مملکت ِ «نداشته ها»رسیده به کجا ، مملکت ِ «داشته ها»رسیده به کجا

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            هفته نامه ی اَمُرداد، شنبه 6 خورداد 1391، صفحه ی 3:

            «[پیغام خوانندگان:]

            چندی پیش نوشته ای را خواندم که به نظرم باید هم میهنانم از آن آگاه باشند. آن نوشته این بود:

            ژاپنی ها همان کلاس اول دبستان، اتمام حجت می کنند با بچه هایشان. درس اول هم جغرافیا است؛ نقشه ژاپن را می گذارند جلوی بچه ها و می گویند: ببینید این ژاپن کوچولوی ماست، ببینید! ژاپن ما نفت ندارد، گاز ندارد، معدن ندارد، زمینش محدود است و جمعیتش بسیار و ... لیست «نداشته ها» را به بچه ها گوشزد می کنند، خیلی خودمانی بچه هایشان را می ترسانند ...

            در ژاپن نظام آموزشی فهرست مشاغل مورد نیاز جامعه را از همان آغاز، به «بچه ها» گوشزد می کند، حالا این را بسنجید با کتاب های درسی و حتا رسانه های ما که از همان آغاز، در گوش بچه ها می خوانند: «ای ایران، ای مرز پرگهر، سنگ کوهت در و گوهر است» و ... در دبستان هم، نخستین درس ما تاریخ است، نه برای عبرت، بلکه برای گزارش «افتخارات گذشته». اگر گربه ی جغرافیایی را هم بگذارند جلوی بچه ها، با غرور می گویند: «بچه ها ببینید! ایران همه چیز دارد! ایران نفت دارد، گاز دارد، جنگل دارد، دریا دارد و ...»

            نتیجه اش می شود احساس «داشتن» و «غنای کامل» و آمیزه ای از تنبلی اجتماعی و حتا طلبکاری که به اشتباه به آن می گوییم غرور ملی. با این وصف، کودکان و جوانان و مدیران و نسل تازه ی ما باید برای چه «چیزی» تلاش کنند؟

            این می شود که بچه های ما فکر و ذکرشان، می شود دکتر شدن، مهندس شدن و خلبان شدن، یعنی شغل های رویایی و به شدت مادی که سود و رفاه «شخص» در آن حرف اول و آخر را می زند نه نیاز کشور.

ریاستی از تهران

            امرداد: خواننده ی گرامی خانم ریاستی، از این که بچه ها را بیهوده نباید گرفتار غرور و خودبزرگ بینی کرد با شما هم رای و هم دل هستیم. اما آگاهی درست و به جای آنان از دارایی و داشته های کشور می تواند به اعتماد به نفس کافی، تصمیم گیری درست و در نتیجه پیشرفت کشور یاری برساند. همه ی این ها نیازمند رایزنی و کوشش و تلاش کارشناسان آموزشی کشور است تا فردایی روشن را برای همه ی ایرانیان فرارو بگذارد.»

            پایان نقل پیغام یکی از خوانندگان، و جواب هفته نامه ی زرتشتی ی اَمُرداد به ایشان.

            نظر نویسنده ی وبلاگ:

            خب نشریه ی زرتشتی ی اَمُرداد، بعید است بتواند از تأکید شدید بر «گذشته»، و کوروش و داریوش و ماندانا و آناهیتا و آریایی و ...، دوری کند.

            من، متأسفانه، گمان می کنم در پیغام خواننده ی هفته نامه ی اَمُرداد، حقیقتی تلخ و دردناک وجود دارد. هرچند بزرگ بودنهای گذشته، به خودی ی خود، مانع از بزرگ بودن الان و پیشرفت الان، نمی شود، اما ظاهراً واقعیت است که یکی از چندین دلیل و چندین علت پیشرفت نکردن ما، فخر فروختن است به این که ما در «گذشته» این بودیم و آن بودیم، و این که «ایران کشور چهار فصل است» و نفت دارد و گاز دارد و معدن دارد و «همه چیز دارد» و فلان مقام در ناسا ایرانی است و فلان پروفسور در فلان جا ایرانی است.

            حتا در مورد «گذشته»ی ایران هم، گروه بندی و دسته بندی است، که گذشته ی ایران قبل از اسلام را باید ترویج کنیم، یا گذشته ی ایران بعد از اسلام را.

نظرات 8 + ارسال نظر
ستاریان دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:08 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام

افتخار شوینیستی به تاریخ و بالیدن به گذشته ی تاریخی خوب نیست اما انکار گذشته و نادیده گرفتن آن نیز ملتی را از هویتش خالی می کندو باز هم خوب نیست بلکه خیانتی است به یک ملت.

داشته های ما اگر به خوبی مورد استفاده قرار گیرد ما را زودتر از هر ملت دیگری به اوج پیشرفت می رساند. درد ما این است که همیشه در داخل به جان هم افتاده ایم و دشمن هم سواستفاده چی و حی و حاضر برای بهره برداری بوده است و بهر برداری اش را هم کرده و می کند.

ستاریان دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 22:09 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
در جواب کامنت شما هم اینطور نوشته ام:
سلام
خواهش می کنم و اصلا جسارت نیست
من میان انچه در معرفی وبلاگ نوشته ام و نوشتن در موضوع امام در ایامی که متعلق به نهضت پانزده خرداد و رحلت اوست منافاتی نمی بینم. بخصوص که افرادی در چنین ایامی از سناتورها و اعدامی های رژیم گذشته و در تایید انها به منظور زیر سوال بردن انقلاب و اقدامات امام می نویسندو من نیز تماشاگرم و می خواهم نقشی در این نمایشی که به راه می اندازند داشته باشم.

برای من مهم است که تعداد بازدید کنندگانم زیاد باشد و اما مهمتر آنست که بازدید کنندگانم کسانی باشندکه لوح پاک و درد دین دارند و می خواهند حقیقت را بدانند و با آن عنادی ندارند. و از خدا می خواهم که آنکه ضد دین است اصلا به وبلاگ من پایش باز نشود. و شکر خدا در طی همین چند روزی که از عمر وبلاگ می گذرد تعدای حدود بیسن نفر از طریق جستجو به این مطالب از امام رسیده اند و امیدوارم مورد استفاده هم قرار گرفته باشد.

بله من از کسی می نویسم که در شرح حالش اورده اند:
روح‌الله ضمن تحصیل در اراک در ایام 19 سالگی در مراسم بزرگداشت « رکن اعظم مشروطه» مجتهد طباطبائی اولین خطابه خود را قرائت کرد و تحسین حاضرین را برانگیخت. این خطابه در واقع بیانیۀ سیاسی بود که به جهت قدردانی از زحمات و خدمات علمدار مشروطیت از جانب حوزه علمیه اراک از زبان یک طلبه جوان قرائت می‌شد. 4
از قول روح‌الله نقل شده « ... پیشنهاد شد منبر بروم، استقبال کردم آن شب کم خوابیدم، نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلکه به خود فکر می‌کردم فردا باید روی منبری بنشینم که متعلق به رسول‌الله است. از خدا خواستم مدد کند که از اولین تا آخرین منبری که خواهم رفت، هرگز سخنی نگویم که جمله‌ای از آن را باور نداشته باشم 5 و این خواستن عهدی بود با خدا بستم، اولین منبرم طولانی شد، اما کسی را خسته نکرد ... و عده ای احسنت گفتند، وقتی به دل مراجعه کردم از احسنت گویی‌ها خوشم آمده بود، به همین خاطر دعوت دوم و سوم را رد کردم و چهار سال هرگز به هیچ منبری پا نگذاردم.»


پس من به تاسی از او به این مطالبی که می نویسم باور دارم و برایم مهم نیست که کسی خوشش بیاید و یا نیاید.

امید سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:13 http://andishe-pooya.blogfa.com/

کشور چهار فصل را خوب آمدی سید . بعضی از ملت جدا به سرمای اردبیل و گرمای بوشهر هم افتخار می کنند و گویا کلا بخش عمده اراضی مرز پرگهر را که به درد کشاورزی نمی خورد گویا نمی بینند .

آنچه در ژاپن می گذرد به این سادگی ها قابل مقایسه با ایران نیست . فرق ها دارند دوستان چشم بادامی با ما سودائیان عالم پندار . اصولا به نظرم بهتر است دست از مقایسه خودمان با جهان اول برداریم . ببینیم همین ترکیه چه کرد در این سی سال ؟ یا مالزی ؟ ... شما می دانی که دانشجویان ایرانی خارج از کشور در دور کشور ترکیه و مالزی بیشتر از امریکا و کانادا هستند ؟ ... تکان دهنده نیست ؟ ... به چه روزی افتاده ایم .

از میان تمام گفته های خانم ریاستی ، آن لیست مشاغل مورد نیاز کشور جدا مفید و قابل انجام است . فکر نمی کنم این لیست در ایران حتی تهیه شده باشد . در حال حاضر نظام آموزشی ما بیش از ظرفیتمان لیبرالیستی است . فقط یک دانشگاه سالی ۱۰۰ نفر فارغ التحصیل کارگردانی سینما بیرون می دهد !! ... آخه لامصب مملکت چقدر کارگردان سینما می خواهد !!؟

فرزانه سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:04 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
داشته های ما ثمره اش این بوده که بقول روزنامه شرق المپیاد مهاجرت راه بیندازیم .
آن چیزی که در بچگی آموزش می دهند به کودکان ما به اسم غرور ملی خیلی زود و با شروع نوجوانی و جوانی تبدیل می شود به بیچارگی ملی .
این جا اهورایی است
مهد تمدن و فرهنگ است
هنر نزد ایرانیان است و بس
متوسط آی کیوی ایرانی ها بالاست
همه این حرفها تبدیل می شود به ضد خودش در مواجهه با واقعیت ها
کسی هم حرف بزند می گویند سیاه نمایی کردی

جواد خراسانی سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 21:19 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
چیزی که اهمیت دارد، بیان حقیقت است. حقایق تلخ و عبرت آموز در کنار حقایق شیرین و افتخار آمیز، هر کدام که گفته و آموزش داده نشود، خساراتی در پی خواهد داشت.

نادر شاه فتوحات زیادی داشت و شکست هایی، رمز اصلی پیروزهای او مواجهه با واقعیات بود نه پناه بردن به خیالات و افتخارات گذشته. نوشته اند: در یکی از جنگهایی که نادرشاه داشت با ترکان شمال شرقی ایران ( ازبکستان و بازماندگان مغول و... ) بود . اولین لشکر کشی نادر با شکست روبرو شد . نادر بسیار برآشفته در حالیکه قدم می زد به میرزا مهدی خان استرآبادی که حکم کاتب و منشی و میرزابنویسش را داشت گفت نامه ای به یکی از سردارانش بنویسد و درخواست نیروی کمکی نماید.
میرزا مهدی خان یک صفحه نوشت و برای نادر خواند :‌ اول حمد و ثنا و بعد دعا به جان نادر و ... پایان صفحه هم خواند که همگی صحیح و سلامتند و ملالی نیست ! جز اینکه قشن ( قشون یا سپاه ) اندک گوشه زخمی دیده است ...........!

نادر ناگهان عصبانی شد و داد زد : مردک این مهملات چیست که می نویسی بنویس ترکان دمار از روزگارمان درآورده اند ..!‌

امیرمهدی چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:59

سلام

تحلیلی که بر پایه واقعیت نباشد و صرفاً برخواسته از ذهنیتهای رایج عامیانه وغیر علمی باشد ارزشی ندارد.
بین مطالب خانم ریاستی هیچ ارتباط منطقی ای وجود ندارد و اکثر گفته های ایشان نوعی مغالطه ناخواسته و نادرست است.شبیه این گفته ها را زیاد شنیده ایم.مثلاً این پاراگراف را با دقت بخوانید:" «بچه ها ببینید! ایران همه چیز دارد! ایران نفت دارد، گاز دارد، جنگل دارد، دریا دارد و ... نتیجه اش می شود احساس «داشتن» و «غنای کامل» و آمیزه ای از تنبلی اجتماعی و حتا طلبکاری که به اشتباه به آن می گوییم غرور ملی. با این وصف، کودکان و جوانان و مدیران و نسل تازه ی ما باید برای چه «چیزی» تلاش کنند؟
این می شود که بچه های ما فکر و ذکرشان، می شود دکتر شدن، مهندس شدن و خلبان شدن، یعنی شغل های رویایی و به شدت مادی که سود و رفاه «شخص» در آن حرف اول و آخر را می زند نه نیاز کشور."
اگر این حرفها درست باشد باید در مورد خود ما مصداق داشته باشد.خوب خود ماها در همین سیستم آموزشی رشد کردیم وبالا آمدیم.واقعاً چند درصد ذهنیت ما را در دبیرستان و دانشگاه غرور و افتخار به گذشته و احساس بی نیازی و غنا اشغال کرده بود؟اینکه ما در تحصیل و خصوصاً ایام کنکور و بعدترش شبانه روز و با جدیت درس خواندیم و فشار بسیار زیادی را تحمل کردیم تا رتبه خوبی بدست بیاوریم و مثلاً شغل خوبی داشته باشیم تحمل این فشارها حاصل همان غرور کاذب وتنبلی ماست؟! در حالی که ما سختی های وحشتناک و طاقت فرسای جنگ را با تمام وجودمان لمس کرده بودیم و بعدها با گسترش رسانه ها و اطلاعات و ارتباطات می دیدیم و می شنیدیم که دنیا هر لحظه به چه پیشرفتهایی می رسد واقعاً دنبال غرور ملی و افتخار به گذشته و تنبلی بودیم؟!همین الان که حجم این افتخار کردن به گذشته ها چندین برابر سابق شده است چند درصد ذهن نوجوانان و جوانان ما به این مسائل مشغول است؟تحلیلهای عامیانه و سطحی بعید می دانم بتواند مناسب حل مسئله ما باشد.
با احترام به سلیقه فکری شما بنظرم این عبارت شما هم که گفته اید " یکی از چندین دلیل و چندین علت پیشرفت نکردن ما، فخر فروختن است به این که ما در «گذشته» این بودیم و آن بودیم، و این که «ایران کشور چهار فصل است» و نفت دارد و گاز دارد و معدن دارد و «همه چیز دارد» و فلان مقام در ناسا ایرانی است و فلان پروفسور در فلان جا ایرانی است."محلی از اعراب ندارد.اگر داشتن نفت و گاز و اتکای به آن دلیل عقب ماندگی ماست پس چگونه است که قطر و کویت و عربستان دقیقاً با اتکا به بودجه نفت و گاز تبدیل به ثروتمندترین کشورهای دنیا شده اند و مردمشان در اوج رفاه و آسایش و لذت و بهره مندی از مواهب مادی زندگی می کنند؟قطر سال 2011 بعنوان ثروتمندترین کشور دنیا معرفی شد و با توسل به همین قدرت اقتصادی در همین مدت کوتاه به یک کشور موثر و نقش آفرین در منطقه تبدیل شده است و با عربستان بر سر قدرت منطقه ای و نفوذ رقابت می کند.ما و قطر از نظر ذخائر گازی هر دو غنی بودیم و هستیم. قطری ها روی ذخائر گازیشان برنامه ریزی و سرمایه گذار ی بلند مدت انجام دادند و به اینجا رسیدند.ما این برنامه ریزی را انجام ندادیم و به هیچ کجانرسیدیم.به همین سادگی.عربستان همانطور.امارات متحده چند سال پیش رسماً اعلام کرد که 63 درصد گردش اقتصاد کشورش دراختیار شرکتهای ایرانی مقیم آنجاست.چین وترکیه و مالزی و امارات پذیرای بسیاری از بازرگانان وتجار ایرانی هستند.سرمایه را برده اند آنجا تولید می کنند و به ایران صادر می کنند و علاوه بر سود سرشاری که نصیب خودشان می شود حجم ارزش افزوده ای که برای این کشورها تولید می کنند بسیار بسیار بالاست.فیلمی اخیراً در یوتیوب منتشر شد که صف هشت کیلومتری ماشینهای ترانزیت کالای وارداتی پشت مرز ترکیه به ایران را نشان می داد!خوب این ها همه بخاطر این است که ما تنبل هستیم وغرور ملی داریم وبه گذشتگانمان افتخار می کنیم؟!!!خیر.مهمهترین دلیل عقب ماندگی ما این است که زیرساختهای لازم ومناسب برای توسعه وپیشرفت کشور توسط آنهائی که مسول بوده اند فراهم نشده است.هر گروهی وحزب و باندی بدون توجه به مسائل ومصالح کشور یک یا چند جا را به اشغال خوش درآورده ومشغول ثروت اندوزی ودلار روی دلارگذاشتن است.آنقدر رذل وبی شرافتند که همت نمی کنند حالا که ثروت این ملت را بدون حساب وکتاب بالا می کشند لااقل همان صنعت وهمان معدن وهمان واحد تولیدی خودشان را بروز نگه دارند تا از دنیا عقب نیفتند.ما اگر شبانه روز وبی محابا از پارس جنوبی گاز استحصال کنیم پانزده سال از قطریها عقب هستیم!از یک طرف داعیه حمایت از تولید ملی را دارند از آن طرف سپاه و وزارت اطلاعات و بنیاد شهید وهزار ارگان دیگر هر کالائی را که مایل باشند قاچاق می کنند وبدون یک ریال مالیات وعوارض گمرکی وارد بازار می کنند وتولید کننده های بیچاره را به خاک سیاه می نشانند.الان یعنی غرور ملی وافتخار به گذشتگان مقصر اصلی است؟!
کارآفرینان وفعالان اقتصادی ایران می گویند اگر کسی بخواهد در این مملکت کسب وکار جدید ایجاد کند چیزی حدود دو تا شش ماه طول می کشد وبا هزارویک تبصره وآئین نامه ودوندگی قانونی دست وپاگیر روبرواست .گمان می کنید ایجاد یک کسب وکار در ترکیه چه مقدار زمان می برد؟ فقط وفقط دو هفته! دلیل بدبختی ما دقیقاً همینهاست نه حرفهای صدمن یک غازی که همیشه مردم بیچاره وبی خبر از همه جا را متهم می کند.مردم چه گناهی دارند واصولاً مردم چه کاره اند؟مردم تابع سیاستهای اقتصادی حاکمیت هستند.
در بسیاری از کشورهای پیشرفته درصد بالایی از درآمد دولتها از مالیات بدست می آید.البته آنجا هم هستند کسانی که از مالیات فرار می کنند اما نوع مدیریت وسیستم طراحی شده وفرهنگ اجتماعی نهادینه شده در بین عموم مردم مالیات را تبدیل به یک هنجار اجتماعی کرده است . در حالی که در اینجا درصد بسیار پایینی از مردم مالیات می دهند.کارمندان وکارگران و حقوق بگیران و قشر مستضعف مالیاتشان را تمام وکمال پرداخت می کنند.اما هزاران شرکت دولتی ونیمه دولتی وخصوصی هستند که درآمدهای میلیادری ونجومی دارند ویک ریال مالیات نمی دهند.همان اوایل کار احمدی ،معاون بازرسی ویژه ریاست جمهوری می گفت که سود خالص شرکت سایپا گستر (سال 84)در یک سال سه هزار میلیارد تومان بوده است.سندسازی کرده اند وششصد میلیون ضرر گزارش کرده اند.شرکتی که باید صدها میلیارد تومان مالیات بدهد نه تنها یک ریال مالیات نداد بلکه بخاطر گزارش ضرر تقاضای وام چند صد میلیاردی می کند!به همین سادگی.به همین خوشمزگی.تازه سایپا گستر یک نمونه از هزاران نمونه است.
مملکت که با باد هوا اداره نمی شود.دلیل این که ما در عین ثروتمند بودن مفلوک وبیچاره هستیم همین عوامل است نه غرور کاذب ملی و تنبلی مفرط. اگر نگوئیم همه اما انصافاً اکثر مردم به اندازه کافی زحمت می کشند وتلاش می کنند.وقتی برنامه ریزی درستی وجود ندارد تمام سرمایه های انسانی هدر می رود.نخبگانی که هر یک می توانند باری مهم از دوش این مملکت بردارند مهاجرت می کنند و برای کشورهای دیگر سرمایه انسانی می شوند. دقت کنید که نخبگان کشور ومغزهای بدربخور ما از دل همین سیستم آموزشی معیوب وپر از اشکال ببیرون آمده اند و در ایران یا خارج ایران به موفقیتهای چشمگیر رسیده اند.بنابراین گرچه سیستم آموزشی نقائص فراوان دارد و یکی از مهمترین عوامل عدم رشد مناسب ما همین است اما بنظر من عوامل مهمتری هست که اجمالاً اشاره کردم.

هادی طباطبایی چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:07 http://tabatabaie.blogfa.com

می گویند که خانواده ای در بیابانی دور افتاده و بی آب و علف زندگی می کردند، فردی که از شهر به در آمده بود و راه گم کرده بود به این خانواده رسید. آنها از آب شور و تلخ خود و قدری از خوراکیهای نامطبوع از سر شفقت بر او خوراندند. میهمان در راه مانده به آن خانواده گفت که چرا شما از این منطقه ی نامناسب کوچ نمی کنید و به شهر نمی آیید؟ انجا از خوراکیهای لذیذ و اب شیرین و زندگی مطلوب لذت ببرید... پس از رفتن آن غریبه خانواده با هم مشورت کردند و حکم کردند که ان فرد غریبه بر زندگانی آن خانواده حسادت برده و خواسته است با دعوت به شهر آنچه را که خانواده ی دور افتاده از آن نصیب می برد را از آنها بگیرد....این است داستان امروز ما....

behzad چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:41 http://www.ali-sheikh.blogfa.com

سلام دوست عزیر این نامی که در وبلاگ دیدی
از پسر عمو هاای ما هستند که اخیرا حدود 4-5 سال پیش فامیلی خود را تغییر داده و ساعد نیا گذاشته اند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد