انقلاب سفید ...

            بسم الله الرحمان الرحیم.

با توجه به این که امام خمینی فرموده است 

 

 

«بحمد اللَّه [انقلاب‏] ایران از همه انقلابات بهتر بوده. این انقلابْ سفید بود نه آن انقلاب ایشان! [...] «انقلاب سفید» این است؛ نه آن انقلاب سفید آقاى «آریامهر»» (19 اردیبهشت 1358)، 

 

 

و فرموده است

«شما بدانید این را که در عالم همچو نهضت به این خوبى نبوده، انقلاب «سفید» این بود؛ نه آن که او درست کرده بود» (30 تیر 1358)، 

 

 

و فرموده است

«انقلاب ایران بحمد اللَّه از تمام انقلابهایى که در دنیا واقع شده است بهتر است. و این را باید «انقلاب سفید» اسمش را گذاشت؛ نه آن انقلابى که محمد رضا مى‏گفت؛ یعنى انقلابى است که ضایعاتش کم بوده؛ و لو خوب، داشته است؛ زیاد هم ضایعات داشت؛ اما ضایعات نسبت به انقلابات دیگر بسیار کم بوده است؛ و آن چیزهایى که به دست آمده بسیار زیاد» (29 شهریور 1358)، 

 

و فرموده است

«در این انقلابى که ملت ایران کرد از همه انقلابهاى دنیا آرامتر و سفید بود. یک انقلاب «سفید» باید اسمش را گذاشت؛ نه مثل انقلاب محمد رضا؛ یعنى آن قدرى که ما از دست دادیم چند صد مقابل آن به دست آوردیم‏» (2 مهر 1358)، 

 

 

و فرموده است

«بحمد اللَّه- این انقلاب ما از همه انقلابهایى که تا کنون اتفاق افتاده است پاکتر و صافتر [بوده‏] و باید این را انقلاب «سفید» اسمش را گذاشت.» (3 آبان 1358) 

 

 

یعنی با توجه به این که امام خمینی حد اقل پنج مرتبه تأکید کرده است که انقلاب سفید [ــِـ واقعی]، انقلاب اسلامی ی سال 1357 [به رهبری ی ایشان] بوده، و حد اقل سه مرتبه تأکید کرده است که انقلاب اسلامی ی سال 1357 [به رهبری ی ایشان] را انقلاب سفید باید اسم گذاشت، نظر هموطنان و افراد مختلف چیست که برای تأمین نظر امام خمینی، انقلاب اسلامی ی سال 1357 را .......... بنامند؟

در ادامه ی این نوشته، درباره ی انقلاب سفید که شش اصل آن در سال 1341 ارائه شد و تا قبل از سقوط نظام سلطنت مشروطه سیزده اصل دیگر به آن اضافه شد، و درباره ی دیدگاههای امام خمینی درباره ی انقلاب سفید، مطالبی به خوانندگان تقدیم می شود.

قسمت اول) محمدرضا پهلوی، در سال 1341، شش اصل انقلاب سفید را، که از دید مخالفان، انقلاب «به اصطلاح سفید» بود، و هست، و ظاهراً از دید مخالفان، آمریکائی و اسرائیلی و ضد اسلام و ضد ایران هم بود، ارائه کرد، و به مرور شانزده اصل دیگر اضافه شد، و شد «اصول نوزده گانه ی انقلاب سفید».

            طبق ویکیپدیای فارسی مدخل «انقلاب سفید»، نوزده اصل، اینها بوده اند:

            یک) اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی

            دو) ملی کردن جنگلها و مراتع

            سه) فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه ی اصلاحات ارضی

            چهار) سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها

            پنج) اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رأی به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان

            شش) ایجاد سپاه دانش

            هفت) ایجاد سپاه بهداشت

            هشت) ایجاد سپاه ترویج و آبادانی

            نه) ایجاد خانه های انصاف و شوراهای داوری

            ده) ملی کردن آبهای کشور

            یازده) نوسازی شهرها و روستاها با کمک سپاه ترویج و آبادانی

            دوازده) انقلاب اداری و انقلاب آموزشی

            سیزده) فروش سهام به کارگران واحدهای بزرگ صنعتی یا قانون گسترش مالکیت واحدهای تولیدی

            چهارده) مبارزه با تورم و گرانفروشی و دفاع از منافع مصرف کنندگان

            پانزده) تحصیلات رایگان و اجباری

            شانزده) تغذیه ی رایگان برای کودکان خردسال در مدرسه‌ها و تغذیه ی رایگان شیرخوارگان تا دوسالگی با مادران

            هفده) پوشش بیمه های اجتماعی برای همه ی ایرانیان

            هجده) مبارزه با معاملات سوداگرانه ی زمین‌ها و اموال غیر منقول

            نوزده) مبارزه با فساد و رشوه ‌گرفتن و رشوه‌ دادن

            قسمت دوم) در دوم بهمن 1341 نامه ای به حضرت آیت الله آقای خمینی نوشتند:

«حضور محترم حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین، آیت اللَّه العظمى فى الارضین، آقاى حاج آقا روح اللَّه خمینى- دام ظله العالى على رءوس الأنام‏

تقاضا داریم نظریه خودتان را در موضوع «تصویب ملى» که در مطبوعات اعلام شده بیان فرمایید.

جمعى از متدینین تهران‏»

قسمتهایی از جواب حضرت آیت الله آقای خمینی به نامه ی فوق:

«هر چند میل نداشتم مطلب به اظهار نظر برسد، لهذا مصالح و مفاسد را به وسیله آقاى بهبودى «1» به اعلیحضرت تذکر دادم و انجام وظیفه نمودم، و مقبول واقع نشد؛ اینک باید به تکلیف شرعى عمل کنم. به نظر این جانب این رفراندم، که به لحاظ رفع برخى اشکالات به اسم «تصویب ملى» خوانده شده، رأى جامعه روحانیت اسلام و اکثریت قاطع ملت است، در صورتى که تهدید و تطمیع در کار نباشد و ملت بفهمد که چه مى‏کند [...] چرا صندوق تعاونى درست مى‏کنند که حاصل دسترنج زارع را ببرند؟! با تأسیس این چنین صندوق تعاونى، بازار ایران بکلى از دست مى‏رود و بازرگانان و کشاورزان به خاک سیاه مى‏نشینند؛ و در نتیجه سایر طبقات نیز به همین روز مبتلا مى‏شوند. اگر ملت ایران تسلیم احکام اسلام شوند و از دولتها بخواهند برنامه مالى اسلام را با نظر علماى اسلام اجرا کنند، تمام ملت در رفاه و آسایش زندگى خواهند کرد ...»

قسمت سوم) دیدگاه حضرت آیت الله آقای خمینی درباره ی انقلاب سفید، 13 خرداد 1342، که ظاهراً ایشان انقلاب سفید را «نشر اکاذیب» و «اغفال مردم» می دانسته است:

«تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردى؟! شما انقلاب سفید به پا کردید؟ کدام انقلاب سفید را کردى آقا؟ چرا این قدر مردم را اغفال مى‏کنید؟ چرا نشر اکاذیب مى‏کنید؟ چرا اغفال مى‏کنى ملت را؟»

قسمت چهارم) از دیدگاه حضرت آیت الله آقای خمینی، انقلاب سفید، انقلاب خونین و استعماری و تبلیغاتی و عوام فریبی بوده، 23 اسفند 1351:

«اینها ثمره شوم انقلاب خونین و استعمارى است که با تبلیغات و عوام‏فریبیها مى‏خواهند آن را به انقلاب سفید ملقب سازند و آن را انقلاب شاه و ملت بنامند.»

قسمت پنجم) از دیدگاه حضرت آیت الله آقای خمینی، انقلاب سفید خونین ترین انقلاب بوده، 25 آبان 1356:

«آن روز که به اسم انقلاب سفید که خونین ترین انقلاب بود، بازار براى اربابان خود درست کردند و کشاورزى کشور را به دست فنا سپردند.»

قسمت ششم) فرمایش امام خمینی درباره ی تعداد شرکت کنندگان در فراندوم شش اصل انقلاب سفید در سال 1341:

«آنهایى که مى‏گفتند که شش میلیون جمعیت با ما موافق هستند و رأى دادند به انقلاب سفید! آن وقت هم که مى‏گفتند جزاف «1» بود. من فرستادم آدم به تهران- آن وقت ما ایران بودیم- من اشخاصى فرستادم به تهران که آن روزى که رفراندم- به اصطلاح خودشان- مى‏شود وضع چه جورى است. اینهایى که آمدند به ما گفتند بیش از دو هزار تا آنجا نیامد. این دو هزار تا هم مأمورین خودشانند.» (29 بهمن 1356)

« این رفراندم در دنیا نظیر نداشت. [در] یک مملکت 35 میلیونى، بیست میلیون پاى صندوق حاضر بشود، در هیچ مملکتى سابقه ندارد. در رفراندمهایى که در این مدتها در ایران شده است، مى‏گفتند شش میلیون شرکت کرده‏اند؛ و ما همان وقت فرستادیم و تفتیش کردند که اینها چه مى‏گویند، گفتند [تنها] دو هزار نفر! رفراندمهاى دیگرى هم بود که آنها هم چیزى نبود.» (16 فروردین 1358)

«در زمان سابق، وقتى که با آن فشارها یک چیزى مى‏خواستند بکنند، شش میلیون- به قول خودشان آن هم کارى که مى‏خواستند بکنند- رأى گرفتند. هیاهو بلند کردند که ملت رأى داده. در صورتى که آن شش میلیون هم حالا چقدرش تقلّب بوده ما کار نداریم، اما آن شش میلیون هم از بستگان خودشان و آن فشارهایى که آوردند روى مردم و خوفى که ایجاد کردند بر مردم [بود.]» (اول دی 1361)

«شما بسیاریتان یا اکثرتان یادتان است که در قضیه رأى‏گیرى براى انقلاب سفید به اصطلاح، با چه هیاهویى، با چه فشارى، با چه دغل بازیهایى بیش از این نتوانستند ادعا کنند که شش میلیون بودند، با اینکه مطمئن باشید نبودند!» (5 شهریور 1364)

قسمت هفتم) طبق فرمایش امام خمینی، انقلاب سال 1357 به رهبری ی ایشان «انقلاب سفید» بوده، و نه «انقلاب سفید» شاه:

«بحمد اللَّه [انقلاب‏] ایران از همه انقلابات بهتر بوده. این انقلابْ سفید بود نه آن انقلاب ایشان! [...] «انقلاب سفید» این است؛ نه آن انقلاب سفید آقاى «آریامهر».» (19 اردیبهشت 1358)

«شما بدانید این را که در عالم همچو نهضت به این خوبى نبوده، انقلاب «سفید» این بود؛ نه آن که او درست کرده بود.» (30 تیر 1358)

«انقلاب ایران بحمد اللَّه از تمام انقلابهایى که در دنیا واقع شده است بهتر است. و این را باید «انقلاب سفید» اسمش را گذاشت؛ نه آن انقلابى که محمد رضا مى‏گفت؛ یعنى انقلابى است که ضایعاتش کم بوده؛ و لو خوب، داشته است؛ زیاد هم ضایعات داشت؛ اما ضایعات نسبت به انقلابات دیگر بسیار کم بوده است؛ و آن چیزهایى که به دست آمده بسیار زیاد» (29 شهریور 1358)

«در این انقلابى که ملت ایران کرد از همه انقلابهاى دنیا آرامتر و سفید بود. یک انقلاب «سفید» باید اسمش را گذاشت؛ نه مثل انقلاب محمد رضا؛ یعنى آن قدرى که ما از دست دادیم چند صد مقابل آن به دست آوردیم‏» (2 مهر 1358)

«بحمد اللَّه- این انقلاب ما از همه انقلابهایى که تا کنون اتفاق افتاده است پاکتر و صافتر [بوده‏] و باید این را انقلاب «سفید» اسمش را گذاشت.» (3 آبان 1358)

نظرات 8 + ارسال نظر
حسن دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 18:09 http://hhamtaii.blogfa.com

آخر، آدم چه بگوید.

مهدی نادری نژاد دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 18:30 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
جناب سید محمدی
در زنده و پویا بودن شعار اصیل انقلاب هیچ شکی نیست.
باید دید آیا در این 33 سال به این شعار ها چقدر عمل شده است.
***************
نقادی رهبران سیاسی و دینی یک وظیفه دینی است.

ستاریان دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:11

سلام

از کتاب امنیت ملی در جهان سوم ادوارد ای آزر و چونگ این مون بخش رِیم و امنیت ملی مورد مربوط به حکومت پهلوی در ایران ص 319:

" اگر چه اصلاحات ارضی به نیمی از کشاورزان ایران کمک کرده بود ، ولی آنانی که از این رهگذر سودی نبردند از املاک فئودالی گذشته ریشه کن شدند و مجبور گردیدند برای روزی بخور و نمیر یا به عنوان کارگر کشاورز مشغول به کار شوند یا به شهرها مهاجرت کنند که در آنجا نیز غالبا کار به قدر کافی وجود نداشت . در نتیجه حلبی آبادهای عظیمی در تهران و دیگر شهرهای بزرگ سر برآورد . نابرابری درآمد در دهه های 1960 و 1970 شدت بیشتری یافت در اوایل دهه ی هفتاد ، درست سه چهارم جمعیت کشور بی سواد بودند امکانات ابتدایی بهداشتی و درمانی برای اکثر ایرانیان وجود نداشت بعلاوه در طول رونق بازار نفت در اوایل دهه ی هفتاد ، اشتباهات عظیم در امر برنامه ریزی و مدیریت سبب مشکلات شدید اقتصادی گردید . در اواسط دهه ی هفتاد ، تورم به بالاترین سطح خود از لحاظ تاریخی رسید و دولت ایران مجبور گشت تا اقدامات سختگیرانه ای در پیش گیرد و از بانکهای خارجی قرض کند که به این ترتیب بر مشکلات طبقات فقیر افزود."

بله انقلاب سفید شاه نتایجش این بود!

ستاریان دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 21:31

دیروز از پزویز ثابتی شکنجه گرساواک در دوران پهلوی مطلبی خواندم والان گشتم دوباره پیدا کردم:

ثابتی در این مصاحبه که غیرزنده و به صورت ضبط شده، انجام شده بود و در ضمن تصاویر قدیمی وی هم پخش می شد در تحلیلی درباره علل سقوط رژیم شاه گفت: تا سال 55 همه نیروهای مسلح ضد رژیم شاه سرکوب شده بودند اما افرادی که زندان رفته بودند و بیرون آمده بودند دارای تجربه شده بودند.

وی افزود: در این مقطع می خواستند تجربه دوره علی امینی سالهای 1340 را تکرار کنند، یعنی کاری کنند که مخالفان رژیم با فشار خارج روی شاه به صحنه بیایند، ولی این دفعه فرق داشت، من یک گزارشی تهیه کردم و به شاه دادم، در آن گزارش گفتم که آن موقع تهران یک ملیون جمعیت داشت-دهه چهل- و حالا چهار میلیون شده بود، دانشجویان از دو میلیون، ده میلیون شده اند و وضع فرق کرده و این دفعه اگر این اتفاق بیفتد کار به جاهای غیرقابل کنترل می رسد. شاه از این گزارش عصبانی شد و مرا متهم به جمع کردن سیاهی ها و مشکلات کرد و گفت: هیچ اتفاقی نمی افتد این مال آذر 1355 بود، فکر می کرد همانطور که در دوره کندی توانست بحران را از سر بگذراند، این دفعه هم می تواند.

http://www.happyiranian.org/archive/9088/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%BE%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B2-%D8%AB%D8%A7%D8%A8%D8%AA%DB%8C-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D9%84%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%88.html

این ادعای تعداد دانشجویان از دو میلیون، به ده میلیون رسیدنش آخر اذعاست! :)
او انقلاب را نه انقلاب بلکه راهیپمایی می دانسته و البته گفته کسی را شکنجه هم نکرده است.مطلب را بخوانید .

گزارش سازمان صلیب سرخ در 1974-75 می گوید:
اختناق تحت حکومت شاه چنان شدید بود که عفو بین الملل در سال 1975 اعلام کرد که "در عرصه ی حقوق بشر " سابقه ی هیچ کشوری در جهان بدتر از سابقه ی ایران نیست

amnesty international annual report
1974-75
london 1975
p-8

محمدرضا دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:13 http://www.mamrizzio.blogfa.com/

سلام
روحانیت خواه ناخواه یک صنف است. یک روحانی هم مانند دیگر اهل صنوف تفکر صنفی هم دارد.
یعنی حق دارد به معیشتش فکر کند و برای آن تلاش کند.
خلاصه بگویم اصلاحات ارضی در تقابل با معیشت ِ سنتی ِ قشر روحانیت بود.

گویا دوستان ناخواسته نظام فئودالی و ارباب رعیتی و شلاق و فلک و باج و خراج را بیشتر می پسندند.

هر طرحی علاوه بر مزیتهایش معایبی هم دارد و گریزی نیست.

ستاریان دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:18

با اجتناب‌ ناپذیر شدن موضوع اجرای اصلاحات ارضی در ایران، لایحه‌ای با هدف تقسیم زمینهای بزرگ کشاورزی آماده شد و در اردیبهشت ماه سال 1339 با تعدیلاتی از تصویب دوره نوزدهم مجلس شورای ملی گذشت. اما شاه برای انجام اصلاحات ارضی با مشکلاتی مواجه بود. از یک سو فشار آمریکا برای اجرای قانون اصلاحات ارضی و از طرف دیگر مخالفت مرجع تقلید شیعه آیت‌الله بروجردی با ابعاد غیرشرعی اصلاحات، اجرای این قانون را تا زمان رحلت ایشان (1345هـ . ش) به تعویق انداخت.


با نخست‌وزیری علی امینی در سال 1340، لایحه اصلاحات ارضی که در دوران نخست‌وزیری منوچهر اقبال تهیه شده بود با اصلاحاتی در هیئت دولت امینی به تصویب رسید و حسن ارسنجانی وزیر کشاورزی وقت به عنوان مجری اصلاحات ارضی انتخاب شد و امینی و ارسنجانی قاطعانه اجرای برنامه اصلاحات ارضی را پی گرفتند. امینی در جریان اصلاحات ارضی از جهت سخن‌پراکنی رکوردار بود و ارسنجانی وزیر کشاورزی هیچ فرصتی را برای حمله به مالکان از دست نمی‌داد. ارسنجانی در این راه چنان سرعت و جسارتی به خرج داد که نه تنها مالکان بلکه نخست‌وزیر و مخالفان دولت را شگفت‌زده کرد و شاه را که می‌خواست هرگونه تحولی هر چند سطحی در ایران به نام او تمام شود، نگران ساخت.


دولت امینی با حمایت دولت آمریکا توانست بخشی از برنامه اصلاحات ارضی و اجتماعی را به اجرا درآورد که مورد مخالفت شدید شاه و مالکان بزرگ قرار داشت. به همین منظور تحریکاتی علیه وی شروع شد و همه نیروهای چپ و راست به انتقاد از اصلاحات ارضی پرداختند. با اجرای مرحله اول اصلاحات ارضی حدود بیست درصد از خانوارهای روستایی صاحب زمین شدند، در صورتی که پیش‌بینی شده بود با اجرای مرحله اول اصلاحات ارضی اکثریت خانوارهای روستایی بدون زمین دارای زمین کشاورزی شوند، ولی به دلیل مخالفت مالکان بزرگ با تقسیم زمینهای کشاورزی و ایجاد شرکتهای زراعی کشت و صنعت، اهداف مرحله اول اصلاحات ارضی محقق نشد.


مرحله اول اصلاحات ارضی در دوره صدارت علی امینی و مرحله دوم آن به عنوان یکی از اصول ششگانه « انقلاب سفید» مطرح و به اجرا گزارده شد و مرحله سوم اصلاحات ارضی در سال 1348 توسط دولت هویدا اجرا گردید
http://www.iichs.org/index.asp?img_cat=14&img_type=0

ستاریان دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:21

اصلاحات ارضی شاه شامل چه مواردی بود؟ علت مخالفت امام خمینی(ره) چه بود؟
http://siasi.porsemani.ir/node/2059
پس از اعلام اصول شش گانه انقلاب سفید شاه ، علما و روحانیون اقدامات متعددی را برای بررسی و روشن شدن ماهیت و اهداف آن انجام می دهند ؛ در این راستا امام خمینى (ره) دیگر مراجع قم را به تشکیل جلسه و اخذ تصمیم فرا خواند.بدین ترتیب جلسه‏اى برگزار و در نهایت قرار شد نماینده‏اى از سوى رژیم دعوت شود تا انگیزه شاه را از طرح این لوایح توضیح دهد.به همین منظور آقاى بهبودى روانه قم شد و بى درنگ با مقامات روحانى و علماى قم به گفت و گو نشست و چند بار نیز بین تهران و قم رفت و آمد کرد و نظرات و پیشنهادهاى علماى قم را به رژیم و پاسخ‏هاى شاه را به آنان رساند. بى نتیجه ماندن گفت و گوى علما با نماینده شاه، سبب شد آن‏ها آیت الله آقا روح الله کمالوند - که از علماى بزرگ خرم آباد و داراى شم سیاسى بود - را به نزد شاه روانه کنند.شاه در پاسخ به پرسش‏هاى مرحوم کمالوند، به جاى این که توضیح روشنى به وى دهد، مى‏گوید: «اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم، زیرا اگر نکنم از بین مى‏روم‏» .در پایان نیز از علماى ایران گلایه مى‏کند که چرا او را همانند علماى اهل سنت اولى الامر خطاب نمى‏کنند و براى او دعا گو نیستند. پس از مراجعت آیت الله کمالوند، مراجع و علماى قم جلسه‏اى تشکیل دادند تا نتیجه ملاقات وى با شاه را جویا شوند.پس از شنیدن سخنان وى، روشن شد که اصول ادعایى شاه مورد حمایت کامل امریکاست تا جایى که ادامه سلطنتش به اجراى آن‏ها بستگى دارد. امام خمینى (ره) در واکنش به اصرار شاه بر انجام رفراندوم، در روز 2 بهمن 1341، ه.ش طى اعلامیه‏اى آن را تحریم کرده و رفراندوم اجبارى نامید که در مقابل حکم اسلام و قانون اساسى بى ارزش است.به دنبال انتشار این اعلامیه، بازار تهران تعطیل شد و کسبه با سر دادن شعارهایى علیه رفراندوم به تظاهرات پرداختند.گروهى از مردم و دانشجویان مسلمان دانشگاه تهران نیز تظاهرات بر پا کردند که مورد هجوم پلیس قرار گرفته و تعدادى از آن‏ها مجروح و دستگیر شدند.در قم نیز تظاهرات مردمى با حمله پلیس و مجروح شدن و دستگیرى عده‏اى مواجه شد. امام در پاسخ به استفتاى جمعى از متدینان تهران - که از تصویب ملى سؤال کرده بودند - مى‏نویسد: «به نظر این جانب رفراندوم که به لحاظ رفع بعضى از اشکالات به اسم تصویب ملى خوانده شده، مخالف راى جامعه، روحانیت اسلام و اکثریت قاطع ملت است‏» . ایشان در ادامه ایرادات خود بر تصویب ملى یا رفراندوم نوشته بود: «به پاره‏اى از اشکالات اشاره مى‏نمایم: 1.در قوانین ایران رفراندوم پیش بینى نشده است.2.معلوم نیست چه مقامى صلاحیت دارد رفراندوم نماید و این امرى است که باید قانون معین کند.3.لوایح ششگانه مبهم‏اند و فاصله اعلان آن‏ها تا زمان برگزارى رفراندوم اندک است و مردم مهلت اندیشیدن درباره آن‏ها را ندارند.4.اکثریت جامعه ایران قوه تشخیص فهم این اصول را ندارند.5.راى دادن باید در محیط آزاد باشد و این در ایران عملى نیست‏» .در آخر نیز تاکید فرمود که: «به نظر مى رسد این رفراندوم اجبارى مقدمه براى از بین بردن مواد مربوط به مذهب است

ستاریان دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 22:26

بدین ترتیب دولت دست نشانده منوچهر اقبال لایحه اصلاحات ارضی را جهت تصویب به مجلس ارائه نمود اما این لایحه با مخالفت اکثریت نمایندگان که خود از زمینداران و مالکان بزرگ بودند رو به رو شد. جالب آنکه پس از واگذاری زمینهای رضاشاه – که به زور از مردم غصب شده بود– به پسرش محمد رضا شاه، او بزرگترین مالک کشور به حساب می‌آمد و بدیهی بود که مدتها خود مانع اصلی بود. بدین منظور طرحی اندیشیده شد تا املاک شاهی تحت عنوان بنیاد پهلوی قرار گرفته مورد این اصلاحات قرار نگیرد. شایان ذکر است بزرگترین و مهمترین مانع در مقابل این طرح امریکایی عالم عالیقدر آیت الله بروجردی برجسته ترین مرجعیت شیعیان در قم بود که ریاست حوزه علمیه قم را نیز به عهده داشت و با این اصل شرعی که مردم اختیار دارایی خود را دارند به جنگ امریکاییان و دولتهای دست نشانده آنان رفت و موقتاً آنان را به عقب نشینی واداشت.3
شاه جهت مقابله با این مسئله و مخالفت علمای قم، اردشیر زاهدی را به نجف فرستاد تا با جلب نظر مثبت آیت الله حکیم در مورد اصلاحات ارضی جهت انجام کار خود تأییدیه بگیرد. اما آیت الله حکیم نظر علمای قم را تأیید نمود.4
بدین ترتیب دولت انجام اصلاحات ارضی را تا بعد از فوت آیت الله بروجردی به تأخیر انداخت. همزمان با فوت آیت الله بروجردی دموکراتها در امریکا روی کار آمدند و از طرح اصلاحات ارضی امینی به عنوان آریستوکرات و زمیندار متجدد حمایت کردند و شاه را تحت فشار قرار دادند که بر خلاف میل خود علی امینی را به صدارت برگزیند.5 امینی در نخستین قدم خود از امریکاییان خواست تا شاه را از هرگونه مداخله‌ای در امور باز دارند و از او فرمان انحلال مجلسین را بگیرند.6 او سپس به قلع و قمع مخالفین داخلی پرداخت و حسن ارسنجانی یکی از چپ گرایان پرشور موافق اصلاحات ارضی را به وزارت کشاورزی برگزید. ارسنجانی بلافاصله لایحه اصلاحات ارضی را تهیه و در 38 ماده برای شاه فرستاد و پس از تصویب آن به طور قانونی و رسمی از شهرستان مراغه آغاز به کار کرد.7 او به منظور مبارزه به فئودالهای بزرگ دستور داد تا کلیه مصوبات انتقال زمین پس از تصویب لایحه اصلاحات ارضی لغو گردد تا بزرگ مالکان از انتقال زمینهای خود به فرزندان، همسران، اقوام و یا اشخاص مورد اعتماد باز مانند.8
در اولین مرحله به صورت محدود علی امینی طرح اصلاحات ارضی را در املاک موروثی خود لشت نشاء آغاز کرد و در مرحلۀ دوم و به صورت بسیار وسیع تر این طرح در منطقه پرمحصول شمال غربی آذربایجان «مراغه» انجام شد. حسن ارسنجانی اعلام نمود که کلیه افرادی که پس از تصویب قانون املاک، اموال و مزارع خود را به نام فرزندان خود کردند، اخلاگر و خائن می‌باشند و می‌باسیت مورد مجازات قرار بگیرند. بدین منظور بلافاصله فئودالهای بزرگ منطقه مراغه خود داوطلبانه مجری برنامه اصلاحات ارضی گشتند.9
در روز سه شنیه 22 اسفند 1340 محمدرضا پهلوی با قطار ویژه سلطنتی عازم مراغه شد و به روستای «ورجوی» رفت تا نمایش واگذاری املاک مزروعی به دهقانان را انجام دهد. او پس از قرار گرفتن در جایگاه خود در حالی که خبرنگاران خارجی از وضعیت رقتبار کشاورزان این روستا عکس می‌گرفتند گفت: «... من خودم ده سال مأمور اجرای اصلاحات ارضی بودم ...»10 این سخنان در حالی گفته می‌شد که او خود بزرگترین مالک ایران بود که توانسته بود املاکش را تحت عنوان بنیاد پهلوی محافظت کند. او سپس به سینه خود و وزیر کشاورزی مدال اصلاحات ارضی زد و خود را منجی و مأمور اصلاحات ارضی دانست.11
شایان ذکر است که اصلاحات ارضی در ایران موجب برهم ریختگی نظام کشاورزی سنتی شد و روابط مالک و زارع را به هم ریخت، بدون آنکه سیستم جدیدی برای کشاورزی پی ریزد و مانع از سقوط کشت و کار آنها شود. بنابراین جامعه کشاورزی ایران دچار یک سردرگمی شد به طوریکه کشاورزانی که نمی‌توانستند بذر و آب و کود کافی به دست آورند به دلیل فقر به حاشیه شهرها مهاجرت کردند

http://noorportal.net/90/114/120/27686.aspx

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد