صحیفه

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            تواضع و فروتنی ی مسئولان مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، و تعدادی از مسئولان جمهوری ی اسلامی ی ایران، و تعدادی از دوستداران امام خمینی رحمت الله علیه: 

 

 

 

 

            ــ الصُّحُف الاولی / کتابهای آسمانی ی پیشین (سوره ی طه، آیه ی 133، سوره ی اعلی، آیه ی 18)

            ــ صُحُف مکرّمة / صحیفه های ارجمند (عبس، 13)

            ــ صُحُف موسی / صحیفه های حضرت موسی (پیامبر الولواالعزم)(نجم، 36)

            ــ صُحُف ابراهیم / صحیفه های حضرت ابراهیم (پیامبر اولواالعزم)(اعلی، 19)

            ــ رسولٌ من الله یتلوا صُحُفاً مطهّرة / پیامبری از سوی خداوند که (بر آنان) صحیفه های پاک (آسمانی) بخواند (بیّنه، 2)

            ــ صحیفه ی سجادیه

            ــ صحیفه ی عسکریه

            ــ صحیفه ی نور (عنوان نسخه ی ابتدائی ی بیانات و پیامها و مصاحبه ها و احکام و اجازات شرعی و نامه های امام خمینی رحمت الله علیه)

            ــ صحیفه ی امام خمینی (عنوان نسخه ی جدید و تکمیلتر و دقیقتر صحیفه ی نور)

            ــ صحیفه ی انقلاب (عنوانی که در مورد وصیتنامه ی امام خمینی رحمت الله علیه به کار می برند)

نظرات 14 + ارسال نظر
نورالهی پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 23:35 http://denkenserfahrung.blogfa.com

برادر
سلام
برادر ارجمند
سلام
ظاهراً شما حتی یک جمله از بنده را متوجه نشده اید ها! نگید نگفتی!
لطفاً دوباره بخوانید.
من گفته ام امام خامنه ای اصلاً نگفته اند موسوی و کروبی و هاشمی طلحه و زبیر اند (که هستند) که بعد بروند با آنها گفتگو کنند. شما باز می گویی کجا آقای خامنه ای گفتگو کرده است.
من گفته ام اصلاً چرا باید گفتگو کنند؟ در مورد چه گفتگو کنند؟ شما باز بی توجه به حرف من حرف خود را می زنی.
عزیز دل برادر مطلب را دقیقتر بخوان.
اگر دقیقتر بخوانی برای هر دوی ما بهتر است.
امام خمینی گفته است مردم بروند به جمهوری اسلامی آری یا نه بگویند نه این که محتوای حکومت را تعیین کنند. نه این که ارکان حکومت را تعیین کنند.
محتوای حکومت ما را اسلام تعیین می کند. اگر جایی قوانین ما اسلامی نیست بگویید اصلاحش کنیم!
اگر مسلمان اید باید بگویید «خدا پیغمبر اسلام قرآن حدیث»
مردم این وسط چه کاره اند؟
اگر هم مسلمان نیستید که هستید خوبش هم هستید و هستید و هستید.
والسلام
هستید

نورالهی پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 23:38 http://denkenserfahrung.blogfa.com

بعدشم گیر می دید ها
اسم گذاشتند دیگه
خود بنده خدا که نگذاشته
امثال سبزایی مثل مردک الاغ کاکایی گذاشته اند دیگر یا اون سبز دیگه سدحسن (ببینید سیاست چه می کند که با اولاد پیغمبر باید این جور حرف بزنیم. استغفر الله)
چه کار کنیم
سبز اند و الاغ


بدرود

دمادم جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 00:25 http://www.damadamm.wordpress.com

عجب مقایسه‌ی هولناکی.

قاسم‌فام جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:28 http://aknun.blogsky.com/

با سلام و آرزوی قبولی طاعات

در مورد نظراتی که از شخصی به نام آقای نورالهی در وبلاگم گذاشته‌اید و الان هم البته نظراتش را در بالا می‌بینم، سکوت را بیشتر می‌پسندم؛ چون نظرات کسی را که بخشی از هموطنانش را الاغ می‌نامد- به نشان این که چقدر وجودش مملو از کینه نسبت به دیگری است- قابل اعتنا نمی‌یابم.

اما در باب حکومت و جایگاه مردم، روشن است که حکومتی که رضایت مردم را به همراه نداشته باشد نامشروع و غاصب است؛ جمهوری اسلامی ایران متکی بر آرای مردم است و تا وقتی مشروعیت دارد که این آرا را دارد. حکومت پیامبر و امام علی ع هم متکی به رای و خواست مردم بود و تا وقتی که مردم از آنان برای حکومت دعوت نکردند، آنان حکومتی نداشتند؛ این چیزی است که شواهد تاریخی به ما می‌گوید.

یک نکته هم عرض کنم: سخن از فصل‌الخطاب بودن شخص حاکم بازگشت به همان شعاری است که می‌گفت: «چه فرمان یزدان چه فرمان شاه»؛ من نمی دانم که چه اصراری است که کسانی قصد بازگرداندن بساط سلطنت را به کشور دارند و در هوای به تخت نشاندن سلطان، تاب و قرار از کف داده‌اند و چشم عقلشان را بر همه تجارت تاریخی بسته‌اند.
در جمهوری اسلامی ایران فصل‌الخطاب قانون است، قانونی که منبعث از خردجمعی ایرانیان است که در آن نقش دین هم بسیار پررنگ است و این قانون می‌باید در هر دوره‌‌ای با درک و خرد مردمانش روزآمد شود و همه مسئولین نظام سیاسی هم از صدر تا ذیل باید در چارچوب قانون منویات مردم را اجرا نمایند.

محمدرضا جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:01 http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
خوشحالم که می بینم شاگردان فردید کماکان راه مراد خود را به خوبی و با دقت ادامه می دهند. فقط نمی دانم شما آقای سیدمحمدی چه اصراری دارید با امثال اینها گفتگو کنید تا بیایند حرفی بزنند که باعث آزردگی خاطر برخی دوستان شوند ورنه قیمت سنگ نیفزاید و زر کم نشود...
سئوالی دارم از آن بالایی... ادب از ارکان مسلمانی ست یا نه؟ اگر نیست بنده حتی دقیقه ای هم مسلمان نبوده ام خوشحالم که الان هم نیستم.

همسفر جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 http://siiedmahdi.parsiblog.com/

با سلام و تقدیم احترام
وبلاگ جدیدتون مبارک
به نظر می رسه در طول این مدت بحث های مفیدی بین ما رد و بدل شده باشه. گفتم برای این که بحثا هدر نره اون ها رو طی چند قسمت با حفظ امانت داری توی وبلاگم منعکس کنم. البته خواستم قبل از انتشار باهاتون مشورت کنم تا اگه اجازه این کار رو نمی دید از این تصمیم صرف نظر کنم. من تلاش می کنم اهم مباحث رو مطرح کنم و جواب های خودم را منظم تر و کامل تر ارائه کنم. البته اگه با ذکر اسم ها مشکل دارید می تونم از اسم مستعار استفاده کنم، تصمیم با خود شما. فقط در اسرع وقت منو مطلع کنید.
دوست دارتون همسفر

جواد خراسانی جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:12 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام، حالا شما یک مقدار سعه صدر به خرج بده. بالاخره یک جورایی پسر عموئید!
این دوست شما در نوشته اش چیزی که دیده نمی شود تفکری است که گمان تجربه اش را دارد.

حمید رحیمی نژاد جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:31 http://hrahiminejad.blogfa.com/

در مورد نظرتان پاسخی کوتاه در وبلاگم دادم خوش حال می شم انتقاداتون رو بهم بگید

سیدمحمدی - رحیمی نژاد جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 23:03 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

کامنت سیدعباس سیدمحمدی در ذیل

http://hrahiminejad.blogfa.com/post-21.aspx






سلام علیکم.
طبق استدلالها و برهانهای شما، رهبر هم قانوناَ بر نهاد حقوقی ی قوه ی مجریه و نهاد حقوقی ی قوه ی مقننه و نهاد حقوقی ی قوه ی قضائیه نظارت دارد، و بر شخص حقیقی ی رئیس قوه ی مجریه نظارت ندارد و ...

این استدلالها را کنار بگذار.

مجلس خبرگان شخص رهبر را انتخاب می کند و بر شخص او نظارت دارد و شخص او را عزل می کند. کم و زیاد کردن وظایف و اختیارات شخص رهبر و نهاد رهبر، از عهده ی خبرگان خارج است و منوط به تغییر دادن قانون اساسی است. این که خبرگان نمی تواند وظایف و اختیارات نهاد رهبر یا شخص رهبر را کم یا زیاد کند، این دلیلش این است که وظایف و اختیارات رهبر احصا شده است در قانون، و خبرگان وظیفه اش انتخاب رهبر و نظارت بر او و عزل او است، نه کم و زیاد کردن وظایف ایشان.

به نظر بنده مجلس خبرگان قوه ی جدای از رهبر است و مافوق رهبر است و دلایل جناب عالی به نظرم فقط تکرار مدعا است.

مجمع تشخیص وظایف متعددی دارد و طبق درک من (که اصراری ندارم بر صحت درکم) مجمع مانند گروه مشاوران رهبر است که یک جا داور بین مجلس و شورای نگهبان است و یک جا حلال معضلات نظام است همراه با شخص مقام رهبری و یک جا مشورت دهنده به شخص مقام رهبری است در مورد سیاستهای کلی ی نظام و با توجه به این که تک تک اعضای آن منصوب رهبر است به نظرم معقول است اگر آن را جزئی از نهاد رهبری بدانیم.

و طبق درک من و تاکید دولتمردان و فقهایی مانند عبدالله نوری، عبارت "وظایف و اختیارات رهبر" در اصل 110 از باب احصا است و نه از باب تمثیل. شما به نظرت اگر وظایف و اختیارات رهبر بر طبق قانون اساسی، نه از باب احصا و بلکه از باب تمثیل (!) باشد، منع عقلی و حقوقی وجود دارد که حقوقدانان واقعی یا خیالی اجماع کنند که وظایف و اختیارات رئیس جمهور هم، و مجلس هم، و قوه ی قضائیه هم، که در قانون اساسی ذکر شده، نه از باب احصا بلکه از باب تمثیل (!) باشد؟

درباره ی ولایت فقیه هم بهتر می دانم گفت و گو نکنم.

فرزانه شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 00:39 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
دنباله این صحف در حال تالیفند ؟؟

نورالهی شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:20 http://denkenserfahrung.blogfa.com

برادر ارجمند سلام
دوست گرامی یک مطلب را روشن کنید:
آیا مردم ملاک حق وئ باطل اند
و یا
ملاک بر کرسی نشستن و تحقق حق و باطل اند
اگر مرادتان از ملاک این دومی است که بحثی نداریم. بله زمانی مردم ابوبکر را انتخاب می کنند و زمانی امیرالمؤمنین را و با این کار ناحقی را به جای حقی می نشانند و از تحقق حقی جلوگیری می کنند. این که مطلب واضحی است ولی از آن چه نتیجه ای می خواهید بگیرید؟
هرکس که حق را شناخت البته باید به تحقق آن نیز یاری برساند و جلوی تحقق ناحق را بگیرد.

تحقق را می توانید حقیقت شدگی نیز معنی کنید.

درکش جهالت است جهولی که مدرک است

در ضمن بنده متوجه نشدم شما اگر حرفهای آقای ملکی را قبول دارید (که من یکسره انها را باطل می دانم) و برایش استدلالی سراغ دارید خوب می رفتید به جناب کروبی دلایلتان را می دادید تا طفلک این طور کنف نشود.
بدرود

نورالهی شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:26 http://denkenserfahrung.blogfa.com

در ضمن تئوکراسی یعنی حکومت خدا و تا جایی که می دانم و اطلاعاتم اجازه ی اظهار نظر می دهد هیچگاه در چین و ژاپن مفهوم خدا وجود نداشته است که در آنجا تئوکراسی حاکم باشد
شاید منظورش دیسپوتیسم بوده است. اما این چه ربطی به آن دارد؟

دوستان از ادب هم حرف زده اند که موجب انیساط خاطر این بنده ی حقیر شد. سپاسگزار ام.

اما بار دیگر از شما برادر گرامی درخواست می کنم همان مطالب بنده را سطر به سطر بررسی مجدد کنید و مطلبی در وبلاگتان بنویسید شاید بنده هم به حقی رسیدم.

بدرود

نورالهی شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:29 http://denkenserfahrung.blogfa.com

نکته ای هم اکنون به ذهنم رسید که استاد ضیاء شهابی هم در نشستی با شیرینی بدان اشاره کردند
در مورد فصل الخطاب بودن خدا یا پیغمبر و یا مردم:
إن شاء الله زمانی که حضرت حجت المهدی تشریف بیاورند معلوم می شود در حقیقت چه کسی فصل الخطاب بوده است. آیا خدا بوده است؟ آیا پیغمبر خدا بوده است؟ آیا امام بوده است؟

در ضمن در جهنم هم معلوم می شود فصل الخطاب بودن چه دردسرهایی ممکن است درست کند!!!!!!!!!!

همه با هم بیندیشیم.
بدرود

امیر ثابت قدم شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:41 http://www.sabetq.blogfa.com


باسلام. کلمه کتاب هم مقدس است و به قران مجید هم کتاب می گویند .

واما بخوانید ؛ اسکان دراتاق دختری که فناشد. و به دوستان بگویید که بخوانند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد