سید! بنشین ، دکتر قاسم خان زیر لباسش شال سبز می بندد

         

بسم الله الرحمان الرحیم.

            مرحوم دکتر قاسم غنی از رجال فرهنگی و سیاسی ی دهه های قبل ایران است. از معروفترین کارهای فرهنگی اش تصحیح دیوان حافظ است که ایشان و مرحوم محمد قزوینی با هم انجام دادند. در عالم سیاست، چند دوره نماینده ی مجلس شورای ملی بود، و وزیر بود و سفیر بود. دکتر قاسم غنی در فروردین 1331 شمسی در آمریکا درگذشت.

            از مشهورات است که دکتر قاسم غنی با آلبرت آینشتاین دیدار کرده است.

            متن زیر به قلم سیدحسن امین است، درباره ی دکتر قاسم غنی، با عنوان «در احوالات دکتر قاسم غنی»، است که در مجله ی وحید در فروردین 1354 منتشر شده است، و قسمتی از آن را از http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/10761/38/text   نقل می کنم:

            «وجود دکتر غنی در سبزوار، منافع جمعی از منتفذان شهر را به خطر انداخته بود. اینان بیکار ننشسته علیه دکتر توطئه کردند و به مناسبت این‏که‏ خاندان مادری‏اش ـ و نه خود مادرش ـ بهائی مذهب بودند اتهام بدین مذهب‏ را دستاویز خویش کرده جماعتی از اوباش و متشرع نمایان را تحریک کردند تا به در خانه‏ی مرحوم حاج میرزا حسین علوی مجتهد بزرگ شهر بروند و فتوای‏ قتل او را بگیرند. مجتهد مذکور نیز که شاید اغفال شده بود یا به غرضی با آن‏ جماعت همراهی کرده به طرف خانه‏ی دکتر راه می‏افتاده‏اند که شادروان آقا میرزا حسین عربشاهی معروف به آقای شاه که روحانی وارسته و زاهد و در عین‏ حال‏ شجاع و مدافع حق و هم از خویشاوندان غنی بود با مشاهدت این بلوا بر او بانگ می‏زند که:

ـ سید! بنشین. دکتر قاسم خان زیر لباسش شال سبز می‏بندد.

یعنی که سید است و به سیادتش می‏نازد و بدین‏ گونه مردم پراکنده می‏شوند.»

نظرات 8 + ارسال نظر
امید پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 00:32 http://andishe-pooya.blogfa.com/

تقریبا مشابه این اتفاق برای جمالزاده هم افتاده است و گویا شانسی که او آورده (اینطور که در مستندی خودش می گفت) آن بوده که ایران نبوده در آن ایام .

سید جان , حالا تو حساب کن که چند نفر البته نه در حد جمال زاده یا دکتر غنی , بلکه در حد خودشان بوده اند که از این شانس ها نیاورده اند که روحانی وارسته ای پیدا شود و راست یا دروغ بگوید که فلانی شال سبز زیر لباسش می بسته و قائله را بخواباند .

تو حساب کن که چند نفر نه این دلیل که خانواده مادرشان بلکه خود مادرشان یا پدرشان بهایی بوده یا خودشان بهایی بوده اند یا ملحد بوده اند یا ... حکم قتلشان صادر شده است .

چرا باید شخصی مثل "حاج میرزا حسین علوی سبزواری" قدرت این را داشته باشد که دستور مرگ کسی را صادر کند ؟ و چرا باید شخصی که به چنین جایگاه رفیعی رسیده که مرحوم میرزای شیرازی او را "جامع کمالات علمیه و عقلیه، در نهایت تقوا و ثقه عدل، جلیل نبیل، مجتهد مطلق، جائز الحکم، نافذالامر" می نامد , اینقدر کم خرد باشد که به این بهانه های واهی حکم قتل یک محقق و دانشمند را امضا کند ؟

مهدی نادری نژاد پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:17 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
چراوجود دکتر غنی در سبزوار، منافع جمعی از منتفذان شهر را به خطر انداخته بود؟

جواد خراسانی پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:02 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
همیشه هستند کسانی که مشتی رند را سیم دهند تا بیچاره ای را سنگ زنند، یا از عاطفه ای و علقه ای سوء استفاده کنند که بدترین شکلش پوشاندن لباس دفاع از مقدسات بر تن زیاده خواهی های نامشروع گروه های ذی نفوذ است.

eeks! پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:04

سرکوب و ستم روا داشتن بر اشخاص و اقلیت ها و دارندگان مذهب های دیگر در تاریخ پر فراز و فرود سرزمین ما، نه تنها چهره ای خونبار به تاریخ گذشته ی ما داده بلکه بر قربانیان نیز تاثیراتی ماندگار و پایا برجای نهاده. بر ناخودآگاه جمعی و تاریخی اقلیت ها و متفاوتان مذهبی خاطره ی کشت و کشتارهای دژخیمانه و ددمنشانه چنان نقش بسته ، که ردپای آن را بر روان شناسی فردی و جمعی آسان می توان یافت. پیروان مذهب های اقلیت به دلیل زیستن در رعب و وحشت هولبار و پیوسته و یادمانهای دردباری که پشت اندر پشت بازگویی شده. به بیماری هایی چون ترس ، محافظه کاری، نهفتن هویت دینی و بحران هویت و سازشکاری و .... دچارند. باید دانست که در کانون این همه دردزایی ها و رنج افزایی ها مذهب و مکتب بی بدیل ماست و عُلمای تراز نخست آن ، مذهبی که بیش از هر مذهب و مکتبی دیگر انسانیت انسان، شان و کرامت و آزادی اش را پاس می دارد!!!
جالب است که جامعه ی بیناددلان روشن روان! دینی ما هماره در مقام پدافند از حقوق رنجدیدگان و ستم چشیدگان، تنها هنری که به خرج می دهد یاد کردن از اشخاص برجسته ای است چون قاسم غنی، فردی که دستکم می توان با هزارات تار موی نامرئی، به همان مذهب و مسلک ستمگر وصل اش کرد. هیچ کس نیست که از رخدادهای دردباری از از زمان ظهور مکتب عالیه همزمان با عروج صفویان تا همین امروز بر سر اقلیتهای فکری و مذهبی آمده سخن به میان اورد. نکته ای گیرا در این حادثه ی قاسم غنی هست و آن این است که ایشان بفرجام نه به عنوان یک انسان صاحب حق بلکه به عنوان فردی که "شال سبز سیدی" به کمر می بندد از غائله جان سالم به در می برد و این خود باید به اندازه ی بسنده گویا باشید اما کو دل بینا و گوش شنوا! گمان من این است که نمی توان به چنین شیوه ای همه ی خون هایی را که به ناحق بر زمین ریخته شده اند را پاک نمود و آب پاکی بر دست جانیانی که چنین فرمانهایی صادر می کرده اند ریخت. پدافند از آزادی انسان نیازمند شجاعت و جسارت است، شجاعت و جسارت انسان ازاد و نه انسان به ظاهر آزادی که هنوز نتوانسته از بند و بست اوهام خود را ازاد کند. بنده به پیرو ی سید احمد کسروی دینهای بابیت و بهایت را دین های بی پایه ای می دانم که بر پایه ی کیش بی پایه ای دگر بنا شده اند. پس در مرتبه ی دفاع از حقیقت این دین و این ایینها را ایین هایی بی حقیقت می دانم. اما آنگاه که پای حقوق شهروندی در میان می آید به جد بر آنم که هر یک از این قربانیان و دارندگان کیشهای اقلیت، به همان اندازه حق و حقوق شهروندی برخوردارند که هر شهروند دارنده ی کیش غالب. در باب توزیع برابر بار شهروندی نیز بر انم که هر یک از این اقلیتهای تبعیض چشیده به هم اندازه حق دارند در بازی قدرت سهیم شوند که صاحبان کیش غالب! آن دموکراسی که امروزه بسیاری تنها نقابش را بر چهره زده اند تنها با دادن سهم برابر به تک تک اشخاص و احاد در این سرزمین است که می تواند بر و بال دهد و کشور ما را میوه ی ازادی و رهایی هدیه بخشد. اما با این که امروزه درست همین حق تک تک افراد جامعه برای سهم برابر داشتن در بازی قدرت زیر سوال رفته روشن بینان و روشن دلان! مذهبی و دینی ما بر هر دری می کوبند و از هر باغی گلی می چینند و می بویند اما به "اصل مطلب" نمی پردازند یا به سبب این که نمی دانند یا به سبب این که هنوز دربندند. ورق به ورق این تاریخ خونبار و دربار لبریز و اکنده از حوادثی است که خون از چشمان انسان جاری می کنند. در واقع تاریخ شقاوت و زورآوری هایی که شیعیان سرزمین ما به پیروی از علمای اعلام تحمیل کرده اند پر است از حدیثهای خون و خونریزی و ضرب و شتمها و دمار- از –روزگار- برآوردن هایی که نظیرشان را شاید تنها بتوان در کشتار سن بارتلمی دید. بر به برگ این تاریخ اغشته است به خون اقلیتهای مذهبی از یهودی و ارمنی و زرتشتی گرفته تا بابی و ازلی و بهایی و درویش. در همه ی این موارد ما مکتب ستمگر همانا مذهب شیعه بوده است و فرمان دهندگان به رنج و شکنجه و خون ریخت از مردمان همانا علمای اعلام. کار امروز و فردا نیست. دیری است که شیعه خون بر زمین ریخته است و سرمشار تاریخ است اما وقاحت بین که هنوز هم که هنوز است جامه ی مظلومیت به تن پوشیده به ریا زهدنمایی می کند و .... آه قلبم "آتش گرفته است آتشی جانسوز، هر طرف می سوزد این اتش پرده ها و فرش ها را تارشان با پود"

خواستید گوشه ای از این تاریخ خوانده نشده را برای شما ارسال خواهم نمود. اگر... .

"آه اگر آزادی سرودی می خواند کوچک کوچکتر از حتا گلوگاه پرنده ای... ! "

لطفاً حذف مفرمایید. این را با جان لرزه خطاب به دگر اندیشان وبگاهتان نوشته ام !

ستاریان پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:29 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
خود یهاییان هم کم متهم به قتل و جنایت نیستند:
http://mtafreshi.persianblog.ir/tag/%d8%a8%d9%87%d8%a7%db%8c%db%8c%d8%aa

شاید در این جا بد نباشد تا به اختصار نگاهی به برخی از اقدامات تروریستی بهائیان علیه مخالفانشان در سالهای شروع دعوت استقلالی میرزا حسینعلی بهاء الله به دست مریدان او کشته شدند افکنده شود:

1.عزیه خانم نوری، خواهر ازلی بهاءالله و صبح ازل، اقدام به قتل ناصرالدین شاه را به تحریک بهاء الله دانسته و نوشته که هرآنچه به سبب آن ترور نافرجام روی داد و به کشته شدن بزرگان بابی انجامید، تقصیر بهاء الله است. (عزیه خانم نوری، تنبیه النائمین، بی جا.، بی نام، بی تا.، صص 5 و 6)
2.او کشته شدن میرزا اسدالله دیان، نخستین مدعی من یظهر اللهی را کار بهاء الله دانسته است. بر طبق روایت این شخص ازلی، دیان توبه کرده بود و می خواست نزد صبح ازل برود که توسط یکی از مریدان بهاء الله کشته شد. (تنبیه النائمین، ص 43) بهائیان صبح ازل را عامل قتل دیان می دانند و مانند بهاءالله از او تجلیل می کنند در حالی که دیان مدعی من یظهراللهی بود.
3.عزیه خانم قتل حاج سید محمد اصفهانی، یکی از بزرگترین پیروان ازل، در عکا را کار بهاءالله دانسته است. او همچنین؛ کشته شدن ملا رجب علی قهیر و ملا علی محمد سراج در کربلا و بغداد، میرزا بزرگ کرمانشاهی در کاظمین را نیز طبق دستور بهاءالله دانسته و او را شماتت کرده است. (تنبیه النائمین، ص 63) این کسان همگی از مدافعان صبح ازل در سالهای نخست دعوت استقلالی بهاء الله بودند.
4.میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی نیز در هشت بهشت ترور نافرجام شاه را که به کشتار بابیان انجامید، کار بهاء الله دانسته اند. (هشت بهشت، بی جا.، بی نا.، بی تا.، ص 325)
5.آنان نوشته اند که بهاء الله قصد داشت صبح ازل را در حمام بکشد. (هشت بهشت، ص 305)
6.ملا محمد جعفر نراقی، یکی از بزرگان بابی در زمان زعامت تامه صبح ازل، ضمن اشاره به آزارهای بهاءالله به صبح ازل، به نیت وی برای کشتن صبح ازل اشاره کرده است. (تذکرة الغافلین، تصویر از نسخه خطی، ص 201)
7.حاج میرزا هادی دولت آبادی نیز نام چند تن از هواداران صبح ازل را که به دستور بهاء الله کشته شدن آورده است: آقا ابوالقاسم کاشانی (خدمتکار صبح ازل)، آقا محمدرضا اصفهانی، آقا علیمحمد اصفهانی (سراج)، ملا رجبعلی قهیر، میرزا احمد کاشانی که پس از دعوی بهاء الله از ادرنه بازگشته بود، میرزا بزرگ کرمانشاهی، سید اسماعیل زواره ای که در بغداد گلویش را بریدند، و آقاجان کج کلاه. وی نوشته که عباس افندی و یکی از برادرانش به همراه چندتن از مریدان بهاء الله در عکا بر سر سه نفر ازلی ساکن آنجا که سید محمد اصفهانی (بزرگترین حامی ازل) نیز میانشان بود، ریختند و آنها را به شکلی فجیع کشتند. (فصل الکلام، تصویر از نسخه خطی، صص 67 و 68)
8.به نوشته ادوارد براون، بهائیان عکا تصمیم گرفتند تا برخی از مخالفان خود را بکشند. در 12 ذیقعده 1288 ق. هفت نفر از بهائیان به خانه آن افراد در عکا یورش برده و سید محمد اصفهانی و آقا جان کج‌کلاه و میرزا رضاقلی تفرشی را کشتند. حکومت عکا بهاء و پسرانش، عباس و محمدعلی افندی، و میرزا محمدقلی، برادر بهاء، و تمامی بهائیان عکا، از جمله قاتلین، را دستگیر کرد. بهاء و پسران و خویشانش شش روز زندانی بودند، سپس قاتلین شناخته شده و در دادگاه به حبس‌هایی بین هفت تا پامزده سال محکوم شدند.
9.میرزا آقاخان کرمانی در رساله هشت بهشت (ص 310) از قتل میرزا محمد نبیل زرندی (صاحب کتاب تاریخ نبیل زرندی) پس از فوت میرزا حسینعلی بهاء توسط فرزندان بهاءالله اشاره دارد. میرزا آقا خان متذکر می شود که ظاهرا زرندی بر آن بود که خود را جانشین بهاء بخواند. قاتلان، زرندی را خفه کرده و به دریا افکندند.
طبیعی است که بحث دگراندیش آزاری و مخالف ستیزی در میان بهائیان گسترده‌تر از این مختصر بوده و نیاز به فضا و مجال بیشتری دارد. منابع این موضع نیز فراتر از متون ازلی است. با این همه هرگز نباید این سابقه غیرقابل دفاع را دلیل و توجیهی برای توجیه آزار و اذیت بهائیان در عصر کنونی دانست.

مهدی نادری نژاد پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
آخر هفته گذشته ، تهران میزبان اجلاس مشورتی سوریه بود که در آن نمایندگانی از 30 کشور جهان و نماینده سازمان ملل شرکت کرده بودند.
یکی از برنامه های این نشست ، دیدار شرکت کنندگان با رئیس جمهور کشور میزبان بود که انجام هم شد و محمود احمدی نژاد ، برای آنان سخن گفت.
نکته جالب توجه و تأمل برانگیز این که احمدی نژاد در این نشست ، درباره همه چیز صحبت کرد جز مساله سوریه و این در حالی است که تنها موضوع نشست ، بررسی اوضاع سوریه بود و لاغیر!
اصل سخنرانی را دراینجا ببینید.
http://president.ir/fa/40344

ایکس پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 20:24


سلام
چه گیراست سخنانتان آقای ستاریان چه گیراست. و چه راحت آب پاکی بر دست تجاوزگران و آدمکشان ریختند و چه ساده چه به سادگی آن همه قتل و کشتار و ضرب و و شتم و حتی ویران کردن دیوار خانه ها و اتش زدن منازل و حتی امروزه ویران کردن قبرستان ها و اخراج بهاییان از دانشگاهها را توجیه نمودید. جای شگفت است که شما به لطف سابقه ی مخالف جدی مکتب تشیع با بهایت در توجیه تجاوزات صورت گرفته از جانب شیعیان. به شتاب ؛جنایات؛ بهاییان را گوشزد نمودید تا تشیع را از تجاوزاتش تطهیر کنید. بهاییان بمثل در توطئه ی ترور ناصر الدین شاه دست داشتند پس بنابراین ان همه خونی که در شاهرود و گناباد و تبریز و کرمان و یزد و ... از ان ها ریخته شد هیچ ایرادی ندارد . حق آن زنان و کودکان بوده که صرفاْ به سبب سابقه ی بهاییت با چنان رفتارهای دژخیمانه ای مورد ضرب و شتم و حتی مرگ قرار گیرند! جالب است شما جانب ناصرالدین شاه ظل الله شیعه را هم می گیرید!!!!!!!!!!! و این نکته را فراموش می کنید که برای ان کشت و کشتارها و رفتارهای دژخیمانه جواز شرعی علما هم بایسته می بود. اما شما در پشتک وارو زدن مهارت شگفتی دارید برادر عزیز من. می دانید چرا؟‌از برای این که این رفتارهای دژخیمانه ای که شیعیان در طول تاریخ در قبال اقلیت های مذهبی مرتکب شده اند فقط مختص بهاییان نبوده و شما این را خوب می دانید. نظری کوتاه به تاریخ تشیع از صفویان به این سو بیندازید. ایا شما از نسل کشی ارمنیان در زمان صفویان بی خبرید. ایا شما نمی دانید که یهودیان در روزهای بارانی حق رفت و امد نداشتند که مبادا بدن خیس و نجس شان مسلمانان را نجس کند ایا شما خبر ندارید که ده ها بار مال و منال زرتشتیان را در این مملکت غارت کردند تنها به این بهانه که اینان مجوس و اتش ژرستند و این که در معامله به اینان حتا ؛ غش در معامله؛ هم رواست و حتا می توان ان ها را به بهتان و افترا و تهمت و غیبت بی آبرو کرد. اری این ها همه بوده و شما یا نمی دانید که ... و یا می دانید و عمداْ نهان می دارید که باید گفت حاشا از انسان های که دم از کرامت انسان می زنند اما ... .

غریبه دوشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:44 http://tashkan.blogsky.com/

سلام
سفیر در کجا بوده اند؟
سناتور ِسنا بوده اند یا نماینده مجلس؟
ارادت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد