چند مطلب حاشیه ای درباره ی مراسم ترحیم

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            1) روزنامه ی کیهان هجده بهمن 1335 صفحه ی دو:

            «اعلامیه مسجد فخرالدوله

درباره انعقاد ختم با میز و صندلی

از طرف حضرت آیت اله کمره ای امام مسجد باستحضار عموم اهالی محترم تهران میرساند:

چون مسجد فخرالدوله واقع در دروازه شمیران طبق اصول وقف و طبق وصیت صریح واقفه مرحومه فخرالدوله و طبق قواعد شرع مطهر مسجد خانه عبادت و سجده گاه مسلمین است و اختصاص دارد بعبادت و نماز جماعت و نشر احکام اسلام و یا حکم محکم قرآن مجید، صریح است که باید در اماکن مقدسه با کفش داخل نشد بنابراین انعقاد ختم با میز و صندلی یا وضع رسوم حاضر مخالف با قواعد مقدسات مذهبی اسلام است علیهذا آقایان باید از تقاضای انعقاد ختم با میز و صندلی جدا خودداری نمایند و دیگر برای اینگونه مجالس تقاضا بمسجد مزبور ندهند و چون بانوان هم طبق حکم شرع مطهر در حالات مخصوصی نباید در مسجد توقف نمایند تقاضا میشود از بانوان محترمه که درخواست ختم زنانه ننمایند برای مرده آنها ثوابی ندارد و در قبر آنها جز عذای نمی افزاید و برای روح مرحومه واقف هم در آن جهان نارضایتی فراهم ننمایند.

سیدمحمدرضا تناوش»

نظر نویسنده ی وبلاگ:

ــ آیا تمام مسجدها، حکمشان مانند حکم آن وادی و آن مکان است که خداوند فرمود «إنّی أنا ربّک فاخلع نعلیک إنّک بالواد المقدّس طوی»؟ آیا تمام مسجدها، چنین حکمی دارند؟

ــ طبق آنچه فرمودند، و نقل کردم، «انعقاد ختم با میز و صندلی یا وضع رسوم حاضر مخالف با قواعد مقدسات مذهبی اسلام است». به راستی چنین است؟ کدام قواعد مقدسات مذهبی ی اسلام؟

ــ گمان کنم تقریباً تمام زنان مسلمان می دانند که وقتی در ایام ... هستند، وارد مسجد نشوند. اما آیا به احتمال این که یک یا چند زن ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه وارد مسجد شوند، صحیح است و اسلامی است که «مراسم ختم زنانه» ملغا شود؟

ــ در تمام بندهای فوق، اگر چنین باشد که در وقفنامه خواسته باشند مراسم ختم با میز و صندلی نباشد و مراسم ختم زنانه برگزار نشود، بنده گمان می کنم باید به وقفنامه احترام گذاشت. عرایض بنده مربوط به استدلالهایی است که «طبق اسلام و مقدسات اسلام و احکام اسلام»، برگزاری ی مراسم ختم با میز و صندلی را نکوهش کرده اند و مراسم ختم زنانه را نکوهش کرده اند.

2) دیده ام و احتمالاً دیده اید این عبارت را که «مخارج مراسم ترحیم صرف امور خیریه خواهد شد».

من برایم سؤال بوده. البته خرج کردن در امور خیریه خوب است، اما آیا هزینه اش را باید از محل برگزار نکردن مراسم ترحیم تهیه کرد؟

«مخارج مراسم ترحیم» اصولاً مگر چیست؟ یکی از عزیزان ما فوت می کند. اقوام و نزدیکان و دوستان و همکاران و ...، می آیند برای همدردی با ما. برای کاستن از غم ما. خب از این افراد نباید پذیرائی کرد؟ افراد از راه دور و نزدیک آمده اند برای احترام به ما و همدردی با ما. آیا طبیعی ترین و عادی ترین اتفاق، پذیرائی از آنها نیست؟ آنها باید باد هوا بخورند؟ نباید از آنها پذیرائی کرد؟

من نمی دانم، ولی احتمال می دهم، افرادی که تمایل به تشکیل شدن مراسم به مناسبت درگذشت عزیز خود ندارند، با این عبارت «مخارج مراسم ترحیم صرف امور خیریه خواهد شد»، پیغام می دهند که «آقایان، خانمها، هیچ مراسمی در منزل و کنار مزار و مسجد برگزار نخواهد شد و لطفاً نیایید».

به ادامه ی مطلب توجه کنید.

3) اگر اشتباه نکنم، اصولاً این عبارت «مخارج مراسم ترحیم صرف امور خیریه خواهد شد»، توسط افرادی با فرهنگ خاص و طبقه ی فرهنگی ی خاص گفته می شود، و اگر اشتباه نکنم توسط افرادی گفته می شود که طبق تعریفهای متداول، «چندان مذهبی نیستند». اما یک نمونه ی ویژه دیدم:

بنده شخصاً در آگهی ی ترحیم مرحوم آقای حسینعلی راشد در کیهان هشت آبان 1359 عیناً خواندم که «مجلس ترحیم مردانه طبق وصیت آن مرحوم تشکیل نخواهد شد ... مجلس ترحیم زنانه در ...»

البته وصیت محترم است و نافذ است، اما اگر مجاز باشم سؤال کنم، می پرسم چرا یک فرد منبری و سخنران مذهبی در حد آقای حسینعلی راشد وصیت کند مجلس ترحیم مردانه برگزار نشود؟ نکته ی اجتماعی سیاسی ... دخیل بوده؟ (توجه کنید حسینعلی راشد قبل از انقلاب نماینده ی مجلس شورای ملی بوده و البته فقط چند جلسه در مجلس حاضر شده بوده.) و وصیت مرحوم حسینعلی راشد که مجلس ترحیم مردانه برگزار نشود و مجلس ترحیم زنانه برگزار شود را مقایسه کنید با دیدگاهی که در ابتدای مقاله نقل کردم و طبق یک استدلال گفته بودند مجلس ترحیم زنانه برگزار نشود.

(بنده صحبت کردم با یکی از آقایان. فرمودند وصیت مرحوم حسینعلی راشد حتماً به دلیل شرایط سیاسی ی آن زمان بوده.)

4) چند سال قبل شنیدم در نوار سخنرانی ی مرجع تقلید محترم آقای سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی، ایشان گفته است مراسم سوم و هفتم و سال، بدعت است و در اسلام نیست.

مؤدبانه می گویم، «بدعت است» و «در اسلام نیست»، دو مطلب است، و ممکن است موضوعی هم در اسلام نباشد و هم بدعت باشد، و ممکن است موضوعی در اسلام نباشد اما بدعت نباشد.

خود آقای سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی زید توفیقه که احتمالاً پابند به این است که حتماً لباسی غیر از لباس متداول مردم جامعه ی ایران بپوشد و نیز پابند به «عمامه ی سیاه» و «عمامه ی سفید» است، آیا در اسلام ضابطه ی «عمامه ی سیاه برای سادات» و «عمامه ی سفید برای غیر سادات» داریم؟

مخالفت با مراسم سوم و هفتم و سال، که افراد سراغ عزاداران می روند و با آنها همدردی می کنند، و معمولاً همراه با انجام شدن سخنرانیهای مذهبی و مواعظ اخلاقی است، چه اشکال دارد؟

در پایان، ضمن تأکید بر دین، برای خودم که متدین هستم و دوستانی که متدین هستند، بر «فکر» هم تأکید می کنم:

«امام علی علیه السلام: بالفِکر ِ  تَصلُحُ الرّ َوِیّـَةُ زندگی، به اندیشه اصلاح پذیرد» (عیناً طبق روزنامه ی اطلاعات، 20 اردیبهشت 1391، صفحه ی 2).

نظرات 6 + ارسال نظر
حضرت خضر پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 00:33 http://hazratekhezr4.blogfa.com

عذر خواهی میکنم ولی من تناسبی بین دین و فکر نمیبینم!

امید پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:36

با اجازه بزرگان

من تناسبی بین میز و صندلی با کفش نمی بینم ! ... مگر حتما باید با کغش از میز و صندلی استفاده کرد‌؟ شاید هم امام جماعت مسجد مذکور میخواسته قواعد جوامع اروپایی یا کامل اجرا شود و یا نشود ! :)

در مورد مجلس زنانه هم ... این جمله جالب است :

برای مرده آنها ثوابی ندارد و در قبر آنها جز عذای نمی افزاید و برای روح مرحومه واقف هم در آن جهان نارضایتی فراهم ننمایند

یعنی کلا زنان نباید برای مرده مجلس بگیرند ؟ یا برای مرده زن نباید مجلس بگیرند ‌؟ یا ... ؟

اما در مورد فرمایش های سید :

۱. دستت در خرج نیست برادر . حساب کن هزینه ایاب و ذهاب و چایی و خرما و حلوا و از همه مهمتر آخوند ! چقدر میشود برای ۵۰ نفر فامیل .

۲. درست فهمیده ای که منظورشان این است که ؛«آقایان، خانمها، هیچ مراسمی در منزل و کنار مزار و مسجد برگزار نخواهد شد و لطفاً نیایید». و «چندان مذهبی نیستند»

یکی از دلایل روانشناختی اش جلوگیری از شنیدن عر عر روضه خوان است . طبیعتا روضه سکولار نداریم و بازسرایی شطحیاتی که بعضا خود متوفی هم به آن اعتقاد نداشت حال بازماندگان را بدتر می کند . سلیقه است دیگر .

۳. سوم و هفتم و چهلم هزینه ها را سه برابر می کند سید جان . اشکالش این است . گناه که نکرده اند خانواده متوفی ! ... تازه از رفت و آمد بیخود مردم هم جلوگیری می شود هم بهره وری افزایش می یابد هم هوا آلوده نمی شود ... بعد ۱۴ قرن یه آخوند یه حرف درست زد ، شما همونم میخوای ببری زیر سوال !؟

سلمان محمدی پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:04 http://salmanmohammadi.blogsky.com/

جناب آقای خضر. سلام. من هم عذرخواهی میکنم ولی تناسبی بین حرف شما و فکر نمی بینم!!!!

علایی پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 19:34

سلام

نکته جالبی بنظزم رسید

این دوستانی که علاقه به مباحث دینی ندارند چرا اینقدر بیکارند که در وبلاگهای مذهبی نویس می آیند و مطلب میگذارند؟!
شاید بیکاری عوارضی دارد! و این هم یکی از همان عوارض است.

البته حسنش به این است که در این وبلاگها با کتبی مانند تاریخ علم کمبریج آشنا میشوند تا در وبلاگهای دیگر حداقل زیادی سوتی ندهند.ان شاءالله

ستاریان پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 21:46

سلام
اینجاست که باید گفت:
خردمنـــــــــــد باش وبی آزاربــــــــــــــــــاش

همیشه زبانرا نگهـــــــــــــــــــــــــــــدار باش.
فردوسی

هلوع جمعه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:35

سلام علیکم.
دوست داشتم جناب امید نشانی از وبلاگش می گذاشت تا بروم ببینم. ادبیاتی که در اینجا به کار برد که نافی خرد و ادب و اخلاق بود مطالب وبلاگ فرضی اش را نمی دانم.
با کلیت موضوع سخن امید موافقم و روضه خوانی و نوحه و ... را بدعت می دانم. ابراهیم (ع) فرزند دردانه رسول خدا(ص) از دنیا رفت آیا محمد علم و کتل راه انداخت و ختم و روضه خوانی و سوم و هفتم و ...؟ ایضا فاطمه زهرا و علی و حسنین و .... .
منتها با اینکه مثلا یک مراسم خاص که نزد خیلی تقدس دارد را به عرعر تشبیه کنیم جای سخن فراوان دارد و بدون شک قبیح است.
یک بار رفته بودم یک شهرستانی دوتا مرد داشتند نمد مالی می کردند و یک کودک سه یا چهار ساله هم روبرویشان نشسته بود و از اینکه آنها هی بالا و پایین می روند هر هر هر می خندید. خوب خوشش آمده بود. فکر می کرد مردها دیوانه شده اند و دارند حرکات عجیب از خودشان در می آورند. به عقلش نمی رسید نمد مالی چیست. بچه بود. نمی فهمید. باید زد در گوشش؟ این هم نمی فهمد. اگر می فهمید همچون الباقی بی دینانی می شد که اخلاق مداریشان زبانزد است و چه بسا برتر از بعضی دوستانی که ادعای دیانت دارند!
حالا شما بیا و واکنش نشان بده. امثال جناب امید را به چه مستمسکی می خواهی ادبش را بهبود دهی؟ دین؟ مسلما ندارد! اخلاق و انسانیت؟ اصولا خیلی ها برای فرار از این دو بی دین می شوند!
بعد می گویند دین افیون توده ها! تو حساب کن این دین که قویترین عامل بازدارند توده ها از بی اخلاقی است، فقدانش یک فردی که خود را روشنفکر و ... می داند را اینگونه بی اخلاق کرده. وای از عوام جامعه!
دوستانی که ناراحت شده اند حق دارند ولی خوب خدا را چه دیدی؟ شاید همان گوینده این کلام خود جزء (بل هم اضل) باشد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد