زکریای رازی نسبیت آینشتاین را درک کرده بود؟؟

             بسم الله الرحمان الرحیم.

            دکتر محسن هشترودی، در جمع جوانان، در کاخ جنوبی جوانان، روزنامه ی کیهان، نوزده بهمن 1350، صفحه ی 15:

            «... رازی نسبیت انشتین را درک کرده بود

... بنظر من تابلوی لبخند ژوکوند (مونالیزا) بی ارزش است و لبخند آن بی ارزش تر، در حالی که دلالها توانسته اند قیمتش را به هزارها دلار برسانند

... نمیگویم شعرهای استوریاس و دیگران را نخوانید و نمیگویم اکتشاف و اختراع نکنید، ولی می گویم چرا مطالعات شما منحصر به علوم اجتماعی و مسایل ذوق و هنر شده است. در صورتی که در همین کشور زکریای رازی با مطرح ساختن «دعای دهری» نشان داد که نسبت انشتین را درک کرده بود. همچنین آهن ضد زنگ (بی کربن) را 50 سال پیش شیمیست مخترع با مطالعه ستون های آهنی معابد هندی توانست بسازد کشف آفتابهای خاموش و مسئله کاهش وزن آفتاب ها را 700 سال پیش «گوس» با مدل های ریاضی درک کرده بود، در صورتی که یک «هیئت موجی» بتازگی به درک آن دست یافته است پس بهانه به فرهنگ و محیط نکنید و در مسایلی مطالعه کنید که همیشه بتوان راجع به پیشرفتهای آن نتیجه ای قطعی و قابل سنجش داد ...»

پایان نقل عین سخنان مرحوم دکتر محسن هشترودی.

نظر نویسنده ی وبلاگ:

ــ در متن بالا، یک جا «نسبیت انشتین» است و یک جا «نسبت انشتین». این طبق اصل متن است.

ــ احتمال می دهم خبرنگار روزنامه، بعضی کلمات را نادرست نقل کرده باشد. مثلاً، اگر اشتباه نکنم، منظور دکتر هشترودی از «گوس» فردی غیر از Karl Gauss نیست، یعنی گاوس (که البته املا و تلفظ گوس، در زمان ایشان، شاید رایجتر از گاوس بوده)، و گاوس 700 سال قبل از زمان سخنرانی ی دکتر هشترودی نبوده، بلکه حدود 120 سال قبل از زمان سخنرانی ی ایشان بوده. اگر حدس من نادرست نباشد، بعید است دکتر هشترودی چنین اشتباهی کرده باشد، و احتمالاً اشتباه از خبرنگار یا از تایپیست روزنامه بوده. و البته ممکن است تمام عرایض و حدسیات من نادرست باشد.

ــ چرا دکتر هشترودی مایل بوده جوانان ریاضی خواندشان و فیزیک خواندنشان، بیشتر از توجهشان به هنر و علوم اجتماعی باشد؟ گمان کنم انتظار چندان معقولی نیست که فردی مانند استاد هشترودی برود در میان جمعیت جوانان دیپلمه ی علوم انسانی و علوم تجربی و آنها را بخواهد بکشاند به سمت مطالعات عمیق یا نیمه عمیق در ریاضیات و فیزیک و شیمی. ایشان که می گوید تابلوی لبخند ژوکوند بی ارزش است، بخواهد با سخنانش، جوانان علوم تجربی و علوم جتماعی خوانده را بکشاند به سوی ریاضیات و فیزیک.

ــ «دعای دهری» چه بوده، که بر اساس فرمایش استاد هشترودی، زکریای رازی با مطرح کردن آن نشان داده بوده نسبیت آینشتاین را درک کرده است؟ من نمی دانم چه بوده دعای دهری (و یا کلمه ای دیگر، که شاید دکتر هشترودی آن را گفته بوده، و خبرنگار اشتباهاً «دعای دهری» شنیده و گزارش کرده) و نمی دانم اگر دانستم دعای دهری چه بوده، آیا واقعاً بین دعای دهری و مطرح کردن دعای دهری، و درک کردن نسبیت آینشتاین، می توان ربطی قائل شد یا نه.

ــ من تقریباً فاقد معلومات هنری هستم، و درباره یبیانات دکتر هشترودی درباره ی بی ارزش بودن تابلوی لبخند ژوکوند اظهار نظر نمی کنم. اما این که ایشان فرموده است این تابلوی بی ارزش، با ترفندهای دلالها شده است باارزش، چه صحیح باشد و چه صحیح نباشد، من آن را دارای میزانی ارتباط می بینم با این که شخصیتی والا مانند خود استاد محسن هشترودی، که طبق آگاهی ی بنده بزرگترین ریاضیدان معاصر ایران بوده، ایشان را رسانه ها تبدیل کردند به فردی که در موضوعات خارج از خبرویتش اظهار نظر کند و قرار باشد تقریباً تمام اظهار نظرهایش مقبول جامعه بیفتد.

یعنی آن «دلالها»، ممکن است جای خود را بدهند به «رسانه ها»، در کنار بی دقتی و کم دقتی ی ما مردمان.

ــ سالها قبل فیزیک پیشه آقای دکتر ر. م. حملاتی کرد به دکتر محسن هشترودی، و ریاضیدانها جوابهای شایسته دادند به دکتر ر. م.، یعنی به عبارتی:

چه خوب است اگر دکتر محسن هشترودی در عین شخصیت و جایگاه ممتاز ریاضی اش، حرفهای بی ارزش و کم ارزش در فلسفه و هنر و تاریخ علم و ... می زد، فیزیک پیشه آقای دکتر ر. م. و نویسنده ی این وبلاگ هم حواسشان باشد در آن چاه نیفتند و حرفهای عامیانه نزنند و نقد کردن اشتباهات دکتر محسن هشترودی، پوششی بر عوامگرائی ی خود ماها نباشد.

ــ از یکی از دوستانم شنیدم در یک کتاب (کتابی از مرحوم دکتر عبدالحسین زرینکوب؟) خوانده است امام محمد غزالی نظریه ی / ایده ی «جهانهای موازی» را قرنها قبل ارائه کرده است. من احتمال می دهم در آن کتاب و در بعضی صفحات اینترنتی، می خواهند با وصله پینه، نظریه ی / ایده ی «جهانهای موازی» را بچسبانند به امام محمد غزالی و به «متکلمان اسلامی». این ایده ظاهراً بین خود فیزیکدانها و دانشمندها هم معلوم نیست معنائی و وجهی داشته باشد. حالا چرا تاریخچه جعل کنیم و آن را برسانیم به غزالی؟

اگر ابوریحان و بوعلی و رازی و ابن هیثم، اطلاع از قانون جاذبه ی نیوتون و نظریه ی نسبیت آینشتاین و مکانیک کوانتوم نداشتند، این از ارزش و جایگاه علمی ی آنان نمی کاهد. نیوتون هم از علم بعد از خود، بی اطلاع بود. آینشتاین هم از علم بعد از خود بی اطلاع بود. هایزنبرگ هم از علم بعد از خود بی اطلاع بود.

نظرات 7 + ارسال نظر
ستاریان پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 22:34 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
در مورد آنچه از دکتر هشترودی نقل کردید من چیزی نشنیده ام و حقیقتش را نمی دانم . اما مطلب مربوط به امام محمد غزالی را در کتاب با کاروان اندیشه ی زرینکوب دیده ام و اگر فرصت شد می گردم و عینا مطلب را منتقل می کنم.
قبلا لااقل درباره ی ابن هیثم بحث مفصلی کرده ام و از کتاب تاریخ علم کمبریج هم مطالبی نقل کرده ام:
در ص 294 تاریخ علم کمبریج نوشته است:
تقریبا در همین زمان بود( حدود 290 – 1000 و زمان ابوالوفای بوزجانی دانشمند و اختر شناس ایرانی) که استفاده بطلمیوس از مدل سیر برای سیارات در مراحل منظم مورد تردید ابن هیثم فیزیک دان بزرگ اسلامی قرار گرفت . ابن هیثم معتقد بود که یک نکته ی مهم در حرکت سیارات از چشم بطلمیوس در مورد حرکت از لحاظ علمی نمی تواند منطبق بر واقعیت باشد. البته از جهاتی حق با ابن هیثم بود « خطا» های بطلمیوسی ناشی از این فرض بود که همه ی حرکات فلکی ، منظم و دوایر وار است. ولی متاسفانه هیچ اختر شناسی به این فرض پشت پا نزد بعدها نگرش کاملا تازه ای مطرح شد. اما در قرن هفدهم در اروپا و نه در اسلام.
حالا ببینیم که در قرن هفدهم چگونه این مطلب مورد چالش قرار گرفت.
در ص 292 می گوید:
گرچه بتانی در رویارویی با حرکات سیارات و ماه و خورشید زبر دست بود و گرچه در اندازه گیری قطر ظاهرا متغیر آن در طول سال بیش از هر سلف دیگر خود موفقیت داشت اما به این بسنده کرد که مواضع یافته ی بطلمیوس را بپذیرد و فقط با تصحیحاتی آن ها را مطابق روز گرداند. شاید این جای تعجب نداشته باشد زیرا اختر شناسان اولیه توجه خود را بیشتر معطوف به اجرام فلکی متحرک می کردند. در این حوزه خدمات بتانی بسیار با ارزش بوده نه تنها به خودی خود بلکه همچنین به دلیل روشهای ریاضی که در محاسبات به کار می بست و بعد ها مورد استفاده ی نسلهای دیگر قرار گرفت. در اروپای غربی ، همین روشها از قرن پانزدهم تا قرن هفدهم توسط قولهای نجومی این دوره کپرنیک کپلر تیکوبراهه و گالیله نقل شد. در روزگاری نزدیکتر به زمان خود او ، عالم معروف یهودی و اسپانیایی ، موسی بن میمون ( 1135 – 1204 م) که رهبر فکری یهودیت قرون وسطا و طبیب مخصوص سلطان مصری ، صلاح الدین ایوبی بود، وقتی پای مسائل نجومی به میان آمد ، سایه به سایه در پی بتانی روان شد.

استفاده ی دانشمندان غربی از یافته های علمی مسلمانان امروز امری بدیهی و مسلم است گرچه مدتها از سوی تاریخ نویسان غرب انکار می شد.

هادی طباطبایی جمعه 30 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 14:09 http://tabatabaie.blogfa.com

با سلام. (سید جان در مورد کامتتان در بحث مهدویت اینگونه پاسخ داده ام..)
1- تصور می کنم که در بحث مهدویت جز به این شیوه از بحث کردن راه دیگری نیست... شاید افق بحث در این گونه مباحث با دیگر بحثهای جزئی علمی یکسان نباشد.. منتقدان هم نمی بایست در این باب دیده ای پوزیتویستی برگزینند.
2-قصد در انداختن بحث دراز دامن عصمت را از جنبه ی کلامی نداشتم.. تنها شاهد و مثالی آوردم که قدری ملموس باشد و منکرانی که طلب امری عینی می کنند را حجت گردد...
با تشکر

رها شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 00:47 http://www.sheydamosadegh.blogsky.com

سلام جناب سید محمدی
نظرتون کاملا درسته ولی حداقل تو تشییع جنازه مرحوم بهار زیاد سختگیری نشد و تقریبا تشییع جنازه باشکوهی از ایشان به عمل آمد.
در ضمن شما 60 سال پیش رو که اصلا از بابت اطلاع رسانی به پای الان نمی رسد رو مقایسه نکنید.آیا کسی رفت و اونموقع سنگ قبر بهار را شکست؟

جواد خراسانی شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 00:50 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
رازی یا غزالی یا هر ایرانی اهل علم دیگری در عهد بوق فلان چیز را کشف کرد یا ساخت یا فهمید و یا... خب که چی؟؟؟
بعدش چی؟ به کجا انجامید؟ ادامه اش کو و کجاست؟ محصولات و اثرات بعدی و تبعی اش چیست؟
غزالی از جهان موازی گفته. خب ادامه این نظر، بعد از غزالی کجا تداوم یافت و نشر و بسط پیدا کرده است؟ رازی از نسبیت گفته. ادامه نسبیت او به کجا رسیده و در کجای علم ایرانی آثارش دیده می شود؟
به نظرم هر چیزی که ادامه و اثری در ادامه علم و زندگی امروز ما نداشته باشد، حرف مفت و چرند و مهمل است. خواب های پریشان و بافته ذهن های بیکار عقب مانده است.

امید شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:22 http://andishe-pooya.blogfa.com/

حرف همان بود گه گفتی عباس جان :

اگر ابوریحان و بوعلی و رازی و ابن هیثم، اطلاع از قانون جاذبه ی نیوتون و نظریه ی نسبیت آینشتاین و مکانیک کوانتوم نداشتند، این از ارزش و جایگاه علمی ی آنان نمی کاهد. نیوتون هم از علم بعد از خود، بی اطلاع بود. آینشتاین هم از علم بعد از خود بی اطلاع بود. هایزنبرگ هم از علم بعد از خود بی اطلاع بود.

فرزانه شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 19:40 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
بد دفاع کردن از شخصیت ها می تواند حمله و تخریب تلقی شود. دکتر هشترودی را رسانه ها به عرش برده اند . حتی در گفتن همین که او بزرگترین ریاضیدان معاصر ایران بوده شک دارم .
تالیفات و پژوهش هایش کجاست ؟ کدام اقدام عملی را برای نشر ریاضیات انجام داده اند
تحقیقی که در ادامه کار الی کارتان و بعنوان پایان نامه انجام داده اند او را بزرگترین ریاضیدان نمی کند. بالاخره کسی که در سوربون دکترا می گیرد باید چیز دندان گیری برای پایان نامه داشته باشد .
غیر از آن واقعاً حاصل کار ایشان چه بوده است ؟
در انتساب نظریات علمی به گذشتگان هم که خودتان به نحو احسن گفته اید .

masoud شنبه 31 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 21:32 http://www.astandari.ir

رنگ وبلاگ عوض شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد