بسم الله الرحمان الرحیم.
قُل لله ِ کَتَبَ عَلی نَفســِه ِ الّرَحمَة ِ / بگو از آن خداوند است که بر خود رحمت را مقرر داشته است (قرآن کریم، سوره ی انعام، آیه ی 12، ترجمه ی فارسی از بهاء الدین خرمشاهی).
کَتَبَ رَبُّکُم عَلی نفســِه ِ الرَّحمَة ِ / پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر داشته است (قرآن کریم، سوره ی انعام، آیه ی 54، ترجمه ی فارسی از بهاء الدین خرمشاهی).
وَ رَحمَتی وَســِعَت کُلَّ شَی ء ٍ / و رحمت من همه چیز را فراگیر است (قرآن کریم، سوره ی اعراف، آیه ی 156، ترجمه ی فارسی از بهاء الدین خرمشاهی).
لا تَقنَطوا مــِن رَحمَة ِ الله ِ / از رحمت الهی نومید مباشید (قرآن کریم، سوره ی زمر، آیه ی 53، ترجمه ی فارسی از بهاء الدین خرمشاهی).
وَ ما أرسَلناکَ إلّا رَحمَةً لــِلعالَمینَ / و ما تو را جز مایۀ رحمت برای جانیان نفرستاده ایم (قرآن کریم، سوره ی انبیاء، آیه ی 107، ترجمه ی فارسی از بهاء الدین خرمشاهی).
***
محسن کدیور، دغدغه های حکومت دینی، تهران، نشر نی، 1379؛ صفحه ی 570:
«اگر ما مقامی را مافوق قانون فرض کنیم. دیگر قابل نظارت نیست، قابل سؤال نیست و از سوی دیگر، تمام اشکالات جامعه متوجه او خواهد شد[.] ببینید در هر جای دنیا اشکالی صورت می گیرد بلافاصله مقام مسئول را می طلبند که یا عوض می شود و یا استعفا می دهد اما اگر ما فردی را فوق قانون بدانیم، او در چه حوزه ای مسئول است، خطا، برای بشر طبیعی است چگونه می توان به او تذکر داد و اصلاح کرد، به نظر می رسد این فوق قانون دانستن، نشستن بشر خطاکار در جایگاه خداوند است، اوست که فوق قانون است در حالی که خداوند می فرماید: «کتب علی نفسه الرحمة» یعنی خدا مجموعه ای سنن لایتغیر وضع کرده است و به ما اعلام و واجب کرده است مانند عدالت، که خدا را با این عیارها بسنجیم[.] وقتی خدای ما قانونمند و قانونپذیر است، ما کجای کاریم که می خواهیم خودمان را مافوق قانون بدانیم، این یک سوء فهم از قوانین دینی است اما آنچه من از دین می فهمم، این است که قوانین حوزه اجتماع، همه افراد جامعه را بدون استثنا دربر می گیرد و دین هیچ مقام فوق قانونی را به رسمیت نشناخته است.»
سلام
هیچ مقامی بالاتر از قانون الهی نیست.
سلام
* پست مورد نظرتان را مطالعه کردم. اما در خودم صلاحیت اظهار نظر ندیدم. ممنون از حسن ظن شما.
* به امید اعتلای کلمهی توحید.
به امید روزی که بندهی حقیقت باشیم.
چنین مقامی در زمان جاری کشف شده؟
برادر
سلام
در مورد حافظ در آن وبلاگ چیزی نوشتم که همه را خوش آید!!!!!!!!!!!!!!!!!!! إن شاء الله.
شما هم بیکار اید ها این همه کارهای مملکتی را رها کرده اید در مورد کسی که هفت بلکه هفتصد کفن پوسانده است دعوا راه می اندازید!!!!!!!!!
مطالب اخیر وبلاگتان هم مفید بود.
البته تعبیر "خدای ما قانونمند و قانونپذیر است" زیاد جالب نیست. به خصوص قانونمندش.
بدرود
سلام
بنده نه حافظ شناسم نه عرفان کار و نه اهل طریقت.
منتها از کودکی به اشعار حافظ علاقه داشته ام سخن حقیر این است میان فرد و اعمالش باید یک رابطه ی منطقی وجود داشته باشد منتها همانطور که جناب خرمشاهی به قطعیت نمیگوید حافظ شراب خورده بنده هم به قطعیت نمیگویم نخورده.بلکه میگویم بعید است از یک چنین انسانی با چنین سایقه ای و با چنین خصوصیات اخلاقی و باد این اشعار عرفانی دست به اعمال کثیفی بزند که فقط لایق یک عده لاابالی است.سلمان فارسی ُ ابوذر غفاری و...هیچ کدام معصوم نبوده اند پس ایا شراب میخورده اند؟؟؟گناه میکرده اند اما بعید است ان گناه شراب خوردن باشد.بنده میگویم حال که از اشعار حافظ نمیتوان به این قطعیت رسید که شراب میخورده یا نه برای اطمینان بهتر است به تاریخ رجوع کنیم به تاریخ که رجوع میکنیم با یک شیخ کامل روبه رو میشویم .ضمن انکه اگر حافظ شراب میخورده و بعد انرا در اشعارش جار هم میزده باید انسان کثیفی باشد چون این تظاهر به گناه است و یکی از جرایم سنگین در دین تظاهر به گناه است.یعنی کسی که گناه کند و بعد به گناهش تظاهر کند و انرا جار بزند ادم پاکی نیست.امام صادق فرمود ابا دارم که با این ادم سخن بگویم.با توجه به اینکه حافظ محب اهل بیت بوده است و پای درس اساتید بزرگ اسلام درس خوانده بعید است از این مسائل اطلاع نداشته باشد.مساله ی دیگر انکه مگر هم کلاسی حافظ اشعارش را جمع نکرده است؟پس چرا او نه تنها اشاره ای نکرده که از حافظ به تقوا و پرهیزگاری یاد کرده.مجددا عرض میکنم بین فعل یک شخص و خودش باید یک رابطه منطقی وجود داشته باشد و نمیشود کسی که از انطرف تاریخ در موردش این گونه قضاوت میکند به شکلی رفتار کند که شایسه یک ادم لاابالی است.
ضمنا اینکه بنده از این موضوع که حافظ شراب نمیخورده است دفاع میکنم به این معنا نیست که موضع تمام کسانی که از این موضوع دفاع میکنند با بنده مشترک است.حقیر ممکن است بسیاری از ادعاهای اقایان را قبول نداشته باشم لذا در کامنت هایی که خطاب به بنده مینوسید مشخص کنید دقیقا کجایش خطاب به من است.
سلام
دین هیچ مقام فوق قانونی را به رسمیت نشناخته است؟
در عوض قانونی نوشته که هر کسی می تواند با نردبان تقدس به مافوق آن صعود کند .
سلام بر فروز.
من سه جا، در وبلاگ خودت
در ذیل
http://foruq.blogfa.com/post-20.aspx
و وبلاگ خودم و وبلاگ آقای علایی، کامنت گذاشتم:
«سلام علیکم.
ببخشید.
با توجه به گرایش نداشتن من به گفت و گو با شما، و با توجه به این که ظاهراً نشانه هایی وجود دارد آقای ستاریان و همچنین آقای علایی (که هر دو از دوستان عزیز من هستند) گفت و گو با شما را مفید می دانند، ممنون می شوم اگر گفت و گوهایت با آقای ستاریان را در کامنت وبلاگ آقای علایی یعنی در
http://eshragh-e-sohrevardi.blogsky.com/
انجام دهی.
آدرس وبلاگت را هم در کامنتهایت بنویس. این طور نباشد 30 کامنت بگذاری و فقط در یک کامنتت آدرست مشخص باشد. شاید اهل علم که مشتاقانه مایل به گفت و گو با خردمندی مانند شما هستند، غصه بخورند چرا آدرس وبلاگ شما در اختیارشان نیست. مثلاً ابن وراق از اسلام برگشته، که به تعبیر شما "روشن اندیش" است.
با تشکر. »
شما کامنت مرا در
http://foruq.blogfa.com/post-20.aspx
منتشر نکرده ای، و آمده ای علی رغم این که من از شما خواستم در وبلاگ من کامنت نگذاری و در وبلاگی کامنت بگذاری که ظاهراً گفت و گو با شما را در مواردی مفید می داند، باز هم 37 کامنت گذاشته ای در وبلاگ من، و اتفاقاً در یکی از این 37 کامنت گفته ای
در ضمن خواهش دارم از جناب آقای سید محمد داوری کنند که این جناب هلوع در کدامین موقع پاسخ های دهان کوبی به نوشته های فروز همان نیای سابق داده است تا من دوباره ردش را پیدا کنم
شما که کامنت من در وبلاگت را منتشر نمی کنی، و عرض بنده مبنی بر این که در وبلاگ من کامنت نگذار را، با 37 کامنت در وبلاگ من گذاشتن جواب می دهی، مرا به «داوری» هم دعوت می کنی؟
تمام 37 کامنتت را روی وورد ذخیره می کنم که اگر آقایان ستاریان و علایی و هلوع خواستند خدمتشان ارسال کنم و تمام 37 کامنتت را حذف می کنم. وقتی شما نه برای خودت ارزش قائلی و نه به عرایض من احترام می گذاری.
سلام . اما مقام سیاسی دین را برای حکومت به رسمیت شناخته است .
============
اگر چـه باده فرح بخش و باد گلبیز اسـت
به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است
صراحی ای و حریفی گرت به چنـگ افـتد
بـه عـقـل نوش که ایام فتنه انگیز است
در آسـتین مرقـع پیالـه پـنـهان کـن
که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است
بـه آب دیده بـشوییم خرقـهها از می
کـه موسـم ورع و روزگار پرهیز اسـت
مـجوی عیش خوش از دور باژگون سپـهر
که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است
سـپـهر برشده پرویزنیسـت خون افشان
کـه ریزهاش سر کسری و تاج پرویز اسـت
عراق و فارس گرفتی به شعر خوش حافـظ
بیا کـه نوبـت بـغداد و وقت تبریز اسـت
سلام،
هیچ قانون الهی بالاتر از قانون حفظ شرافت و انسانیت انسان نیست. هر دینی به اسم هر خدایی چیزی را بر انسانیت انسان برتری دهد، در حقیقتِ آن خدا و دین باید تردید نمود.
سلام
انسانیت انسان ذیل خدایی خدا معنا دارد و انسان در ذات انسان بودنش شانیتی ندارد و انسان وقتی برتری می یابد که از بقیه ی انسانها خدا ترستر باشد: ان اکرمکم عندالله اتقیکم
اما بله کسی را فراتر از قانون نباید دانست به خصوص در عصر فعلی که به معصوم دسترسی نداریم
سلام
بهتر بود می گفتید هیچ مقامی فرا تر از قانون الهی نیست چرا که همین قانونهای نوشته شده بشری هستند که مقامهای مافوق را می آفرینند.
آنجا که پیغمبر در ساعات آخر عمر شریفشان به مسجد رفته واز مردم می خواهد هرکس شکایتی از ایشان دارد عنوان کند میفهمیم که همه در برابر عدالت یکسان هستند.
با احترام
سلام
در پست اخیرم اشاره ای به کامنت حضرت عالی داشتم گفتم اطلاع دهم یا علی
توی یکی از نظرها نوشته شده بود به خودم صلاحیت اظهار نظر ندادم...
نمی دونم من میدم یا نه؟ ولی ای کاش فقط اندکی به کلمه ای که می خواندیم پایبند بودیم
ای کاش
سلام آقای سید محمدی
تبریک مرا بخاطر روز عید غدیر بپذیرید. مبارک شما و خانواده محترمتان باشد.
http://www.parsine.com/fa/pages/?cid=28412