جدایی از عمل ، درد سخنگو در همه دنیاست

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            دکتر نورالدین فرهیخته، چشم پزشک و مؤلف و مترجم، متولد سال 1312 است و در سال 1371 درگذشته است. ایشان مترجم کتاب منشأ انواع اثر چارلز داروین است، تهران، انتشارت زرین، 1380. همچنین مترجم کتاب پیدایش و انتشار حیات در عالم، اثر اُپارین و فسنکوف، تهران، انتشارات دهخدا، 1343. و آثار دیگر. مادر ایشان عصمت ستارزاده مؤلف کتاب شرح سودی بر حافظ است.

            ظاهراً دکتر نورالدین فرهیخته نظریه ی داروین را بسیار درست می دانسته است.

            در http://ystad.persianblog.ir/post/91/ شعری از نورالدین فرهیخته نقل کرده است، که عیناً می آورم:

یکی باید قدم را پیش بگذارد

یکی باید حقایق را بدون پرده برگوید.

یکی باید درخت واقعیت را بپیراید.

یکی باید بگوید، آنچه باید بود و خواهد بود.

یکی باید نقاب از چهره خاطی براندازد.

همیشه یک نفر باید به پا خیزد

همیشه یک نفر باید فدا گردد

و ... به دنبالش چه صدها صد نفر خیزند

و پویش غیر از این برخاستن ها نیست.

و اما ای سخنگو دیده ای هرگز تو کار کوره پزها را؟

تو هرگز خشت را در کوره ها چیدی؟

تو هرگز خود به دباغی گذر کردی؟

مشام جانت از عطر عفن پر شد؟

تو هرگز روی اشکوب دهم آجر به هم چیدی٬

وز آن بالا به پایین ها نظر کردی؟

و گاهی هم از آنجا سرنگون گشتی؟

تو هرگز سنگ معدن را در آن اعماق صد متری ز جا کندی؟

و هیچ انگشت زیبایت میان پره ها له شد؟

تو گرد و خاک سیمان را به ششهایت فرو کردی؟

تو هرگز چای را چیدی ...؟

نشا کردی؟ درو کردی ...؟

به دنبال گله در دشت و در کهسار گردیدی؟

و شب دستی پر از خالی به سوی خانه برگشتی؟

بگو جانم چطور از پشت میزت این چنین٬

از عدل می لافی؟

نمی پرسم که عادل کیست...

سخنگو جان ... عدالت چیست؟

نمی گویم تو ناحقی ... نمی گویم تو بر حقی ... ولی

علم تو حتما غیر ملموس است.

نمی دانی که درد بهره ده ها چیست؟

نمی دانی که کیف بهره کش ها چیست؟

و استاد تو هم٬ هرگز نمی دانست

و شاگرد تو هم هرگز نمی داند

برایت نقل شد روزی٬ همان را نقل خواهی کرد.

نمی دانم کدامین یک٬ ولی حتما یکی از این میان فردا

به میزی تکیه خواهد زد

...مقام شامخ استاد خواهد یافت.

سخن از اقتصاد و ارزش و تولید خواهد بافت.

و این تکرار تکرار است ... تکرار

نمی پرسم مقصر کیست؟ می پرسم که نقص از چیست؟

یقین این فتح باب فکر خواهد بود

کمی اندیشه شاید سودمند افتد

جدایی از عمل٬ درد سخنگو در همه دنیاست.

نظرات 11 + ارسال نظر
جواد خراسانی سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 20:22 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام، جالب است حضرات مدرنیست همواره تاکید دارند که در مباحث علمی نباید مسائل اعتقادی و ارزشی را وارد ساخت و ادعا می کنند که دانش از ارزش جدا است. اما در عمل خودشان سعی بر این دارند تا از مسائل علمی پاسخی برای مسائلی که به قول خودشان غیر علمی است، بتراشند. نمونه اش همین فرضیه تکامل( که خودش از ابتدا با داشتن استثناء های فراوان و حلقه مفقوده و... زیر پایش لق بوده ) اما از آن احکام متعدد الحادی نتیجه گرفته شده است. نمونه زنده دیگر حرف های داوکینز که از مباحث زیست شناسی و ژنتیک، بی خدایی را استنتاج می کند. یعنی جاده یکطرفه است .

م.چکاد سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 21:20 http://arbabesokhn.blogfa.com

سلام آقا سید.
به جرم براندازی نرم نگیرنت؛ معروف شی؟!
بابا بی خیال داروینیسم و مدرنیسم؛ خودت چطوری؟!
محمدرضا رو نمیبینم این ورا؟
اصلا طعم وبلاگ تو؛ اون بید!

علایی سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 21:27

به دوستان پیشنهاد میکنم بدون هیچ پیش فرضی کتاب استاد هروی را مطالعه کنند.مطالب ارایه شده از پایه علمی مناسبی برخوردار است.کسانی که به تکامل اعتقاد دارند میتوانند نقد زیبا و مستدلی از این نظریه را مشاهده کنند.

سیدعباس سیدمحمدی سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:08 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سوء تفاهم نشود.
عنوان «جدایی از عمل ، درد سخنگو در همه دنیاست» مطلقاً و اصلاً و ابداً کنایه ای به مرحوم نورالدین فرهیخته یا به تکاملگرایان نیست. من از این شعر و صمیمیت و واقعگرائی و انسانگرائی ی آن خوشم آمد و نقلش کردم.

دمادم سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:48 http://www.damadamm.wordpress.com

کاش این همه که در این سوی نیمکره‌ی خاکی به عدالت توجه شده و از آن حرف زده‌اند،کمی هم حرف از آزادی پیش میآمد. آزادی تنها چیزی است که عدالت را محقق می کند در غیر این صورت،عدالت به آسانی ملعبه‌ی دست توتالیترها می‌شود و به نام آن چه‌ها که نکرده اند.

امید چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:05 http://andishe-pooya.blogfa.com/

۱. شما دو نظر نقل کردی ، یکی از سروش-پوپر و دیگری از دکتر هروی . این دو نظر با هم در تضاد قرار دارند . شما اول از دکتر هروی نقل کردی که فلان فسیل پیدا شده که با نمودار تکامل گرایان جور در نمی آید ... پس تکامل گرایان نموداری دارند که بعضی فسیل ها با آن می توانند جور در نیایند. پس قابلیت ابطال دارد .ابطال پذیر است .... حالا شما برای اطمینان خودت ایندفعه که دکتر هروی خانه تان آمد از او بپرس که سروش-پوپر مزخرف می گویند یا او .

۲. بی وجه شدن سوال من دال بر ؛دشمنی متافیزیسین ها با تکامل؛ را نمی فهمم . اگر نظر سروش-پوپر درست باشد ، لاجرم نباید دشمنی خاصی وجود داشته باشد . یک نظام متافیزیکی به نظام های متافیزیکی موجود اضافه شده است . منظورتان این بوده است ؟

۳. من نمی دانم ؛کلی ی منطقی؛ چیست ؟ لطفا راهنمایی بفرمایید

۴. نظریه ای که ابطال پذیر باشد ، پیشبینی هم می کند و بالعکس . حال سوال اینست که نظریه ی تکامل چگونه ابطال می شود ؟ وقتی خرگوش های فسیل شده در دوره ی پریکامبرین یافت شوند / وقتی شواهد فسیلی و ... زندگی انسان را هم عصر دایناسورها نشان دهند ... آیا تکامل پیشبینی برای آینده هم دارد ؟ بله . مثلا زیباتر شدن زنان ، کاهش خصوصیات نرینگی در مردان (و شاید انقراض گونه ی نر در انسان)

۵. و اما درباره پوپر :

اولا ایشان به ؛تکامل؛ کاملا و همواره معتقد بوده و حتی آن را زیربنای رهیافت شناختی خود قرار داده است (علم از دیدگاه پوپر فرآیندی تکاملی است ) آنچه که او آن را ؛همانگویی؛ می دانسته (و در نتیجه آزمون ناپذیر) ایده ی انتخاب طبیعی (بقای سازگارترین) است . که بعدها از همان هم برمی گردد :

The fact that the theory of natural selection is difficult to test has led some people, anti-Darwinists and even some great Darwinists, to claim that it is a tautology. . . . I mention this problem because I too belong among the culprits. Influenced by what these authorities say, I have in the past described the theory as "almost tautological," and I have tried to explain how the theory of natural selection could be untestable (as is a tautology) and yet of great scientific interest. My solution was that the doctrine of natural selection is a most successful metaphysical research programme. . . .
[Popper, 1978, p. 344]

I have changed my mind about the testability and logical status of the theory of natural selection; and I am glad to have an opportunity to make a recantation. . . .
[p. 345]

و تاکید دوباره :

It does appear that some people think that I denied scientific character to the historical sciences, such as palaeontology, or the history of the evolution of life on Earth. This is a mistake, and I here wish to affirm that these and other historical sciences have in my opinion scientific character; their hypotheses can in many cases be tested.
[Popper, 1981, p. 611]

و مقایسه پوپر بین ایده داروین و خلقت :

His theory of adaptation was the first nontheistic one that was convincing; and theism was worse than an open admission of failure, for it created the impression that an ultimate explanation had been reached.
[Popper 1976, p. 172]

جوادین ع چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:12 http://Javadain.blogspot.com

مگه شماآیت الله خویی هستی ؟؟ رادرجوادین ع بخوانید

مهدی نادری نژاد چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:07

با سلام
همانطور که گفتید شعر پر مایه و زیبایی بود.
متشکرم.

سیدمحمدی - امید چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:16 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
فسیلها، نظریه ی تکامل نیستند. فسیلها، مؤیدات نظریه ی تکامل هستند، آن طور که نظریه ی تکامل میل دارد به نتایجی برسد. طبق عبدالکریم سروش:

«انتخاب طبیعی نتیجتاً به این باز می گردد که آن که حفظ خواهد شد، حفظ خواهد شد، و این به خاطر آن است که اصطلاحات «تطابق با محیط» و «بقاء اصلح» و «انتخاب طبیعی» همه به کمک هم تعریف می شوند و شیوه ی مستقلی برای بازشناسی ی هیچ کدام وجود ندارد. کــــــــــدام تجربه را می توان تصور کرد که انتخاب طبیعی به معنای یادشده را ابطال کند؟ و: بودن و نبودن انسان، برای مکانیسم انتخاب طبیعی یکسان است، و این نظریه نسبت به هیچ کدام حسلسیت نشان نمی دهد، و ابطال ناپذیر است.

برای نظریه ی تکامل، بودن و نبودن گیاهان، بودن و نبودن دینوسورها، یکسان است، و هر کدام هر طور شده بود، نظریه ی تکامل قادر به تفسیر آن است.

نظریه ی تکامل از پیش بینی عاجز است. در نزاع بین انسان و گربه، معلوم نیست کدامشان پیروز می شوند.

به تجربه نمی توان معین کرد که چه چیز اگر پیش آید، نظریه ی تکامل برمی افتد.»


سیدمحمدی:
فرمودید «فسیل». خب. سؤال من از شما این است:
در نظریه ی تکامل، قائلان و معتقدان به این نظریه، منظورشان از «حلقه ی مفقوده»، فسیلها و ژنتیک و ... است که مدعیات آنها را تأیید کند، یا آنها ممکن می دانند «حلقه های مفقوده» اگر بشوند «حلقه ی مکشوفه»، نظریه ی آنها باطل شود؟ توضیح بیشتر:

در نظریه ی تکامل، آیا فسیل و علم ژنتیک و زمین شناسی و مانند آنها (که عینی تر و علمی تر از نظریات «انتخاب طبیعی» و مانند آن هستند)، صلاحیت دارد نظریه ی تکامل را رد کند، یا این علوم و کشفیات، موظفند حلقه های مفقوده ای را که قرار است به مرور پیدا شوند تا نظریه ی تکامل صد در صد ثابت شود، کشف کنند؟

مهدی نادری نژاد چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:47 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
مثلی می گوید:" شترسواری دولا دولا نمی شود!" در سایت جرس مقاله ای با عنوان " این رسم شترسواری نیست" از آقای ع- جلالی را منتشر میشود که بوی خیانت به وطن از سراپای آن هویداست .حال چرا خطابم به آقای مهاجرانی است ،معلوم است چون این سایت با مدیریت ایشان است. همیشه پیگیر مکتوبات و نوشته های دکتر مهاجرانی هستم و بخود حق می دهم که از نوشته ها وتصمیمات ایشان انتقاد کنم. نمیدانم چه اتفاقی افتاده است که دشمنی با احمدی ن‍ژاد ما را بسمت یکی شدن با بیگانگان و مجوز دادن به بدخواهان ایران برای حمله نظامی سوق داده است. شما با احمدی نژاد مشکل دارید یا با ایران؟ اگر بدنبال قدرت هستید این شیوه دموکراتیک نیست. از طرفی دم از مردم و ایران می زنید واز طرفی دیگرمیگوئید:" واضح است که دولت ایران در این زمان در شکننده ترین موقعیت خود قرار دارد و دولت های غربی به راحتی می توانند این کوه مشکلات و بانی فتنه در منطقه را از سر راه خود بردارند."

آیا فکر میکنید سیاهی برداشتن دولت ایران از طریق نظامی بچشم چه کسی میرود؟ معلوم است فقط بچشم مردم خواهد رفت که از صبح تا غروب بدنبال لقمه ای حلال برای خانواده خود هستند واز سیاست بازی های سیاست بازان (چه اصولگرا وچه اصلاح طلب)خسته شده اند.

فکر میکنید از میان برداشتن دولت فعلی با فرش قرمز پهن کردن برای چکمه پوشان غربی عین خدمت است؟ آقای مهاجرانی بیشتر فکر کنید، شما اگر تشنه خون احمدی ن‍ژاد هم باشید این ره که شما در سایت متبوعتان می پیمائید به ترکستان ختم خواهد شد.

میرود وز خویشتن بینی که هست
درنمی آید بچشمش دیگری

برای آنکه خوانندگان از محتوای کامل این مقاله باخبر شوند آن را درمعرض دید میگذارم تا خواننده فهیم خود قضاوت کند.(البته سایت جرس فیلتر شده است)

Ali پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:53

دکتر نورالدین فرهیخته، از علی دروازه غاری:

http://dialogt.de/farhikhte_201408/#comment-445

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد