علامت استاندارد ایران نشانه ی مرغوبیت این کتاب است؟؟

             بسم الله الرحمان الرحیم.

            طبق http://bookroom.ir/part,printable/id,5458/lang,fa/    ، آقای محمد اسفندیاری، نویسنده و استاد ارجمند، از نبودن استاندارد در مورد کتاب، اظهار ناراحتی کرده، و پایان نوشته این طور است:

            «بنابراین پیشنهاد نویسنده این است که:

1. منشوری شامل استاندارد کتاب منتشر و به استحضار نویسندگان و ناشران رسانیده شود.

2. بر پایه منشور استاندارد، به کتاب‌های واجد استاندارد، نشانه استاندارد داده شود و به دیگر کتاب‌ها نه.

3. در صورت برآورده نشدن مطلوب، انتشار کتاب‌های فاقد استاندارد، موقوف به اصلاح کاستی‌ها شود.

4. مسوولیت استانداردسازی کتاب، برعهده جامعه نویسندگان و ناشران کشور باشد، نه وزارتخانه‌های دولتی.

5. استاندارد کتاب باید معطوف به دو چیز باشد: محتوا (پژوهش، ویرایش) و هیات کتاب (حروف‌نگاری، نمونه‌خوانی، صفحه‌آرایی، چاپ، صحافی و...). به عبارت دیگر، استاندارد کتاب باید از سویی ناظر به وظایف نویسنده باشد و از سوی دیگر ناظر به وظایف ناشر.

6. هدف از استاندارد کردن کتاب دو چیز است: رعایت حقوق خواننده و صیانت از فرهنگ و علم در برابر دست‌اندازی‌های سودجویان.

7. در استاندارد کردن کتاب نباید سخت‌گیری شود؛ بلکه باید به حداقل بسنده کرد. منظور، پدید آوردن «بهترین کتاب» نیست، بلکه جلوگیری از «بدترین کتاب» است. نمی‌خواهیم دست و پای نویسندگان و حتی نو نویسندگان را ببندیم، بلکه می‌خواهیم کتاب و کتابخوانان را از دست‌اندازی نویسندگان ناشی و کاسب‌کار نجات دهیم.»

            پایان نقل سخنان آقای محمد اسفندیاری.

            نویسنده ی وبلاگ:

            ای آقای محمد اسفندیاری. اگر این مؤسسه و آرم و ابواب جمعی ی «استاندارد کتاب» از سالها قبل وجود داشت، شاید جناب عالی هرگز از «نونویسندگی» (تعبیری که شما برای تعدادی از نویسندگان به کار بردی) نمی رسیدی به «نویسندگی».

            این کارخانه ی «استاندارد کتاب» که شما پیشنهاد می دهی، ظاهراً نیازمند صدها «ویراستار استاندارد» است، که از طرف کارخانه ی استاندارد کتاب مأمور به خدمت باشند در مؤسسات انتشاراتی، و همکاری کنند تا کتابهایی منتشر شود و این آرم و توضیح روی آن باشد: «علامت استاندارد کتاب نشانه ی مرغوبیت این کتاب است.»

            آقای محمد اسفندیاری. اگر استاندارد پیشنهادشده ی شما تدوین شود و به صورت منشور ابلاغ شود، شما و من ممکن است صد اشکال به خود «منشور استاندارد کتاب» بگیریم، و هزار اشکال به کتابهایی که با آرم استاندارد کتاب منتشر شده اند بگیریم.

            شاید جناب عالی گمان کنی کتابهای شما و کتابهای استاد محمدرضا حکیمی (جناب عالی مؤلف این کتاب هستی: راه خورشیدی: اندیشه نامه و راه نامۀ استاد علامه محمدرضا حکیمی)، چه از نظر محتوا و چه از نظر ظاهر، می تواند الگوی «منشور استاندار کتاب» باشد، اما تواضع به خرج می دهی و این را به زبان نمی آوری.

من در مجموع مخالف پیشنهادهای شما هستم.

نظرات 7 + ارسال نظر
ستاریان پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:10 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
راستش با مطالبی که اخیرا در یک موضوع خاص می خوانم یک بلبشویی می بینم که لزوم صنفی برای نظارت بر صلاحیت علمی نویسنده و نوشته را بر من محرز کرده. توی فلسفه هم همین را می بینم نظراتی را به فیلسوفی منتسب می کنند که گاه اصلا هیچ تناسبی با هم ندارند بلکه معارض هم هستند! و شاید توی علوم و فنون دیگر هم وضع به همین منوال است.
شما ببین مثلا آقای ... که اخیرا به جای تاریخ گفتن به فحاشی و هتاکی به شخصیتهای تاریخی افتاده ، یا ... که با نوشته هایشان میزند زیر هر چی تاریخ هست و اساسا کوروش و اسکندر را جعل قوم یهود می خواند و از خودش تاریخ در می کند! آیا نباید جایی باشد که روی اینطور بدیهیات نظارت کند؟ هر چند ایجاد هر نوع نظارتی، نوعی سانسور درپی دارد. اما شاید این اعمال سلایق و سانسور از این بلبشو بهتر باشد.
وارد کردن کلمات نامانوس و ابداع واژگان معادل خارج از ضابطه و اسلوب و فقط بر اساس سلایق شخصی و از این قبیل مسائل هم که کم نیست، توی این بحث جای طرح دارد. البته آنچه گفتم کلی است و به آقای ایکس و ایگرگ که شما معرفی می کنی کاری ندارم.

ستاریان پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 03:21 http://mostafasatarean.blogsky.com/

الان به لینک داده شده رفتم و دیدم اینطور نوشته است:
اگر هدف از استانداردسازی کالا، حمایت از حقوق مصرف‌کننده و ارتقای کیفیت کالاست، چرا کتاب و خواننده از آن محروم باشد؟

و

اگر کتابی منتشر می‌شود که هزار غلط چاپی داشته باشد، هیچ قانونی وجود ندارد که جلو آن را بگیرد. همچنین اگر کسی کتاب محدث نوری را به نام شیخ عباس قمی چاپ کند _ که اتفاق افتاده است_ یا کتاب راغب اصفهانی را به نام ابوالفرج اصفهانی چاپ کند _که اتفاق افتاده است_ جلوگیری نمی‌شود. نیز اگر ناشری، کتابی را که حجم آن صد صفحه است، دویست صفحه کند تا قیمت بیشتر بر آن بگذارد، کسی نمی‌تواند اعتراض کند.

و

چاره این است که استاندارد کتاب و کتاب استاندارد تعیین شود. البته خواهیم گفت که استاندارد کتاب، چیزی است و سانسور یا ممیزی چیزی دیگر. ممیزی در کشور ما، ناظر به جنبه عقیدتی و سیاسی است. در ممیزی، گفته می‌شود فلان کتاب با این عقیده ناسازگار است و با آن سیاست در تعارض. اما در استاندارد کتاب، سخن از سطح علمی و کیفیت کتاب است.

خب اینها واقعا حرف بدی است؟

خلیل پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 06:52 http://tarikhroze.blogsky.com

سلام،

ظاهرن بلبشویی در همه ی زمینه ها، همه را خسته کرده و به دنبال راهی برای نظم بخشیدنند. اما اگر ممیزی برداشته شود این بی نظمی ظاهری به شکل رقابت آزاد در انتشار کتاب های خوب و مستند، ناشران سودجو را پس می زند و نیازی به یک آقا بالاسر تازه نیست.

مترجم دردها پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 14:12 http://fenap.blogsky.com

استاندارد؟

نمی دانم آیا در کشور های پیشرفته تر از چنین نام و یا متدی استفاده می کنند یا نه،شاید شما که ویراستار هستید بهتر می دانید این را.

به گمانم بحث استاندارد سازی محتوا که مردود است،چون در این خاک به راحتی راه قضاوت های سلیقه ای و ایدئولوژِیک را می گشاید.

ولی اینکه ظاهر کتاب هاقدری سنجیده تر و حرفه ای تر و با کیفیت بهتر چاپ شوند و حداقل غلط های املایی و نگارشی را داشته باشد پیشنهاد بدی نیست که البته بعید به نظر می رسد که پیش از این مطرح و جدی انگاشته نشده باشد.

سوای بنگاه های انتشار کتاب معروفی نظیر مرکز،نی،هرمس و... بسیاری از بنگاه های کوچک که یکی پس از دیگری مثل قارچ سبز می شوند با آن چنان کیفیت نازلی کتاب را چاپ و ارائه می کند که آدمی می ماند کتابی که حداقلی از حس زیبایی شناسی را رعایت نکرده است و این طور ظاهر کار را وانهاده،در باطن و محتوا چه چیزی از برای عرضه دارد؟

البته این گفته بدان معنا نیست که کتابی با ظاهری وا رفته الزاماً محتوایی به همان سان دارد،بلکه ناظر بر همبستگی بین این دو ست

مهدی نادری نژاد جمعه 11 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 19:33 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
مثل قدیمی است که میگه قانون بد از بی قانونی بهتره ولی ما چقدر از این قوانین داریم که ضمانت اجرایی نداره.

خراسانی شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 22:45 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام.
یعنی شما بلبشوی نشر و کتاب سازی و کتاب بازی را به پیشنهاد تعریف یک استاندارد حداقلی ترجیح می دهید؟
خوب است که پیشنهاد ایشان ربطی به تشکیلات ضدفرهنگی دولت و دستگاه سانسور ندارد، نوشته است: " مسوولیت استانداردسازی کتاب، برعهده جامعه نویسندگان و ناشران کشور باشد، نه وزارتخانه‌های دولتی." و گرنه ...
خب شما می توانی مخالف باشی، اما این موضع لزومی به کنایه و ذهن خوانی ندارد.

سلمان محمدی یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:12 http://salmanmohammadi2.blogsky.com/

سلام. ما کی میخواهیم بفهمیم که آزادی ما را به حقیقت میرساند؟
همه اش فکر میکنیم حقیقت است که آزاد میکند.
در حالی که ... اصلا کو حقیقت؟
++++++
در ممالک راقیه - تا جایی که من میدانم - هیچ قانون و اجباری برای استانداردسازی کتاب وجود ندارد. اما خود نویسنده ها و ناشرها به مرور برای کیفیت کار شان استانداردهایی را وضع و رعایت کرده اند و بقیة همکاران شان هم برای داشتن آن کیفیت، آن استانداردها را به مرور پذیرفته و اعمال کرده اند و .... کم کم آن استانداردها برای همه پذیرفته شده. طوری که دیگر کمتر نویسنده و ناشر معتبری پیدا میشود که آنها را رعایت نکند.
در این فاصله هم لابد کلی بحث و جدل کرده اند تا همه یا غالبا پذیرفته اند که مثلا علامتِ ؛ را کجا بگذارند. حتی اگر هم نهادهایی مثل فرهنگستان برساخته اند که این تصمیمها را بگیرد، آن نهادها هم به نحو دمکراتیک برپا شده اند.

اجازه می خواهم ذیل نظرت نظر بدهم، و آن را به اطلاع شما می رسانم:
سلام علیکم.
ببخشید. من این طور می فهمم، کسانی که خودشان نویسنده و ویراستار و ... نیستند، با دیدن پیشنهاد و نظر آقای محمد اسفندیاری، هیجان زده می شوند. اما:
اما کسانی که خودشان داخل گود هستند، به گمان من، اکثرشان روی خوش نشان نمی دهند به پیشنهاد آقای محمد اسفندیاری. نه که قبول نداشته باشند اشکالات محتوایی و صوری و ... در کتابها هست. نه. قبول دارند. اما راهش منشور صادر کردن نیست. کتاب، و موسیقی، و مانند آنها، ظاهراً استانداردپذیر نیست. اگر چنین منشوری در عالم موسیقی صادر شود، چه بسا موسیقی و رقص
«بابا کرم»
کلاً حذف شود!
شاید کلی از فیلمهای فردین حذف شود.
کتاب و موسیقی و فیلم و مانند آنها، البته کلاس و دانشگاه و هنرستان و ... دارد، اما
«آزادی»
هم در کنارش است. شما گفتی
«فرهنگستان».
خب. الان شاید اکثر نویسندگان وبلاگها و فیسبوکها و اکثر ناشرها و اکثر روزنامه ها، در چندین مورد، بر خلاف دستور خط فرهنگستان عمل می کنند. خب قبول ندارند دستور خط فرهنگستان را. شما، شخص شما، خوشت می آید بنویسی
مطمئن ام
برای مان
و خیال می کنی دلیل علمی داری برای املایت. به هر حال این طور می نویسی. و این املاها، تقریباً تمام جهان فارسی نویس را تصرف کرده.
کتاب هم تقریباً همین طور است. آقای محمد اسفندیاری، و شما، و من، هر منشوری صادر کنیم در مورد محتوا و صورت کتابها، باز از
«بلبشوی»ی
ادعایی در بازار کتاب، معلوم نیست کم شود. اصولاً، من انتقاد زیاد دارم به خیلی کتابها، چون خیر سرم مثلاً ویراستارم، اما راستش تا کنون در ذهنم
«بلبشو»
نیاقته ام بازار کتاب ایران را.

ببخشید. زیاد حرف زدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد