حق و عدل ، فوق مقتضیات سیاسی و ... است

               بسم الله الرحمان الرحیم.

            عرض ادب و عشق و ارادت به پیشگاه حضرت علی علیه السلام، در شب بیست و یکم ماه رمضان.

            متأسفانه خیلی از ماها، می گوئیم حق و می گوئیم عدل و می گوئیم حضرت مولا علی، اما در عمل، به اقتضای گرایشهایمان و علائقمان به افراد مختلف و جریانات مختلف، بعضاً به طور کاملاً واضح در برابر حق و در برابر عدل می ایستیم. چون چشممان را به روی حق و عدل می بندیم، و طبق علائقمان و گرایشهایمان نظر می دهیم، می پنداریم حق و عدل نور ندارند و نورشان تابیده نمی شود و آشکار نمی شود حقیقت.

            در گفت و گوی زیر که شصت سال قبل در سال 1331 در مجلس شورای ملی انجام شده است، می بینید علاقه ی بعضی افراد برای مجازات نشدن یک فرد که مرتکب قتل شده بوده، به بهانه ی این که قاتلان شهدای سی ام تیر هنوز مجازات نشده اند، تقریباً واضح است. شاید این گونه گفت و گوها و این جانبداریها دهها و صدها نمنونه اش قبل از آن تاریخ بوده است و بعد از آن هم بوده و الان هم هست و بعدها هم خواهد بود.

            دو مسئله است. یک مسئله، مسئله ی رفتن فرد فرد ما به سمت حق و عدالت. این مسئله، فردی است. ممکن است راههایی باشد گرایش و علاقه ی فرد فرد آحاد یک جامعه به سمت حق و عدل را بیشتر کرد، یا کمتر کرد. یک مسئله هم، دستگاه قضائی است. این مسئله شاید بسیار مهمتر از مسئله ی اول باشد. اگر دستگاه قضائی در جامعه، بر اساس حق و عدل باشد و تبعیض در آن نباشد، و اگر قانونش غیر دموکراتیک است، همان قانون غیر دموکراتیک در مورد همه یکسان اعمال شود، دیگر محملی نخواهد بود که بگویند چون چندین نفر قاتلان شهدای سی ام تیر مجازات نشده اند پس قاتل دکتر عبدالحمید زنگنه را هم مجازات نکنید (یا در مجازاتش عجله نکنید).

            در سخنان ذیل، قنات آبادی می گوید «آن چیزى که این مانع را بطور برق آسا از بین برد و ما را بسرعت برق بجلو راند گلوله استاد خلیل طهماسبى بود»، و البته ایشان نام آن عملیات را «ترور» نمی گوید.  و می گوید «این مرد تحت تاثیر این تبلیغات یک همچو عملى کرده است آن هم با این ایده و با این عقیده که منهم مثل استاد خلیل طهماسبى میروم فداکارى میکنم و یکى ازخارهاى راه را برمیدارم»، یعنی «ترور» را «فداکاری» می نامد.

            در صورت تمایل به گفت و گوی چند نماینده ی مجلس در شصت سال قبل (سال 1331) توجه کنید:

«مشروح مذاکرات مجلس ملى، دوره ‏17، ص: 38

جلسه: 38

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز پنجشنبه بیست و دوم آبان ماه 1331

نایب رئیس آقاى قنات آبادى وقت شما تمام شده است‏

قنات آبادى دو سه دقیقه دیگر عرضى دارم‏

نایب رئیس بفرمایید

شمس قنات آبادى بنابراین سرچشمه بایدبابیل گرفت و نگذاشت طورى بشود که که نشود با پیل از آن گذشت ادبیات مخصوص قزوین است (خنده حضار) مطلب دیگرى که مى خواستم عرض کنم گو اینکه امروز هم موضوعش منتفى شده بیان یک حقیقت خیلى خیلى ساده است و آن این است که گلوله استاد خلیل طهماسبى اگر نبود وضع مملکت باینجا نمى کشید من گمان نمیکنم هیچ شخص باوجدانى منکر این مطلب باشد چون بزرگترین عاملى که ملیون این مملکت را فلج کرده بود و همه چیز ما را تهدید میکرد آن کسى بودکه گلوله استادخلیل طهماسبى نابودش کرد اگر او نبود کار باین جا نمى کشید من نمى گویم اگر مانع برداشته نمى شد ملت تسلیم میشد من نمیگویم زعماى ملى دست از مبارزه برمى داشتند من نمى گویم جبهه ملى عقب مى نشست نه جبهه ملى یک افراد مصممى داشت که اینها حاضر بودند تا سرحد مرگ این مبارزه را دنبال کنند این مطلب را همه دیدند و همه هم قبول کردند اما آن چیزى که این مانع را بطور برق آسا از بین برد و ما را بسرعت برق بجلو راند گلوله استاد خلیل طهماسبى بود متاسفانه بعد از اینکه آن قانون در این مجلس تصویب شد سناى سابق خیلى معطل کرد و با وجود اینکه بنده روزى در پشت این تریبون عرض کردم خطالب به مجلس سنا که این دم شیر است ببازى مگیر معذلک آنها چون پنبه در گوشهاى مبارکشان بود با دم شیر بازى کردند و عاقبت رفت بر آنها آنچه که همه دیدند متاسفانه پس از تصویب و توشیح هنوز این استاد خلیل طهماسبى در زندان بسر مى برد و من با وجود اینکه شنیدم براى درج بروزنامه رسمى فرستاده اند ولى این شخص هنوز در زندان است انتظار دارم که وزارت دادگسترى مقدمات خلاصى ایشان را ز زندان فراهم کند یعنى ایشان همین دوروزه امروز و فردا از زندان بیرون بیایند و بروند عقب کسب و کارشان مطلب دیگر تلگرافى است از قم از قم از تهران از تهران از تهران از باز هم قم قم شهر مذهبى قم قم قم براى بنده رسیده است و اکثرش هم بعنوان حضرت آیت الله کاشانى است رونوشتش هم براى بنده خطاب به آقایان نمایندگان محترم مجلس که مردم و دستجات و اصناف مختلف تقاضا کرده اند وزارت دادگسترى از مجازات نصرت الله قمى قائل دکتر زنگنه تخفیف قانونى قائل بشود یعنى یک درجه تخفیف بدهند این تلگرافاتى است که به بنده رسیده است من با بعضى از زعماى امور و مسئولین امر صحبت کردم راجع باین امر و مخصوصا یک نکته ایى را تذکر دادم و آن این است که گفتم در سى ام تیر در این مملکت 70- 80 نفر از بهترین جوانهاى ما در این خیابان از ظلم و جور باتکاى یک وحشیگرى عجیبى شربت شهادت نوشیدند و هنوز مو از سر یک نفر از قتله این 70- 80 از افراد ملت ایران کم نشده است یعنى آنهایى که باعث کشتار این 70- 80 نفر شده اند یک مو از سرشان کم نشده است چه اصرارى است که یک فردى از این مملکت که یک فردى از هیئت حاکمه را زده است اینقدر عجله دارند در نابود کردن او در حالى که زمانى که این نصرت الله قمى این عمل را کرد زمانى که گلوله را بطرف دکتر زنگنه خالى کرد موقعى بود که یک تبلیغات سوء علیه این شخص تمام کسانى را که با رزم آرا همکارى کردند بحد اعلاى شدت رسیده بود و این مرد تحت تاثیر این تبلیغات یک همچو عملى کرده است آن هم با این ایده و با این عقیده که منهم مثل استاد خلیل طهماسبى میروم فداکارى میکنم و یکى ازخارهاى راه را برمیدارم (کریمى بد کرده هم او بایدکشته شود و هم قتله 30 تیر) خیر اینطور نیست آقا امضاى دکتر زنگنه پاى قراداد گس گلشاییان است (کریمى اگر بنا بشود خائنین کشته بشوند از دکتر زنگنه خائن تر خیلى هست) منافات ندارد اگر خائن خیلى بود یکى را کشته نباید او را کشت حق فوق مقتضیات محلى است (ناصر ذوالفقارى او در کابینه رزم آرا نبود او امضاء نکرده بود) اگر وزیر کابینه رزم آرا نبودن و قانون گس گلشاییان را او امضا نکرد قانون مطبوعات اقبال زنگنه را ونوشت قانونى که او نوشت پدر مردم را در زندان درمیآوردند اصلا آزادى را توى این مملکت خفه کرد چه اصرارى است 80 نفر از برادارن ما را در این مملکت کشتند و یک مو از سر قتله کم نشده است یک فرد از هئیت حاکمه را کشته اند اینقدر با عجله او را محاکمه میکنند این وضع قابل دوام نیست غرض این تلگرافاتاتى است که تقدیم مقام ریاست میشود یک نامه ایى هم هست از طرف زندانیان شیراز که این ورق قرآن مبارک را هم به ان ملحق کرده اند و بمن سوگند داده اندکه باین قرآن این مطلب را بعرض آقایان محترم برسانم و آن این است زندانیانى که در اعماق زندان سالها ست مشغول جان کندن هستند دلشان خوش بود که لایحه تعلیق زندانیان مى آید به مجلس و تصویب میشد و از نمایندگان ملت تقاضا کرده اند که این لایحه را زودتر طرح و تصویب بکنند و توجه سریع و دقیقى بفرمایند (اخگر امضا مى کنیم)»

نظرات 4 + ارسال نظر
ستاریان جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 19:36 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
توی همه جا حتا اگر جنگ نباشد آدمها یا می کشند و یا کشته می شوند. یکی به زعم عده ای می شود جانی - قاتل - تروریست و... در حالیکه به زعم عده ای دیگر میهن پرست است مجاهد است از جان گذشته است آزادیخواه است عدالت طلب است و... یکی شهید است و ان دیگری مهدورالدم!
حالا که سرنوشت انسان از کشتن و کشته شدن رهایی ندارد، باید حق را شناخت تا بدانیم که در این سرنوشت محنوم کشتن و کشته شدن اگر نمی کشیم و کشته نمی شویم لااقل چه کسی را در جبهه حق بدانیم و چه کسی را در جبهه باطل! البته اگر جبهه حق و باطلی اصلا حقیقت داشته باشد!

رادان جمعه 20 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 23:28

سلام. یک سوال بی ربط دارم.
توی این شبها خیلی از عدالت و رافت حضرت علی سخن می گویند بخصوص در مورد یتیمان.
ایا کمک های حضرت علی به یتیمان از اموال شخصی خودش بوده یا از اموال بیت المال. 1

. اگر از بیت المال بوده، خب این هنری نیست. به ویژه این که حضرت شان می توانست نوعی مستمری و مقرری مثل کمیته های امداد امروزی (البته نه فقط برای گروهی خاص) برای خانواده های بی سرپرست بسازد تا نیاز نباشد خودش شبانه گونی بر شانه! به در منزل یتیمان برود.

2. طبق روایت شیخ عباس قمی در منتهی الامال حضرت علی به هنگام کشته شدن 27 فرزند داشته. با احتساب تعداد زنان رسمی و ام ولدها شمار این عده دستکم به 30 نفر می رسیده. و حضرت خرج این خانواده ی گسترده را می داده. این امام فقیر و ژنده پوش! چگونه این خانواده ی طایفه سان را اراده می کرده است؟
از پاسختان ممنون میشوم.

حسن به رادان شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 15:46 http://hhamtaii.blogfa.com

تا آنجا که من خبر دارم حضرتش خیلی هم ثروتمند بوده منتهی مرام خودش را داشته و خیلی خرج خود و خانواده اش نمی کرده است.

حسین یکشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:37

دکتر سنجابى در خاطرات خود یادآور مى شود:


دکتر زنگنه بى جهت و بدون دلیل کشته شد. قاتل او رابطه اى با فدائیان اسلام نداشت ولى بعداً به آنها مربوط شد. قاتل از دکتر زنگنه نمره قبولى مى خواست ولى وقتى او را کشت فدائیان اسلام اقدام کردند و خیلى هم اصرار داشتند که دکتر مصدق از اجراى حکم اعدام او که از دادگاه صادر شده بود خوددارى کند و قنات آبادى هم به علت پولى که از قاتل گرفته بود خیلى اقدام کرد ولى مصدق زیر بار نرفت و حکم اعدام درباره قاتل به اجرا گذاشته شد.


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد