هان ای چشم جهنم بین ، جلوی پاتو ببین نخوری زمین!

                                    بسم الله الرحمان الرحیم.

            عین کامنت امیرمهدی در ذیل مقاله ای از وبلاگ سیدهادی طباطبائی (http://tabatabaie.blogfa.com/post-147.aspx ):

            «امیرمهدی

دوشنبه 24 آبان 1389 ساعت 21:44

محمد حسین فضل الله (لعنه الله) یک انسان بی دین بود که وجودش مملو از هوای نفس و دنیا طلبی بود و عاقبت همین دنیا طلبی باعث شد که در جهنم ابدی حق تعالی گرفتار شود.»

پایان نقل نظر امیرمهدی.

سیدعباس سیدمحمدی:

بنده نظرات سیدجعفرمرتضی عاملی در ردّ نظرات سیدمحمدحسین فضل الله را در کتاب رنج های حضرت زهرا (ترجمه ی محمد سپهری، تهران، تهذیب، 1387؛ ترجمه ی مأساة الزهراء علیها السلام) خوانده ام و گمان کنم تمام نظرات فضل الله را در موضوع مورد بحث ضعیف و مردود می دانم و از آگاهی و دانائی ی سیدجعفرمرتضی در موضوع مورد بحث، بهره مند شدم. اما این که به سیدمحمدحسین فضل الله بگویند «لعنه الله» و این که چشم جهنم بین داشته باشند عزیزان و درباره ی سیدمحمدحسین فضل الله بگویند «باعث شد در جهنم ابدی حق نعالی گرفتار شود»، اینها را افراطگری می دانم. این سخن امیرمهدی را هم افراطگرائی می دانم (عین کامنت امیرمهدی در وبلاگ جواد خراسانی در ذیل http://cheshmejoo.blogfa.com/post-397.aspx ):

«امیرمهدی

شنبه 17 مهر 1389 ساعت 17:52

من با یقین می گویم و قیامت هم پاسخگو هستم. از طرق غیر عادی به مارسید که از همان زمانی که قرار بود اعلام مرجعیت کنند تا زمان فوت آقای بهجت (رضوان الله علیه) ایشان اعلم فی الارض بود و خدا می داند که بالاتر از ایشان نبود.»

بنده چند سال پیش از خویشاوندم که طلبه ی درس خارج در قم است شنیدم و الان هم تلفن کردم و ایشان تأیید کرد، که (مرحوم) آقای شیخ علی پناه اصلانی اشتهاردی در ضمن مباحثی به حدیث قلم و دوات شک کرده بوده، و به این دلیل، پسر مرحوم آقای جواد تبریزی رفتارش با آقای شیخ علی پناه سنگین شده بوده و در تعدادی از جلسات خصوصی در قم هم نسبت به آقای شیخ علی پناه و تشکیکش در حدیث قلم و دوات واکنشهای منفی ابراز می شده. خویشاوندم گفت شیخ علی پناه مجتهد بود و شاگرد آقای اراکی بود. خویشاوندم گفت تاریخ پر است از این لعنها و حتا کافر خواندن افراد. خویشاوندم گفت علمای اهل سنت هم بعضاً عالمانشان را به دلیل تغییر رأیشان و آراء جدیدشان لعن می کردند و حتا کافر می خواندند.

***

            طبق http://www.dipna.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=3944&Itemid=1 سیدمحمدحسین فضل الله در وصیتنامه ی فکری ـ سیاسی اش گفته است:

            «اگر حق چنین سفارشی را داشته باشم سفارشم به علمای اسلام این است که به بعد جهانی اسلام توجه کند، اختلافات مذهبی را ابزاری برای ساقط کردن اخوت اسلامی قرار ندهند و اختلاف مذهبی را همانند هر اختلاف فرهنگی و فکری بنگرد.و گفت و گو را مبنای حل این مشکلات قرار دهند. »

            «ما باهم برای ایجاد  آگاهی  در امت نسبت به اسلام اصیل حرکت کردیم تا با نیروهای فکری و فرهنگی ای که داریم خحط اسلامی را که همان خط اهل بیت (ع) است تثبیت کنیم.»

***

            طبق وبسایت سیدمحمدحسین فضل الله در http://www.bayynat.ir/index/?state=es ایشان در جواب استفتاء عیناً گفته است «ما معتقدیم حضرت زهرا (علیها السلام) معصوم است و سه دلیل بر این امر داریم». 

             

            [تکمله در تاریخ اول آذر 1389:

            گفت و گوی تلفنی ی بنده با حجت الاسلام توکلی عضو دفتر مرحوم آقا میرزا جواد تبریزی در تاریخ اول آذر 1389 ساعت هفده:

            آقای توکلی:

            ما بارها تعبیر ضال و مُضلّ را از آقای تبریزی شنیدیم درباره ی فضل الله. ولی هرگز تعبیر لعنت الله علیه و لعنه الله درباره ی فضل الله را از آقای تبریزی و آقای وحید خراسانی و از هیچ فقیهی نشنیدیم.

            آقای وحید گفته بود من تا یقین نکنم فضل الله چنان مطالبی گفته موضع نمی گیرم ولی اگر یقین کنم عقب نمی نشینم.

            آقایان تبریزی و وحید خراسانی و سیستانی و تقی قمی و بسیاری از فقیهان در قم و سیستانی گفتند نظرات فضل الله را انحرافی و مخالف مسلمات اعتقادات شیعیان می دانند، اما هرگز نشنیدیم هیچ کدام از فقیهان تعبیر لعنت الله علیه و لعنه الله را در مورد فضل الله به کار ببرد.

            البته تعبیر لعن وجود دارد در قرآن و روایات. اما «لعن» برای من تعبیر مشکلی است. تعبیر خیلی سنگینی است. روایت است اگر انسان کسی را لعن کند که مستحق لعن نباشد، لعن به خودش برمی گردد.

            بهتر است با مطالعه و معرفی ی کتابهایی که با برهان و استدلال، نادرست بودن نظرات فضل الله را نشان داده اند، در عدم ترویج عقاید نادرست کوشش کنیم. با فحش و لعنت کار نداشته باشیم. با فحش و لعنت کاری انجام نمی شود.] 

            [تکمله در تاریخ هفتم آذر 1389:

ــ سؤال:



سلام علیکم حضرت آقای مکارم شیرازی مد ظله.
یکی از مسلمانان عیناً گفته است


«محمد حسین فضل الله (لعنه الله) یک انسان بی دین بود که وجودش مملو از هوای نفس و دنیا طلبی بود و عاقبت همین دنیا طلبی باعث شد که در جهنم ابدی حق تعالی گرفتار شود»


لطفاً بفرمائید دیدگاه و نظر حضرت عالی درباره ی این که سیدمحمدحسین فضل الله را با عبارت «لعنه الله» نام ببرند و این که او را در جهنم ابدی ی خداوند بدانند چیست.

لطفاً بفرمائید از دیدگاه حضرت عالی اگر عالمی شیعه در آتش زده شدن خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها شک کند یا در سقط فرزند حضرت زهرا شک کند و شکش را در کتاب منتشرشده اش بیان کند، این عالم شایسته ی عبارت «لعنه الله» است و شایسته است او را در جهنم ابدی ی خداوند بدانند؟


با تشکر.
تهران.
سیدعباس سیدمحمدی.



ــ عین جواب داده شده از طریق ایمیل:

Flag this messageپاسخ سوالSunday, November 28, 2010 4:39 PM
From: "Makarem.ir@yahoo.com" <Makarem.ir@yahoo.com>Add sender to ContactsTo: seyyed_mohammadi@yahoo.com


بسم الله الرحمن الرحیم

:: با اهداء سلام و تحیت؛

جواب : اینگونه تعبیرات از هیچ مسلمانی نباید صادر شود و اگر یک عالم دینی اشتباهی داشته باشد باید به طور منطقی اشتباه او را اصلاح کرد.


همیشه موفق باشید

دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی: / بخش استفتاءات
]

نظرات 29 + ارسال نظر
آی سودا جمعه 28 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 23:17 http://firstwindow.blogsky.com

چرا محمد حسین فضل الله را کافر خواندند و بر او لعنت فرستادند؟

دارائی شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 07:56 http://hovalavval.blogfa.com

با سلام و تشکر
نمی دانم.

نوایش شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 http://navayesh.blogfa.com

پناه می برم به خدا
از شر زبان دریده ی
روحانیون و مداحان
این آقا امیر مهدی احیانا طلبه و از پیروان جناب رسایی نیست؟

فروز شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:42

جناب آقای ستاریان با دورد .
این که پس از کلی بحث شما هم بحث را به عقلانیت های متفاوت جهان غرب و شرق کشانیده اید روشن می سازد که کامنت های اول من چندان هم بی ربط نبودند.
ان چه برای من مهم است صدق گزاره هاست که ربطی به شرق یا غرب ندارد.
اما نمی شود قبل از حواندن کامل متن تان نظر بدهمو
با وجود این ممکن است که جواب من به خاطر شروع شدن فصل امتحانات و نیز زندگی شاغلانه زمان زیادی به تاخیر بیافتد البته فقط ممکن است خواهش درام دریچه بحث را همچنان میان خودمان باز بگذاریم و به یکدیگر زمان کافی بدهیم. این زمان کافی مجالی را هم برای پالیش افکار خود شما می دهد با ستایش و نیاش بدرود
و خدمت این جناب هلوع که اصولاْ نفهمیده اند برای رد یک بحث باید دلیل اورد. شما لطف بفرمایید همان مفاله ی قرآن وصص خدایانه را پاسخ دهید تا بعد!!!!!!!!

مشتی اسمال شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 15:30

سلام
خیر قطعا عیب پوشی این نیست.
نهایتش اگر شخصی خیلی بخواهد رعایت موازین کند تذکر را علنی نمیکند و در خفا تذکر میدهد با این حال به نظرم این متن شما خیلی تند نبود و انتقاد به جایی بود.مگر انکه جناب امیر مهدی دلایل قطعی داشته باشند.در این صورت اینجا مطرح میکنند و ان موقع باز هم ایرادی بر متن شما وارد نیست بلکه نهایت با عقب نشینی از موضع قبلی همراه است.
ولی به نظر بنده برای پرهیز بیشتر خوب بود نامی نمیبردید و فقط نظر قائل را مینوشتید و نقد میفرمودید.چنان که برخی از علما و فضلا بدین مشی بوده اند.
ضمنا جناب امیر مهدی اگرچه انسان محترم و دوست قابل و با ارزشی است لکن خودشان به نقد افرادی بسیار بزرگی میپردازند که حقیر از اظهار نظر قطعی در باره ی این افراد ابا دارم.لذا از این حیث بعید میدانم رفتار حضرت عالی تفاوت انچنانی با رفتار ایشان داشته باشد.یا علی

مشتی اسمال شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 15:43

ضمنا بحث قبلی را در قسمت نظرات پست پیشین همچنان ادامه میدهم.

مشتی اسمال- سید محمدی شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 17:21

سلام مجدد
بسیار خب در همین پست جدیدتان بحث را ادامه میدهم.
از ان جهت عرض کردم که بعدا این بحث برای دیگران هم قابل استفاده باشد و بتوان به ان رجوع کرد.
بنده با این پیش فرض شما موافقم
-اقتضای عقل است، که جامعه نیاز به حکومت و تشکیلات حکومتی دارد.
و برای ان هم دلایل عقلی وجود دارد و هم دلایل نقلی
سخن بر سر این است که حق این حکومت از ان کیست.به عبارت بهتر مشروعیت حکومت از کجا می اید.
استدلال شما برای انکه مردم در حکومت حق دارند این است
"مردم در امر حکومت حق دارند. حکومت برای احقاق حق مردم برپا می شود. اگر مردم در امر حکومت فاقد حق باشند، حکومت برای احقاق حق چه کسی برپا می شود؟"
ببینید منظورتان از اینکه مردم در حکومت حق دارند چیست؟؟حق مردم تکوینا ازادی در پذیرش و عدم پذیرش حکومت است.درست مانند اینکه مردم تکوینا ازادند که دین را بپذیرند یا نپذیرند این یعنی مردم منبع مقبولیتند.اما همین مردم تشریعا باید دین را بپذیرند و در صورت عدم پذیرش لایق عذاب خواهند بود.چنین است جریان غصب حکومت از حضرت علی.
مردم اقبالی به ان حضرت نداشتند (و تکوینا میتوانستند چنین کنند) اما تشریعا باید ولایت حضرت را میپذیرفتند.غصب و احقاق در مقام مشروعیت است و نه مقبولیت.
بگذارید اینطور بگویم
به صورت تکوینی حکومت از ان مردم نیست از ان خداست لذا چون شرع مطابق تکوین وضع میشود مردم تشریعا باید تن به حکومتی بدهند که حاکمش خدا و یا وکیل او باشد.
به صورت تکوینی مردم ازادند که به حق بروند و یا به باطل و تشریعا لا اکراه فی الدین مردم میتوانند حکومت دینی را بپذیرند و یا نپذیرند
لذا روی گرداندن مردم از مولا علی به این معنا نبود که حضرت مشروعیتش را از دست داده است چون او مشروعیتش را از خدا گرفته بود نه مردم مردم تنها نقششان پذیرش و عدم پذیرش بود.
لذا اگر استدلال شما
"مردم در امر حکومت حق دارند. حکومت برای احقاق حق مردم برپا می شود. اگر مردم در امر حکومت فاقد حق باشند، حکومت برای احقاق حق چه کسی برپا می شود؟"
ناظر به این باشد که حق مردم در حکومت الهی فرای مقبولیت است و اصلا حکومت حق مردم است به دلیل زیر استدلال شما نا تمام است
"مردم در وضع دین حق دارند دین برای انسان و سعادت او وضع شده است اگر مردم در وضع دین فاقد حق باشند دین برای سعادت چه کسی فرستاده شود؟"
بنده میگویم مردم تشریعا باید سراغ حاکمی بروند که وکالت از خدا داشته باشد در غیر اینصورت غاصب حق الهی محسوب میشوند و لایق عقوبت.
و خدا هم طبق قاعده ی لطف باید همواره حاکمی را معرفی کند که مردم در صورت تمایل به تشکیل حکومت الهی به او رجوع کنند تا خوف تصرف بی اجازه در حاکمیت و مالکیت او از بین برود.از ان جهت که حاکمیت حق مالک است و مالک و حاکم زمین و اسمان و خود انسان خداست.

مشتی اسمال شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 17:25

در اینکه عالم تکوین و حقایق ان غیر قابل تغیرند اجازه بدهید بعدا بحث کنیم اما در اثبات ان همین مختصر بس که قوانین شرع کع مطابق واقعیت تکوینید غیر قابل تغییر و ثابتند و مثلا میگوییم حرام محمد حرام است تا ابد و حلال او همچنین.ممکن است بگویید پس تکلیف احکام ثانویه و یا مقتضیات زمان چه میشود که این بحث مفصلی است برای بعد بماند بهتر است.یا علی

سیدمحمدی - مشتی اسمال شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 17:49 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
1) تکرار تکرار:


تکرار:



اگر فقیه بر خردمندان ولایت دارد، در جهاد و قضا و امر به معروف و نهی از منکر و ...، خب این امر را به رأی خردمندان بگذارند.
در قانون اساسی ی فعلی ی ایران، ولایت فقیه امری تغییرناپذیر است و خردمندان را حقی در تغییرش نیست.

2) شما ابتدائاً می گوئی


عالم تکوین بگونه ای است که ثابت و لایتغیر است

و سپس می گوئی:


در اینکه عالم تکوین و حقایق ان غیر قابل تغیرند اجازه بدهید بعدا بحث کنیم


3) منظورم از این که مردم در امر حکومت حق دارند، چیز پیچیده ای نیست. حکومت برای مردم است. حکومتها برای مردم برپا می شود.
مردم در پذیرفتن حکومت علی نقش دارند. با رجوع مردم به حضرت علی حکومت حضرت تشکیل شد. قبول داری که نقش دارند؟ خب آیا شما می گوئی مردم در برقراری ی حکومت و در امر حکومت «نقش» دارند اما «حق» ندارند؟



4) اگر حکومت، از جمله یعنی «نظم» در جامعه و امورات جامعه، پس چرا حاکم به

میثاق مشترک متقابل بین مردم و حاکم

تن ندهد؟ میثاق مشترک متقابل بین مردم و حاکم «نظم» نیست؟
آیا حضرت علی قبل از حکومتش، شرط خود را نفرمود، که من طبق کتاب الله و رسول الله و اجتهاد خود حکومت می کنم و چون مردم قبول کردند، حضرت عهده دار حکومت شد؟ آیا همین سیره ی حضرت علی تصدیق


میثاق مشترک متقابل بین مردم و حاکم


نیست؟

مشتی اسمال شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 18:02

سلام
1-متوجه نمیشوم منظورتان از به رای خردمندان بگذارند چیست؟یعنی پذیرشش را بع رای خردمندان بگذارند یا اجرا و.. را؟

2-خب فرض کردم شما این را قبول دارید ضمن انکه دلیل مختصری ارایه دادم

3-نه نمیگویم حق ندارند میگویم مردم به صورت تکوینی حق دارند حکومت حضرت علی را بپذیرند یا نپذیرند اما تشریعا باید بپذیرند.یعنی مردم اگر میخواستند طبق دین عمل کنند باید حکومت حضرت علی را میپذیرفتند.حتی اگر شیخین به سنت رسول خدا و مطابق دستورات شرع میکردند باز مردم باید حکومت حضرت علی را میپذیرفتند چون حکومت در تشریع متفاوت از حکومت بر تشریع است.
ببینید صحبت من این است حق مردم به صورت تکوینی تنها در پذیرش و قبول حکومت الهی است اما در زمینه اداره حکومت و حق حاکمیت حقی ندارند.
بگذارید سوالی بپرسم اینکه مردم حکومت حضرت علی را نپذیرفتند مشروعیت ان حضرت از دست رفت؟؟؟
اگر بگویید بله دیگر صحبت حضرت علی مبنی بر اینکه مردم حق من را غصب کردند نعوذ بالله بی ربط مینمود.
مجدد تکرار میکنم مردم در زمینه حکومت حقی ندارند م
گر پذیرش و عدم پذیرش ان.
4-پاسخ این قسمت بماند وقتی در مقدمات به نتیجه رسدیم.

در نهایت سوال من این است ایا حکومت حق خداست یا حق مردم؟ اگر حق مردم است ادعای حضرت علی ادعای نادرستی است و اگر حق خداست حکومت باید الهی باشد.

هلوع شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 20:10

سلام علیکم.
این جناب امیر مهدی چه بسا خودش از ملعونین و خالدین فی النار باشد همچنان بنده هم!
این دهان دری معظم له جای هیچ واکنش منطقی نمی گذارد جز همان قولوا سلاما!


قال رسول الله: لا تکونوا لاعنین و لا طاعنین.

ترسم این است که رسول خدا هم اگر بود بخاطر تخطی از افکار سنتی بعضی مورد بغض واقع می شد!

خداوند رحمت کند علامه فضل الله را که از نیکان و علمای بزرگ زمان بود و همچنان این سخن علی بن ابیطالب در گوشم طنین انداز شد که یعرف الاشیاء باضدادها!!

هلوع شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 20:12

خانم فروز هم بهتر است قبل از کپی پیست های بیخود در وبلاگش ابتدائا آنها را باهل فن و علمش در میان بگذارند ضمن اینکه خود بنده دهها بار این سئوالات ایشان را پاسخ داده ام (شاهدش سید عباس) ولیکن نمی دانم چرا همیشه و پشت سر هم باز همان سئوالات پاسخ داده شده در وبلاگی دیگر مثل قارچ رشد می کند؟!

هلوع شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 20:13

البته مشکل از جای دیگر آب می خورد. اذهانشان pert دارد! وگرنه محقق شک می کند و شکاکانه می پرسد نه کینه توزانه!

امیر مهدی - مشتی اسمال شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 23:36

سلام
1-قاعده ورود به یک بحث منقطی، علمی و عقلائی این است که طرفین بحث نسبت به موضوع بحث اشراف وتسلط کافی داشته باشند وسپس به اظهار نظر بپردازند.نه این که با اطلاعات وآگاهی و تسلط اندک بحث کنند.
یک وقت هست کسی سوال می کند سوال به قصد فهمیدن در پائین ترین درجه علم وفهم هم متصور است ومذموم نیست.لکن یک وقت هست کسی بحث راه می اندازد یا وارد در بحثی می شود در حالی که برای ورود به بحث علمی کمترین صلاحیتی ندارد.انسان خردمند و آشنای با فرهنگ انسانی در این گونه موارد فقط سوال می کند وسعی می کند شنونده خوبی باشد تا چیز یاد بگیرد.اما از اظهار نظر وقضاوت وصدورحکم پرهیز می کند.متاسفم که در ابتدائیات انسانیت وفرهنگ مانده ایم وداعیه مدیریت دنیا را هم داریم.
در اروپا وامریکا اگر یک استاد دانشکده معماری درمورد مسائل علم اقتصاد اظهار نظر کند دانشجویان او به او ایراد می گیرند که شما با کدام پشتوانه تخصص وبا کدام تبحر چنین حقی به خودتان داده اید؟این یک فرهنگ رایج وپذیرفته شده در آنجاست که هرانسان عاقلی آن را می پسندد.
2-از لطف شما ممنون .ولی نیازی به عیب پوشی نیست.اساساً عیبی نیست که نیاز به پوشاندن باشد.اگر منظور سوال شما ودوستان این است که چرا من به خود اجازه داده ام که بر شخصی لعن کنم واورا مخلّد در عذاب الهی بدانم این یک بحث علمی است وپشتوانه علمی دارد.اگر سوال کنید البته که بنده موظفم پاسخ بدهم و می توانیم بحث کنیم که آیا این عمل من قابل دفاع هست یا نه.اما اگر قرار است بدون اطلاع وبدون کمترین اشراف به موضوع وبدون تحقیق شما یا دوستان فقط حکم صادر کنید مختارید.لکن حکم شما به همان دلیل که عرض کردم برای من اهمیتی ندارد.
در همین مکان بارها با دوستان بحث کرده ایم والبته نتیجه هم نداده است.غالب براهین واستدلالاتی که دوستان درمباحث دینی ارائه می کنند قیاس است وقیاس در دین ما باطل است.این که بگردیم ویک حدیث وآیه پیدا کنیم تا موید حرف ما باشد از اساس باطل است.بحث علمی معنایش این نیست.
متاسفانه ما با سید بزرگواری طرف هستیم که نهایت منطق واستدلالش در مباحث این است که "من گمان می کنم" و"من فکر می کنم"و"من اینطور می فهم".
دربحث گذشته حدیثی معتبر را از حضرت مولا برای ایشان خواندید که به دلیل این که شخصی نسبت دروغگو به پیامبر خدا داده بود حضرت امیر همانجا اورا کشت.خوب جناب سید عباس چه گفت؟گفت من گمان می کنم که این حدیث درست نیست وبرای من قابل قبول نیست.
لذا بحث کردن با ایشان و مثل ایشان فایده ای ندارد.

سیدمحمدی - مشتی اسمال شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 23:58 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
امیرمهدی کامنتی مفصل خطاب به شما نوشته.
از جمله گفته است:


از لطف شما ممنون .ولی نیازی به عیب پوشی نیست.اساساً عیبی نیست که نیاز به پوشاندن باشد.اگر منظور سوال شما ودوستان این است که چرا من به خود اجازه داده ام که بر شخصی لعن کنم واورا مخلّد در عذاب الهی بدانم این یک بحث علمی است وپشتوانه علمی دارد.



.....


متاسفانه ما با سید بزرگواری طرف هستیم که نهایت منطق واستدلالش در مباحث این است که "من گمان می کنم" و"من فکر می کنم"و"من اینطور می فهم".


[سیدمحمدی - مشتی اسمال:
دقت کردی؟ بحث علمی است و پشتوانه ی علمی دارد که به سیدمحمدحسین فضل الله گفته اند «لعنه الله» و او را در جهنم ابدی ی حق تعالی می دانند.
دقت کردی ای مشتی اسمال؟ دوست اهل علم من و دارای پشتوانه ی علمی ی من، که با علم و با پشتوانه ی علمی می گوید سیدمحمدحسین فضل الله «لعنه الله» است و مخلّد در جهنم است، دلخور است سید بزرگوار (یعنی من!) زیاد می گوید "من گمان می کنم" و "من این طور می فهمم".]






جواد خراسانی یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 00:22 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
این چاشنی کردن جملات و اسامی اهل علم با الفاظی مثل " لعنـه الله و..." متعلق به دوره ماقبل مدنیت است. چرا شما اعتنا می کنی؟
نمی دانم چرا کتاب کشف الاسرار چاپ نمی شود اما تهیه اش در وب کار مشکلی نیست. شاید بیشتر مطالبش حالا موضوعیت نداشته باشد ولی خالی از مطالب مفید هم نیست.
قبلا" در همینجا حکمی فقهی از این کتاب در خصوص تصرف شخص گرسنه در طعام شخص صاحب طعام و نحوه و حدود شرعی آن نوشته بودم که فکر می کنم بعد از قضیه یارانه ها خیلی کاربردی شود!؟

هادی بیات یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:08 http://1hadibayat.blogfa.com/

سلام علیکم
1- به نظرم ارتداد امری سیاسی است و مربوط است به اسلام هویت. یعنی نه اسلامی که متولی بهشت و جهنم است بلکه اسلامی که حافظ یک نظام و گروه و جمعیت است. با مرتد در این جا به خاطر امری سیاسی برخورد می شود و نه امری اعتقادی. با دروغ بستن به پیامبر خدا در صورت صحت، نیز به سبب امری سیاسی برخورد می شود و نه به خاطر امر دینی. یعنی با دروغ بستن به پیامبر به عنوان رهبر سیاسی برخورد می شود و نه دروغ بستن به پیامبر به عنوان رهبر دینی. اینها همه در صورتی مطرح می شود که اصل قضیه درست باشد.
2- علامه فضل الله با دلایل خودش یک امری را قبول نمی کند. در این جا بحث گویا امری تاریخی است. نمی دانم چه گونه می شود چنین آدمی را در جهنم مخلد کرد؟ دنیا طلبی چیست؟ کدام دنیا گیرش آمد؟ فحش شیعیانی که باید از او تقلید می کردند؟ شیخ علی پناه هم همین طوربود؟ در امر تاریخی نشود اجتهاد کرد، تکلیف امر دینی پیشاپیش معلوم است.
3- خدا رحمت کند آقای بهجت را. نمی دانم سکوت در برابر همه چیز چه طوری آدم را اعلم فی الارض می کند؟

دارائی یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 http://hovalavval.blogfa.com

سلام
من همه کتاب کشف الاسرار را نخوانده ام .فقط به دلیلی که شاید در وبلاگم دیدید مراجعه به بعضی قسمتها کردم.
در مورد صحیفه امام هم آنقدر که می دانم شامل کتب ایشان نیست مثلا اسرار الصلواه یا چهل حدیث در صحیفه نیامده است.

خوشحال می شوم بدانم چگونه با وبلاگم آشنا شدید؟چقدر آنرا خواندید؟ونظراتان چیست؟

مشتی اسمال یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:17

سلام
1-متوجه منظور حضرت عالی نشدم حقیر کجا تخطی کرده و در بحثی که اشراف نداشته ام اظهار نظر کرده ام؟و کدام حکم و قضاوت را انجام داده ام.

2-جناب سید عباس سید محمدی از بنده سوالی پرسیدن که نوشتن این پستشان خلاف عیب پوشی است حقیر عرض کردم به نظر بنده خیر و حکم کلی گفتم ضمن انکه اشاره کردم خود شما به مشی ایشون عمل کرده اید.و بنده نه در مورد سخن شما اظهار نظری کردم و نه حکمی صادر کردم.به نظرم جزمیت و صدور حکم قطعی در مورد افراد کمی به تامل نیاز دارد نهایت انتقاد من به شما این است.

3-ضمنا بنده پاسخ شما را در بحث قبلیمان در قسمت نظرات پست پیشین نوشته ام و منتظر پاسختان هستم.یا علی

مشتی اسمال- سید محمدی یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:24

کامنت پیش خطاب به جناب امیر مهدی بود
سلام
اخوی نظر بنده این است که اگر این بحث را ادامه دهید بهتر است چه انکه موجب سو استفاده عده ای شود که میشود.به هر حال قدر مسلم این است که همه ی ما در جهان بینی دارای نقاط اشتراک بسیاری هستیم و باید در فضای مجازی هوادار هم باشیم اگرچه این نباید باب تذکر و انتقاد را بگیرد لکن این سنت نبی و اهل بیت است که از ابروی مومن در برابر بی گانه دفاع کرده اند.و انتقاد و تذکر را به اوقات خصوصی موکول کرده اند.بنده همچنان ایرادی در پست شما نمیبینم اما فکر میکنم بهتر است بحثتان از اینجا به بعد خصوصی باشد تا هم موجب سو استفاده دیگران نشود و هم کدورتی در دل کسی ایجاد نشود.جسارتا!

در مورد بحث قبلی سعیم بر این است که متوجه شوم منظور حضرت عالی رو.
بفرمایید شما وقتی میگویید مردم در حکومت حق دارند دقیقا منظورتان چیست.فقط همین سوال را جواب بفرمایید تا بحث پراکنده نشود.یا علی

مشتی اسمال یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:25

اصلاح میکنم
خط سوم
این بحث را ادامه دهید خطاست
این بحث را ادامه ندهید صحیح است.

سیدمحمدی - مشتی اسمال یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 13:03 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
بنده، گمان می کنم خودم سیدی روسیاه هستم، اما سیدی که سیدمحمدحسین فضل الله باشد، و بر حسب ظواهر ایشان مرتکب گناه کبیره و گناه مستوجب اعدام و قصاص و مانند این مسائل نشده، و بر حسب ظواهر فقیه بوده و بر حسب ظواهر دارای مقلد در امور شرعی بوده (و هست؟)، اگر این فرد از طرف دیگران


لعنه الله


نامیده شود، و این فرد از طرف دیگران مخلد در جهنم دانسته شود، حد اقل حد اقل حد اقل وظیفه ی ما (ماها که فقط وظیفه نداریم بحث فلسفی و ولایت فقیه و حکومت و علوم انسانی کنیم) بیان کردن کردن عین جملات آن فرد است، به امید این که آن فرد احتمالاً متوجه قبح گفتارش بشود و به امید این که تذکر چند فرد اخلاقگرا و مسلمان نصیب آن فرد بشود.
من دیشب با شیخ علی رجبی مجتهد شیعه صحبت کردم و عین سخنان آشکار و فاش امیرمهدی را گفتم به او. شیخ علی رجبی بعد از این که حدود یک ربع ساعت اشکالاتش بر آراء فضل الله را گفت، تأکید کرد:

«شما بایــــــــــــــــــد به دوستتان تذکر بدهید در مورد فضل الله از عبارت لعنه الله استفاده نکند و به دوستتان تذکر بدهید درباره ی بهشتی یا جهنمی بودن فضل الله نظر ندهد بلکه او و شماها طلب مغفرت و طلب رحمت کنید برای فضل الله. بهترین روش برخورد با اشکالاتی که ما به فضل الله نسبت می دهیم برخورد علمی و برخورد متانت آمیز است که متأسفانه ما مقداری در این مسائل ضعیف هستیم و نسنجیده رفتار می کنیم.
این که به فضل الله بگویند لعنه الله، تقریباً یک رگه ی عوامانه ی قدیمی است، ولو گوینده اش عالم باشد.»



پایان نقل عین سخنان شیخ علی رجبی.

من گمان می کنم با نقل امانتدارانه ی سخنان امیرمهدی، و حتا بدون تذکر صریح به او و نیز بدون مطلقاً توهین به او، راه را برای تذکرپذیری ی او (که تا این لحظه شاهدی بر تذکرپذیری اش نیست) و راه را برای تذکر دادن عاقلان و مسلمانان و متدینان به امیرمهدی باز کردم.

نوشته ی امانتدارانه ی من، به گمان خودم، به جا آوردن شرط دوستی ی من و امیرمهدی است. ایشان آشکارا نوشته سیدمحمدحسین لعنه الله و حتا خودش امده اطلاع رسانی کرده که من (امیرمهدی) فلان جا این حرف را زده ام.
به گمان من، اگر تذکر واضح و قاطع به امیرمهدی داده نشود، رعایت شرط دوستی با او نشده.
و رعایت احترام سیدمحمدحسین فضل الله نشده.

سیدعباس سیدمحمدی - فروز یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 13:28 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سیدعباس سیدمحمدی - فروز
در ذیل
http://foruq.blogfa.com/post-20.aspx




سلام علیکم.
ببخشید.
با توجه به گرایش نداشتن من به گفت و گو با شما، و با توجه به این که ظاهراً نشانه هایی وجود دارد آقای ستاریان و همچنین آقای علایی (که هر دو از دوستان عزیز من هستند) گفت و گو با شما را مفید می دانند، ممنون می شوم اگر گفت و گوهایت با آقای ستاریان را در کامنت وبلاگ آقای علایی یعنی در

http://eshragh-e-sohrevardi.blogsky.com/

انجام دهی.

آدرس وبلاگت را هم در کامنتهایت بنویس. این طور نباشد 30 کامنت بگذاری و فقط در یک کامنتت آدرست مشخص باشد. شاید اهل علم که مشتاقانه مایل به گفت و گو با خردمندی مانند شما هستند، غصه بخورند چرا آدرس وبلاگ شما در اختیارشان نیست. مثلاً ابن وراق از اسلام برگشته، که به تعبیر شما "روشن اندیش" است.

با تشکر.

علایی-سید محمدی یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 15:43 http://eshragh-e-sohrevardi.blogsky.com/

با سلام

در باب مطلبی که در این آدرس
http://andishe-pooya.blogfa.com/در مورد حافظ نوشته شده و از کلام استاد خرمشاهی استفاده کرده اند مطلبی نوشته ام .فرصت داشتید مطالعه بفرمائید

ملایی یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 16:02

سلام
امر فرمودی امتثال کردم ممنونم که مرا خواندی.
به نظر من این آقای امیر مهدی، گردن کلفتی دارد

امیر مهدی - مشتی اسمال یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 16:59

سلام
1-در وبلاگ آقای طباطبائی در قسمت کامنتها نظرات مراجع را آورده ام . http://tabatabaie.blogfa.com/.
اینجا بحث مرجعیت وتقلید وفقه نیست.این بحث یک بحث اعتقادی است واعتقادات هم منحصر به مرجع تقلید خاص نمیشود که بگوئیم هر کسی به فتوای مرجعش عمل کند.
2-سید محمد حسین فضل الله(لعنت الله علیه) به شهادت چهار مرجع بزرگ وعالم دینی ضال ومضل است.هم خودش گمراه بود وهم بندگان خدا را به گمراهی می کشانده است.از جمله کسانی که خدای متعال در قرآن آنهارا مورد لعن ونفرین خود قرار داده است رهبرانی هستند که امت خودرا به سمت آتش هدایت می کنند.
آیت الله تبریزی(رحمه الله)یکی از خواص ونزدیکان خودرا برای مباحثه نزد او می فرستند تا اشتباهاتش را تذکر دهد.ولی کمترین پذیرشی در او مشاهده نمی شود.
مراجع دیگر همچون آیت الله روحانی هم اورا به مباحثه وپذیرش حقیقت وتوبه دعوت کرده اند واو کمترین وقعی ننهاده است.
کسی که با عناد ولجاجت و تکبر اصرا دارد که بر اشتباهش پافشاری کند وبه خیرخواهی هیچ عالم دینی ای توجه نمی کند از رحمت خدا به دور است ومستحق عذاب ابدی است.نه این که چون من گفته ام این گونه است.بلکه وقتی حجت بر کسی تمام شد وتسلیم حقیقت نشد از رحمت خدادور است ودر عذاب الهی مخلد است.ملعون یعنی کسی که خدا اورا از رحمتش دور کرده است.اگر انسان مست دنیا وخواهشهای نفسانی نباشد وبرای خوشامد این وآن وشهرت ومحبوبیت ومرجعیت خودش را تجهیز نکرده باشد وقتی فهمید که نظر ش اشتباه است بر نظر اشتباهش پافشاری نمی کند.اگر کرد یعنی باطنش مملو از رذائل نفسانی است وچنین انسانی به سعادت وفلاح راه نخواهد داشت.اسم وعنوانش هر چه می خواهد باشد.
رمانتیک بازی واین که برای همه طلب عفو ومغفرت کنیم ارزانی همان کسانی که به این مسائل عقیده دارند.اسلام قدیمی ومدل هزاروچهرصد سال پیش هم ارزانی معتقدانش.اگر طلب مغفرت ورحمت برای ملعونین فضیلت بود وامری شایسته بود خود خدای متعال و حضرات معصومین اولی به این امربودند.امام صادق(صلوات الله علیه)بعد از هر نماز واجب هشت نفررا لعنت می کردند.از جمله ابوبکروعمر(لعنت الله علیهما).لعنت امام صادق یعنی تشدید عذاب. در باب وجوب لعن وفضائلی که بر این امر مترتب است وتاکیدی که خود ائمه داشته اند فقط به ذکر چند حدیث اکتفا می کنم .هر کس به مقتضای شعور وبینش خودش عمل کند بهتر است. به امام صادق(علیه‌السلام) عرض شد که شخصی شما را دوست دارد اما در برائت از دشمن شما ضعیف است. در ادامه حضرت فرمودند:
هیهات کذب من ادعی محبتنا و لم یتبرء من عدونا؛
هرگز چنین نیست؛ دروغ می‌گوید هر کس که ادعا می‌کند دوست ماست ولی از دشمن ما بیزاری نجوید.

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمود: والله اگر این امت روی خاک بایستند با پای برهنه در حالی که بر سر خود خاکستر ریخته باشند و گریه و زاری کنند و بر کسانی که آن‌ها را گمراه کرد‌ه‌اند و راه خدا را بسته‌اند و مردم را به سوی جهنم خوانده‌اند؛ لعنت کنند باز این امت در لعن و بیزاری کم کاری کرده‌اند.
قال الصادق(علیه‌السلام): من شک فی کفر اعدائنا و الظالمین لنا فهو کافر؛‌
هر کس در کفر دشمنان ما و کسانی که به ما ظلم کردند شک داشته باشد، خودش کافر است.
قال الصادق(علیه‌السلام): من لم یعرف سوء ما اتی علینا من ظلمنا و ذهاب حقنا و ما رکبنا به فهو شریک من اتی الینا فیما ولینا به؛
کسی که نفهمد و نشناسد آن‌چه را که بر ما وارد شد و از ظلمی که بر ما روا شد و حقی که از دست ما رفت و... پس او شریک با ظالمین است.
ابن ادریس از امام صادق(علیه‌السلام) نقل می‌کند که:
فردای قیامت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) از لب پرتگاه جهنم همراه با امیرالمؤمنین و حسن و حسین(علیهماالسلام) عبور می‌نمایند شخصی از داخل جهنم فریاد می‌زند و سه مرتبه برای نجات خود به نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) استغاثه می‌کند ولی جواب نمی‌شوند بار دیگر سه مرتبه به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) استغاثه می‌کند، پس جواب نمی‌شنود.
پس ندا می‌دهد یا حسین یا حسین یا حسین اغثنی انا قاتل اعدائک؛ یا حسین! من را نجات بده، من دشمنان تو را کشتم. در آن هنگام رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) به امام حسین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: برای تو دلیل آورد؛ پس امام حسین(علیه‌السلام) چون عقاب تیز پرواز او را نجات می‌دهد.
راوی می‌پرسد: آن شخص کیست؟ حضرت فرمودند: مختار است.
سپس راوی با تعجب سؤال می‌کند: چرا با آتش عذاب می‌سوزد با این‌که از قاتلین ابا عبدالله الحسین(علیه‌السلام) انتقام گرفت؟ حضرت فرمودند: به دلیل این‌که در قلب مختار ذره‌ای از محبت آن دو نفر وجود داشت. به خدا قسم اگر جبرائیل، میکائیل و اسرافیل در قلبشان چیزی از حب این دو باشد با صورت داخل آتش افکنده می‌شوند.

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله)... ان من عظیم ما یتقرب به خیار املاک الحجب و سماوات صلاة علی محبینا اهل البیت و اللعن لشانئینا؛
نبی اکرم(صلی الله علیه و آله)فرمودند: ... به درستی‌که بالا‌ترین چیزی که برای بهترین ملائکه آسمان‌ها و ملکوت باعث تقرب به خداوند تعالی می‌شود، درود بر محبین اهل بیت (علیهم‌السلام) و لعن بر دشمنان اهل بیت(علیهم‌السلام) است.

نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) به اصحابش فرمودند:
ای بنده خدا دوست بدار به خاطر خدا و دشمن بدار به خاطر خدا و دوست بگیر به خاطر خدا و دشمن بگیر به خاطر خدا؛ پس به درستی که به ولایت خدا به کسی نمی‌رسد مگر از این راه و کسی طعم ایمان را نمی‌چشد اگر چه نماز و روزه زیاد به جا آورد مگر از راه تولی و تبری و امروز بیشترین دوستی‌ها و دشمنی های مردم به خاطر دنیاست و این دوستی و دشمنی‌ دنیایی ذره‌ای پیش خداوند تعالی ارزش ندارد.
راوی عرض کرد: چگونه بدانم دوستی و دشمنی من به خاطر خداست؛ دوست خدا کیست تا او را دوست بدارم و دشمن خدا کیست تا او را دشمن بدارم؟ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به سوی مولای ما امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیه‌السلام) اشاره فرمودند و فرمودند آیا علی را می‌بینی؟ راوی گفت: بله.
پس فرمودند: دوست بدار دوست علی(علیه‌ السلام) را چون دوست علی(علیه‌السلام) ولی الله است و دشمن بدار دشمن علی(علیه‌السلام) را چرا که دشمن علی(علیه‌السلام) عدوالله است
سپس در ادامه فرمودند:
وال ولی هذا و لو انه قاتل ابیک و ولدک و عاد عدو هذا و لو انه ابوک او ولدک؛
‌دوست بدار دوست مولا علی را هر چند آنکه قاتل پدر و فرزندان تو باشد و دشمن بدار دشمن مولا علی را هر چند او پدر و فرزندانت باشند.
قال الصادق(علیه‌السلام): نحن معاشر بنی هاشم نأمر کبارنا و صغارنا بسبهما و البرائة منهما؛
ما بنی هاشم بزرگ و کوچک خود را امر می‌کنیم به ناسزا گفتن به آن دو نفر و بیزاری جستن از آنان.

امام صادق(علیه‌السلام) بعد از هر نماز واجب چهار مرد و چهار زن را لعن می‌فرمود: عمر، ابابکر، عثمان و معاویه، عایشه، هند، حفصه، ام حکم خواهر معاویه.
3-فضل الله از طرفی گفته که حضرت زهرا(صلوات الله علیها)معصوم است.از طرفی در مجلس اهل سنت سخنرانی می کند ومی گوید آن وقتی که عمر به درب خانه آن حضرت آمد حضرت زهرا نعوذ بالله احساساتی شد وبه پشت در آمد.احساسات زنانه بر اوغلبه کرد وپشت در آمد وآن حوادث اتفاق افتاد.
این چه عصمتی است که آن حضرت داشته ودر همان حال که از هرگونه خطای عمدی وسهوی مبرا ومصون بوده احساسات زنانه اش بر او غلبه کرده ونتوانسته جلوی خودش را بگیرد وآن مسائل اتفاق افتاده؟این نیست مگر این که با قاطعیت بگوئیم فضل الله یک منافق بود.منافقی که عصمت حضرت زهرارا برای شیعیان اثبات می کند واز آن طرف برای خوشایند اهل سنت ونزدیک کردن آنهابه خودش چنین مزخرفاتی را به آن حضرت نسبت می دهد وانکار عصمت آن حضرت را می کند.
4- اینجا علامه هائی داریم که بدون کمترین اطلاع وآگاهی حدس می زنند که حقیقت چیست وبعد از آن دفاع هم می کنند. آقاهادی بیات می گوید که فضل الله بر اساس منابع تاریخی نظر خودش را گفته.من سوال می کنم شما از کجا این حرف را می گوئی؟تحقیق ومطالعه کرده ای؟آن منبع تاریخی را که ادعا می کنی لطفاً به ما هم معرفی کن.انسان همین طور دهان را باز کند وحرف بزند؟هیچ منبع معتبر تاریخی در شیعه وسنی موجود نیست که مزخرفات فضل الله را تایید کند.شیعه وسنی به اتفاق تصریح کرده اند که حضرت زهرا تاآخر عمر شریفش از آن دوملعون یعنی ابوبکر وعمرراضی نشد.
5--یکی از اولیائ خدا که مفصل با فضل الله بحث کرده بود می فرمود که:یکی پیدا شده اصرار دارد اثبات کند که عمر وابوبکر(علیهما لعنت الله)آدمهای خوبی بودند. من دعا می کنم که خدا به آبروی محمد وآل(صلوات اله علیهم اجمعین تورابا عمر وابوبکر محشور کند.
لذا بنده هم لعنت نمی کنم ودعا می کنم.خدا به آبروی صدیقه طاهره وزهرای اطهر هر کسی را که معتقد است فضل الله آدم خوبی بوده وبه اهل بیت وحضرت زهرا وامیرالمومنین ودین خدا ظلم وجفا وجسارت نکرده است در آخرت با فضل الله محشور ومانوس کند.توهین نکردم .نفرین هم نکردم.

امیر مهدی-هادی بیات یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 17:09

سلام
اگر از امورات مهم ملک وملکوت فارغ شدید بعنوان شیعه امیرالمومنین بد نیست گاهی اوقات سری هم به این گونه سایتها بزنید.
آیا فاطمه (سلام الله علیها) از شیخین راضى شد؟
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=6047

امیر ثابت قدم یکشنبه 30 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 20:10 http://www.sabetq1.blogfa.com


باسلام . مطلب در لینک های روزانه آمد . موفق باشید.

مشتی اسمال - امیر مهدی دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:02

سلام
من دقیقا ارای این مرد را نمدانستم
ممنون استفاده کردم.
در این زمینه حق را به شما میدهم .
به شهادت روایات اگر کسی مظلومیت مادرمان فاطمه را کتمان کند ملعون است.
دفاع از ان دو غاصب ، فاسق دل هر شیعه ای را به رنج می اورد.
به روایات محکم ترین کتب اهل سنت بخاری و مسلم حضرت فاطمه تا اخر عمر از ان دو راضی نشد ابن قتیبه
مینویسد که ابوبکر و عمر به دیدار حضرت فاطمعه رفتند برای دلجویی در پایان امر حضرت چنین فرمودند:
"پس من خدا و فرشتگان را شاهد مى‌گیرم که شما دو نفر مرا اذیت و ناراحت کرده‌اید و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شکایت خواهم کرد.به خدا قسم پس از هر نماز بر شما نفرین خواهم کرد."
کسی که ان دو را نفرین نکند خلاف سنت مسلم معصوم عمل کرده است.اقا سید معتقدند که فضل الله مجتهد بوده لکن اجتهاد در برابر نص باطل است.
کسی حق ندارد در مقابل نص و سنت مستقیم اجتهاد کند.و این بدعت است.منابع روایی شیعه پر است از روایاتی که گواه ظلم ان دو ملعون به مادرمان فاطمه است.دفاع از ظالم جرم بزرگی است و مستحق عذاب.
به قطعیت نمیگویم این مرد خالد در اتش است اما میدانم که رضایت مادرمان فاطمه را همراه نخواهد داشت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد