الطلاق بید ال...؟ الرجل؟ المرأة؟ الزوجین؟

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            حضرت آیت الله آقای اسدالله بیات مد ظله العالی.

            با سلام و تبریک عید سعید فطر. خیلی ممنون می شوم اگر حضرت عالی سؤال این جانب سیدعباس سیدمحمدی را جواب بدهید. شنبه بیستم شهریور 1389.

            طبق آیات قرآن، که نقل می کنم، ظاهراً طلاق امری است که اراده کننده اش و انجام دهنده اش و فاعلش مرد است. قرآن به زن نمی گوید «اگر شوهرتان را طلاق دادید ...». فقط به مردان می گوید. و هرچند بر حسب آنچه در کتابهای فقهی ی فقهای بزرگوار است، در امر ازدواج، زن و مرد به یکسان حق اراده کردن و فاعل بودند دارند و حتا معروف است که ابتدا زن جملات را می گوید و زن خواست خود را مبنی بر این که «خود را به ازدواج مرد درمی آورد» مطرح می کند، اما طبق قرآن ظاهراً طبق آیاتی که نقل می کنم خطاب قرآن در این که با چه کسانی ازدواج بکنید و با چه کسانی ازدواج نکنید، با مردان است.

            چرا عقد ازدواج، شروعش به اراده ی دو نفر است، و پایانش به اراده ی یک نفر (مرد)؟ ظاهراً یکی از راه حل هایی که مفسران بزرگوار و فقیهان بزرگوار در سؤالات مربوط به بعضی آیات قرآن از آن استفاده می کنند، این است که بر حسب ظاهر ضمیر در فلان آیات جمع مذکر است ولی در واقع مرادش هر دوی جمع مذکر و جمع مؤنث است. آیا احیاناً فقیهان بزرگوار ممکن است بفرمایند در آیات طلاق هم، مخاطب در واقع هم مرد است و هم زن؟ اگر چنین بفرمایند، آیا با ظاهر اکثر آیات سازگار نیست؟

            حضرت آیت الله. خداوند در ثقل اکبر و قرآن کریم می فرماید و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة / و از جمله آیات او این است که برای شما از نوع خودتان همسرانی آفرید که با آنان آرام گیرید و در میان شما دوستی و مهربانی افکند (روم، 21). آیا «آرام گرفتن» واقعاً برای هر دوی مرد و زن است یا فقط برای مرد است؟ اگر برای هر دوی مرد و زن است، آیا «آرام گرفتن»، اگر  طلاق امری باشد که اراده کننده اش و انجام دهنده اش و فاعلش مرد باشد، واقعاً حاصل می شود؟ آیا احیاناً ممکن است مضمون همین آیه ی شریفه، و ارتباط دادن مضمون این آیه ی شریفه به موضوع طلاق، فقیهان بزرگوار را به اندیشه و فتوا و حکمی جدید رهنمون سازد که «طلاق به دست مرد و زن است به طور برابر»؟

            حضرت آیت الله. چرا عقد ازدواج، شروعش به اراده ی دو نفر است، و پایانش به اراده ی یک نفر (مرد)؟

            آیات طلاق (ترجمه ی فارسی از استاد بهاء الدین خرمشاهی):

ــ و اذا طلّقتم النساء / و چون زنان را طلاق گفتید (بقره، 231)

ــ و اذا طلّقتم النساء / و چون زنان را طلاق گفتید (بقره، 232)

ــ لا جناح علیکم ان طلّقتم النساء ما لم تمسّوهنّ او تفرضوا لهنّ فریضة/ بر شما گناهی نیست که زنانی را که با آنها نزدیکی نکرده و مهر نیز تعیین نکرده اید طلاق دهید (بقره، 236)

ــ یا ایها النبی اذا طلّقتم النساء / ای پیامبر چون خواهید زنان را طلاق گویید (طلاق، 65)

ــ و ان طلّقتموهنّ من قبل ان تمسّوهنّ / و اگر پیش از نزدیکی با آنان خواستید طلاقشان بدهید (بقره، 237)

ــ ثمّ طلّقتموهنّ من قبل ان تمسّوهنّ / سپس پیش از آن که با آنان هماغوشی کنید طلاقشان دادید   (احزاب، 49)

ــ عسی ربّه ان طلقکنّ / چه بسا اگر شما را طلاق دهد (تحریم، 5)

ــ فان طلّقها فلا تحلّ له / آنگاه چون زن را طلاق گفت دیگر بر او حلال نیست (بقره، 230)

ــ فان طلّقها فلا جناح علیهما ان یتراجعا ان ظنّا ان یقیما حدود الله / سپس اگر آن مرد او را طلاق داد بر انان گناهی نیست که اگر می دانند احکام الاهی را مراعات خواهند کرد دوباره به همسری ی یکدیگر درآیند (بقره، 230)

ــ و ان عزموالطّلاق / و اگر آهنگ طلاق کردند (بقره، 227)

ــ و المطلّقات / و زنان طلاق داده شده (بقره، 228)

ــ و للمطلّقات / و برای زنان طلاق داده (بقره، 241)

            آیات ازدواج (ترجمه ی فارسی از استاد بهاء الدین خرمشاهی):

ــ و لا تنکحوا ما نکح آباؤکم من النساء / و با زنانی که پدرانتان ازدواج کرده اند ازدواج نکنید (نساء، 22)

ــ اذا نحکتم المؤمنات / چون با زنان مؤمن ازدواج کردید (احزاب، 49)

ــ و لا تنکحوالمشرکات / و زنان مشرک را به همسری ی خود در نیاورید (بقره، 221)

ــ تنکحوهنّ / ازدواج با آنان (نساء، 127)

ــ و لا جناح علیکم ان تنکحوهنّ اذا آتیتموهنّ اجورهنّ / و بر شما گناهی نیست پس از آن که مهرهایشان را پرداختید با آنان ازدواج کنید (ممتحنه، 10)

ــ و ان خفتم الّا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع / و اگر بیمناکید که در حق دختران یتیم به عدل و انصاف رفتار نکنید در این صورت از زنانی که می پسندید [یک یا] دو و [یا] سه و [یا] چهار تن را به همسری درآورید (نساء، 3)

ــ قال انی ارید ان انکحک احدی ابنتی / [شعیب به موسی] گفت من می خواهم یکی از دو دخترم را همسری تو درآورم  (قصص، 27)

ــ و انکحوا الایامی منکم / و بی همسران خویش را همسری ی [دیگران] بدهید (نور، 32)

ــ ان اراد النبی ان یستنکحها / به شرط آن که پیامبر بخواهد او را همسری ی خود درآورد (احزاب، 50)

ــ و لا تعزموا عقدة النکاح حتی یبلغ الکتاب اجله/ و آهنگ عقد ازدواج نکنید تا عده به سرآمدش برسد (بقره، 235)

نظرات 15 + ارسال نظر
سرزمین بادها شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:53 http://emperor-of-winds.mihanblog.com/extrapage/shop

سلام دوست عزیز
مرجع اصلی سرزمین بادها به روز شد
http://emperor-of-winds.mihanblog.com/extrapage/shop

خاطرات یک اتش نشان شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:58 http://www.firemanney.blogsky.com

سلام
ممنونم زیبا بودند
----------
راستی با موضوع یک سوال بروزم
خوشحال میشم دیدگاهتون رو در مورد آتش نشانان واسم بیان کنین
آبتین

مجید شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 23:55 http://divoon.blogfa.com

سید جان
البته بر خودمان واضح و مبرهن است که سوادمان به این حرفها قد نمیدهد.
منتظر میمانیم تا خود آیات عظام فیزیک توضیح بدهند منظورشان چیست!
من نه در کوانتم سوادم از حل معادله شرودینگر و دیراک برای یه سری پتانسیل خاص مثل پتانسیل مرکزی فراتر میرهَ‌نه چیزی از گراویتیشن میدونم.
اینه که وقتی یه بابایی مثل هاوکینگ میگه صرفا خود جاذبه میتونه یه سیستم خود سازگار َ‌خود سازای خود محور!! مثلا به وجود بیاره.
لابد برای آنرژی و اثرات ترمودینامیکی اون حداقل یه فکری کرده.
بالاخره ممکنه هنوز به فرمت ریاضی اونرو اثباات نکرده باشه, اما باید توجیهش کرده باشه.

ایرانی یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:51 http://www.byan.blogfa.com

باسلام
نکته خوبی مطرح کردید.
نکاح عقداست وطلاق ایقاع ودرایفاع یک اراده لازم است نه اراده طرفین ومتعاملین مانندبیع و...

سیدمحمدی - دکتر ایرانی یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 15:35 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
بنده گمان می کنم حفظ شخصیت و کرامت زن، و «آرام گرفتن»/«لتسکنوا» مرد و زنی که با هم ازدواج کرده اند، با این که طلاق ایقاع باشد و انجام شدنش صرفاً به اراده ی مرد (فقط یکی از دو طرف) یا نماینده ی مرد (!) باشد، سازگار نیست.


http://webcache.googleusercontent.com/search?q=cache:slpbLhP3oFcJ:hooghooghestan.persianblog.ir/post/8+%22%D8%B7%D9%84%D8%A7%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D9%82%D8%A7%D8%B9%22&cd=5&hl=fa&ct=clnk


نویسنده : سیمین اسدزاده و منوچهرداور : ۸:۳٥ ‎ب.ظ ; ۱۳۸٧/٦/٩


بررسی ماهیت حقوقی طلاق



"طلاق عقدیا ایقاع؟"


مقدمه:

حفظ رابطه ی زناشویی وزندگی مشترک در جامعه آرمانی است که نیازمند حصول مقدمات بسیاری است که به طورقطع درهرازدواجی این مقدمات حاصل نشده ویا درصورت حصول محفوظ نمی ماند.درنتیجه این رابطه ی مسدودبه قطع زندگی مشترک منجرمیشود.دراین مقاله سعی شده ماهیت حقوقی طلاق نقد وبررسی شود.



طرح مسئله:

طلاق طبق فقه امامیه چهاررکن دارد:1-مطلق(طلاق دهنده) 2-مطلقه(طلاق داده شده) 3-صیغه ی طلاق 4-اشهاد(شهادت دو شاهد عادل).هرکدام ازاین ارکان باید شرایطی داشته باشند که در این مقاله فرصت بحث نیست.همانطورکه می دانیم ازدواج هم مانند سایرقراردادها عقدیست که بین دونفر با توافق قبلی بسته میشود وشباهت ها وتفاوتهایی با سایرقراردادها دارد .سوال اینست که چرا عقدازدواج با طلاق که ایقاع است منحل میشود؟چرا طلاق ایقاع است؟واساسا انحلال عقدی توسط ایقاع مختص ازدواج است یا درسایر قراردادها هم این مجوزوجود دارد؟برای رسیدن به جوابها باید عناوینی تعریف و بررسی شوند.



طلاق چیست؟

واژه ی طلاق ازنظرلغوی به معنای بازنمودن گره ورهاکردن وآزادکردن وواگذاشتن بوده وازلحاظ شرعی یعنی بی اثرکردن صیغه نکاح دائم با صیغه ی مخصوص.ذکر"نکاح دائم"درتعریف ازاین لحاظ می باشد که طبق ماده ی1139 قانون مدنی طلاق مخصوص عقددائم بوده وطریق جداشدن زن درازدواج موقت انقضا مدت صیغه ویا بذل آن ازجانب شوهر می باشد.



مطلق کیست؟

منظور ازمطلق کسی است که طلاق می دهد که در حقوق فعلی ما این حق ازآن مرد است واطلاق ماده ی 1133 قانون مدنی دراین مورد به قدری قاطع است که تشریفات دیگری چون گرفتن گواهی عدم امکان سازش ازدادگاه توسط شوهردرحد تشریفات مانده وازحیطه ی ورود به ارکان چهارگانه طلاق خارج است که در نتیجه ان بطلان طلاقی که بدون گواهی اجرا شود موردتردید است.



تفکیک وتعریف عقد و ایقاع:

عقددر واقع درمعنای اعم عبارت است ازماهیت حقوقی که با همکاری متقابل اراده دو یاچند شخص در عالم اعتباربه وجود می آید.وبرای صحت این عقدوجود شرایطی از جمله ماده ی 190 قانون مدنی که مهمترین آنها قصدانشا است لازم می آید.قصدانشا یعنی اینکه فردباسنجش سود وزیان کاری که می خواهد انجام دهد بارضایت درونی دست به اقدام بزند.ایقاع عبارت است ازماهیت حقوقی یک طرفه که به اراده انشایی یک طرف در عالم اعتبار تحقق پیدا میکند.

باتوجه به این تعاریف درمی یابیم که عقدازدواج مثل سایر قراردادها عقدیست که دوطرف بارضایت وقصدخود آن را ایجادمیکنند ومفهوم عوض ومعوض دراین عقد درمقابل مهریه وتمکین قراردارد یعنی زن تمکین کند تامستحق مهریه باشد.اماازآنجاکه این عقدیکی از عقودیست که جنبه غیرمالی وعاطفی آن غلبه دارد باسایرقرادادها تفاوت هایی دارد.که باعث می شود این عقدرا شبه معاوضی بدانیم نه مطلق معاوضی.

اماطلاق درواقع ایقاعی است که درحقوق ما فعلا اقدامی ازجانب شوهر نسبت به زن است.

این جوازازکجا حاصل شده است؟چگونه عقدی توسط ایقاع منحل می شود؟این مورد هم صرفامربوط به ازدواج نبوده ودرسایر موارد نمونه هایی هستند که توافق ورابطه ی دوطرفه توسط یک طرف رابطه منحل میشود مانند ابرا(ماده ی289 ق.م)که در آن طلبکارشخصا دین خودرا که بر عهده ی مدیون است از ذمه ی او ساقط میکند ودرواقع رابطه ی بین داین ومدیون با عمل داین پایان می پذیرد.یادر مورد صاحب خیارکه در معامله برای یک طرف حقی برای فسخ ایجاد میشود که میتواند معامله را فسخ کند.درمورد این قراردادها که مالی هستند سود ومنفعت مالی این جوازرا توجیه می کند.اینکه داینی مدیونی را ابرا کنددر واقع به سودمدیون است.یا خریداری که عیبی را درمبیع می یابد باحق فسخی که دارد جلوی ضرروارده به خودرا می گیرد.اما طلاق چطور؟آیا واقعا طلاق جلوی ضرری رامی گیرد ویاسودی را حاصل طرفین می کند؟در نظر اول شاید پاسخ این سوال مثبت باشد اما اگربا دیدی وسیع تر به این مسئله بنگریم قطعا پاسخ منفی می دهیم.چگونه در جامعه ای"برچسب زن"طلاق می تواند برسایرجنبه های زندگی فردتاثیری نداشته باشد؟مگر نه این است که اکثریت مجرمان زندگی خانوادگی مطلوبی نداشتند؟



اگرنقش مرد را درازدواج انتخاب گر میدانیم شاید فرهنگ جامعه وشخصیت وغرورزنانه توجیه کنده این مسئله باشد اما به چه دلیلی در طلاق هم نقش انتخاب گر باید از آن "مرد"باشد؟با ایقاعی از جانب مرد عقدی دوطرفه منحل می شود ودراین مورد نه تنها سود قابل توجیه ایی وجود نداردبلکه احترام به قصد طرفین در عقدازدواج لزوم محق بودن مساوی طرفین در طلاق راهم ایجاب میکند.البته طبق ماده ی 1130 ق.م زن نیز در مواردی حق درخواست طلاق را باشرایطی دارد.وازجمله ی آن شرایط اثبات عسروحرج است و این یعنی اینکه زن ثابت کند ادامه ی زندگی با مرد درحالت متعارف ممکن نیست.در این مورد چون زن مدعی است بار اثبات هم برعهده ی اوست.امادر درخواست طلاق از جانب مرد اثبات شرایط خاص قانونا منتفی است و گواهی عدم امکان سازش کفایت میکند.



نتیجه گیری:

تحمیل بار اثبات عسروحرج برزن باوجود دشواریهای اثبات واعطای حق طلاق بر مرد باتوجه به محق بودن مساوی طرفین هیچ کدام عـــــــــــــــــــــــــــــادلانه بــــــــــــــــــــــه نـــــــــــــــــــــظر نمــــــــــــــــــــــی رسند.درواقع اهمیت بنیان خانواده در جامعه به قدری اشکار است که هرگونه حقی برعلیه بقای آن نیازمند دلیلی قوی است که باید بر طرفین به طور تساوی تحمیل شود.درنتیــــــــــــــجه ی ان ایــــــــــــــــــقاع بــــــــــــــــــــودن طـــــــــــــــــلاق هم منتفـــــــــــــــــــــــــــــی و به مانند اقاله معامله به عقدی برای انحلال عقد نکاح تبدیل می شود. وحقوق طرفین باتوجه به اهمیت ازدواج وطلاق در جامعه نسبت به سایر قراردادها حفظ میشود.



پیشنهاد:

جامعه مدینه ی فاضله ای نیست که انتظار هیچ ناملایمتی از آن نرود.باوجود تلاشهای بسیار برای حفظ کانون خانواده طلاق اتفاق می افتد.باید راهکارهایی در جهت کاهش امار طلاق و کاهش تبعات بعد طلاق ارائه شوند.سختگیری قانون و مجریان قانون درموارد طلاق و همچنین وجود حق مساوی برای طرفین با شرط اثبات ادعا راهکاری مفید خواهد بود.مسئله ی نهایی توجه به طرفین بعداز طلاق می باشد.چراکه یک خانواده ی ازهم پاشیده نیازمند توجه بیشتری است.وجود مشکلاتی از قبیل مسائل حضانت اداره ی زندگی مشکلات اقتصادی و....... باعث میشود که عوارض ناگوار این پدیده شدت یابد.شاید وجود بنگاه های ازدواج برای افراد واجدشرایط با همکاری متخصصان حقوقی و روانشناسی و....علاوه بر مراکز حمایت کننده ی مالی تا حدودی نیاز این افراد شکست خورده وفرزندان تشنه محبت وجامعه را به کانون گرم خانواده تامین کند.چراکه همه ی افراد حتی در صورت شکست حق حیات در خانواده سالمی را دارا میباشند.





منابع:



1-کاتوزیان.ناصر.قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی.انتشارات میزان.

2-کاتوزیان.ناصر.حقوق خانواده.ج 1 ش198

3-شهیدی.مهدی.تشکیل قراردادها وتعهدات.انتشارات مجد.ش11

4-فیض.علیرضا.مهذب.علی.ترجمه کتاب لمعه.ج2.کتاب طلاق.


شهرام یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 17:11 http://rendabad.blogspot.com/

با سلام
اگر استدلال شما این است که آیات ازدواج و طلاق هر دو به مرد نسبت داده شده ولی چون در ازدواج طرفین نقش دارند پس در طلاق هم باید (یا می‌توانند) طرفین نقش داشته باشند؛ به نظرم استدلال مخدوش است. چون در قرآن آیاتی هم هست که نکاح را به زن نسبت می‌دهد مثل آیات ۲۲۰ ۲۳۰ و ۲۳۲ بقره.
ضمن آنکه بیم آن هست که علما بفرمایند به دلیل ضاهر این آیات ازدواج هم تنها برعهدهٔ مرد باید باشد!

فرزانه یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 17:26 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام آقای سید محمدی
در افکندن پرسش از مبادی نیکوی استفاده از عقلانیت است . ممنون بجهت طرح پرسش
حتی اگر امیدی به یافتن پاسخ نباشد

تصویری یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 17:30 http://tasviri.blogfa.com


باسلام و تبریک عید

دوست گرامی مانباید منتظر علما بنشینیم تا نظر دهند

ما باید به جوانان بگوییم با همین قانون فعلی هشیار بوده

درابتدای عقد باهم توافق کنند وحق ازدواج را به دادگاه

صالحه تفویض شود وخود آقایان پیشقدم شوند

چون این موضوع در هنگام عقد مورد مذاکره قرار

می گیرد حقوقدانان عالمان دین اقدام خواهند نمود

تصویری یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 17:32 http://tasviri.blogfa.com


باعرض معذرت حق طلاق را اشتباها حق ازدواج نوشتم

سیدمحمدی - شهرام یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 18:33 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
گمان و استدلال من تقریباً این است:

حفظ شخصیت و کرامت زن،
و «آرام گرفتن»/«لتسکنوا» (من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتــــــــــــــــــــــسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة / و از جمله آیات او این است که برای شما از نوع خودتان همسرانی آفرید که با آنان آرام گیرید و در میان شما دوستی و مهربانی افکند (روم، 21))
مرد و زنی که با هم ازدواج کرده اند،
با این که طلاق ایقاع باشد و انجام شدنش صرفاً به اراده ی مرد (فقط یکی از دو طرف) یا نماینده ی مرد (!) باشد، سازگار نیست.


توجه بفرمائید:

من و شما کارمند اداره ی باشیم، و کارمند شدنمان به خواست و اراده و توافق دو طرف باشد، و اما پایان قرارداد فقط طبق اراده و خواست کارفرما در هر لحظه باشد. آیا در چنین شرایطی من و شما «آرامش شغلی» داریم؟

محمدرضا یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 21:23 http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
مثالی که در کامنت بالا زدید مثال خوبی بود مثل سئوالتان

امین یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:00 http://jeninediroz.blogfa.com/

به نظر من باید خارج از کتاب هایی مثل قرآن به دنبال این مسائل رفت کتاب 1400 سال پیش به درد زمان ما نمی خورد

امین یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 22:31 http://jeninediroz.blogfa.com/

سید جان سوءتفاهم پیش آمد من اصلا در مورد خوب یا بد بودن حمله به افغانستان حرف نزدم حرف من فقط در مورد علت وقوع حادثه بود

شهرام دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:49 http://rendabad.blogspot.com/

آقای سیدمحمدی عزیز خیلی از نظرات شما استفاده کردم و با شما هم دربارهٔ دوطرفه بودن طلاق موافقم و هم دربارهٔ مسئله تقلید.
من تنها، دلیلی که آورده بودید قانع کننده ندانستم ولی با اصل ادعا مشکلی ندارم و البته فکر می‌کنم علما و مجتهدین با این سخنان قانع نمی‌شوند. زیرا نکتهٔ ‌اصلی اینجاست که نزد علما احکام (و حتی عقائد) نه با قرآن بلکه با احادیث تعیین می‌شوند. این هم حدیث: الطلاق بید من أخذ بالساق.

ضمنا وبلاگ شما خیلی سنگین است و کامنت گذاشتن در آن برای من خیلی دشوار، شاید بهتر بود به بلاگ اسپات نقل مکان می‌کردید.

مجید دوشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 16:18 http://divoon.blogfa.com

منهم به سید همین رو گفتم
تا کتابش نیاد و نخونیم که نمیشه فهمید

در ثانی سید جان
علم که یه چیز مطلق نیست. هست؟
باید ببینی تو ذهن هاوکینز چی میگذشته که بتونی این رو بگی.
آخر سر هم تو اومدی حرف من رو باز به خودم گفتی>

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد