بسم الله الرحمان الرحیم.
1) نامه ی امام خمینی به آقای صادق خلخالی، 10 اسفند 1356:
«خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقاى آقا شیخ صادق خلخالى- دامت افاضاته
پس از سلام و تحیت، مرقوم شما را که تنبّهاتى عاقلانه و رندانه داشت مطالعه کردم. گمان نکنید غفلت دارم و آنچه تأیید مىکنم از روى اغماض از گذشته است. آنچه من اطلاع خصوصى دارم و نگفتهام، شما هم مطلع نیستید لکن باید رعایت صلاح- تا حدودى که مخالف مصالح عامه نباشد- بشود. در غالب نوشتهها و گفتهها، در قشرهاى مختلف، آنچه مورد نظرشان است انحراف اذهان از مجرم واقعى است. بیچاره آنها که ملزم به عمل هستند و متهم به خودسرى؛ بیچاره آنها که به مقدار کفاف قتل عام نکردهاند، باید محاکمه شوند و از درجه و شغل برکنار. آن منطق دستگاه و این مطالب اینها مؤید همان؛ کانّه یک دست همه را اداره مىکند.
من حالم مقتضى نیست که بیش از این تصدیع دهم. الآن در حال تب و سرماخوردگى هستم ولى مهم نیست. من شما را و شماها را فراموش نمىکنم و نمىتوانم فراموش کنم. از خداوند تعالى اصلاح امور را خواهانم. و السلام علیکم.»
2) در بند قبل، امام خمینی انتقاد کرده بود که در آن زمان در دوران شاه کسانی که به مقدار کفاف قتل عام نکرده اند، محاکمه و از درجه و شغل برکنار می شوند.
یک سال بعد امام خمینی در مورد تشکیل دادگاه انقلاب اسلامی به آقای صادق خلخالی نامه و حکم داد:
«5 اسفند 1357
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شیخ صادق خلخالى- دامت افاضاته
به جنابعالى مأموریت داده مىشود تا در دادگاهى که براى محاکمه متهمین و زندانیان تشکیل مىشود، حضور به هم رسانده و پس از تمامیت مقدمات محاکمه، با موازین شرعیه حکم شرعى صادر کنید.
روح اللَّه الموسوی الخمینى»
سلام
ظاهراً نتیجه گیری شما از پست قبل این بوده که حکومت های قبل از انقلاب به هر دلیلی احترام روحانیت و مرجعیت دینی را نگه می داشتند چون بالاخره شاهانش ایرانی بوده اند و برای ایرانی ها مرجعیت خیلی جایگاه داشته است .
روحانیون هم احترام شاه را نگه می داشت و خلاصه مدارا و سازش برقرار بوده ممنوعیت اعدام هم حتی اگر در متن قانون و تفاسیر آن نبوده شاه برای رعایت حرمت به مرجعیت و روحانیت نزدیک نمی شد.
یک نتیجه گیری واضح از این حرفها علت های دینی و مذهبی مدعیان انقلاب را به چالش می کشد .