مریدان امام خمینی آماده شوندبرای شرکت درانتخابات1392ریاست جمهوری

بسم الله الرحمان الرحیم.

            امام خمینی، یازده تیر 1360 :

«به زن و مرد و آن کسى که به حد رأى دادن قانونى رسیده واجب است این مسأله که در پاى صندوقهاى تعیین رئیس جمهور حاضر بشوند و رأى بدهند

نظرات 6 + ارسال نظر
فرزانه جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:43 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
بخشنامه تاریخ دارد ها

ستاریان جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:50 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
سیدجان بیدار شو! ۳۱ سال از گفته های امام گذشته الان سال ۹۱ هستیم. بلند شو سیدجان

سلمان محمدی جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:57 http://salmanmohammadi.blogsky.com/

سلام. علاوه بر خطای تاریخمندی که خانم فرزانه و آقای ستاریان اشاره کردند، خطای دیگری هم در مبانی تفکر شما هست که آن را "ضدیت محوری" میخوانم و عبارت است از اینکه راهنمای اعمال مان دشمنان مان باشند. هر کاری دشمن میکند، ما نکنیم. این خودش نوعی تبعیت از اوست و به همین دلیل غلط است. یادم هست ما نوجوان که بودیم، بحث شطرنج و حرمت و حلیت آن خیلی داغ شده بود. (استطراداً بگویم که هنوز آقای خمینی فتوای حلیت آن را نداده بود و همین آقای خامنه ای در نماز جمعه ای گفته بود "در شطرنج شما همه اش از شاه دفاع می کنید"!!! آن روزها - یادش به خیر - هنوز میشد حرف زد، در نتیجه یکی از شطرنجبازان قدیمی هم جوابش داده بود که اتفاقا در شطرنج شما همه اش دارید با شاه مبارزه می کنید!)
برگردیم به ضدیت محوری که نتیجه اش تبعیت وارون از ضد است و به گمان من غلط است. ما باید مستقلاً و بر پایة اصول مان به موضعی برسیم و دیگر کاری نداشته باشیم که آن موضع با موضع طرف مقابل مان چه نسبتی دارد. یعنی حتی اگر بر آن منطبق هم بود، درست است، چون از اصول ما نشئت گرفته است.
در همان بحثهای شطرنج، برخی بچه مسلمانها میگفتند شطرنج حرام است چون یزید بازی میکرده! یکی از دوستان من آن زمان گفته بود خب یزید آب هم میخورده. پس آب هم حرام است؟!!!
نمونه های فراوان دیگری هم از نادرستی ضدیت محوری می توان داد: تمام نظام مقدس سرمایه داری، امروز رسیده به حفظ محیط زیست و لایة ازن و ... . آیا چون آنها مدافع حفظ محیط زیست اند، ما مخالفش باشیم؟ ضدیت محوری اتفاقا در تشیع صفوی خیلی رونق دارد. در حوزه پس از اینکه همة ادله را بررسی کردند، اگر همچنان دو رایِ مقابلِ هم باقی مانده باشد، آن رایی را برمیگزینند که با رای سنیها مخالف است. بسیاری از احکام متفاوت ما شیعه ها با سنیها از اینجا نشئت گرفته است.
از این مثالهای نقض میخواهم به یک اصل فلسفی - شاید فلسفة سیاسی - برسم: چراضدیت محوری ما را به خطا میبرد؟ چون رابطة اضداد فقط مبارزة آنها با هم نیست؛ "وحدت و مبارزة اضداد" است. اساسا تا وحدتی نباشد، مبارزه ای هم نخواهد بود. هر دو ضدی باید مشترکاتی هم بین خود بیابند. لو فرض همین الان هم آقای خمینی بخشنامة 30 سال پیش را باز صادر میکرد. و لو فرض ما با ایشان مخالف هم بودیم. این دو به هیچ وجه دلیل نمیشود بر اینکه ما به تحریم انتخابات برسیم. این ضدیت محوری است. این طوری بی آنکه خودمان حالی مان باشد، تابع ولایت ایشان شده ایم. شما این را میخواستید؟
گمان نکنم.

فرزانه جمعه 9 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 23:28 http://www.elhrad.blogsky.com

اشاره من به تاریخ دقیقاً به همان دلیل بود که در کامنت ها مشخص شد
یعنی مطمئن بودم منتقدان کنونی حکومت که امام خمینی را تافته ای جدا از این حکومت می دانند به تاریخ آن اشاره خواهند کرد.
در حالی که در موارد دیگری ممکن است صحبتهای ایشان را فراتر از زمان و مکان بدانند !

جواد خراسانی شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 00:30 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
استباط و حکم شما از سخن حضرت خمینی را می توان به عنوان یک مثال از قشری گری و اخباری مسلکی ثبت و ذکر کرد.
مثل همان حکمی که می گفت روی کفن همهشیعیان باید بنویسند "خداوند اسماعیل را رحمت کند." چون روایت معتبر داریم امام صادق روی کفن پسرش اسماعیل همین جمله را نوشته بود!!!
با عنایت به شدت علاقه شما به حضرت خمینی! دعا می کنم علاقه مندان حضرت خمینی از اخباری گری و قشری مسلکی به دور باشند و در موضوعات با تعقل و تفکر تصمیم بگیرند

سلمان محمدی شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:29 http://salmanmohammadi.blogsky.com/

سلام. در پاسخ به عرایض من گفته اید (البته در تارنوشت من و حالا من آنها را از آنجا به اینجا نقل میکنم): "والا حرفهای شما راجع به ضدیت محوری را نفهمیدم یعنی چی. من حدس می زدم هم شما و هم ستاریان، تیتر ... را فاقد ارتباط با متن ... خواهید دانست، حالا یا به تعبیر تاریخمند بودن، یا به تعبیرهای دیگر.
گمان می کنم سلمان محمدی چون مایل است در انتخابات سال 1392 شرکت کند، و البته تمایلش محترم است، و از طرفی شرکت کردنش در انتخابات را، بر اساس سخنان (و فتوای؟) آقای خمینی نمی داند، یک مقدار کسر شأنش می داند شرکت کردنش در انتخابات، قرین شود و همردیف شود با سخنان آقای خمینی. البته تصریح می کنم، مخاطب من و پیام من، در مقاله ام، سلمان محمدی نبود. مخاطب من ستاریان بود و دیگر افراد ذوب در آقای خمینی".

جواب:
1. مطالبم راجع به ضدیت محوری خیلی روشن بود. بلای جامعة ماست. بازمانده از دعوای آشتی ناپذیر و ابدیِ اهورا و اهریمن در پیشینة زرتشتیگری ماست که نبرد کربلا و در دوران اخیر هم تضاد مارکسیستی بر آتشش دمید. بیش از این توضیحی ندارم.
2. نه! تیتر را بی ارتباط با متن نیافتم.
3. بله! تا الان بر این گمان ام که در انتخابات 92 باید شرکت کنیم. این گمان هم ربطی به هیچ فتوایی ندارد. (خیال میکنم تا الان روشن شده باشد که چندان فتواپذیر نیستم.) البته کسرشأنم هم نمی آید که عملم بر فتوای کسی منطبق باشد.
4. خب که چه؟ اینها که جواب نشد. شما موضع تان چیست؟ و چرا؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد