یک

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            پرویز خانلری مازندرانی مشهور به پرویز ناتل خانلری (1369—1292). 

                         ترانه، دختر پرویز خانلری مازندرانی (پرویز ناتل خانلری)

***

            پرویز ناتل خانلری، دستور زبان فارسی، چاپ بیست و یکم، تهران، توس، 1386:

            «یک ... یک ...

            «یک مرد از مرگ نمی ترسد»

            «ابوعلی سینا یک فیلسوف بود».

            «اگر یک جوان کوشش کند البته موفق خواهد شد»

            در این عبارت ها که از روزنامه ها و مجله های همین ایام برداشته شده کلمۀ یک مفهومی خلاف مقصود نویسنده به ذهن القاء می کند. خواننده می پندارد که غرض بیان حکمی نسبت یا نسبت دادن امری است به کسی، به شرط یکی بودن، یا تصریح به این که بیش از یکی نیست. مفهوم مخالف این عبارت ها آن است که اگر مسند الیه یا فاعل بیش از یکی باشد حکم دربارۀ او صادق نخواهد بود:

            یک مرد ... نمی ترسد؛ اما اگر دو مرد باشند نمی ترسند.

            کوشش یک جوان مورد توفیق است. اما کوشش دو جوان حکم دیگری دارد. ابوعلی سینا را یک فیلسوف باید شمرد. مبادا اشتباه کنید و او را دو فیلسوف به حساب بیاورید. (صفحه ی 331)

            این خطا از آنجا ناشی شده است که بعضی از مترجمان این روزگار نه یکی از زبان های بیگانه را درست آموخته اند و نه زبان مادری خود را می دانند. در بعضی از زبانهای اروپائی مانند فرانسه و انگلیسی، گاهی برای بیان «معرفۀ جنس» کلمۀ a یا un به کار می برند. که به معنی یک یا بجای یای نکره است. در فرانسه مثلاً گفته می شود:

Un homme doit agir de cete maniere

            که معنی لفظ به لفظ آن این است:

            «یک مرد باید چنین رفتار کند»

            اما این جمله در فارسی درست نیست. کلمۀ  «un» در جملۀ فرانسه به جای tout یا Quiconque به کار رفته است و به هر حال «جنس» را بیان می کند. یعنی «کسی که از جنس مرد» است باید چنین کند.

***

            اما قاعدۀ بیان این معنی در فارسی از این قرار است:

            1 ــ کلمۀ مفرد و مجرد از ادات نکره و ابهام، معرفه است و از آن مفهوم جنس حاصل می شود. مثال:

مرد باید که در کشاکش دهر

سنگ زیرین آسیا باشد

(سعدی)

مشکلی نیست که آسان نشود

مرد باید که هراسان نشود

            2 ــ گاهی برای بیان معرفۀ جنس، کلمه جمع بسته می شود:

            مردان نزنند لاف مردی،

            شاهان کم التفات به حال گدا کنند. (صفحه ی 332)

            3 ــ حرف ابهام هر بر سر کلمه درمی آید. مثال:

            هر مس که به کیمیا رسد زر گردد.

گفت هر سنگین دل و هر هیچکس

چون منی را آهنین سازد قفس

(منطق الطیر ـ عطار)

            و گاهی «یای نکره» را نیز پس از کلمه می آورند:

هر متاعی ز معدنی خیزد

شکر از مصر و سعدی از شیراز

(سعدی)

هر گلی پژمرده می گردد ز دهر ...

(رودکی)

            4 ــ در موردی که کلمۀ اسناد یا فعل منفی باشد، یا جمله به صورت استفهام انکاری به کار برود، پیش از کلمۀ نهاد هیچ درمی آید. مثال:

هیچ روباه نگردد چو هژبر

هیچ گنجشک نگردد چو عقاب

(ادیب صابر)

            و گاهی بعد از کلمه «یای نکره» نیز افزوده می شود. مثال:

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد ناپدید

هیچ راهی نیست کاو را نیست پایان غم مخور

(حافظ)

***

            اما کلمۀ یک تنها در موردی می آید که مراد گوینده یا نویسنده تصریح به واحد بودن امر است: (صفحه ی 333)

            یک دست صدا ندارد. یعنی: صدا از دو دست برمی خیزد.

            یک دم باشد ز نیست تا هست. یعنی: بیش از یک دم نیست.

دل در پی این و آن نه نیکوست ترا

یک دل داری بس است یک دوست ترا

***

دل به شاگردی عشقش دادم

یک زیان کردم و استاد شدم

            غالباً در این مورد عدد یک را با عددی بزرگتر، یا لفظی که معنی کثرت دارد، یا با اسم جمع مقابل می کنند. مثال:

اگر با من نمی سازی بسوزم

که یک شبنم دو طوفان برنتابد

(عطار)

یک باز سپید به ز صد باز سیاه

(ادیب صابر)

یک بندۀ مطواع به از سیصد فرزند

کاین مرگ پدر خواهد و آن عز خداوند

یک درم صدقه از کف درویش

از هزار توانگر آید بیش

(سنائی)

            یک خواب و ز پی اینهمه بیداری ها!

            یک بز گر گله را گرگین کند

***

(صفحه ی 334)

            پس، به جای عبارت هائی که در اول این مقال آوردیم، درست است که بنویسیم:

            مرد از مرگ نمی ترسد (نه یک مرد)

            ابوعلی سینا فیلسوف بود (نه یک فیلسوف)

            جوان اگر کوشش کند موفق خواهد شد ... یا هر جوانی که کوشش کند ... یا جوانان اگر کوشش کنند ... (نه یک جوان) (صفحه ی 335)»

نظرات 7 + ارسال نظر
ستاریان سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 19:55

سلام
جالب بود اتفاقا دیشب از گراهام وایت در باره زبان هیدگر می خواندم و هر چند برای شما از طریق پیامک فرستادم ولی چون برای دیگران هم شاید مفید باشد دوباره در اینجا می نویسم:
گراهام وایت گفته زبانی که هیدگر در بیان فلسفی اش انتخاب کرده منحصر به فرد بوده است او گفته:
او (هیدگر) فکر می کرد که موفقیت فلسفه شدیدا به زبان فلسفی مورد استفاده بستگی دارد و از این رو نوشته هایش در تمام زندگی فلسفی او به طرز شگفت آوری منحصر به فرد هستند.
نه تنها واژگان ُ بلکه صرف و نحو مورد استفاده در فلسفه اش نیز ویژگی های خود را داراست ( برای مثال او از ساختارهای یونانی در نوشته های ارسطو و زبان لاتین قرون وسطی استفاده می کرد)
ترجمه موفق و درست آثار او را ناممکن دانسته است . پس بیخود نیست که به ترجمه ؛ هستی و زمان ؛ او ایراد می گیرند. وقتی انگلیسی زبانها و آلمانی زبانها اینطور می گویند ُ ترحمه به فارسی اش چه چیزی از آب در آمده است؟خدا می داند.

وایت دو صفحه فقط در باره Sein و Seindes که هیدگر بسیار از آن استفاده کرده و جز کلمات کلیدی فلسفه اوست توضیح داده است و به کاربردش در زبان آلمانی و تفاوت اساسی اش با معادل انگلیسی آن یعنی being پرداخته و گفته است که هیدگر از Seindes هم در معنای مفرد ، هم جمع و هم برای اشاره به هر گونه ماهیتی استفاده کرده است و گفته که این کلمه صرفا در مورد اجسام و اشیا فیزیکی کاربرد ندارد بلکه می تواند به روابط ، روندها ، انتقادات و چیزهایی از این قبیل اشاره کند.
کلمات کلیدی دیگر را هم توضیح داده است که پیچیدگی بیشتر نداشته باشند کمتر پیچیده نیستند.

حالا فکرش را بکنید فهم فلسفه آنهم فلسفه هیدگر که به اذعان نقادان او به قدر لازم و کافی مشکل است با کاربرد چنین کلماتی چقدر سختتر شده است . حالا ترجمه زبانی چنین غامض از این فیلسوف و رساندن مفاهیم فلسفی اش چقدر می توانسته برای مترجمش ایجاد مشکل می کرده و چه دشواری هایی را برایش بوجود می آورده است و او چگونه توانسته معادلی موفق از چنین واژه هایی در فارسی پیدا کند؟

همه این مسائل فنی به یکطرف و حالا شما به کسی برخورد کنید که زبان مادری را نیز به درستی نداند. چه خواهد شد و چه بلایی بر سر متن ترجمه شده خواهد آمد خدا عالم است و نصیب کسی نشود !

سیدعباس سیدمحمدی - ستاریان سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:30 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
شاید ارتباطات هایدگر با نازیها، صرف و نحو هایدگر را تحت تأثیر قرار داده بوده.

ستاریان سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 20:37

سلام
خب راستش نفهمیدم این که شما نوشتی یعنی چی!؟

ستاریان سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:01

سلام اول یک سری به اینجا بزن ببین به خاطر انتشار یک مقاله از دکتر منصوری چه جنجالی بپا شده است؟
پاسخ یک استاد به یک وزیر!
http://inja-anja.mihanblog.com/post/173
بعد متن کامل را در اینجا بخوان:
http://www.manesht.ir/forum/showthread.php?tid=215
و
سانسور شده اش را اینجا بخوان و ببین چه چیزی را سانسور کرده است؟
http://www.parsine.com/fa/pages/?cid=24030



راستی تیتر " پاسخ یک استاد به یک وزیر!" همان مشکلی را دارد که شما در مقاله ات گفته ای!

قاسم‌فام سه‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 23:51 http://www.aknun.blogsky.com/

سلام

اتفاقا چند روز پیش یک بحثی سر املای کلمه‌ی «خامنه‌ای» یا «خامنه‌یی» در روزنامه بین سرویراستار و عضو محترم شورای سردبیری مطرح شد و ویراستار روزنامه نظرشان موافق همین دیدگاه شما هم بود. یعنی املای «خامنه‌ای» را صحیح می‌دانست و عضو محترم شورای سردبیری «خامنه‌یی» را درست می‌دانست و در تایید نظر خود می‌گفت که خود مقام معظم رهبری هم «خامنه‌یی» می‌نویسد. ویراستار ارجمند روزنامه با تاکید بر دیدگاه خود، جواب داد: «حضرت آقا را ببینم به ایشان هم تذکر می‌دهم».

امیدارم اشکالات نگارشی روزنامه به حداقل برسد و شیوه نگارشی موجه و مورد قبول اهل نظر و اساتید رشته ادبیات در صفحات روزنامه به کارگرفته شود.

نوایش چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 07:50 http://navayesh.blogfa.com

البته نوشتار فوق یک مطلب قشنگی نیز می بود...!

مهدی نادری نژاد چهارشنبه 14 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
یاد ونام مرحوم خانلری با ادبیات و ایران آمیخته شده است.
یادش گرامی باد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد