آزمون نپاهشگاه

                    بسم الله الرحمان الرحیم.

            دقایقی قبل، وقتی در کامنت وبلاگم سخنان یکی از آقایان خطاب به یکی از آقایان را خواندم، خبردار شدم دکتر محمد حیدری ملایری، اختراعات و خدماتش به زبان فارسی، فقط نپاهشگاه و دیسول و تارسیت نبوده، بلکه ایشان پیشنهادش این است به جای «حساب» (حساب معادل calculus و نه معادل arithmetic ، و آن طور که در وبسایت ایشان دیدم، ایشان واژه ی «حساب» را به معنای arithmetic پذیرفته است) بگوئیم «افماریک»، و «رویکرد» ایشان و function که ایشان به آن دست می یابد و واژه ها را از این طرف داخل function می کند و از آن طرف واژه ی پارسی ی پاکیزه بیرون می آید، این طور است:

            calculus افماریک

            calculus of finite differences افماریک دگرسانی های کرانمند

            calculus of probabilities افماریک شوانایی ها

             calculus of tensors افماریک تانسورها [نویسنده ی وبلاگ: من جایی دیدم در برابر tensor پیشنهاد داده بودند «کشیدار» (کشیدار در برابر tensor ، و بردار هم که در برابر vector معادلی جاافتاده است) و راستش من که هرچه مبحث تانسورها را در درس ریاضی فیزیک می خواندم، «مفهوم» را متوجه نمی شدم، به نظرم رسید شاید اگر واژه ی پیشنهادی ی «کشیدار» مورد استقبال قرار می گرفت، تا حدی در فهمیدن موضوع کمک می شد به دانشجویان]

            differential and integral calculus افماریک دگرسانه ای و درستالی

            integral calculus افماریک درستالی

            operational integral افماریک آپارشی

            پایان نقل تعدادی از برساخته ها و پیشنهادهای آقای دکتر محمد حیدری ملایری.

            نویسنده ی وبلاگ:

            ــ نویسندگان ویکیپدیای فارسی، در مدخل «حساب»، گفته اند «حساب، یا افماریک، قدیمی ترین شاخۀ ریاضیات است»، و این عزیزان، به جای رفع اشتباهات متعدد و بعضاً خنده دار (در این حد، که می گویند فلان فرد سال 1389 فوت کرد، و چند سطر می گویند سال 1390 از دنیا رفت) مقالات دایرت المعارفیشان در ویکیپدیای فارسی، آمده اند مثلاً قدمی در راه سره گرایی بردارند، اما:

            این عزیزان این قدر هول بوده اند، که دقت نکرده اند مخترع واژه ی «افماریک»، این لغت را در برابر calculus ساخته، و نه در برابر arithmetic ، و ایشان در برابر arithmetic فعلاً لغت متداول «حساب» را پذیرفته است. 

            ــ اخیراً از یکی از فضلا شنیدم واژه ی «آمار» پیشنهاد فرهنگستان اول (اول؟ دوم؟) بوده، و سالیان سال طول کشیده تا مقبول و متداول شده.

            من، شخصاً، ضمن موافقت با واژه ی «آمار»، می گویم از لغت «آمار» مطلقاً به معنای ریشه ی آن پی نمی برم، اما بعد از سالها تبلیغ دستگاههای حکومتی، و ...، مفهوم این واژه را درک می کنم، که شمردن و سرشماری و اینها است.

            من «حساب» را و «دیفرانسیل» را و «انتگرال» را، و «حساب دیفرانسیل و انتگرال» را، همه را به همین ترتیب که رایج است، مفید می دانم در ارتباط برقرار کردن و فهمیدن و فهماندن در ریاضیات و مهندسی و علوم. دکتر محمد حیدری ملایری، نه حساب (به معنای calculus) را و نه دیفرانسیل را و نه انتگرال را، هیچ کدام را نپذیرفته. این بر حسب تصادف نیست. به تعبیر بنده، بنده و همنظران بنده، و دکتر محمد حیدری ملایری و همنظران ایشان، طبق «آزمون نپاهشگاه»، در دو صف جداگانه قرار می گیریم:

            من گمان می کنم یک آزمون وجود دارد، که صف بین دو دیدگاه فکری درباره ی زبان فارسی و واژگان فارسی را، مشخص و جدا می کند. آزمون این است:

            کسانی که کوشش می کنند و تلاش می کنند و دلیل می آورند و دلیل می سازند و از زمین و آسمان شاهد و یاور می آورند که شایسته است واژه ی اختراع شده ی «نپاهشگاه» را به جای «رصدخانه» به کار ببریم، این افراد در صفی هستند که بحث آنها با امثال بنده و امثال آقای دکتر سلمان محمدی، و بحث امثال بنده با آنها، بعید است به نتیجه برسد.

            ــ من هیچ دشمنی ای با دکتر محمد حیدری ملایری ندارم. اتفاقاً ایشان چند سال قبل سؤال بنده در یک موضوع را لطف کرد جواب داد و من جواب ایشان را عیناً گذاشتم وبلاگم. بحث، بحث دشمنی نیست. بحث این است که ما در دو صف جداگانه هستیم. البته این دو صف، ممکن است در جاهایی اشتراک نظر داشته باشند. مثلاً:

            در وبسایت دکتر محمد حیدری ملایری دیدم ایشان در برابر aberration گفته «بیراهش». من در برابر aberration معادل «اَبیراهی» را که مرکز نشر دانشگاهی اصرار می کند بر آن، قبول ندارم، و معادل «کجنمائی» که در دایرة المعارف فارسی ی غلامحسین مصاحب به کار رفته، می پسندم، و «حالیم می شود»، و شاید قانع شوم معادل «بیراهش» که دکتر محمد حیدری ملایری پیشنهاد داده، به دلایل زبانی و ...، از «کجنمائی» هم بهتر است.

            [تکمله در تاریخ 24 مهر 1391:

            از هرچه بگذریم، من فعلاً این طور می فهمم آقای حیدری ملایری وقتی «درستال» را در برابر integral پیشنهاد داده، ایشان مرتکب اشتباه شده. توضیح می دهم. integral در integral calculus ، طبق آنچه از معلومات ریاضی ام در خاطرم است، به معنای «درست» نیست. integer (با تلفظ «اینتیجر») به معنای «عدد صحیح» است، و البته integral و integer از یک ریشه اند، اما در integral calculus ، اگر اشتباه نگویم، مفهوم «عدد صحیح» و «درست» در میان نیست، بلکه مفهوم «جامع» و «جمع» و «مجموع» و «مجتمع» است.

            معادل عربی ی integral calculus این است: «حساب التکامل»؛

            معادل عربی ی differential calculus این است: «حساب التفاضل»؛

            معادل عربی ی differential and integral calculus این است: «حساب التفاضل و التکامل»؛

            معادل عربی ی integer این است: «عدد صحیح».

            برای من تقریباً تردید باقی نمی ماند دکتر محمد حیدری ملایری، احتمالاً به اندازه ی کافی با مفاهیم پایه در بحث ما آشنا نبوده، و نکته ها و ظرافتها در ترکیبهای دارای integral را متوجه نشده.

باز هم توضیح می دهم.

در فارسی، در منابع ریاضی، integral part را گفته اند «جزء صحیح» و «بخش درست». در فارسی، در منابع ریاضی، integral number را گفته اند «عدد صحیح». اما integral calculus را گفته اند «حساب انتگرال» و «حساب جامع» و «حساب جامعه» (و نگفته اند «حساب درست»). و integral symbol را گفته اند «علامت انتگرال» (و نگفته اند «علامت صحیح» یا «علامت درست»).

اینها، همه به دلیل آگاهی بوده. می دانستند integral هر جا، چه معنایی دارد. اما آقای دکتر محمد حیدری ملایری، ..........

مطلب دیگر این که اصولاً علامت انتگرال (integral symbol) شکل کشیده شده ی حرف s ابتدای واژه ی sum به معنای «جمع» و «مجموع» است.]

  

نظرات 38 + ارسال نظر
امیر دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:41

یک - ما هم نگفتیم با هم دشمنیم ، خیلی هم دوستیم!
دو - آن مباحث کذایی را هم به نظرم کسی آغازید که سره گراها را متهم به دین ستیزی کرد در مقابل (و به حق) هم متهم به عربی دوستی و فدا کردن منافع فارسی به پای مصالح دین شد!
به نظر من در بحث زبانی و علمی اصلا نباید پای دین و ... به میان بیاید! نیات افراد هم به خودشان مربوط است و بس!


سه- بنده هم نگفتم به جای رصد خانه بگوییم نپاهشگاه! من می گویم اصلا هدف ملایری این نبوده بلکه هدف کلان تری داشته، حالا این هم شده یکی از نتایجش! البته بنده به شخصه استقبال می کنم و سعی می کنم در کنار رصدخانه (دقت بفرمایید در کنار رصدخانه) نپاهشگاه را هم بکار ببرم تا جا بیافتد. خدا را چه دیدی! شاید روزی سرنوشت آمار را پیدا کرد!

فقط به برساخته های ملایری هم چنین رویکردی ندارم! برساخته های فرهنگستان را هم آنقدر بکار می برم تا جا بیافتند.

چهار - شاید درک ما متفاوت است! شما انتگرال را بهتر می فهمید و من درستال را! حداقل با شنیدن درستال می فهمم که انتگرال ربط به درستی دارد! با شنیدن ماتریس ترانهاده می فهمم که این ماتریس دقیقا چه اتفاقی برایش افتاده! معنی پادزیست (مصوب فرهنگستان) را خیلی بهتر از آنتی بیوتیک می فهمم و معنی زیست یار(مصوب فرهنگستان) را هم خیلی بهتر از پروبیوتیک!

شاید ایراد از ذهن زبانی من است! اما به هر حال تفاوت را نمی شود انکار کرد! یعنی شما نمی توانید به زور بگویید آقا به واژگان برساخته جدید فکر نکن! بکار نبر! همچنانکه من نمی توانم به شما تحمیل کنم!
در ویکی هم رفتم دیدم در کنار حساب واژه ی افماریک هم آمده!
همچنانکه در کنار کلیه (عربی) معادل فارسی آن گرده هم آمده!
همچنانکه در کنار موسیقی معادل فارسی آن خنیا هم آمده!
همچنانکه درکنار بشقاب معادل فارسی آن دوری/تابک هم آمده!
همچنانکه در کنار دیالیز معادل فارسی مصوب فرهنگستان آن (تراکافت) آمده!

خوب این همزیستی شاید روزی منجر به جا افتادن یکی و ورافتادن دیگری شود! شاید هم نشود!

مثلا گذرواژه و کلمه عبور! یا تکامل و فرگشت! مگر گذرواژه چند سال است آمده؟ اما ببینید چقدر جا افتاد!
مگر فرگشت چند سال است آمده؟

پنج- در مورد قابل فهم بودن پیشوند های تازه زنده شده هم قبول بفرمایید الان نمی شود داوری کرد! آیا بین دانش جویان و دانش آموختگان کسی هست که معنی پیشوند پاد را نداند؟ واقعا این پیشوند با اینکه در واژگان کمی هست اما خیلی زود توانست معنی اش را همه گیر کند! حالا کاربردش هم کم کم همه گیر می شود!

پیشوند ابر به معنی فوق/سوپر /هایپر (تا جاییکه بنده می دانم تازه زنده شده- اگر اشتباه می کنم اصلاح بفرمایید) ولی الان کاملا جا افتاده! خیلی هم جا افتاده و واقعا کسی باورش نمی شود که ابر (بع مهنی سوپر/هایپر) تازه زنده شده است!
همه می دانیم که ابر حالت پهلوی بر است و به معنی بر البته در اشعار کلاسیک زیاد آمده! اما الان در محاوره به معنی دیگر است!

آیا نمی شود اندر هم همین سرنوشت را بیابد و جای Inter را بگیرد؟

[تکمله در تاریخ 24 مهر 1391:

از هرچه بگذریم، من فعلاً این طور می فهمم آقای حیدری ملایری وقتی «درستال» را در برابر integral پیشنهاد داده، ایشان مرتکب اشتباه شده. توضیح می دهم. integral در integral calculus ، طبق آنچه از معلومات ریاضی ام در خاطرم است، به معنای «درست» نیست. integer (با تلفظ «اینتیجر») به معنای «عدد صحیح» است، و البته integral و integer از یک ریشه اند، اما در integral calculus ، اگر اشتباه نگویم، مفهوم «عدد صحیح» و «درست» در میان نیست، بلکه مفهوم «جامع» و «جمع» و «مجموع» و «مجتمع» است.

معادل عربی ی integral calculus این است: «حساب التکامل»؛

معادل عربی ی differential calculus این است: «حساب التفاضل»؛

معادل عربی ی differential and integral calculus این است: «حساب التفاضل و التکامل»؛

معادل عربی ی integer این است: «عدد صحیح».

برای من تقریباً تردید باقی نمی ماند دکتر محمد حیدری ملایری، احتمالاً به اندازه ی کافی با مفاهیم پایه در بحث ما آشنا نبوده، و نکته ها و ظرافتها در ترکیبهای دارای integral را متوجه نشده.

باز هم توضیح می دهم.

در فارسی، در منابع ریاضی، integral part را گفته اند «جزء صحیح» و «بخش درست». در فارسی، در منابع ریاضی، integral number را گفته اند «عدد صحیح». اما integral calculus را گفته اند «حساب انتگرال» و «حساب جامع» و «حساب جامعه» (و نگفته اند «حساب درست»). و integral symbol را گفته اند «علامت انتگرال» (و نگفته اند «علامت صحیح» یا «علامت درست»).

اینها، همه به دلیل آگاهی بوده. می دانستند integral هر جا، چه معنایی دارد. اما آقای دکتر محمد حیدری ملایری، ..........]

امیر دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:59

ایشون چجور سره گرایی هستند که واژه ی حساب را پذیرفته اند در برابر arithmatic ?

با خواندن نظرات پست پیشین شما متوجه شدم اقای حیدری واژگانی همچون:
آخر ِ نهر ، عدسی ِ، ناحیه، نور، موج، سن، عصر، دبران، عدد، نقطه، شعاع، الجنب، جبر، جبهه، عضاده، قاعد، خط، عناق، عناق‌العرض، مقنطر، ناطح را هم بکار برده!

با نگاهی به چند صفحه از واژه نامه آقای حیدری به این واژگان عربی نیز بر خوردم:
سعد الملک
صدر
بیضی‌
سیف
جریان
حلقه‌
حدّ
فصل
ثانیه
جوّ
جسم

خوب ایشان چجور سره گرایی هستند؟!!
البته من سره گرایی را برچسب نامناسب یا یک جور فحش و ناسزا نمی دانم اما ایشان سره گرا نیستند! سعی نکنیم با برچسب مردم را طبقه بندی کنیم!

به هر حال ایشون ادعای پی ریزی واژه نامه جدیدی را دارند و قرار نیست 80 % واژگانش عربی باشد! واژه نامه فارسی می خواهد درست کند و طبیعتا تلاش میکند اکثریت مطلق واژگانش فارسی باشد تا بتوان نام واژه نامه فارسی بر آن نهاد.

امیر دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 16:44

1- بنده مطالب شما رو خوندم و ستایش می کنم دقت شما رو

2- بنده نفهمیدم شما چجوری از Integral معنی جمع/تجمیع/مجتمع در می یابید! بنده هر جا سرچ کردم دیدم به معنی درسته/ کل/ درست/صحیح است!

درواژه نامه های هم دیدم چیزی ننوشته مبنی بر مفهوم جمع!

merging ادغام

joining پیوستن

unification into a whole کل سازی! یا به قول ملایری درستالیدن

combining two or more things so that they work together
یعنی ترکیب دو یا چند چیز به منظور ساختن یک کل/چیز درسته!

در زبان فارسی هم واژه ی "درسته" دقیقا به معنی Integrated بکار رفته.



3- مخالف آن هم می شود segregate که معنی جدا سازی و سوا کردن است!

بنده اتفاقا فکر می کنم باید ما فرق summation و integration را در زبان خودمان داشته باشیم!












اجازه می خواهم در ذیل نظرتان نظر بدهم:
ــ احتمال می دهم ترکیب integrated circuit برایتان آشنا باشد. آیا «مدار مجتمع» نمی گوئید؟
ــ «درسته» را که شما نقل کردی، اتفاقاً یعنی «کامل».
ــ شما آیا ریاضیات خوانده ای؟ وقتی می خواهند مساحت زیر منحنی را محاسبه کنند، انتگرال می گیرند، و می گویند
انتگرال اف اکس از a تا b برابر است با حد «مجموع» مستطیلهایی که زیر منحنی رسم می شود، وقتی تعداد مستطیلها به سمت بی نهایت میل می کند.
ــ اگر دکتر ملایری بگوید مرادش از واژه ی «درست»، تمام معناهای

درست
کامل
جمع [و جور]
درسته

است، شاید اشکال من به ایشان رفع شود، اما:
من فعلاً بعید می دانم واژه ی «درست» تحمل این معناهای متعدد در اصطلاحات علمی ــ اصطلاحاتی که رایج و متداولند و قرار است با نیت خوب دکتر حیدری ملایری، عوض شوند ــ را داشته باشد.

وقتی در برابر integer بگویند «عدد صحیح» [یا: درست]، هیچ ایرادی نیست، و مفهوم است، اما اگر بخواهند مفهوم integral calculus و integration را آموزش بدهند، من واقعاً ارتباط بین مفهوم مورد نظر و

درستال

نمی بینم.

و:
علامت انتگرال، اگر اشتباه خاطرم نباشد، از حرف s که اول کلمه ی sum یا summation است، گرفته شده. تکرار می کنم:
اصولاً علامت انتگرال (integral symbol) شکل کشیده شده ی حرف s در لغت sum به معنای «جمع» و «مجموع» است.

امیر دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 16:46

البته قبول دارم که جمع هم در فارسی فقط به معنی add, sum بکار نرفته و در واقع به چنید معنی بکار رفته و یکیش هم یکپارچه سازی است.

حسن دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 22:58 http://hhamtaii.blogfa.com

جایی دیدم که دکتر حیدری ملایری نوشته بود که من یک واژه‌نامه ساخته‌ام تا مترجم‌ها دستشان بازتر شود و امکان انتخاب داشته باشند و هرکس خواست و دوست داشت استفاده کند. حالا اینجا به جای بررسی استدلال‌ها و روش کارش، باید پاسخگوی سیاست طبقاتی ساسانیان باشد و با اتهام سره‌گرایی بسازد و به رغم درجه دکتری در شاخه‌ای از فیزیک، به توجه دوباره در مفهوم انتگرال بپردازد.
حالا چون می‌بینم که انگار بنده خدا، دکتر حیدری ملایری اینجا مظلوم واقع شده عرض می‌کنم که:

واژه ی integral در لغت به معنای درست و کامل و تمام و بی‌کسر است و همینطور "آنچه با بخش‌هایی دیگر، یک کل واحد را درست می‌کند".
در ریاضیات هم integralمعنای مصطلحی دارد که مطابق چند واژه‌نامه‌ای که من دیدم، آنرا "قابل جایگزینی" با مفهوم antiderivative و در جای دیگر، integration را معادل antidifferentiation ذکر کرده‌اند. یعنی انتگرال، مفهومی ضد مشتق و مشتق‌گیری و اشتقاق و یا مفهومی ضد دیفرانسیل‌گیری و دگرسانی و اینها دارد. خوب "درست کردن" را هم می‌توان مقابل "جدا کردن و مشتق کردن" گرفت.
می‌بینید که در هردوی معنی‌های لغوی و اصطلاحی، واژه‌ی "درستال" با integral می‌خواند.

من گمان می کنم که "سلیقه"، آزمون لازم ندارد. آزمون موقعی لازم است که پای استدلال و توجیه و اینها وسط باشد.

حسن دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 23:05 http://hhamtaii.blogfa.com

ناگفته پیداست که آنچه در تکمله آمده آشکارا استدلال در رد نظر دکتر ملایری است و برای همین هم بوده که من این همه روده درازی کردم و گرنه من گمان می کنم که "سلیقه"، آزمون لازم ندارد. آزمون موقعی لازم است که پای استدلال و توجیه و اینها وسط باشد.

امیر سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:28

بله آقای سید محمدی بنده ریاضی خوندم و در دانشگاه هم کارشناسی و کارشناسی ارشدم فنی بوده!

اتفاقا مثال خوبی زدید! آیا مدار مجتمع معنی مدارد های جمع شده بع معنی sum را می دهد یا جمه شده به معنی تبدیل به یک واحد کل شده؟

ایراد از ماست که برای جمع و تجمیع چند تا معنی ساخته ایم و استفاده می کنیم!

بنده هم می دانم فرمول انتگرال حد مجموع است! اما این دلیل نمی شود معنی اش هم همان جمع باشد!

وقتی تجمیع بتواند هر دو معنی summation و Integration را بدهد حتما درست و درستال و درستالیدن هم می تواند!

مزیت درستالیدن به تجمیع این است که اگر بخواهیم هم نمی توانیم معنی summation از آن استخراج کنیم اما تجمیع هر دو معنی را در فارسی به خود گرفته!

علامت انتگرال هم برای همین از سیگما (علامت تجمیع) متفاوت است! در واقع این علامت یک S دراز است و لایبنیتز دقیقا برای اینکه تعریف انتگرال حد بی نهایت از مجموع بود، یک S دراز انتخاب کرده!

سیدرضوی چهارشنبه 26 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:24

سلام سیدیک جوانیست"سیدمحمدی"فامیلی اش است ؛میدان خراسان-پاساژکامپیوترشرق-ط همکف-مغازه"پرشین سیستم" - ازاقوام - طایفه وخاندان شماست؟؟

غلام بواسحاقی پنج‌شنبه 27 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 13:39


بجای ریاضی بگوییم شماروند یا شمارسان یا شماری از واژه شمارش


حالا رهاکن اینهارا بچسب به بازار

مایع ظرفشویی پریل ۵۰۰تومن گرونتر شده ۳۰۰۰تومن

پودرماشینی هم از ۷۰۰شده ۹۰۰ بدو اگه قیمت قدیم پیدا کردی کارتنی بخر

آرش چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:36

برخی بر این باورند که برای بعضی از وام واژه ها نباید واژه ساخت، مثل تلفن، تلوزیون و ...
اما همین تلفن یا فون بعدا در واژه ی فبلت (فون+ تبلت) بکار رفته
یا باید کلا بی خیال واژه سازی شد و یا اگر می خواهیم باید همه جانبه و جامع به موضوع بنگریم.

سلمان محمدی چهارشنبه 3 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 22:44 http://salmanmohammadi2.blogsky.com

سلام. قبول ندارم نظرت را آرش خان. صفر یا صد که نیست. برای تلفن معادل بگذاریم یا نگذاریم، برای فبلت حتما حتما حتما باید معادل بگذاریم.

کی آرش یکشنبه 7 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:30

1- خان نیستم!
حیف از نام زیبای آرش که با پسنام زشت خان! همراه شود!

2- رو چه حسابی برای تبلت و فبلت باید حتما معادل بسازیم ولی برای تلفن نه؟

سلمان محمدی دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:47 http://salmanmohammadi2.blogsky.com

سلام کی آرش عزیز (با "عزیز" که ان شاء الله مشکلی ندارید)
1. "خان" لغتی ترکی تبار است و همان است که مؤنثِ آن میشود "خانم". فکر نمیکردم - و تا به حال ندیده بودم - کسی را ناراحت کند. دیگر شما را "خان" نخواهم خواند. ممنون از اطلاع رسانی.
2. چون تلفن به اصطلاح وارد هاضمة زبان فارسی شده (تلفنچی و تلفنی را با آن ساخته ایم) و اگر قرار بود صدمه ای به ما بزند، زده و تمام شده و رفته. یعنی با وجود صدمات احتمالی تلفن، زبان ما هنوز پابرجاست. یکی از نشانه های مهم پابرجایی هر زبانی این است که نحوش تحت تأثیر قرار نگیرد. وگرنه ورود لغت اگر از حد نگذرد، اشکالی ندارد و حتی برای حیات طبیعی یک زبان لازم است. کما اینکه همة زبانهای زندة دنیا از زبانهای دیگر لغاتی را در خود میپذیرند و این اتفاقا از سازوکارهای غنا و سرزندگی بیشتر آنهاست. ولی همان طور که گفتم، از حد نباید بگذرد. از حد که بگذرد، نحو را هم نشانه میرود و مثلا وقتی "ایرانیزه" را میشنویم، طوری مان نمیشود.
از مشروطه به این سو و به ویژه از دهة 40 به این سو هجوم لغات فرنگی به زبان ما "از حد گذشت" که صاحبنظران و دوستاران زبان مادری به فکر چاره ای افتادند و تأسیس فرهنگستانهای اول و دوم را از رضاشاه و بعد هم محمدرضاشاه طلب کردند.
خلاصه کنم: برای تبلت و فبلت حتما باید فکری بکنیم. معادل گذاری برای اینها واجب است. برای تلفن هم اگر وقت و انرژی و حال و پولی بود، میتوان فکری کرد. معادل گذاری برای این یکی - و امثال آن - مستحب است.

امیر دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 16:05

خواندنی است
http://www.radiozamaneh.com/reflections/2012/10/29/21176

کی آرش دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 16:11

1- من با ترکی فارسی اش کاری ندارم!
اگر چه شک هم دارم ترکی باشد! چنانچه خاتون را ترکی می دانستم اما فهمیدم سغدی است!
من با معنی خان مشکل دارم.

عزیز هم نمی دانم معنی اش چیست! گرامی /ارجمند یا شکست ناپذیر!
هر چه هست ترجیح می دهم فارسی باشد تا معنی اش را دریابم.

2- حدش چقدر است؟ چند درصد است؟ جمله های شما آکنده از عربی است و عربیش از فارسیش بیشتر است! حدش را بفرمایید ما بدانیم!
تبلت هم جا افتاده و هیچ تبلت بازی نیست که نداند تبلت چیست! فبلت هم حا می افتد!

بحث من این بود که هیچ انگلیسی زبانی با این واژه سازی ها و واژه بازی ها مشکل ندارد، اما چرا در فارسی اینقدر ایستادگی هست!

سلمان محمدی دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 21:29 http://salmanmohammadi2.blogsky.com

کی آرش!
سلام.
1. اصلش را بپذیرید، حدّش فرع بر آن است.
2. ضرورت ایستادگی ما در برابر هجوم لغات فرنگی به ویژه در زمینة رایانه را هم گفته ام. یک بار دیگر مطالعه بفرمایید تا بفهمید.
3. تبار خاتون سغدی است؟ فکر میکردم عربی باشد. جالب بود.

کی آرش سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:20

اصرار شما برای بکاربردن واژگان عربی برام جالبه!
این کار مثل خوش آمد گویی به بیگانه برای تجاوز به خاک کشور میمونه!

سلمان محمدی جمعه 12 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 23:41 http://salmanmohammadi2.blogsky.com

سلام کی آرش!
ممنون میشوم اگر شما متن مرا به پارسی سره ترجمه کنی تا بفهمم کجاها خیلی عرب بوده ام و خودم را به خواست خدا اصلاح کنم.

کی آرش یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:17

بروی چشم!

اولا بنده نگفتم پارسی سره بگو! گفتم انقدر عربی نگو!

می تونید به جای هجوم بگید تازش!
به جای لغات بگید واژگان!
به جای صدمه بگویید آسیب
به جای حیات بگویید زیست/زندگی
به جای بفهمید بگید دریابید! (این یکی را برای رعایت احترام و نه برای پاس داشت پارسی!)

اگر بخواهید باز هم از نوشته هایتان نمونه درمی آورم و برابر فارسی اش را می گویم تا بدانید خیلی از واژگانی که در نوشته هایتان بکار می برید را با کمی دقت می توان فارسی کرد.

سلمان محمدی دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:13 http://salmanmohammadi2.blogsky.com

سلام کی آرش.
1. "بفهمید" غیرمحترمانه است؟! پس لابد به خودم هم احترام نگذاشته ام که گفته ام "... تا بفهمم کجاها خیلی عرب بوده ام". نه برادر! شما اشتباه فهمیده اید ... ببخشید! شما اشتباه دریافته اید!
2. بر اساس راهنمایی شما اگر بخواهم نوشتة 12 آبانم را اصلاح کنم، در کل 22 کلمه یک کلمه را باید عوض کنم (همان "بفهمم"ِ غیرمحترمانه را) و این یعنی 5% تغییر.
3. بر همان اساس نوشتة 8 آبان ساعت 9 شب نیازمند یک تغییر (هجوم به تازش) در کل 35 واژه است و این یعنی 3% تغییر.
4. اصلاحات پیشنهادی شما برای نوشتة 8 آبان صبح را هم اگر حساب کنم، گمان نکنم بیشتر شود.
5. آن وقت شما به این میگویید "اصرار"؟!! و "خوشامدگویی به بیگانه برای تجاوز به خاک کشور"؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یعنی ما وضع مان از محمدرضا پهلوی هم بدتر است که گرچه فرهنگستان دومِ عربی ستیز را تأسیس کرد، ولی بحرین را دودستی تقدیم انگلیسیها و عربها کرد!!!!!!!!

من هم این قوت استدلال شما و انصاف بیمانند شما برایم جالب است!

کی آرش دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:52

تاریخچه کامنت های شما را خوانده ام!
شما ظاهرا کینه ای نسبت به پهلوی دارید و مهر اسلام عرب را هم به دل!

این ها به من مربوط نیست!
به بحث هم ربطی ندارد! شما کینه هایتان را جای دیگری مطرح کنید لطفا! اینجا فقط بحث زبان است!


همچنین
تغییر را در فارسی می توان گفت دگرش!
به جای تاسیس کرد هم می توان گفت پی ریخت، پی ریزی کرد، بنیان نهاد و ...
به جای غامض (کامنت شما در رادیو زمانه) هم می توان گفت پیچیده! دشوار فهم
به جای راحت الحلقوم(کامنت شما در رادیو زمانه) هم می توان گفت آسان، آسان گوار، آسان یاب، ساده و ..

استدلال بنده قوت ندارد! انصاف هم ندارم!
اما از نوشته های شما هم می توان فهمید که شما مهر اسلام و عرب و .. به دل دارید اما مهر فارسی را نه چندان!
کسی که مهر فارسی دارد از نوشته اش آشکار می شود! آیا کسی می تواند به فردوسی برچسب بی مهری به فارسی بزند؟
شما اول برادری خود را ثابت کنید تا بنده باور کنم که شما از روی فارسی دوستی استدلال میکنید نه از روی عربی دوستی و اسلام دوستی!

کی آرش دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:02

شما از پهلوی کینه دارید و باعث شده است از علایق پهلویها هم کینه به دل بگیرید!
مثل باستان!

اما من اینگونه نیستم، ریشه ام در باستان است و نیاکان زبان فارسی را هم به اندازه خود فارسی از خود می دانم.

بنابراین فکر می کنم مشکل من و شما اختلاف در استفاده از واژه یا کلمه نیست!
مشکل عمیق تر است و تا وقتی کسانی در داخل ایران با ایران مشکل دارند! نمی شود درست بحث کرد!

کی آرش دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:13

پیشنهاد می کنم نوشتار زیر را حتمن بخوانید

واژه گیزینی در عصر ساسانی و تاثیر آن در فارسی دری
حسن رضایی باغ بیدی - عضو فرهنگستان

فکر کنم در ناه فرهنگستان هم منتشر شده است

سلمان محمدی دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:44 http://salmanmohammadi2.blogsky.com

سلام کی آرش.
بله من به اسلام باور دارم و از پهلویها هم خوشم نمی آید (قدیمترها شاید کینه داشتم، اما الان تعدیل شده). اگر بیش از این هم تعدیل شود، گمان نمیکنم به جای تغییر بگویم دگرش!!!!!!!!!

از اینها که بگذریم، شما در برابر عرایض من کم آوردید که این حرفها را پیش کشیدید. و حالا خیالم راحت شد که - گرچه کمی بیشتر از خیلیها ممکن است لغات عربی تبار در گنجینة واژگانم باشد، اما نه آن قدر که شما میفرمایید.
آقای محترم. عزیز و تغییر لغاتی فارسی اند با تبار عربی. مثل آقا و خانم که لغاتی فارسی اند با تبار ترکی. شما چرا با شنیدن آقا و خانم این قدر کهیر نمیزینید؟!
ما حتی معنای برخی از لغات عربی را تغییر داده ایم (مثل همین "عزیز"). گاه تلفظ شان را هم عوض کرده ایم (مثل "کثیف"). گاه حتی نقش شان را عوض کرده ایم (تمییز را که مصدر است، کرده ایم تمیز که صفت است). بنابراین اینها تماماً مال ما و کاملاً فارسی اند. فارسی امروز. نه پهلوی یا پارسی که دیگر در عالم وجود ندارد.
من انکار نمیکنم که ممکن است تعصبهایی داشته باشم که امیدوارم خدا اصلاحم کند. اما شما هم بی تعصب نیستید آقای محترم.

سلام دکتر سلمان محمدی.
مخاطب شما من نیستم، اما اجازه می خواهم در ذیل نظرت نظر بدهم، و آن را به اطلاعت می رسانم:
ــ اکثر لغات عربی، البته معادل فارسی ی سره ی مفهوم یا غیر مفهوم دارد، و کی آرش نادرست نگفته که فلان واژه ی عربی فارسی اش می شود بهمان، و چه و چه و چه. اما این که
«باید»
به جای فلان واژه های عربی ی کاملاً رایج در فارسی، با صدها سال سابقه ی کاربرد، واژه های فارسی ی سره بگوئیم، تا

«اصرارکننده بر به کار بردن لغات عربی»

نامیده نشویم، من البته با این موافق نیستم.


اکثر ایرانیان، می گویند «تغییر». نه اکثر ایرانیان، نه شما، نه من، «تغییر» گفتنمان از «اصرار بر عربی گوئیمان» نیست. زبان عادی و طبیعی ی ما، تعداد زیادی لغت عربی دارد. آخوندها، عربیشان بیشتر از حد طبیعی ی زبان ما است، میهن دوستانی مانند کی آرش هم عربیشان کمتر از حد طبیعی ی زبان ما است. (لابد من و شما هم که نمی گوئیم افماریک و دویچموئیگ و ...، ضد میهن هستیم، و بخصوص من که سید هستم و نسلم بالأخره به امام معصوم عرب می رسد، ضد میهن اندر ضد میهن هستم.)
ــ گفتند «اسلام عرب». اسلام عرب چیست؟ مگر مسیحیت برای فلسطین است، که حالا اسلام، برای عرب باشد؟ اسلام، بر طبق ادعایش، دین خدا است. هر کس خواست، آن را می پذیرد. در عربستان و ایران و چین و آمریکا. هر کس هم نخواست، نمی پذیرد.
ــ شبکه های آمریکائی و اروپائی را دیده اید؟ از ایران تلفن می کنند و می گویند

«سلام»

و آن شبکه ها، چون به دلیل ... (به دلیل چی؟) مایلند کلمه ی «سلام» حذف شود، می گویند

«بفرمائید»

و فرد تلفن کننده از ایران، دوباره ی می گوید

«سلام»

و آن شبکه، باز می گوید

«بفرمائید».

کی آرش دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 16:05

1- این شما بودید که بحث پهلوی و بحرین و ... را اصلن نمی دانم چه ربطی به فارسی دارد پیش کشیده اید! بنده فقط پاسخ شما رو دادم.بدهم نشد! فهمیدم شما چرا اصرا بر لغت (نه واژه) دارید و ...

2- اتفاقا من بنده دوست دارم به جای آقا و خانم هم فارسی شان را بگویم!
اما اولویت با دشمنی است که رخنه بیشتری کرده!

3- تعصب بنده طبیعی است! مانند میهن پرستی! میهن پرستی زیاد هم باشد به اندازه ی عرب پرستی یا عربی پرستی نکوهیده نیست!
آیا عشق و احترام به پدر و مادر بد است؟ یا مثلا پدر همسایه را به پدرخویش ترجیح دادن؟

چیزی که غیر طبیعی است این است که یک فارسی زبان دل در گرو مهر زبان دیگری داشته باشد و بکوشد زبان خویش را بدان بیالاید!

بنده به انگلیسی و فرانسه علاقه مندم اما هرگز فارسی رو به آنها نمی آلایم.
فرانسه جای خود، فارسی جای خود!

4- شما اگر گشتی در گویش های ایرانی بزنید می بینید که پهلوی زنده است!

سلمان محمدی دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 22:56 http://salmanmohammadi2.blogsky.com

سلام کی آرش.
من نمیتوانم میرزا علی اکبرخان دهخدا، صاحب "لغتنامه" و روشنفکر مشروطه خواه را بی علاقه به زبان فارسی یا اهل "خوش آمد گویی به بیگانه برای تجاوز به خاک کشور" پبپندارم! من که از کاربرد "واژه" ابایی ندارم، اما اگر لغت یا کلمه هم به ذهنم رسید، اینها را نجس نمیدانم که زبانم را به آنها "نیالایم". اما شما که نگران آلودگی زبان تان با لغات عربی هستید، هیچ میدانید از عمر "واژه" چه قدر میگذرد؟ و تبارش چیست؟

اما برگردیم به گناه من در پیش کشیدن بحث بحرین و پهلوی:
شما به همین حرفهای ردوبدل شدة من و خودت نگاهی بینداز! می بینی که:
1. اولین بار شما بودی که در سه شنبه 9 آبان ساعت 11:20 گفتی "اصرار شما برای بکاربردن واژگان عربی ... مثل خوش آمد گویی به بیگانه برای تجاوز به خاک کشور میمونه!"

2. ماجرای تقدیم دودستی بحرین به دست محمدرضا پهلوی به انگلیس و اعراب را من در واکنش به این فرمایش شما طرح کردم تا خاطرنشان کرده باشم که وطن با کاربرد لغات عربی تبار به باد نمیرود و با بنیان نهادن یک فرهنگستان عربی ستیز هم حفظ نمیشود (تازه یادتان رفته بود که "بنیان" هم لغتی است عربی تبار!).

3. بعد سرکار که کم آورده بودی، خونت به جوش آمد و نتوانستی خودت را کنترل کنی و اختلاف مواضع ما را به "کینه [من] نسبت به پهلوی ... و مهر اسلام عرب را ... به دل [داشتن]" ربط دادی!

4. حال گناه پیش کشیدن "بحث پهلوی و بحرین" گردن من است؟! در روانشناسی به این کار شما میگویند برونفکنی (projection)!

سلام علیکم سلمان محمدی. اجازه می خواهم چیزی بگویم:

گفتی:
«من نمیتوانم میرزا علی اکبرخان دهخدا، صاحب "لغتنامه" و روشنفکر مشروطه خواه را بی علاقه به زبان فارسی یا اهل "خوش آمد گویی به بیگانه برای تجاوز به خاک کشور" پبپندارم!»

می گویم:
چه خوش گفتی. چه خوش گفتی آقا.

کی آرش سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:23

به سلمان محمدی:
آری، می دانم واژه چند سال دارد، اگر چه شما اگر سری به گویش های ایرانی بزنید می بینید که واژیدن هنوز در برخی گویش ها کاربرد دارد.
بعد هم مگر شما ملاکتان سن است؟ مگر ملاکتان آشنا و مفهوم بودن نیست!

اتفاقا با باددادن زبان خیلی مهمتر از به باد دادن خاک است!
عرب ها ده برابر فارس ها خاک و جمعیت دارند! اما شمار نوشته هایشان در ویکیپدیا کمتر از ایرانی هاست!

خاک مهم است! اما نه به اندازه فرهنگ و هویت و زبان!
کشور عراق، هم اسمش ایرانیست، هم نام پایتختش، هم نام رود های مهمش، هم نام شهرهای مهمش! نژادشان هم آمیخته است!
اما زبانشان عربی شده! و همین کشور برای عربیت به ایران تاخت و سوخت و ویران کرد.!

کی آرش سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:32

به سید محمدی:
1- بنده نگفتم باید به جای فلان گفت بهمان!
ایشان خودشان از من خواستند که معادل فارسی واژه های عربی را بگویم و من هم گفتم!

مطمئن هم بودم که شما به جای اینکه بپذیرید وقتی واژه هتس کاریرد لغت خسانت است، می روید گیر می دهید به دگرش (کمتر آشنا)!


شما اگر تمام عمرتان هم در بازار و بین مردم عادی بگردید یکبار هم نمی شنوید کسی بگوید غامض!
اینجا دم خروس نمایان است!
اصلا مردم نمی دانند غامض چیست!
آنقدر سنگ مردم و نامفهوم بودن را به سینه نزنید!
متن های شما پر است از واژگان عربی نامفهوم برای مردم عادی!

پیچیده، آسیب، زیست، زندگی، دریافتن هم بیش از هزار سال دیرینگی دارند! اینها مشکلشان چیست؟

باز هم می گویم اگر کسی به زیست گفت حیات، مرتکب نوعی خیانت شده!

اجازه می خواهم ذیل نظرتان نظر بدهم:
سلام علیکم.
طبق فهم من، سلمان محمدی اصرار بر به کار بردن لغتهای عربی ندارد. زبان او، و زبان من، هرچند دقیقاً مانند زبان هموطنانمان که معنای لغت «غامض» را نمی دانند نیست، و دایره ی لغات سلمان محمدی و بنده البته وسیعتر از دایره ی لغات عامه ی هموطنانمان است، اما بین سلمان محمدی و بنده و عامه ی هموطنانمان، لغاتی مانند «تغییر» و «فهم» (که شما انگشت بر آن گذاشتی)، مشترک است و مفهوم است و به کار می رود، و به کار رفتنش از جانب سلمان محمدی و بنده و عامه ی ایرانیان، از «اصرار بر به کار بردن لغات عربی» نیست. زبان عادی ی ما، لغت «تغییر» و لغت «فهم» دارد. البته «دریافت» و «دگرگونی» هم دارد. اگر زندگی ی طبیعی ی زبان ما مورد نظر باشد، و نه من و نه شما، نخواهیم برای دیگران نسخع تجویز کنیم و نخواهیم کسانی را «اصرار کننده بر به کار کار بردن لغات عربی / لغات فارسی ی سره» بنامیم، لغات
تغییر / دگرگونی
فهم / دریافت
هر دو به کار می روند. در بافتهای مختلف. در حالتهای مختلف.
من مطلقاً اشکالی به لغات
پیچیده / آسیب / زیست / زندگی / دریافتن
نمی گیرم. مطلقاً. چرا بگیرم؟ اما شما، به دلیلهای مختلف، به نقطه ای رسیده ای که می گوئی

«اگر کسی به زیست گفت حیات، مرتکب نوعی خیانت شده»

که به نظرم از نپختگی ی شخص شما است.
***
ورود لغات عربی به فارسی، صدها سال طول کشیده. من گمان می کنم بخصوص شعر فارسی، که دکتر ادیب سلطانی گفته شعر فارسی در جهان بی نظیر است (و من نمی دانم چه اندازه صحت دارد)، با وام گرفتن لغات عربی، قوی تر شده. من بعید می دانم با دستور و آئین نامه و توصیه های کیارش گونه، بتوان غزل عاشقانه و غزل عارفانه سرود در حد حافظ و سعدی. به نظر من:
فردوسی ی بزرگ، و حافظ و سعدی و مولوی، هر کدام به نوعی خدمت کردند به زبان و ادبیات ما. خدمتی که فردوسی کرد، حافظ توانائی نداشت انجام دهد. (بعید می دانم حافظ، با آن نبوغ و بنیه ی زبانی، می توانسته مانند فردوسی بسراید.) و:
به نظرم گرایش شما به فردوسی (اگر درست بگویم)، و گرایش اکثر ادیبان ما به حافظ و سعدی و مولوی، همه ی این گرایشها محترم است و مفید است به حال زبان و ادبیات ما.
اگر فردوسی، زنده می شد در زمان سعدی و حافظ و مولوی، من بعید می دانم ایشان مانند شما به لغات عربی در نثر و شعر آن بزرگان ادب ما می تاخت. گمان می کنم نمی تاخت. فردوسی ی فارسی گو، و حافظ و سعدی و مولوی که فراوان لغات عربی بود در شاهکارهاشان، همه شان اوج زبان ما هستند.

کی آرش سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:52

به سلمان محمدی
من پیشتر هم گفتم، اختلاف من و شما ژرف تر از کاربرد برخی واژ هاست!

شما تاریخ زبانیتان از 1400 سال پیش آغاز می شود!
اما من فارسی باستانی و میانه را هم زبان خود می دانم.

من واچیتن (واژیدن) را فارسی می دانم بنابراین واژه را دارای قدمت بیش از هزار سال می دانم.
من گوشیتن (گوشیدن- گوش دادن) را فارسی می دانم
من فرموشیتدن (فراموشیدن) را فارسی می دانم!

شما همه اینها را بیگانه می دانید و غامض و راحت الحلقوم و متقابلا و ... را آشنا!

سلمان محمدی سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 23:10 http://salmanmohammadi2.blogsky.com

راست میگویی آقا! با این تعریف که "فارسی آن زبانی است که فارسی زبانان بفهمند و به کار ببرند"، من لغات عربی تبارِ موجود در زبان فارسی امروز - و نیز بسیاری واژه های ترکی تبار و سریانی تبار و روسی تبار و هرچی تبارِ موجود در زبان فارسی امروز و از جملة آنها، غامض و راحت الحلقوم و متقابلاً را قطعاً فارسی میدانم و گوشیتن و فرموشیتن و واچیتن را قطعاً فارسی نمیدانم.

باقی بقای تان.
سلام بر آن که هدایت را پیروی میکند.

کی آرش چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:25

سلام بر آنکه هدایت را پیروی کند؟!!!!!
آقای عزیز نرو منبر!
اینجا بحث زبان است و بس!
مسائل دیگر را وارد بحث نکن!

بنده هم نگفتم گوشیتن و فرموشیتن و واچیتن را بکار ببریم، گفتم چون در نیای زبان فارسی و در پیشینه ی آن اینها هستند پس دیس امروزین آنها یعنی گوشیدن و فراموشیدن و واژیدن فارسی هستند.

یا من نمیتوانم آنچه در ذهن دارم به شما انتقال دهم یا شما گزینشی نظرات مرا می خوانید و ...

ضمنا این "باقی بقایتان" هم خیلی فارسی بود من نفهمیدم یعنی چی؟ باقی چه چیزی بقای چه چیزی چه بشود!

سلمان محمدی چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:36 http://salmanmohammadi2.blogsky.com

خب نفهمیدی که هیچی!
ان شاء الله یک روزی بفهمی!

کی آرش چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 13:48

امیدوارم شما هم یک روزی بفهمید که وقتی درباره زبان بحث میکنند تعصبات و کینه های شخصی را وارد بحث نکنید.
امیدوارم یک روزی بفهمید همه مردم مثل شما فکر نمی کنند، باور های شما را ندارند و چه بسا باور های شما برایشان خنده دار بنماید!
برای من هم خیلی خنده دار است که کسی ادعای صاحب نظر بودن بکند، اما عقلش در بند دینش باشد و محدود به دینش باشد و مذهبش اجازه ندهد آزاده بیاندیشد حتا در حوزه زبان!


چند سال است در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی به جای happy Christmas می گویند Happy new year
استدلالشان هم این است که همه که مسیحی نیستند، برخی هم مسلمان اند و برخی دین ندارند و ...
بنابر این یک تبریک تعمیم یافته تر را بکار می برند. شما هم یاد بگیر هنگام حرف زدن فرض کنی طرف مقابلت بی دین، بیخدا، یا پیرو دین دیگریست!
اگر نمی توانی اول بحث بگو که من فقط با مسلمان شیعه بحث میکنم که دیگران تکلیف خود را بندانند.

سلمان محمدی چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:50 http://salmanmohammadi2.blogsky.com

باشد. چشم. میگویم.
ولی "باقی بقای تان" هیچ ربطی به مسلمانی و تشیع ندارد.
"سلام بر آن که هدایت را پیروی میکند" نیز شاید منشأ و خاستگاه تاریخی اش به دین ربطی داشته باشد، ولی محدود به آن نیست.
با این حال، باز هم باشد. چشم.
حالا خداحافظ شما. از آشنایی تان خیلی خوشحال شدم.

کی آرش شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 13:26

خطاب به آقای سید محمدی!

1- شما فرموده اید :"طبق فهم من، سلمان محمدی اصرار بر به کار بردن لغتهای عربی ندارد"

خوب شما ببینید ایشون در یک پیام تبریک که نه متن فلسفی است و نه علمی و نه نیازمند پیچیدگی های ادبی و لغوی! ببینید چطور نوشته اند!

سلام سید بزرگوار. تولدت مبارک باد! از خدای بزرگ برایت دو توفیق مسئلت میکنم: یکی توفیق در فهم بیشتر حقیقت و دیگری توفیق در تحقق آنچه فهمیده ای با انجام عمل صالح - اعم از عبادی و اخلاقی، حق الله و حق الخلق - بمحمدٍ و آله صلی الله علیهم اجمعین.

حالا ببینید بنده ناپخته هستم یا این متن زیادی عربی است!


2- شما فرموده اید: "اگر فردوسی، زنده می شد در زمان سعدی و حافظ و مولوی، من بعید می دانم ایشان مانند شما به لغات عربی در نثر و شعر آن بزرگان ادب ما می تاخت، گمان کنم نمی تاخت"!


خوب بنده فکر می کنم خوی و رفتار فردوسی این نبود که بتازد، اما احتمالا میامد غزلیاتی با همان معانی و همان اوج ادبی ولی به پارسی می سرود. به گفته ای امروزی ها کار فرهنگی می کرد. روش خودش را دنبال می کرد و مثل برخی دوستان امر و نهی نمی کرد.

3- آیا حافظ و سعدی و مولانا، شناخت امروز مارا نسب به فارسی داشته اند؟ فردوسی به سب دانستن(یا آشنایی) با پهلوی، در این فضای زبانی بوده، اما حافظ و دیگران بعید می دانم که چیزی از پهلوی می دانسته اند!
بنابر این چیزی هم از توان فراموشیده ی زبان فارسی نم دانسته اند. وقتی شما یادت نیست چه چیزی داشته ای و چه از دست داده ای چرا باید بکوشی آنرا زنده کنی یا دوباره بسازی ؟؟

4- هدف حافظ و سعدی و مولانا تقویت زبان نبوده برادر!
هدفشان هر چه که بوده برکشیدن زبان فارسی نبوده. آنها از زبان فارسی آنروزگار به عنوان بستری برای بازگفتن اندیشه هایشان بهره برده اند.

5- بنده توصیه نکردم، آیین نامه هم ندادم! پیشتر هم پاسخ این حرف شما را داده ام، آقای محمدی از من خواست تا متنشان را اصلاح کنم بنده هم پیشنهادهای خودم را دادم.


سلام علیکم. اجازه می خواهم در ذیل نظرت نظر بدهم:
ــ خب شما هم فردوسی وار، متنهای نثر و نظم و شعر بنویس، به زبانی که می پسندی. و کسی را که لغت «فهمیدن» و «فهم» را به کار می برد، «خائن به زبان فارسی» نام نبر. البته اگر هم می خواهی نام ببری، نام ببر. میل خودت است.
ــ کلمات
سلام
تولد
مبارک
حقیقت
توفیق
عمل
صالح
عبادی
اخلاقی
اینها همه کلمات عادی ی زبان ما است. خب دکتر ادیب سلطانی، طبق فضای فرهنگی ی خود، می گوید «... بندیکسیون خود را بر زبان راند»، و دکتر سلمان محمدی هم طبق فضای فرهنگی ی خود عبارت «بمحمد و آله ضلی الله علیه و آله اجمعین» را به کار برده.
ــ مثل این که هدف «برکشیدن زبان فارسی» خاص جناب عالی و دکتر حیدری ملایری، از معاصران است، و خاص فردوسی، از گذشتگان. سر حافظ و سعدی و مولوی بی کلاه ماند از هدف «برکشیدن زبان فارسی».

کی آرش شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:21

اگر فارسی بودن به معنی همه فهم بودن و جاری بودن بر سر زبان مردم عادی باشد، من فکر نمی کنم "مسئلت" فارسی باشد! اگر به معنی این باشد که من و شما بفهمبم! 90 % عربی فارسی هم شمرده می شود!

با این نوع نگاه شما به زبان فارسی، چیزی از فارسی نمی ماند!

در فارسی بیم، پروا، ترس، ترسیدن و ترساندن، هراسید و هراساندن، سهمیدن و سهماندن و سهمناک و باک و ... را داریم

خوب اگر کسی در این شرایط اصرار به کاربرد خوف و خائف و مخوف کند به زبان فارسی خدمت کرده؟

کی آرش شنبه 20 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 14:23

فرموده اید :"اینها همه کلمات عادی ی زبان ما است"

آیا جمله تبریک ایشان هم جمله عادی زبان ماست؟

یعنی شما به فرزندتان میخواهید تبریک بگویید اینجوری می گویید؟!!

مهرانه سه‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 18:56

با سلا م
اگرچه مدت زیادی از کشمکش بین آقای آرش و سلمان خان می گذرد اما حسا سیت این عزیز آنقدر برایم جالب بود که نتوانستم این موضوع را بیان نکنم . امیدوارم تمام جوانان کشور عزیز مان مثل هر دوی شما عزیز نگرا نزبان گرانبهای پارسی باشند .مچکرم بسیار لذت بردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد