«ـ پیشه»

                       بسم الله الرحمان الرحیم.

            ظاهراً بعضی افراد اهل علم و اهل قلم، مانند آقای دکتر رضا منصوری و آقای احمد شریعتی، «پیشه»ی شان این شده که سعی کنند ترویج دهند:

«بهتر است نگوئید دانشمند؛ بگوئید دانش پیشه.

            بهتر است نگوئید فیزیکدان؛ بگوئید فیزیک پیشه.

            بهتر است نگوئید ریاضیدان؛ بگوئید ریاضی پیشه.»

            بنده، اگر ببینم افرادی میل دارند برای گسترش واژگانشان، در کنار لغت دانشمند و دانشور، لغت دانش پیشه را هم به کار ببرند، و در کنار لغت ریاضیدان، لغت ریاضی پیشه را هم به کار ببرند، و در کنار لغت فیزیکدان، لغت فیزیک پیشه را هم به کار ببرند، مخالفت خاصی ندارم. اما اگر افرادی که «پیشه»ی شان ترویج لغتهای دانش پیشه و فیزیک پیشه و ریاضی پیشه است، تأکید داشته باشند که «فیزیک پیشه دقیقتر از فیزیکدان است»، بنده مخالف آنها هستم.

            ظاهراً نیازی نیست لغت ریاضی پیشه، توسط آقایان لغت اختراع کُن، جایگزین لغت ریاضیدان شود. (مگر این که یک دستگاه قوی ی «نیازسنج» در مرکز نشر دانشگاهی کار گذاشته شده باشد.) ظاهراً نطفه ی این اختراع، در نزد اهل فیزیک در مرکز نشر دانشگاهی بسته شده، و لغت «فیزیک پیشه» را در گفتار و نوشتار خود به کار بردند، و سپس دیدند حیف است علوم دیگر را از اختراع و اصرار خود محروم کنند.

            من فعلاً احتمال نمی دهم مخترعان این تعبیرها، معلومات خاص زبانی و حساسیتهای زبانی داشته باشند، و خودم آنچه فی المجلس در خاطرم است عرض می کنم:

            در زبان فارسی، ظاهراً چه از قدیم و چه در دوران جدید، پسوند «ـ پیشه»، در مورد علم و دانش به کار نمی رفته، و یا، کاربردش ندرتاً در مورد علم و دانش بوده است. خسرو کشانی در کتاب فرهنگ فارسی زانسو، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1372، صفحه ی 351، مجموعاً سی لغت ذکر کرده است که به «پیشه» ختم می شوند:

            پیشه؛

            اَپیشه؛

            گداپیشه؛

            جفاپیشه؛

            هواپیشه؛

            ارادت پیشه؛

            طاعت پیشه؛

            غفلت پیشه؛

            قیامت پیشه؛

            بدپیشه؛

            نبردپیشه؛

            حسدپیشه؛

            مقلدپیشه؛

            عیارپیشه؛

            پدرپیشه؛

            هنرپیشه؛

            جورپیشه؛

            آزپیشه؛

            هوس پیشه؛

            فراموش پیشه؛

            عاشق پیشه؛

            دل پیشه؛

            کَرَم پیشه؛

            ظلم پیشه؛

            هم پیشه؛

            جادوپیشه؛

            عفوپیشه؛

            نوپیشه؛

            لشکری پیشه؛

            غازی پیشه.

            می بینید ظاهراً حتا یک نمونه وجود نداشته که در فارسی پسوند «ـ پیشه» به ریشه بپیوندد و لغتی در حوزه ی معنای دانش پیشه و فیزیک پیشه و ریاضی پیشه بسازد.

            هرچند استفاده از پسوندها، این طور نیست که مطلقاً سماعی باشد، اما گمان کنم این طور هم صحیح نیست انسان کاملاً بر خلاف جریان آب شنا کند، و بیاید ابتدائاً با توجیهات و توضیحات خودش لغتهای فیزیک پیشه و فیزک پیشه ها را جایگزین فیزیکدان و فیزیکدانها کند، و سپس حیفش بیاید خیرش به دیگر علوم نرسد و به مفهوم کلی ی علم (دانش) نرسد، و لذا لغت ریاضی پیشه را جایگزین ریاضیدان و لغت دانش پیشه را جایگزین لغت داشمند کند.

            تأکید می کنم من مخالف کاربرد لغتهای فیزیک پیشه و ریاضی پیشه و دانش پیشه نیستم، بلکه مخالف این هستم که لغتهای یادشده منظماً به جای فیزیکدان و ریاضیدان و دانشمند به کار روند.

            ناگفته نماند، ظاهراً پسوند «ـ دان» هم، در لغتهای فیزیکدان و ریاضیدان و شیمی دان، نسبتاً جدید است. اما در مجموع، در موضوع مورد بحث، و موضوعی که استادان، لغت برایش اختراع کرده اند و کوشش می کنند لغت اختراعیشان جایگزین لغتهای دانشمند و فیزیکدان و ریاضیدان شود، ظاهراً گرایش زبان فارسی بیشتر به پسوند «ـ دان» بوده است. طبق لغتنامه ی دهخدا («دان»: صفت فاعلی از دانستن / مخفف داننده):

            آداب دان؛

            بسیاردان؛

            بـــِهدان؛

            پُردان؛

            تاریخدان؛

            تفسیردان؛

            جغرافیادان؛

            حسابدان؛

            خدای دان؛

            راه دان؛

            زباندان؛

            سخندان؛

            شیمیدان؛

            عربیدان؛

            علم دان؛

            فلسفه دان؛

            فیزیکدان؛

            کاردان؛

            موسیقیدان؛

            نکته دان؛

            همه دان؛

            هندسه دان.

            آقای دکتر رضا منصوری، ظاهراً یکی از تأکیداتش این است که جامعه ی ما با علم به معنای جدید بیگانه است. چه خوب بود ایشان جامعه ی ما را، که طبق نظر ایشان با علم جدید بیگانه است، آزمایشگاه لغتهای اختراعی ی خود و جولانگاه ناآگاهی ی خود از بعضی ظرافتها و نکته های زبان فارسی نداند. بنده نمی دانم این حرفها بر آقای دکتر رضا منصوری و آقای احمد شریعتی اثر دارد یا نه.

            آثار و خدمات علمی و مفید آقای دکتر رضا منصوری و آقای احمد شریعتی را مخلصانه ارج می نهم.

نظرات 4 + ارسال نظر
سلمان محمدی چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 15:42 http://salmanmohammadi2.blogsky.com/

سلام. ولی فکر میکنم وضع لغات جدید امکانات زبانی ما را افزون میکند و زبان ما را بازتر میکند (باز به تعبیر آشوری از این کلمه).
در مورد فیزیک پیشه به طور خاص این را نگفتم ها. کلا میگویم که به جای مقاومت در برابر لغات جدید، باید با روی باز در آنها تأمل کرد، شاید به کاری بیایند.
منصوری زمانی دانشگر را به قیاس با زرگر و آهنگر ساخته بود. واضح است که گر در اینجا یعنی ساز. و لذا دانشگر چندان درست نمینمود. شاید از نقدهای وارد بر آن به دانش پیشه رسیده. به هر حال این پویایی همان است که باید داشت.
در ضمن دکتر منصوری از - تقریبا - ابتدای تأسیس فرهنگستان سوم، مدیر گروه واژه گزینی فرهنگستان بوده. من هم به ویژه از اخلاق خودبزرگ بینانه اش اصلا خوشم نمی آید، اما زحماتش در فرهنگستان را نباید نادیده گرفت، نظراتش در باره واژه گزینی را هم، و نیز آنچه را در بارة علم جدید و علم قدیم گفته است.

اجازه می خواهم ذیل نظر شما نظر بدهم، و آن را به طور خصوصی به شما اطلاع می دهم:
سلام علیکم.

آیا تصور نمی کنید در واقع، عزیزان مخترعان هستند که در برابر لغات رایج و مفهوم دانشمند و فیزیکدان و ریاضیدان «مقاومت می کنند»؟

گمان می کنم سیاست واژه سازی و واژه ی گزینی ی فرهنگستان، در مجموع، معتدل و معقول و غیر افراطی، و با توجه به نیازهای واقعی است.
من طبق توضیحاتی که عرض کردم، اساساً این طور می فهمم تلاش و کوشش و جوشش افراد برای این که
دانشمند
و
ریاضیدان
و
فیزیکدان
را جایگزین کنند با
دانش پیشه
و
ریاضی پیشه
و
فیزیک پیشه
تلاشی است در پاسخ به نیازی غیر واقعی و نیازی جعلی.
من احتمال می دهم (در حد احتمال)، اگر نوشته ام را به اعضای فرهنگستان زبان نشان دهم، آنها با من موافق خواهند بود.

گذشت زمان، هم پیشرفت و تکامل دارد در موضوع واژگان زبان علمی، و هم پسرفت. حدود پنجاه سال قبل، دایرت المعارف مصاحب در برابر aberration گفته «کجنمائی». مرکز نشر دانشگاهی، بعد از انقلاب، در واژه نامه هایش در برابر aberration می گوید «اَبیراهی». راستش من از وقتی اول بار لغت اَبیراهی را دیدم، تا همین الان، با خودم می گویم اَبیراهی یعنی چی؟ حدود یکی دو سال قبل تصادفاً مدخل «کجنمائی» و «کجنمائی نور» را در ایرات المعارف مصاحب دیدم. تازه فهمیدم «ابیراهی» قرار است مفهوم «کجنمائی» را برساند.

مرکز نشر دانشگاهی، و دکتر رضا منصوری در حد خودش و سهم خودش، گمان کنم «به طور نسبی» در واژگان علوم پایه و مهندسی موفق بوده، و اطلاع ندارم در واژگان علوم انسانی و اجتماعی نقشی داشته یا نه. شاید:

اصرار شدید آقایان بر کنار گذاشتن لغات
ریاضیدان / فیزیکدان / دانشمند
و روی کار آوردن لغات
ریاضی پیشه / فیزیک پیشه . دانش پیشه
اتفاقاً یک دلیلش این است که به کل موضوع زبان و واژه سازی، مثل همان فرایند ساختن واژه های فارسی در برابر واژه های اروپائی ی علوم پایه و مهندسی نگاه می کنند.
***
من حدود پانزده سال پیش با نگاهی به لغت house در publishing house و با نگاهی به الگوی لغت «چاپخانه»، لغت «نشرخانه» را ساختم. به جای لغت متداول نشر / انتشارات / مؤسسه ی انتشارات. شاید حدود یک سال دو سال بعد، پشیمان شدم، که اصولاً چه نیازی به این لغت سازی؟ اما:
ظاهراً آقایان مخترعان لغت در مرکز نشر، نیاز می دانند که لغت فیزیک پیشه و ریاضی پیشه و دانش پیشه اختراع و رایج شود،.
***
توجه فرمائید:
مرکز نشر، احتمالاً طبق سلیقه ی یک نفر در حدود سی سال قبل، تعیین و مقرر کرده در تمام انتشاراتش، مفهوم ممیز اعشاری با استفاده از حرف «ر» نشان داده شود:
14ر3
در آثار مرکز نشر یعنی سه ممیز چهارده.

حرف من این است:
ابداع نشانه ی جدید برای ممیز اعشاری، و اختراع لغت به منظور کنار گذاشتن لغات دانشمند و فیزیکدان و ریاضیدان، ممکن است ناشیانه و نامحتاطانه و سطحی انجام شود.

ستاریان چهارشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 23:48 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
من هم به شخصه چندان از واژه سازیهایی که غالبا کاربرد هم پیدا نمی کنند و در حد واژه سازی بی کاربرد می مانند، خشنود نیستم، چرا که موجب آشفته تر شدن بیش از پیش وضع زبان فارسی است. اما خود این واژه سازیها شاید بتواند اسلوبی به دست دهد، که مثلا در ترجمه و معادل سازی واژگانی که معادل فارسی ندارند کاربرد پیدا کند و راهی به سوی ترجمه ای آسانتر و نزدیک به متن اصلی باز کند، والا وقتی کلمه ی مرکب ریاضیدان هست چه جای ساخت واژه ی معادلی مثل ریاضی پیشه هست؟!

فرزانه جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:16 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
در این مورد حق با شماست

علی چهارشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 19:55

سلام
میشه یه لیست از لغات جدید مصاحب را بذارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد