قُدسی کردن امور عُرفی

                 بسم الله الرحمان الرحیم.

            دایرة المعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، جلد اول، ا ــ س، چاپ اول، 1345، چاپ پنجم، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1387، صفحه ی 1230، ستون دوم و سوم:

            «[ساسانی] IX [دین] ــ تا زمان ساسانیان، ایران دارای یک مذهب رسمی نبود، و اقوام تابعه در معتقدات مذهبی خود آزاد بودند. ساسانیان دین زردشتی را مذهب رسمی ایران قرار دادند ......... ریاست عالیه ی همه ی امور روحانی با موبدان موبد بود، که سیاست روحانی را در دست داشت. رؤسای روحانیون همیشه از میان مغان انتخاب میشدند و ــ در مقابل ساسانیان، که نسب خود را به سلاطین هخامنشی میرساندند ــ برای خود شجره ی پرافتخاری ترتیب داده بودند، و مدعی انتساب به منوچهر پیشدادی بودند. روحانیون با دخالت در امور عرفی این امور را جنبه ی مقدس و رنگ دینی میدادند؛ در همه ی امور زندگی افراد حق مداخله داشتند، و مردم عموماً آنها را مقدس شمرده احترام میکردند، و ظاهراً هیچ چیزی را درست و قانونی نمیدانستند مگر آنکه بتصدیق مغی رسیده باشد. اما اسباب قدرت روحانیون منحصر به این مراتب و به اینکه از طرف دولت حق قضاوت داشتند نبود، بلکه سبب عمده ی اقتدار آنان داشتن املاک و ضیاع و عقار و ثروت هنگفت بود، که از راه جرائم دینی و صدقات و غیره عایدشان میشد؛ افراد این طبقه، اگر هم ثروت موروثی نداشتند، بسهولت میتوانستند از عایدات مشاغل گوناگون خود توانگر شوند. در عمل این طبقه استقلال تام داشت و میتوان گفت که دولتی در دولت تشکیل داده بودند.» 

                                   The Sassanid Empire at its greatest extent, under king Khosrau II

نظرات 24 + ارسال نظر
زمانیان سه‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:53

سلام
فرموده بودید در باره ی گفت و گوی تان با امیر مهدی- در مورد جنگ ایران و عراق نظرم را بنویسم. اطاعت امر شد اما گویا موضوع اکنون تغییر کرده است و داستان جنگ هم فعلا به صلح کشیده شده است.
بنابر این نوشتن در باره ی جنگ - گذشته است. به ویزه که من هم کارشناس جنگ نیستم

فرزانه چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:25 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
قبل تر نوشته بودم که هر چه تعداد مقدسات بیشتر شود بندهایی که انسان بر عقل و درایت خودش می زند هم بیشتر خواهد شد.
دین هم با ورود به قدرت وجوه خطرناکی از خودش نشان داده

مهدی نادری نژاد چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:55

با سلام
این مکتوب شما نشاندهنده خیلی موضوعات است.
۱-کهن بودن نقش دین ومذهب
۲-همراهی دین ومذهب
۳-سوء استفاده از اعتقادات پاک مردم بوسیله صاحبان زروزور
البته جامعه شناسی ادیان میتواند پاسخگوی بسیاری از موضوعات امروز باشد.

سیدمحمدی - فرزانه چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 13:29 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
منظور شما این است مطلقاْ نباید چیزی مقدس باشد برای انسانها یا منظور شما این است تعداد مقدسات تا فلان مقدار اشکال ندارد ولی از آن که بیشتر شود می شود بند بر عقل و درایت انسان؟
و:
اگر خود عقل برسد به این که یک چیز مقدس هست که «خدا» است، و اگر از راههای معقول برسد به این که آن چیز مقدس یعنی «خدا»، بعضی امور را برای انسان مجاز می داند و بعضی امور را مجاز نمی داند برای انسان، به نظر شما در چنین حالتی، قدسیت مفهومی غیر عقلانی است؟
و:
به نظر شما ورود دین به قدرت بد است، یا ورود دین به قدرت و ورود قدرت به دین؟ ظاهراً در آلمان زنان حق ندارند در مدارس دولتی روسری سر کنند. خب غیر از این است که قوه ی مقننه یا قوه ی مجریه یا هر نهاد قدرت سیاسی، وارد امور دین شده؟ به نظر شما آن نهاد یا منبع یا علم یا معرفت که می تواند بین «قدرت سیاسی» و «دین» داوری کند و مرز و حد ورود هر کدام از این دو به آن دیگری را تعیین کند، و هم دین راضی باشد از داوری ی او و هم قدرت سیاسی راضی باشد از داوری ی او، چیست؟

با احترام.

مهدی نادری نژاد چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:23 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
سرکار پارسایی
نمی دانم شما با کدام تفسیر و قرائت مشکل دارید؟
ولی شخصیتی همچون یورگن هابر ماس از نظریه پردازان مکتب فرانکفورت به احیای و دخالت دین در حکومت اعتراف دارد.
این پیامی است که سرکار پارسایی برای این پستم قرار داده بودند:
سلام
به نظر می رسد از کتابهایی باشد که برای آشنایی با دیدگاههای نویسنده خوب است
قیمت کتاب هم باور نکردنی است
معرفی خوبی بود
کتابیست که با دغدغه های فعلی ذهنم نزدیکی دارد مباحثش
به این پست نگاه کنید:http://www.mehre8000.blogfa.com/post-281.aspx

فرزانه چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:52

سلام
نه نگفته ام هیچ چیز نباید مقدس باشد برای انسانها
دقیقاً گفته ام وقتی تعداد مقدسات بیشتر شود آن هم بر مبناهای نامشخص و سلیقه ای در واقع عقل و درایت کنار زده می شود به این بهانه که کارایی در حیطه قدسی ندارند.

از نظر من ورور دین در ساختار قدرت اشکال دارد
آن نهاد و یا منبع معرفتی که مرز تعیین کند از نظر شما چیست ؟

فرزانه چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:57 http://www.elhrad.blogsky.com

به آقای نادری نژاد:
سلام
اینجا صحبت از قرائت بخصوصی نشده است من با قدسی کردن امور عرفی موافق نیستم چون بی جهت دایره سو استفاده را وسیع و دایره تعقل و تدبیر را تنگ می کند

متوجه نشدم کامنتی که بر آن معرفی کتاب نوشته ام چه ارتباطی به این موضوع دارد ؟
من گفته ام کتاب هابر ماس درباره موضوع مورد علاقه ام بحث کرده یعنی حیطه ایمان و عقل که در معرفی تان گفته اید و البته هرگز نگفته ام که نظریات هابر ماس را قبول دارم یا خیر گفته ام برای آشنایی با نظریات نویسنده اش خوبست .
هر چند آن کتاب را فعلاً نخوانده ام

سیدمحمدی - فرزانه چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 16:16 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
ظاهراً در ایران قبل از انقلاب و ایران بعد از انقلاب و در اروپا و شاید اکثر نقاط دنیا، این که دین وارد قدرت بشود یا وارد قدرت نشود، اتفاقاً طبق اراده ی سیاست است. یعنی این که وارد نشدن دین و حتا مظاهر دین در سیاست و حتا در حد روسری سر کردن در مدارس دولتی، ممنوع باشد، این را سیاست و قدرت (که شما می فرمائید دین در قدرت وارد نشود) تعیین می کند، و دخالت کردن افرادی که نمایندگان و سخنگویان دین نامیده می شوند (بر حسب ادعا) در تمام امور مملکت، این حالت هم طبق تصمیم سیاست و قدرت است. یعنی:

ظاهراً سیاست دست از سر دین و هنر و علم و هیچ چیز برنمی دارد. قرآن و حدیث و عبا و عمامه، به خودی ی خود قدرت و امکان وارد شدن در قدرت را ندارد. سیاستها و قدرتها، بر حسب این که در دست چه کسانی باشند، مجوز ورود و فرمان عدوم ورود دین در سیاست را صادر می کنند.


من گمان می کنم اگر نهادهای عالی و اصلی ی هر کشوری، حالا یا اسلامی یا مسیحی یا الحادی یا مارکسیستی یا هر چی، اگر دموکراتیک باشند، یعنی خواست ملت و اراده ی ملت مافوق هر آموزه و هر نظری باشد، خود ملت تشخیص می دهد که دین در حکومت 100 درصد وارد شود یا 80 درصد یا 20 درصد یا صفر درصد. البته راه برای نظریه پردازها باز است. هر کس نظرش را بگوید. اما به گمان من هیچ نظریه ای نباید جلوی خواست و اراده ی ملتها را بگیرد. اگر ملتها رفتند به سوی شقاوت، خودشان در دنیا و آخرت پاسخگوی اقدام خودشان هستند.

شخص بزرگوار شما یا شخص بنده، هر نظری، به هر دلیل، درباره ی میزان دخالت و ورود و حضور دین در قدرت سیاسی داشته باشیم، به گمانم باید در فرایند دموکراتیک نظرمان را بگوئیم و اگر فرایند دموکراتیک وجود داشته باشد در جامعه، شاید اعتراضها به حد اقل برسد.


سکولاریسم بنیادگرا و افراطی، ظاهراً از دموکراسی دور می شود و به آموزه هایی که مثلاً چهار اندیشمند مثلاً صد سال پیش ارائه کردند وفادار می ماند. که الا و بلا الا و بلا الا و بلا زن نباید در مدرسه ی دولتی روسرس سرش کند. ایضاً اسلامگرائی ی افراطی و بنیادگرا، که افراطی و بنیادگرا بودنش شاخصترین مظهرش این است که «خواست و اراده ی میلیونها نفر» در برابر «خواست و دیدگاه و نظر چهار تا ملای طالبان و ...» بی اعتبار و بی ارزش است.

محمدرضا چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 17:34 http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
سکولاریسم در معنای عامش و بسیطش همین عرفی بودن است. قدسی کردن امور عرفی هزار و یک مشکل دارد. مهم ترینش این است که باب انتقاد بسته می ماند. چرا؟ چون مقدس است!

محمدرضا چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 17:38 http://mamrizzio3.blogspot.com/

در ضمن فرموده اید:
«اگر ملتها رفتند به سوی شقاوت، خودشان در دنیا و آخرت پاسخگوی اقدام خودشان هستند.»
این حرف با آن دقت نظر و انصاف و تعادل و... همواره تکرار می کنید به گمانم در تضاد است. چرا؟ خب من را توجیه کنید و قانع کنید که چطور اکثریت ملت آلمان که پشت جنایات هیتلر ایستادند باید جوابگو باشند؟ آیا نباید قاون یا قوانینی را گنجاند که جلوی تکرار چنین چیزهایی را بگیرد؟ مثلا ورود فاشیستها و بنیادگراها به عرصه ی حکومت؟ مثلا حذف فرهنگی چنین گروههایی؟ مثل جلوگیری از آموزش و تبلیغ عقاید فاشیستی و بنیادگرایانه؟
به نظر حقیر یک حکومت پادشاهی مشروطه با قانون اساسی که به خوبی تنظیم و اجرا شده و حقوق اقلیت در آن تضمین شده بسی بهتر است از یک دموکراسی درهم برهم که میزان رای ملتش باشد!

قلم آزاد چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:09 http://ghalameazad.blogspot.com

سلام
جوابتونو تو وبلاگم ذیل کامتتون نوشتمُ ایشالا که مفید واقع بشه
یا علی

قلم آزاد چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:13 http://ghalameazad.blogspot.com

راستی منظورتون از شجاعت این مشییه که شما دارید؟! مرور تاریخ؟!

سیدمحمدی - محمدرضا چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:56 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
زمان هیتلر، قوه ی مقننه ی دموکراتیک وجود داشت در آلمان؟ قوه ی مجریه ی دموکراتیک؟ قوه ی قضائیه ی دموکراتیک؟ سوزاندن مقالات نظریه ی نسبیت آینشتاین، خواست اکثر مردم آلمان بود؟ زجر دادن یهودیان، خواست مردم آلمان بود؟ مصوبه ی دموکراتیک مجلس آلمان بود؟ من از جمله ی

«اگر ملتها رفتند به سوی شقاوت، خودشان در دنیا و آخرت پاسخگوی اقدام خودشان هستند.»


دو منظور داشتم. یک) به اسم دین، و بعضاً به اسم چیزهایی که در دین هم نیست بلکه ساخته ی یک تعداد افراد است، و به اسم دور کردن ملتها از شقاوت و رساندن ملتها به سعادت، حکومتهای فرمایشی و غیر آزاد و غیر مردمی تحمیل نکنند بر مردم. دو) حتا طبق دیدگاه دینی، اگر اکثر ملتی، فلان روش زندگی یا فلان مدل حکومت یا ... را خواست و اجرا کرد، حتا اگر خواست انها در مسیر شقاوت باشد، فقط خود آن ملت پاسخگوی خودش است، و ملت همسایه پاسخگوی آنها نیست و احزاب و عالمان و دانشمندان و ... هم معافند زیرا می توانند بگوید ما نظرمان را به روش مردمی و آزاد گفتیم ولی خب نمی توان مردم را به زور، به سمت چیزی برد.




و گفتم:


«شخص بزرگوار شما یا شخص بنده، هر نظری، به هر دلیل، درباره ی میزان دخالت و ورود و حضور دین در قدرت سیاسی داشته باشیم، به گمانم باید در فرایند دموکراتیک نظرمان را بگوئیم و اگر فرایند دموکراتیک وجود داشته باشد در جامعه، شاید اعتراضها به حد اقل برسد»



دقت کنید:


«اعتراضها به حد اقل برسد»

من بعید می دانم بتوان به جامعه ای (چه لیبرال چه سوسیال چه دینی چه ...) رسید که در آن اعتراض نباشد و معترض نباشد. اما به نظرم کمترین اعتراض، در جامعه ای است که همواره طبق خواست مردمانش باشد، و قانون و تبصره گذراندن، که فاشیستها نیایند در شورای شهر و پارلمان و نازیها نیایند و ...، خود این، به خواست مردم و از طرق دموکراتیک باشد.


شما فرمودی
«آیا نباید قاون یا قوانینی را گنجاند که جلوی تکرار چنین چیزهایی را بگیرد؟»


من نظرم این است از طرق دموکراتیک می توان این مطلب را که شما می گوئی، محقق کرد. یعنی اگر قوه ی مقننه، آزاد و مردمی باشد، خب البته اگر عقل جمعی و اراده ی جمعی، نظرش گذراندن قانون منع فعالیت فاشیستها باشد، البته که چنین قانونی تصویب می شود.


فرمودید:
«سکولاریسم در معنای عامش و بسیطش همین عرفی بودن است. »

می پرسم:
آیا یعنی عرفی بودن صددرصد ِ چیزها؟ آیا سکولاریسم یعنی این که مطلقاً چیزی نیست که قدسی باشد؟ اگر قدسی کردن امور عرفی همه جوره اشکال دارد (و من شخصاً قبول دارم اشکال داشتنش را)، آیا از آن طرف، عرفی کردن امور قدسی، بی اشکال است؟ اگر فردی نظرش و فکرش این است که مطلقاً چیزی نیست که قدسی باشد، خب البته این نظر و فکرش است، و او به این مطلب رسیده، اما، عرفی کردن امور قدسی، یعنی قبول داشتن این که فلان چیزها قدسی است اما به فلان برهان باید انها را عرفی و قدسی زدایی کنیم، واقعاً به نظر شما پشتوانه ی فلسفی دارد؟ پشتوانه ی دموکراتیک دارد؟

قدسی کردن امور عرفی و عرفی کردن امور قدسی، دو روی سکه ی افراط گرایی نیستند؟


با احترام.

امید چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:27

امز قدسی !!؟

محسن مخملباف در فیلم فریاد مورچه ها سکانس جالبی دارد :

زن و مردی که دنبال دیدن و صحبت کردن با ؛مرد کامل؛ هستند دارند از ملاقاتشان بر می گردند . مرد بدبخت در تمام طول سفر یک صندلی را روی کولش گذاشته است . هنگام بازگشت زن می گوید : دیدی چه شد !؟ یادم رفت این صندلی را به مرد کامل بدهم تا تبرک کند ! ... مرد با خشم می گوید : ببین ! باور کن نشیمن گاه هیچ کسی به این صندلی قداست نمی دهد ! ...


حالا سوال اینجاست که اصلا امر مقدس یعنی چه و چه طور می توان با عقل ! به این رسید که امری مقدس است ؟ ... داعیه داران متافیزیک گویا فراموش می کنند که آنها ادعا دارند نه سکولاریست ها . ما داریم زندگی می کنیم در این زندگی میلیون ها شاهد وجود دارد که هیچکدام دلالت بر ؛باز شدن رودخانه یا دریا؛ ، ؛حرف زدن کودک در گاهواره؛ ، ؛دو نیم شدن ما؛ ، ... نمی کند . حال یک عده وجود این امور را ادعا می کنند و آنها را مقدس می پندارند و در مقابل تاکید گروه مقابل بر نپذیرفتن قسم حضرت عباس و باور کردن دم خروس می گویند : واقعاً به نظر شما پشتوانه ی فلسفی دارد؟ .... یاللعجب !

سیدمحمدی - امید چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 21:41 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
شما حرفت این است که مطلقاً چیزی نیست که قدسی باشد؟ خب اشکال دارد. من گفتم:

«اگر فردی نظرش و فکرش این است که مطلقاً چیزی نیست که قدسی باشد، خب البته این نظر و فکرش است، و او به این مطلب رسیده.»



امیر مهدی چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 21:47

سلام بر شما
در پست ماقبل آخر در موضوع دفاع مقدس وجنگ چند لینک ضمیمه کردم.اگر مایل بودید مطالعه نمائید.

سیدمحمدی - امیرمهدی چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:17 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم و رحمت الله.
تشکر از لطف و زحمت شما.

قلم آزاد چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:31 http://ghalameazad.blogspot.com

جوابتون در ذیل کامنت نوشته شد
التماس دعا

امید چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:45

شما واژه مقدس را تعریف کن . آنگاه ببینیم که چطور امری مقدس می شود . بعد کنکاش کنیم که قداست زدایی از جامعه امری مثبت است یا منفی .

--------------------------------------------------
هیتلر به طریق قانونی به قدرت رسید و خودفریبی است اگر بپنداریم در صورت برگزاری رفراندوم هم در آن سال ها از قدرت بر کنار می رفت . تفکر نازیسم کاملا در آلمان گسترش یافته بود . ملت آلمان قطعا با بخش عمده ای از آنچه که اجرا میشد یا موافق بود یا آنچنان مخالف نبود . همانطور که در مورد ملت شهیدپرور ایران در حال حاضر آیا می توان گفت که با اعدام مخالف است ؟ با سنگسار ؟ با قطع ید ؟ یا شلاق ؟ ... همه اینها در قوانینی مجلسی که از طریق انتخاباتی برگزیده شده تصویب شده است .

یا مثال تاریخی : آیا فکر می کنید اگر در جامعه دوره یزید فرآیندی دموکراتیک وجود داشت ، مردم عصر اموی رای به قتل حضرت حسین نمی دادند ؟ آیا آنها با سکوتشان و عدم قیامشان (قبل از اشاره به قیام مختار گستردگی بلاد اسلام را در نظر بگیرید ) مهر تایید بر این عمل نگذاشتند ؟ آیا این ؛انتخاب خاموش؛ برای شما قابل تایید است ؟

سیدمحمدی - امید چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:59 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
شما دوست و رفیق یا خویشاوند داشته ای در بین ملت آلمان در دوران هیتلر که با این اطمینان این سخنان را می گوئی؟
ملت آمریکا هم موافق بود با انداختن بمب اتم روی ژاپن؟
ملت شوروی، خودش موافق بود که حدود نمی دانم بیست میلیون یا سی میلیون نفر اعدام و زندانی و ... شوند؟


این همه بنده تاکید کرده ام و می کنم روی "آزاد و مردمی". مجلس ایران کجایش آزاد انتخاب می شوند نمایندگانش؟ یک فقره، حدود صد تا از نمایندگان وقت را، برای دور بعد رد صلاحیت کردند.

امین پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 http://jeninediroz.blogfa.com/

خوب در گذشته همه جا این طور بوده تا شرق آسیا مثل چین و ژاپن بدتر هم بوده
شاد باشی

امید پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 14:26 http://andishe-pooya.blogfa.com/

خوب بگذارید قضیه را روشن تر سازیم :

اولا بحث یک ملت بحث اکثریت و اقلیت است .

وقتی اکثریت یک ملت با اقدام دولتش مخالف است ، چه می کند ؟ اعتراض می نماید ؟ قبول دارم که اعتراض صور مختلف دارد اما خلاصه یک ؛نمودی؛ دارد ؟ آنهم نمودی که از نمود اعتراض اقلیت قابل تمییز باشد ؟

شما در تاریخ آلمان / امریکا / شوروی این نمودها را سراغ دارید ؟ ...

اگر چنین چیزهایی را سراغ نداشته باشیم آیا مجبور نیستیم بگوییم که این مماشات و سکوت ملت حداقل به معنای اولیت دار نبودن قضیه برای آنان است ؟ یک نوع رضایت عملی ؟

قلم آزاد پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:28 http://ghalameazad.blogspot.com

طبق خواستتون:

سلام علیکم و رحمة الله
برادر من آخر مشکل شما رو متوجه نشدم! حالا اینکه اینقدر عصبانیت نداره شما یه مطلبی رو بلد نبودی نشنیده بودی اینجا شنیدی! البته این موضوع رو تقریبا همه کسایی که آشنایی کمی با مسائل سیاسی دارن حتما شنیده بودن چون تو قضیه 14 خرداد خیلی علم شد البته من از قبلش زده بودم. شما انتظار نداری که من یه متن 4-5 خطه رو بذارم رو هد وبلاگم!!! به عنوان مارکی؟!؟!
درباره شجاعتم کسایی که منو میشناسن خودشون میدونن که شما جقدر در اشتباهید و نیازی به توضیح نیست که بنده با چه کسایی بحث و گهگاهی مجادله میکنم که شما حتی قابلیت انتقال نظراتتون رو بهشون نداری چه برسه بخوای بحث و جدل کنی!
باز تکرار میکنم اون متن بالا نقل مستقیم از یه نماینده مجلسه ضمنا این پست بنده در مورد همین بخش از وصیتنامه امامه:
http://ghalameazad.blogspot.com/2010/06/blog-post.html

یا علی

قلم آزاد جمعه 9 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:13 http://ghalameazad.blogspot.com

سلام علیکم
اللهم اشفع کل مریض

1- لا ایمان لمن لا حیاء له

2- برای من مهم نیس شما که با جو دانشجویی آشنا نیستی و احتمالا فارغ از تحصیل هستی چه فکر میکنی درباره یک دانشجوی دانشگاه تهران که پیشانی جنبش دانشجوییست.

3- کم کم به سواد شما هم شک میکنم! برادر! این سخنان رو امام(س) در وصیتنامه خود و درباره بیتشان گفتند نه مردم!!! لااقل یک نگاه مینداختید که ضایع نشوید! حداقل به آن پستی که گفتم مراجعه می کردید! امام این سخنان را درباره بیت خود و با تاکید درباره سید احمد فرمودند تعجب میکنم از شما که حتی حوصله مطالعه نداری!
اتفاقا امثال شما به جنبش ضربه وارد میکنند که به جای تامل و تفکر به دنبال حرافی هستند! برادر من! اینکه 800 مقاله نوشتی که افتخار نیست! باید فکر کردن را یاد بگیری! چو عقل کامل شود سخن کوتاه گردد! اذا تمّ العقل نقص الکلام
معلومه من به گرد پای موسوی و امام(س) و .. در شجاعت نمیرسم! ادعایی هم ندارم و دلیلی هم نمیبینم که بیخود هزینه بدهم در ضمن مرز بین شجاعت و حماقت خیلی باریک است!
ان شاء الله ما از شجاعت شما مستفیض خواهیم شد!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد