یکی از علامات توبه

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            روزنامه ی کیهان، 29 شهریور 1360، صفحه ی 3:

            «دادستان انقلاب مرکز در یک مصاحبه مطبوعاتی در زندان اوین اعلام داشت:

            ما قاطعانه در برابر حرکتهای ضد انقلابی خواهیم استاد

            سیداسداله لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی مرکز و حجت الاسلام محمدی گیلانی حاکم شرع تهران و رئیس دادگاههای انقلاب اسلامی مرکزی هنگام مصاحبه مطبوعاتی در زندان اوین.

·         اگر افرادی در تظاهرات مسلحانه دستگیر بشوند جز اعدام کیفر دیگری نخواهند داشت.

·         آیت الله گیلانی: اسلام اجازه میدهد که افرادی که در تظاهرات مسلحانه شرکت می کنند در همان محل و خیابان اعدام شوند.

·         توبه افراد محارب بعد از دستگیری پذیرفته نمی شود.

·         یکی از علامات توبه این است که اسرار سازمان و مراکز تسلیحاتی را نشان بدهند.»

روزنامه ی کیهان، 29 شهریور 1360، صفحه ی 4:

«توسط حجت الاسلام موسوی تبریزی:

تصمیمات جدید دادستانی کل انقلاب اعلام شد

·     هر کس کوکتل بدست گرفت و در برابر نظام جمهوری اسلامی ایستاد محاکمه شان توی خیابان است و وقتی دستگیر و به دادستانی رسیدند محاکمه شده اند و حکمشان اعدام است.»

نظرات 4 + ارسال نظر
برزین دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:02 http://ghalameh.blogfa.com

هم در فقه و هم در قانون مجازات اسلامی که برگرفته از فقه شیعه است ، خروج در مقابل حکومت اسلامی آنهم با سلاح ، در حکم محاربه است و مجازات محاربه نیز 4 چیز است : قتل (اعدام) ، صلب ( بستن فرد بر روی درخت به شکل صلیب به مدت سه شبانه روز که اگر زنده ماند دیگر ، کشتنش روا نیست ) قطع عضو ( دست راست و پای چپ ) ، نفی بلد
در خصوص سلاح نیز فرقی بین سلاح سرد و گرم نیست

صدرالدین مشتاق نائینی سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 14:55

البته با معیار امروزین نمی توان گفت این افراد(اسلحه به دست ها) تروریست هستند؟
من کاری به محاکم جمهوری اسلامی و سوابق کذای آن ندارم ولی ببینید مثلا آمریکا هرکس را مظنون به همکاری با القاعده بداند در هر زمان و در هر کجا می تواند بکشد.یکبار یادم است چند نفر را در یمن به عنوان عضو القاعده با هواپیمای بدون سرنشین طوری پودر کرده بودند که مشکل بتوان حتی هویتشان را تعیین کرد.

سلام علیکم.
اجازه می خواهم نظرم را ذیل نظر شما بنویسم.

ــ شهریور 1360 که موسوی تبریزی گفت
«هر کس کوکتل بدست گرفت و در برابر نظام جمهوری اسلامی ایستاد محاکمه شان توی خیابان است و وقتی دستگیر و به دادستانی رسیدند محاکمه شده اند و حکمشان اعدام است»
دو سال بود که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تصویب شده بود و موجود بود، و طبق قانون اساسی:
«اصل ۳۶حکم به مجازات و اجراء آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد»

به نظر شما، کوکتل به دست گرفتن، باعث می شود نظام جمهوری اسلامی قانون اساسی خود را زیر پا بگذارد؟ به نظر شما، قانون اساسی
«محاکمه ی توی خیابان»
را پیش بینی کرده؟
و:

به نظر شما کوکتل به دستهای قبل از انقلاب، شایسته ی احسنت و تحسین بودند، و کوکتل به دستهای بعد از انقلاب، شایسته ی
«محاکمه ی توی خیابان»
بودند، که نتیجه اش هم مشخص است، و مساوی است با اعدام؟

مگر نظام قبل از انقلاب، خود را نظام غیر اسلامی و نظام طاغوتی می دانست؟
به نظرت چرا هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب، جنبشهای اجتماعی و اعتراضی، جز با داغ و درفش و اعدام و تیرباران، آرام نشدند و نمی شوند؟

به نظرت آقای محمدی گیلانی که گفته
«اسلام اجازه میدهد که افرادی که در تظاهرات مسلحانه شرکت می کنند در همان محل و خیابان اعدام شوند»
آیا تظاهرات مسلحانه ی
قبل از انقلاب
را هم مشمول همین مطلب ــ که ایشان می گوید اسلام است ــ می داند؟

به نظرت همسر و فرزندان و خانواده ی حسنعلی منصور و رزم آرا و هژیر و کسروی، بعد از این که عضو خانواده ی شان
«اعدام انقلابی»
و
«اعدام الاهی»
می شدند، اگر سواد اسلامی داشتند، باید ناراحتی نمی کردند، و می گفتند
«عزیز ما، طبق احکام اسلام، به دست مجاهدان اسلام و مؤمنان، کشته شده، و حقش بوده»؟

به نظرت چه جوری بوده بعد از انقلاب در روزنامه ها وقتی خبر اعدام روزی 5 نفر 10 نفر 20 نفر را می نوشتند، زیرش توضیح می دادند «و لکم فی القصاص حیات»، اما قبل از انقلاب وقتی فدائیان افراد را به تشخیص خود می کشتند، علما تلاش می کردند حکم اعدام درباره ی فدائیان اجرا نشود؟ آن موقع «و لکم فی القصاص حیات» نبود؟
ما خودمان را جای نظام حکومتی دهه ی 1320 و 1330 و 1340 بگذاریم. منصف باشیم. ایمانمان و اعتقاداتمان هوسی و شعاری و تبلیغاتی نباشد. اگر حکومت می دید کسروی ترور شده و هژیر ترور شده و رزم آرا ترور شده و منصور ترور شده، و کشته شده، حکومت چه باید می کرد؟ حکومت چه حقوقی داشت؟ باید می گفت
«خب کشته اند که کشته اند، خب تعدادی مؤمن بوده اند دارای سواد اسلامی، و تشخیص داده بکشند اینها را، و ما برای این که طاغوت نامیده نشویم، کاری نمی کنیم و به روحانیت معظم احترام می گذاریم و دادگاه برگزار نمی کنیم برای فدائیان عزیز ما که آن افراد را کشتند»؟
باید چه می کرد؟ باید چه می گفت؟
اگر ما منصف باشیم، چه می گوییم؟

شما آیا می دانی تا آخرین روزهای عمر آقای خمینی، دادگاه انقلاب ــ که در قانون اساسی نبود ــ پابرجا بود؟ و الان هم پابرجا است. آیا می دانی؟ و آیا می دانی آقای خمینی خودش شخصاً تا آخرین روزهای عمرش رئیس دادگاه انقلاب را تعیین می کرد؟

فرمودید:
«البته با معیار امروزین نمی توان گفت این افراد(اسلحه به دست ها) تروریست هستند؟»

اگر فردی اسلحه به دست گرفته، و کسی را نکشته؟
اگر کسی اسلحه به دست گرفته، و کسی را کشته؟
کدام حالت؟
آیا اسلحه به دست گرفتن، و آدم کشتن، مجازاتش اعدام است،
و
اسلحه به دست گرفتن، و آدم نکشتن، و ترساندن آدمها، این هم مجازاتش اعدام است؟
اگر تروریست، یعنی کسی که با اسلحه یا یا کوکتل یا طناب یا هر چیزی، برود آدم بکشد، گمان کنم مجازات، می شود مجازات کسی که قتل نفس انجام داده.

وبلاگ جدید التأسیس آقای مصطفی ستاریان
http://mostafasatarean.blogsky.com/
است.

جواد خراسانی سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:37 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
با توجه به جوابی که به کامنت آقای صدرالدین مشتاق نائینی داده اید، در جواب جواب تان، از قول حضرت مولانا عرض می کنم:

از قیاسش خنده آمده خلق را!

صدرالدین مشتاق نائینی چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:26

من نمی گویم از قیاست فلان..
درد سید ما درد زمانه ماست.دردی که از خشونت لجام گسیخته هم تا حدی ناشی می شود.
سید جان
تأکید من بر جدا سازی حرکات مسالمت آمیز از خشونت بار است.
کسی که به قول آن بابا کوکتل دستش می گیرد _ به نظر من_ در هر دو نظام برانداز است. بله مخالفین مسلح شاه هم با منطق شاه واجب القتل بودند. اما درد من این است که بسیاریشان اساسا غیر مسلح بودند.من مخالف دقت در اجرای حکم مخالفین مسلح نیستم. ولو طرف عضو گروه تروریستی چون مجاهدین خلق باشد.من دردم خشونت علیه افراد غیرمسلح و صلح جو است که به بهانه افراد مسلح سرکوب می شوند.بله در فقه گویا داریم"کل من جرد السیف لاخافة الناس" محارب است و حکمش معلوم.من _ بین خودمان باشد_ چندان دل ناگران مسلحین نیستم.آنها تکلیفشان را معلوم کرده اند.من دلواپس کسانی هستم که حقشان را مطالبه می کنند _ ولو دچار اشتباه شده یا فریب خورده باشند_ و بدون خشونت راهپیمایی می کنند و سرکوب می شوند.مجال توضیح بیشتر نیست که اشاره ام به چیست.
هر نظامی برای حفظ خودش تلاشهایی_مشروع یا نامشروع_ دارد.گوانتانامو و مشروعیت شکنجه هم با توسل به فاجعه 11 سپتامبر برای افکار عمومی و حتی محافل بین المللی قابل درک یا زیر سبیلی در کردن شد.مشکل ما این است که اعدام های فله ای دهه شصت را می بینیم و ترورهای فله ای دهه شصت را نمی بینیم.این که اول تقصیر کی بود دردی را دوا نمی کند.خشونت خشونت می آفریند و در قرن بیست و یک هم در مرکز تمدن،خشونت القاعده توجیه گر خشونت های بعدی دستگاههای نظامی و امنیتی آمریکا می شود.البته حق بودنش چیز دیگری است.
درد من آنجاست که در مواجهه با افرادی که مرتکب خشونت نمی شوند هم همان معامله محارب و ... می شود.فتأمل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد