شهریور هزار و سیصد و بیست

                بسم الله الرحمان الرحیم.

            ظاهراً قرائت و روایت و گزارش غالب، در ماجرا و موضوع شهریور هزار و سیصد و بیست، این است که ارتش رضا شاه که او خیلی به ارتشی که ایجاد کرده بود می نازید، ارتشی توخالی بود و طبل توخالی بود و به یک حمله ی نیروهای بیگانه، از هم پاشید.

            من حدود یک سال است این موضوع فکرم را مشغول کرده. به نظری رسیدم، بر خلاف نظری که ظاهراً نظر غالب است.

            ایران نه در دوران صفویه نه در دوران قاجار نه در دوران مشروطیت نه در دوران جمهوری ی اسلامی، کشوری بی ارتش نبوده. و ارتشش ضعیف نبوده. در حد خودش همیشه قوی بوده. ملتش هم، در دفاع کردن از خود در حمله ی بیگانگان، قوی بوده. در شهریور 1320، شاید عاقلانه ترین کار، اعلان بی طرفی در جنگ جهانی بود، که البته رضا شاه چنین کرد. و همچنین در صورت حمله ی اَبــَرارتش هایی مانند انگلیس و شوروی، عاقلانه ترین کار چه بود؟ توجه کنید:

            آیا عاقلانه ترین کار در برابر حمله ی انگلیس از جنوب و شوروی از شمال، این بود ارتش و نیروهای مردمی یک ماه یا سه ماه یا شش ماه یا یک سال بجنگند با انگلیس و شوروی و بعد از تحمل صد هزار یا دویست هزار یا پانصد هزار یک میلیون نفر کشته، اعلان آتش بس می کردند، و انگلیس و شوروی ایران را تصرف می کردند، و بعد از یک یا دو یا سه یا پنج یا ... سال، ایران را ترک می کردند و حکومت را در اختیار رضا شاه یا شاه یا حاکم بعدی می گذاشتند؟

            آیا عاقلانه ترین کار در برابر حمله ی انگلیس از جنوب و شوروی از شمال، این بود فرمانده ی کل قوا به ارتشیان دستور دهد سلاح ها را زمین بگذارند و انگلیس و شوروی ایران را تصرف کنند و بعد از چند ماه یا بعد از یکی دو سه سال بعد ایران را ترک کنند و تقریباً حتا یک نفر از ایرانیان هم کشته نشود؟

            توجه کنید حمله ی انگلیس و شوروی به ایران، در زمان جنگ جهانی، و با میزان توانائی ی ارتش ایران در برابر آن ارتشها، خیلی تفاوت می کند با حمله ی عراق به ایران در سال 1359. در سال 1359 ایران دارای یکی از ارتش های پرتسلیحات و پیشرفته نه تنها در منطقه بلکه در جهان بود. و جمعیت ایران و امکانات ایران و به خصوص روحیه ی انقلابی ی مردم ایران در آن زمان، برتر از عراق بود. پس به نظر من هیچ تردیدی نیست که ایران در 1359 در برابر حمله ی عراق، باید قاطعانه دفاع می کرد و وارد جنگ می شد، چنان که همین کار را هم کرد.

            شاید واکنش رضا شاه در برابر حمله ی انگیس و شوروی، مانند واکنش مرحوم امام خمینی در برابر دخالت مستقیم آمریکا در جنگ عراق و ایران در اواخر جنگ بود. امام خمینی البته می توانست دستور دهد ارتش و سپاه و تمام ایرانیان بروند به جنگ آمریکا، اما آن مرحوم متوجه شد صلاح نیست ایران و آمریکا مستقیم با هم وارد جنگ شوند. خب چه طور گمان نبریم رضا شاه هم صلاح ملت ایران را در این دید وارد جنگ با انگلیس و شوروی نشود؟ چرا سپاسگزار تصمیم او نباشیم که چند ده هزار یا چند صد هزار کشته و معلول برای این ملت به یادگار باقی نگذاشت؟

نظرات 8 + ارسال نظر
مجید یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:18 http://divoon.blogfa.com

این تبلیغات کلوبی من رو کلافه کرده، شما رو نمیدونم.

اتفاقا همین امروز یه خبر رو در جایی خوندم که ادعا میکرد، اشغال ایران توسط قوای متفقین، اعم از انگلستان و شوروی باعث یک نسل کشی پنهان در ایران شد.

این مسئله رو به اسم هولوکاست واقعی در ایران و نه در اروپا در اینترنت جستجو کنید.

بنا بر ادعای نویسنده، عمده دلیل قحطی شدید به دلیل خارج کردن مواد غذایی و خرید آن توسط قوای انگلستان به رقمی بالاتر از نرخ معمول و یا گرفتن به زور مانند چیزی که قوای شوروی انجام دادند بود.
این کتاب http://www.univpress.com/Catalog/SingleBook.shtml?command=Search&db=^DB/CATALOG.db&eqSKUdata=0761826335
و این خبر
http://tabasiran.parsiblog.com/1205912.htm

مجید یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:30 http://divoon.blogfa.com

این دو آدرس هم اطلاعات جالبی دارند

http://forum.p30parsi.com/showthread.php?t=1773

http://aftabir.com/lifestyle/view/123874/%D9%82%D8%AD%D8%B7%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF

و این آدرس هم جالب هست
http://www.hawzah.net/Hawzah/News/NewsView.aspx?LanguageID=1&NewsID=81387&NewsType=1

محمدرضا دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 00:28 http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
در این مورد بحث بسیار است. تاریخ های حاکمان فعلی چیز زیادی در این باره نگفته اند. در کتاب ایران مابین دو انقلاب که کتاب نسبتا معتبری هم هست اشاراتی کوتاه شده...

مشتی اسمال دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:07 http://www.mashtee-smal.blogfa.com

سلام
با توجه به تجربیات قبلی قصد سکوت داشتم اما به قدری این پست شما حس حزن و اندوه را در من زنده کرد که....!
اگر کسی وارد خانه ی شما شود اموال شما را به غارت ببرد و به فرزند و همسر شما حمله کند اما شما بدانید که کاری از پیش نخواهید برد ساکت یک گوشه مینشینید؟؟؟امان از خفت.متاسفم.یک میرزا کوچک خان جنگلی این همه مقاومت کرد انوقت...از ویتنام کمتر بودیم؟؟؟واقعا حالت انزجار به ادم دست میدهد وقتی کسی برای جلب توجه و متفاوت بودن اقدام به توجیه خیانتی اینچنینی میکند.

سیدمحمدی - مشتی دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.

به نظرت کدام حالت کم حزن تز و کم انزجارتر است؟:



۱) آیا عاقلانه ترین کار در برابر حمله ی انگلیس از جنوب و شوروی از شمال، این بود ارتش و نیروهای مردمی یک ماه یا سه ماه یا شش ماه یا یک سال بجنگند با انگلیس و شوروی و بعد از تحمل صد هزار یا دویست هزار یا پانصد هزار یک میلیون نفر کشته، اعلان آتش بس می کردند، و انگلیس و شوروی ایران را تصرف می کردند، و بعد از یک یا دو یا سه یا پنج یا ... سال، ایران را ترک می کردند و حکومت را در اختیار رضا شاه یا شاه یا حاکم بعدی می گذاشتند؟


۲) آیا عاقلانه ترین کار در برابر حمله ی انگلیس از جنوب و شوروی از شمال، این بود فرمانده ی کل قوا به ارتشیان دستور دهد سلاح ها را زمین بگذارند و انگلیس و شوروی ایران را تصرف کنند و بعد از چند ماه یا بعد از یکی دو سه سال بعد ایران را ترک کنند و تقریباً حتا یک نفر از ایرانیان هم کشته نشود؟


و توجه کنید:
هرچند حضرت آقای خمینی رحمت الله علیه در «بیست و شش صفحه پیام» که در آن قطعنامه ی 598 را پذیرفت، نفرمود که چون آمریکا هواپیمای مسافربری ی ما را زد و این پیغام است برای این که آمریکا می خواهد مستقیم وارد جنگ شود و لذا این جانب پیشگیری می کنم و جنگ را کلاً ختم می کنم، اما ظاهراً آگاهان می دانند دلیل اقدام ایشان همین بود. وگرنه ایران در برابر عراق، کم نداشت از ارتش و نیروهای مردمی.

خب نه که طابق النعل بالنعل، ولی شما شباهت کافی بین اقدام رضا شاه در شهریور 1320 و اقدام آقای خمینی در سال 1367 نمی بینی؟ اتفاقاً اگر ایران اعلان جنگ می داد به انگلیس و شوروی، آیا غیر از این بود که بعد از چند هفته یا چند ماه هم اکثر ارتشایران نابود می شود هم در طول مسیر به نفوس ایرانیان تجاوز می شد؟ خب اعلان جنگ ندادن، و تحمل کمترین تلفات را کردن، واقعاً باید حزن و اندوه و انزجار ایجاد کند؟



فتحعلی شاه که با تهییج علما، رفت و دومین جنگ ایران و روس را راه انداخت، و آخرالامر نتیجه اش باز هم از دست دادن قسمتی از خاک ایران بود، اقدامش ایجاد حزن و اندوه و انزجار نمی کند در شما؟

سیدمحمدی - محمدرضا دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:38

سلام علیکم.
من حد اقل سه کتاب دیدم. کتاب خاطرات عبدالرحیم جعفری (که سرباز بوده در شهریور 1320) و کتاب مرتضی زربخت و کتاب تیمسار یکرنگیان. در کتابشان شرحهایی از شهرویر بیست هست. متفرقه در نقاط مختلف ایران مقابله هایی شده بوده با ارتش انگلیس و روس. ولی ظاهراً امر از مقام شاه و فرمانده ی کل قوا، مقابله نکردن ارتش ایران با انگلیس و شوروی بوده.

توجه کنید که انگلیس و شوروی به خصوص در دوران فوق بحرانی ی جنگ جهانی ی دوم، تقریباً محال بود بی طرفی ی ایران را احترام بگذارند. پس من گمان می کنم ایران دو راه داشته:


جنگ تمام عیار با انگلیس «و» شوروی و تحمل تلفات بسیار زیاد

اجازه دادن به ورود نیروهای انگلیس و شوروی و تحمل کمترین تلفات و خروج انگلیس و شوروی از ایران بعد از مدتی

مشتی اسمال دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:49 http://www.mashtee-smal.blogfa.com

سلام
جناب سید عباس سید محمدی
بنده بحثی با شما داشتم پیرامون نتیجه گرایی یادتان هست؟؟؟؟
مشکل دوستان شما این است که قدرت خدا را باور ندارید.حزب الله لبنان یک گروهک شبه نظامی در لبنان است که کل نیروی نظامیش به 100 هزار نفر نمیرسد انوقت در مقابل پنجمین ارتش دنیا 33 روز مقاوت میکند بدون انکه حتی یک وجب از خاک را از دست بدهد.ارتشی که در یک هفته شش کشور عربی را به زانو در اورده بود.انوقت رضا شاه.....!وعده ی خدا در این موارد پیروزی است به شرط انکه انسان از خودش حریت و ازادگی نشان دهد و از سختی راه نترسد.دفاع از وطن و ناموس وظیفه انسان است.پس در مورد جریان عاشورا چه میگویید با دو دوتا چهارتای شما امام حسین نباید جنگ را شروع میکرد و تسلیم میشد با بیعت کار به خون ریزی هم نمیکشید.تکرار میکنم ما مامور به وظیفه ایم نه نتیجه.حضرت اما در برابر بزدلی برخی از دوستان که متاسفانه گویا نسلشان ادامه پیدا کرده است مجبور به پذیرش قطعنامه شد ضمن انکه شرایط ایران با گذشته فرق کرده بود و پذیرش قطعنامه گرچه تحقق حداکثری خواسته های امام از جنگ نبود اما حداقل پیروزی را کسب کرده بودیم.متجاوز شناخته شده بود مرزها مشخص شده بود و عراق ملزم به پرداخت غرامت شده بود و حقانیت ما به همه ی دنیا اثبات شده بود.ضمن انکه تجهیزات ما صفر بود.در حالی که رضا شاه در زمان خود ارتشش را جزو قوی ترین ارتش های اسیا به حساب می اورد و نسبت به زمان خود از امکانات و تجهیزات خوبی برخوردار بود حال انکه در زمان جنگ ما به اندازه 60 هفتاد سال دیگر از دنیا عقب افتاده بودیم و نسبت به عراق تا دندان مسلح چیزی نداشتیم.یادتان نرود شرایط اولیه جنگ ما با اشغال دوران رضا شاه فرق چندانی نداشت عراق علاوه بر تسخی گستره وسیعی از جغرافیای کشور شهرهای مانند تهارن را نیز با مشوک و عملیات هوایی میزد.هر چه که بود روحیه ی رضا شاه بزدلانه بود حتی اگر ما شکست هم میخوردیم از خفتی که کشیدیم بدتر نبود.در مقابل ظلم به هر قیمتی باید ایستاد.

سیدمحمدی - مشتی سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 17:54 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
شلوغ نکن جوون.
دوستان من دیگه کی ین؟!



سه سال بعد از این که آقای خمینی قطعنامه را پذیرفت، سازمان ملل اعلام کرد عراق متجاوز و آغازگر جنگ است. و هیچ گاه هم هیچ غرامتی به ما ندادند. پس قبول قعطنامه ی 598 از جانب امام خمینی به دلیل اعلام شده بودن آغازگر جنگ یا به دلیل دریافت خسارت جنگی نبوده. الکی دل خودت را خوش نکن.

تجهیزات ما صفر نبود. عراق مستقیم تجهیزات می خرید. ایران غیر مستقیم تجهیزات جنگی می خرید. خدا بده برکت، نفت را. آقای خمینی پیغام آمریکا را دریافت، که اگر جنگ تمام نشود، آمریکا وارد جنگ می شود، و آقای خمینی با تدبیر، جنگ را تمام کرد. نه که بترسد. نه. نمی ترسید. بلکه عقل و تدبیر به خرج داد. ایشان فرمانده ی کل قوا بود و قانوناً حق اعلان جنگ و صلح داشت. ایشان اعلان صلح کرد.

امام حسین کوشید و کوشید و کوشید جنگ نشود. و جنگ کردنش در نهایت هم، چه بسا ایشان وظیفه ی امامت داشته. وگرنه امام حسن با سپاهی بیشتر از سپاه امام حسین، آخرالامر جنگ را کنار گذاشت و عهدنامه با معاویه نوشت (که اگر معاویه به عهدنامه عمل می کرد، مفاد عهدنامه به نفع امام حسن بود).

اگر آقای خمینی گفته ما مأمور به وظیفه ایم و نه نتیجه، پس چرا خودش، طبق برهانهای بی ارزش شما، مستقیم با آمریکا نجنگید؟
منظور آقای خمینی، اقدامات جاهلانه نیست که. منظور آقای خمینی از جمله ی ما مأمور به وظیفه هستیم و نه نتیجه، این است اگر ما تشخیص دادیم وظیفه داریم و اگر حد اقل امکانات انجام دادن وظیفه ی را هم داریم، باید وظیفه را انجام دهیم. و این خودش پیچیدگیهایی دارد، که به نظر می رسد شما هنوز به درجه ای از کمال فکری نرسیدی که این نکات را دریابی.


رضا شاه کله اش مثل جناب عالی بوی قرمه سبزی نمی داد که با انگلیس و شوروی همزمان بجنگد.

شلوغ نکن. تو که حتا جرئت نداری اسمت را بگوئی، و با اسم مشتی اسمال زندگی می کنی در اینترنت، این رجزها بهت نمی آید. توی مشتی اسمال، ظاهراً غیر مستقیم، به میرحسین موسوی می گوئی «بزدل». چه دنیایی است! مشتی اسمال به میرحسین می گوید بزدل!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد