مگر آمریکا برق نمی رود؟

             بسم الله الرحمان الرحیم.

            مرحوم آقای دکتر محمدعلی مجتهدی، طبق متن کامل خاطرات محمدعلی مجتهدی [طرح تاریخ شفاهی ی هاروارد]، تهران، انتشارات صفحه ی سفید، 1387، صفحه ی 164 و 165 و 166، یک نوه داشته که مشکل بیماری ی قلبی داشته، و نوه اش را می برد بیمارستان قلب تهران، و اتفاقاً تعدادی از پزشکها در آن جا از شاگردان ایشان در دبیرستان البرز بوده اند، و پزشکان اعلام آمادگی می کنند برای عمل جراحی ی نوه ی ایشان، اما دکتر مجتهدی می گوید «ولی موقع عمل اگر یک دفعه برق خاموش شد، یا پرستار بعدش ــ فرض کنید که ــ نتوانست این بچه را مراقبت کند»، و رضایت نمی دهد کودک در بیمارستان قلب تهران عمل شود و اظهار تمایل می کند کودک در آمریکا عمل جراحی شود.

            چرا؟ من راستش شک کردم به انبوهی از سخنان وطن دوستانه که از مرحوم دکتر محمدعلی مجتهدی نقل می شود. که جوانان برگردند وطنشان. و از این حرفها. چرا دکتر محمدعلی مجتهدی با این دلیل که «ممکن است وسط عمل جراحی برق برود»، خواسته بوده نوه اش در ایران جراحی نشود و خواسته برود آمریکا؟ آیا دکتر محمدعلی مجتهدی مطمئن بوده در بیمارستانهای آمریکا هیچ وقت برق نمی رود و ایران است که احتمال دارد (احتمالش هم زیاد است) در بیمارستانهایش (حتا بیمارستان قلب، در شمیران تهران) برق برود؟ آیا دکتر محمدعلی مجتهدی، احتمال نمی داده، حتا اگر برق برود در ایران و در تهران، بیمارستانها برق اضطراری دارند تا در هنگام عمل جراحی، حادثه رخ ندهد؟

            من راستش شک کردم به انبوهی از سخنان وطن دوستانه که از مرحوم دکتر محمدعلی مجتهدی نقل می شود. گمان کنم نیاز به سند و مدرک نیست، که همان زمان که دکتر محمدعلی مجتهدی به دلیل این که «ممکن است برق بیمارستان قطع شود»، به عمل جراحی ی نوه اش در بیمارستان قلب تهران رضایت نداد و گفت میل دارد برود آمریکا، همان زمان، دهها و صدها کودک ایرانی در تهران و شهرستانها و روستاها، مشکل بیماری ی قلبی و بیماریهای دیگر داشتند، و خانواده ی آنها توانائی ی اقتصادی نداشتند آنها را درمان کنند، حتا در کم امکانات ترین مؤسسات درمانی در ایران. چرا دکتر محمدعلی مجتهدی بهترین بیمارستان ایران یا یکی از بیمارستانهای ایران را مناسب درمان نوه ی خود ندانست؟ آیا نمی توان در عشق او به هموطنانش شک کرد؟ جدای از بحث «وطن» و «هموطن» و «وطن دوستی»، آیا عمل دکتر محمدعلی مجتهدی موافق «عدل» بوده است؟ آیا الان مریدان مرحوم دکتر محمدعلی مجتهدی، به تکاپو نمی افتند انواع دلیلها و توجیه ها را ارائه کنند؟

            اصولاً افرادی مانند دکتر محمدعلی مجتهدی (که من مطلقاً خصومتی با ایشان ندارم و حتا مقاله ای نوشتم و تلویحاً گفتم به نظرم دکتر محمدعلی مجتهدی است که روز تولد او مناسب است «روز معلم» نامیده شود، و نه روز ترور شدن مرحوم آقای مرتضی مطهری فریمانی)، که سال 1310 رفته است فرانسه، و همسرش فرانسوی بوده است، و در خیلی از دوران عمرش، یک پایش ایران است یک پایش اروپا یک پایش آمریکا، و در گفتار عادی اش تعداد زیادی لغتهای فرانسوی است، آیا مفهوم «وطن» و «هموطن» و «وطن دوستی» و «خدمت به وطن»، برای امثال آن معلم و استاد بزرگوار، و برای صدها هزار امثال بنده که پدرم حدود سال 1345 از روستا آمده تهران (فرار کرده و آمده تهران، به قصد پیشرفت کردن) و کارگری کرده و شبها بیست نفر در یک اتاق می خوابیده اند، یکسان است؟ می تواند یکسان باشد؟

نظرات 5 + ارسال نظر
مهدی نادری نژاد دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 19:00 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
جناب سید محمدی
مقاله ای میخواندم درباره تحول معنای وطن دوستی و ایران دوستی .متاسفانه منبعش را ذخیره نکردم اما هرگاه پیداکردم آگاهتان میکنم.
شاید در این زمینه سخن سهراب بکارآید:
چشم ها را باید شست / جور دیگر باید دید.

ب.ش دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 19:58

سلام
کاری که دکتر محمد علی مجتهدی در رابطه با بیماری نوه اش انجام داد هیچ ارتباطی با وطن دوستی وخیانت به مردمش ندارد.کدام عاقلی است که نداند ریسک جراحی های پزشکی آنهم در آمریکا نسبت به کشور ما چفدر کمتر است.به نظر من اگر بشود ایرادی به جناب مجتهدی گرفت این است که صادقانه به این واقعیت اعتراف نکرد و برای توجیه عمل خود مجبور شد دلیلی بیاورد که بسیار غیر منطقی است.

ستاریان دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 21:13 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
آن زمان شاید بیشتر از هر کس او می دانسته که سطح علمی و تحصصی دکترهای ایرانی و بیمارستانهای ما تا چه حد خراب بوده است! او حتا برای عمل چشمش به خارج می رود.
من خواندم که بعد از پیروزی انقلاب دکتر مجتهدی از مهندس بازرگان (نخست‌وزیر وقت و همکار سابق وی در دانشکده فنی) خواست تا کس دیگری را به جایش در دبیرستان البرز منصوب کند تا وی بتواند برای معالجه چشمش به خارج کشور برود. دکتر مجتهدی پس از عمل چشم در ژنو به ایران بازگشت،
اما در سال 61 مجدداً برای معالجه نوه‌اش که از بدو تولد دچار عارضه قلبی بود به خارج کشور رفت.

ستاریان دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 21:15 http://mostafasatarean.blogsky.com/

فراموش نکنیم که ان سالها جنگ بوده و هر آن بمباران هوایی و موشک می امده و قطع برق بیمارستانها هم برای هر لحظه ممکن بوده است.

سلمان محمدی سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:29 http://salmanmohammadi2.blogsky.com/

سلام. باز هم کار مصدق در چشم خاطرم چون برق میدخشد: مریض شد، مرض سختی که معالجات افاقه نکرد. دکتر غلامحسین پسرش که پزشک بود، پیشنهاد خارج داد و مصدق با عصبانیت رد کرد و ... سرانجام نیز گویا به همان مرض درگذشت. روحش شاد باد.
او البته اسطوره بود. ما مثل او شاید نتوانیم بشویم. من خودم وقتی به این ماجرا فکر میکنم، میگویم این همه حب وطن به بهای از دست رفتن چنو مردی نمی ارزد. کاش میرفت خارج و علاج میشد و چند سال دیگر زنده میماند و احیاناً بر سیاستها اثر میگذاشت.
مجتهدی را هم راستش درک میکنم. همه که نمیتوانند مثل مصدق، اسطوره ای باشند. شاید من هم اگر مثل مجتهدی میتوانستم بین بیمارستان قلب تهران و مثلا مایوکلینیک امریکا انتخاب کنم، دومی را برمیگزیدم.
راستش را گفتم. وگرنه شعار میشد فراوان داد. (خنّاق که نیست )

اجازه می خواهم ذیل نظر شما نظرم را بنویسم، و آن را از طریق خصوصیبه شما اطلاع می دهم:
سلام علیکم.
اگر اشتباه نکنم، یک یا چند کارشناس، به مرحوم آقای مصدق گفته بودند درمانش در ایران ممکن نیست، و ایشان، چنان که شما نقل کردی، به دلیل حب وطن، حاضر نشد از ایران خارج شود.
خب این ماجرا، فرق دارد با ماجرای مرحوم دکتر مجتهدی، که پزشکان خوب در ایران به ایشان گفته بودند می توانند نوه ی ایشان را عمل جراجی کنند در ایران، اما ایشان با سخنانی (که به نظر من پسنیدیده و عادلانه و وطن دوستانه و اعتناکننده به درد و رنج بسیاری از هموطنانمان نبوده) اعلام کرد میل دارد برود آمریکا.
به نظرم ماجرای مصدق و ماجرای مجتهدی، دو موضوع متفاوت است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد