارد؟

            و اگر آقای دکتر علی شریعتمداری می فرمود براندازی ی نظام سلطنت مشروطه و استقرار جمهوری ی اسلامی، دستاوردش «حاکمیت ولایت فقیه مطلقه» بود و هست، گمان کنم فرمایش ایشان کاملاً درست و مطابق با ساختار حقوقی و ساختار حقیقی ی حکومت در جمهوری ی اسلامی ی ایران است. اما این که ایشان دستاورد براندازی ی نظام سلطنت مشروطه و استقرار جمهوری ی اسلامی را، «حاکمیت طبقه ی دین دار و متقی» معرفی کرده است، سؤالاتی را ایجاد می کند.

نظرات 12 + ارسال نظر
صدرالدین مشتاق نائینی پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 15:14

به نام خدا
با سلام خدمت سید عزیز
یک نکته : مگر در قرآن آیه " و نرید ان نمن.." نیامده؟
البته این صرفا یک مناقشه علمی با شما بود و من هم معتقدم آقای شریعتمداری حرف بی ربطی زده است.
برقرار باشید.

مهران پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 20:17

آقای سید محمدی عزیز یکی دو سال هست که هرروز به وبلاگ شما سر میزنم . بابت نکته سنجی و ریز بینی و هوش شما باید بهتون بگم آفرین

آنتی ابسورد پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 20:58 http://anti-absurd.blogfa.com

علیکم السلام جناب سیّد محمّدی .
دوستان قضاوت کنند آیا هدف بنده از نوشتن و پرداخت این داستان ها نشر هرزه گی بوده یا اینکه تقبیح این مسایل؟! مگر نگفته ام لزبینِ داستانم در پست "لزبین" بیماراست؟! مگر در پست "روی شکم و باسنش سیرکومپانکت کشیدم" صِرف پرداخت به مسایل جنسی را تقبیح نکرده و عامل طلاق آن دو نفر معرفی نکرده ام؟! مگر در همین پست "پارسایان جلقی" جلق زدن این پارساین را در همان خطّ قرمز معترض نشده ام؟!
عجیب است!این قضاوت شما به قصاص پیش از جنایت شبیه تر می نماید! ابتدائن می بایست مطالبی که به درون مایه شان واقف نیستید را میخواندید انگاه به چالش میکشاندیدشان.معهذا مشتاقم با مدیریت بلگفا از در دوستی درآیید و فیلتر کنید اینجانب را.
پاسخ به دیگر سوالاتتان باشد برای وقتی مقتضی...
سپاسگزارم

آنتی ابسورد جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 http://anti-absurd.blogfa.com

سلام علیکم جناب سید محمدی
*اینطور نباید باشد که شما فکر کنید حرفتان تاثیری نمی بخشد.وقتی پیشنهادی می بینم به دیده ی منّت در موردش تامّل خواهم کرد.شاید تقبیح این گونه مسایل از این راه که انتخاب کرده ام اشتباه باشد.شاید حق با شما باشد.در این صورت کمی به بنده فرصت بدهید.
*نوشتن هایم تا حال خیلی مجدّانه نبوده.نمی توان گفت همه ی اصول نوشتاری را رعایت میکنم.یکی اش شاید همین ایرادی باشد که شما گفته اید.بیشتر به نوشتن به آرامگاهی برای توسن چموش اندیشه هایم نگاه کرده م در زمانه ای که نمی توان اظهار نمود آنچه را که می اندیشم به آن.پس نوشتن تنها راه است برای نجات افکار و اندیشه ها و معتقداتم.
*در مورد ناهنجاری هایی که فرمودید به جز اضافه نمودن به لیست همان ناهنجاری هایی که بنده برایتان لیست کرده بودم چیزی نیافتم."ایرادتان به قانون اساسی،مصونیت رهبر و فدراسیون دوچرخه سواری و ..." چیزی اضافه بر آن چیرزهایی که بنده گفتم نست.منتها تفاوت از آنجا ناشی میشود که شما اینها را جهان شمول میدانی و این باعث حیرت من است!
*من نگفتم اینها از آسمان ایران فقط نازل میشود! مگر من حرفی از فرضیه ی روح خبیثه ی دکارتی زده ام که شما اینگونه برداشت کرده اید؟بنده معتقدم همان گونه که به قول سقراط "بصیرت از درون میجوشد"،بی بصیرتی هم از درون میجوشد.وقتی درون آلوده شده نتیجه اش شما بفرمایید غیر از همین بی بصیرتی و بی نزاکتی و شارلاتانیسم چه میتواند باشد؟منظور بنده از خاص دانستن این فجایع برای ایران شدّت و حدّت آن بود به گونه ای که این موارد آنقدر تکرار می شود که جراید و رسانه ها نمی رسند همه را بنمایانند مگر اینکه هر جریده و رسانه ای هزاران خبرنگار را بکار گیرد!این موارد همانطور که فرموده اید در همه جا که انسان دو پا می زید رخ میدهد امّا شدّتش و حدّتش فراگیر و جهان شمول نیست.بنیاد گرایی قارّه ی پیر در دوران قرون وسطی بوده است و تمام.در جبه ی تفکر شرق هم ببینید چگونه ژاپن و چین همسنگ دنیای مدرن به پیش میروند؟آیین بوشیدوی ژاپنی را ببینید الان مواضعش چگونه است؟کیش کنفوسیوسی الان در چین در کجای این معرکه قرار دارد؟سامورایی ها چطور؟خاورمیانه را ببینید.از لبنان و سوریه و ترکیه ی اسلامی میگویم که در خیابان هایش هم کازینو دارد،هم دیسکو دارد،هم مسجد دارد.هم خانم های بی حجاب(البته به بی حجابی دختران و زنان ما صد البته نمی رسند) و هم خانم های محجبه(که لنگه شان در ایران ما یافت نمی شود!)باز هم ادامه دهم؟!
*شما نمیتوانی منکر بنیاد گرایی طالبانیستی این یکی دو کشور باشی.ما همردیف افغانستان و عراق و پاکستانیم.البته فراموش نباید کرد که ما چیزی داریم که آنها ندارند و آن بی هویتی ماست که حاصل هزاران سال تحقیری است که بر ما رفته است.از بعد از امپراتوری ساسانی.
*همه ی ما بنیادگرا هستیم مع السف! همه ی ما ایرانی ها چه آنجا که دین داریم و چه وقت بی دینیمان تعصب کور داریم! وقتی لائیک می شویم میخواهیم همه را به چوب بی دینی از دین برانیم! وقتی سکولار میشویم به هیچ وجه اخلاقیات سیاسی را قبول نداریم به گونه ای که ماکیاولی باید از ما درس سیاست فرا می گرفت! وقتی از آزادی حرف میزنیم ذهنمان منحرف میشود به سمت و سوی "لُختی گری"! وقتی از مردم داری حرف بزنیم به سمت "پوپولیسم و مردم فریبی" می گراییم.اینها همه اش امراضی است که نتیجه ی هزاران سال خفقان(به قول جواد طباطبایی امتناع تاسسی اندیشه) و تحقیر است.حتّا نمونه ی رضاخانی اش را که من می ستایم،آن هم در دل خود تحقیر بسیار دارد چه این که آن مرد بزرگ چاره ای به جز روا داشتن این تحقیر نداشته امّا آنانی که کیش جدید "حاکمیت اسلام" را ارایه کردند می بایست خوب عمل می کردند.انتظار دیگری از آنان میرفت.
میدانید چرا این انتظارات برآورده نشده؟چون ما نسل اندر نسل مورد تحقیر بوده ایم و عقل جمعی مان،شرافتمان،دینمان،هویتمان همه و همه به یغما رفته.هیچ راهی برای جبران نیست مگر اینکه هر ایرانی خودش به صورت فردی به درمان خود پرداخت نماید.اگر البته سریال های ماهواره و تلویزیون اجازه بدهند...
*سپاسگزارم.

آنتی ابسورد جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 http://anti-absurd.blogfa.com

جناب سیدمحمدی این را هم اضافه کنم که آن اشخاصی که تحت عنوان روشنفکر نام برده ام صرفن مثال بوده اند و فی البداهه چند نام را نوشته ام و واقعن شاید روشنفکر نباشند.امّا شما باید بدانید که مثال محلّی برای مناقشه نیست.

برادر جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:48

کینه نداشته باش برادر
کینه عقل را زایل و فکر را از حرکت باز می ایستاند

مهدی نادری نژاد جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 17:24 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
ایشان اگر آن کتاب را بازنویسی کنند بی شک در بسیاری از آنها تجدید نظر خواهند کرد.

سلمان محمدی جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:05 http://salmanmohammadi.blogsky.com

جناب آقای سیدمحمدی عزیز. سلام. آقای دکتر شریعتمداری احتمالا از عضویتش در جاما (جنبش انقلابی مردم ایران، به رهبری مرحوم شهید دکتر کاظم سامی) هم چیزی ننوشته. اینها را دیگر باید تقیه کرد!!!!

فرزانه شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:10 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
بی جهت نیست که شعارهای عدالت این روزها باعث کهیر زدن آدمیزاد می شود !

آرمان شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 18:23 http://mashghemashreghi.blogfa.com/

سلام
وقت بخیر
با عرض معذرت یه نظری از شما در جایی خوندم مبنی بر اینکه:
ظاهراً روایات به طور کلی نهی می کند یا مکروه می داند بوسیدن دست را، اما:
هشتصد و هشتاد توجیه وجود دارد که دست آقای خامنه ای و دست آقای خمینی را مکروه نیست اگر ببوسند.
من درست اینو متوجه نشدم خوشحال میشم به من سری بزنید و اگر ممکنه یه خورده توضیح بدید.
ممنون

جواد خراسانی شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:59 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
ظاهرا" باید چیز محالی باشد، اینکه مستضعفان به حکومت برسند و مستضعف بمانند، مگر مهدی عج بیاید.
+++
راجع به کامنت شما ذیل پست خانم فرزانه، و پرسش کامنت آقا یا خانم آرمان، خوب است احکام و روایت بوسه ( تقبیل) را ملاحظه بفرمایید موارد مجاز و شرعی، معین و معلوم است.

محمدرضا یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:20 http://www.mamrizzio.blogfa.com/

بهترین اسم را بنی صدر گذاشت!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد