نظریه ی امامت حضرت علی اکبر ؛ نظریه دهنده: امیرمهدی

            بسم الله الرحمان الرحیم.

           

            1)

نویسنده: امیر مهدی
۱-
حضرت عباس، حضرت زینب و حضت علی اکبر (سلام الله علیهم) هرسه معصوم هستند به تصریح خود ائمه .

شنبه 20 آذر ماه سال 1389 ساعت 5:12 PM

            2)

نویسنده: امیر مهدی علمای شیعه معتقدند که اگر حادثه کربلا پیش نمی آمد امامت به حضرت زین العابدین (صلوات الله علیه) نمی رسید. فضائل‌قمر بنی هاشم وحضرت علی اکبر بسیار چشمگیر وعظیم بوده است.
البته
بعضی بزرگان قائلند به این که چون حضرت علی اکبر از نسل زهرای اطهر (صلوات الله علیها) است  امامت به ایشان می رسید.در هر حال گرچه این بزرگواران امام نبوده اند وبه این مقام نرسیده اند اما چون  بالقوه شایستگی تصاحب این مقام را داشته اند در مسائلی همچون چهره پردازی وبازیگری با آنها معامله  امام معصوم می کنیم.

شنبه 20 آذر ماه سال 1389 ساعت 5:54 PM

            3)

نویسنده: سیدعباس سیدمحمدی
سلام علیکم.
امیرمهدی گفته است:

«علمای شیعه معتقدند که اگر حادثه کربلا پیش نمی آمد امامت به حضرت زین العابدین (صلوات الله علیه) نمی رسید. فضائل‌قمر بنی هاشم وحضرت علی اکبر بسیار چشمگیر وعظیم بوده است.»

سیدمحمدی:
اولاً کدام علمای شیعه؟
ثانیاً مگر روایات نسبتاً متواتر، یا به هر حال تعداد قابل توجهی روایت، نداریم که حضرت محمد نام تک تک دوازده جانشین خود را فرموده است؟
ثالثاً مگر هر فضیلتی، ولو در حد فضیلت حضرت ابوالفضل، قاعدتاً باید ختم شود به رسیدن به مقام امامت؟
ثالثاً، ظاهراً روایاتی هست که شهادی کربلا مقامی بس عالی دارند، و ابوالفضل مقامش در بین تمام شهادی کربلا (جز امام حسین) از همه بالاتر است.
رابعاً، روایاتی هست که اگر فلان فرزند حضرت محمد فوت نمی کرد، پیامبر می شد، یا اگر محمد نبود، علی به مقام محمد می رسید. این روایات، به طور کلی می خواهد تمجید کند از مقام فرد مورد نظر. و در خود روایت، اشاره می کند در مقام تحقق، خداوند در نظر نگرفته است که علی جای محمد را بگیرد و ابوالفضل جای حسین را بگیرد و علی اکبر جای امام سجاد بگیرد. بنده شخصاً برایم سرال بود. مشورت کردم. به گمان خودمف مسئله را به نحود درست فهمیدم. گمان می کنم امیرمهدی، یک مقدار عجولانه، دارد نظر می دهد.


امیرمهدی گفته است:
«البته بعضی بزرگان قائلند به این که چون حضرت علی اکبر از نسل زهرای اطهر
(صلوات الله علیها) است  امامت به ایشان می رسید.»
سیدمحمدی:
تمام فرزندان ائمه، از اولاد زهرا هستند. ولی مگر شرط کافی ی امامت، اولاد  زهرا بودن است؟
امامت منصبی خاص است که فقط و فقط خدا تعیین می کند. ظاهراً حتا حضرت محمد و حتا امامها، اختیار تعیین امام بعد از خود را ندارند.


امیرمهدی گفته است:
«حضرت عباس،
حضرت زینب وحضت علی اکبر (سلام الله علیهم) هرسه معصوم هستند به تصریح خود ائمه .»

سیدمحمدی:
ــ البته بنده اطلاعی از این تصریحها ندارم. بر مدعی است، نقل کند جملات مربوطه را.
ــ حتا اگر حضرت ابوالفضل علیه السلام معصوم باشد، طبق مشورت بنده با شیخ علی رجبی، عصمت ایشان مادون عصمت چهارده معصوم و مادون عصمت ذکرشده در آیه ی تطهیر است. رجبی گفت درباره ی حضرت ابوالفضل، اصولاً چندان بحث عصمت و بحث علم لدنی (مباحثی که مشخصاً در مورد امامها مطرح است) مطرح نیست. آن حضرت خدمتی به اسلام کرد، که این مقام رفیع نزد خداوند را برایش به ثمر رساند.
ــ  آقایی به نام حجت الاسلام معمار منتظرین در تاریخ سه شنبه هجدهم بهمن 1384 (هزار و سیصد و هشتاد و چهار)/هشتم محرم در تلویزیون شبکه ی تهران می گفت:
«حافظ رجب بُرسی در مشارق الانوار فی اسرار امیرالمؤمنین و جلال الدین سیوطی در جامع الصغیر جلد دوم صفحه ی 58 نقل کرده اند از پیامبر اسلام که:
لا تسبّ علیّ ً فانّه ممسوسٌ فی ذات الله.
آقای منتظرین در جملات بعدی اش گفت که امام حسین هم (در کجا؟) فرموده که «علی اکبر ممسوسٌ فی ذات الله». آقای منتظرین گفت این وصف «ممسوسٌ فی ذات الله» فقط درباره ی حضرت علی و حضرت علی اکبر است و درباره ی فرد دیگر در خاندان امامها یا فرزندان آنها [یا یاران آنها یا ...] وجود ندارد. همچنین گفت امام حسین (در کجا؟) فرموده «سکینة مستغرقة فی ذات الله». همچنین گفت امام زمان در زیارت ناحیه فرموده است «خدایا مرا در بهشت همنشین علی اکبر قرار بده».»


بنده از مرحوم منتظری سؤال کردم درباره ی سخنان فوق. ایشان جواب نداد.
به شیخ علی رجبی گفتم. گفت مشارق الانوار بعضاً نظرات شاذ دارد.


ببخشید. من یک مقدار احتمال می دهم امیرمهدی یک تعداد از این حرفهایش برگرفته از مطالبی است که در هیئتها شنیده است.

شنبه 20 آذر ماه سال 1389 ساعت 11:18 PM

            4)

نویسنده: امیر مهدی
دلایل عصمت آن بزرگوران در کتب شیعه آمده است.
مرحوم مقرم در کتابهای ارزشمند: «العباس » و «علی الاکبر» دلائل عصمت حضرت ابوالفضل و حضرت علی اکبر (علیهماالسلام) را بر شمرده است. و مرحوم نقدی در کتاب «زینب الکبری » از عصمت حضرت زینب سلام الله علیها سخن گفته است. و مولف «کریمه اهلبیت » شواهد عصمت حضرت معصومه (س) را بازگو نموده است.
عصمت مراتبی دارد که بالاترینش را ائمه معصومین حائز هستند.
انبیاء واولیاء هم مراتبی از عصمت را دارا هستند.
سید رضی وسید مرتضی (رحمهما الله) هم معصوم  بوده اند. نقل کردند روزی سید رضی به برادرش سید مرتضی بعد از نماز جماعت گفت که :چه خوب است انسان پشت سر کسی نمازبخواند که در همه عمرش حتی یک گناه هم نکرده باشد.سید مرتضی لبخندی زد وگفت:چه خوب است که انسان پشت سر کسی نماز بخواند که در همه عمرش حتی فکر گناه  هم نکرده است. من نشنیده ام ولی جناب همسفر نقل کرد که سید رضی وسید مرتضی قسم جلاله خورده اند که ما در همه عمرمان یگ گناه نکردیم.
برای آقا محمدرضا که به داستانهای تن تن ومیلو علاقه دارد:
آیت الله عبدالکریم حق شناس
(رحمه الله) می فرمودند که یک طلبه موفقی در نجف بود. یک روز در حجره تنها بود. عصمت اهل بیت را بررسی می کرد. رسید به قمر بنی هاشم.یک لحظه از ذهنش خطور کرد که آیا ایشان معصوم هستند یا نه.بلافاصله حضرت سیلی محکمی را حواله کردند واین طلبه نقش دیوار شد. به او فرمودند:تو که تا اینجا رسیده ای من بودم که دستت را گرفتم وکمکت کردم.من تورا به این جا رساندم.حالا بحث میکنی از عصمت ما؟
البته اینها برای کسانی که فقط چشم سر را معیار درستی ونادرستی مطالب می دانند جکی بیش نیست.

یکشنبه 21 آذر ماه سال 1389 ساعت 01:33 AM

[پاراف آقای مصطفی ستاریان:]

پاسخ:
سلام

عطف به تاریخ شیعه و احادیث ائمه گمان نمی کنم فرمایشات شما چندان مورد وثوق باشذ

جعفر کذاب و زیدیه و اسماعیلیه هم می توانسته اند بنا به چنین استدلالهایی از دین منحرف شوند. ضمن اینکه در این موارد رجوع به اخبار با وجود غالیان که کارشان غلو است کار هر کسی نیست و علمای اصولی چنین بیاناتی ندارند و مکاشفات می تواند تنها برای صاحب مکاشفه حجت باشد و یا نباشد

            5)

نویسنده: امیرمهدی .........

حکمت خدای متعال اقتضا می کند که امام حسین مظهر عطوفت و رحمت واسعه حق تعالی وحضرت عباس مظهر خشم وقهر

.........

یکشنبه 21 آذر ماه سال 1389 ساعت 9:07 PM

[پاراف آقای مصطفی ستاریان:]

پاسخ:
سلام

غرض من از انچه گفتم در مورد معصوم خواندن حضرت علی اکبر و حضرت ابوالفضل العباس و اینکه اگر ماجرای کربلا پیش نمی آمد ، امام می شدند ، است. زید چون قیام کرد عده ای به تصور اینکه امام کسی است که قیام کنند به او ملحق شدند و زیدیه پیدا شد. اسماعیل بن جعفر الصادق را مگر عده ای به دلیل اینکه فرزند امام است ، امام نخواندند؟ منصب امامت به نص است و ما در خصوص حضرت علی اکبر و حضرت ابوالفضل چنین نصی نداریم . پس طرحش تحت این عناوین از سوی هر کس باشد به عقیده من غلط است. این همه مسئله داریم ، به نظرت بهتر نیست به جای این اگرها بنشینند و قدری از مسائل را حل کنند. در تاریخ اسلام و در موارد دیگر کم موضوع برای تحقیق است؟

در مورد انچه از حضرت عباس نقل کردی من هم شنیده ها دارم و منکر اینطور مسائل به هیچ وجه نیستم و در مراتب عصمت هم حرفی نیست اما صحبت از عصمت معصومین بود.

من در اینجا اصلا منکر معجزه و مکاشفه نشدم اما چون گفتی عرض می کنم حجیت مکاشفه را با قران می سنجند و سیره معصومین (ع) وگرنه حجیت ندارد. کی گفته هر مکاشفه ای حجیت دارد؟

اینجا را هم بخوان راجع به مختار و مختارنامه نوشته است:
http://mrjavadi.com/detail.asp?id=388

            6)

نویسنده: امیر مهدی
عرض کردم که عصمت حضرت علی اکبر وحضرت اباالفضل العباس به دلایل محکم نقلی برای علما ثابت شده است.عصمت هم مراتبی دارد که ائمه طاهرین بالاترین مرتبه را حائز بوده اند.
من گفتم طبق نظر علمای شیعه اگر حادثه کربلا پیش نمی آمد امامت به حضرت زین العابدین نمی رسید.معنای این جمله کاملاْ روشن است. معنایش این است که آن دو بزرگوار تمام شرایط لازم را برای احراز مقام امامت داشته ا ند.از نظر فضائل هم که بی نظیر بوده اند.اگر علی اکبر شبیه ترین مردم به سول  الله بوده است عباس ان علی هم شبیه ترین مردم به حضرت مولا بوده است. اما مقدر الهی این بوده است که علی ابن ا لحسین امام شود.این منافاتی با امامت حضرت سجاد ندارد اگر دقت کنید.
خود ابی عبدالله  در روز عاشورامی فرماید :خدایا تو شاهد باش که من کس را بسوی این مردم برای جنگ فرستادم که اشبه الناس خَلقاً،خُلقاً ومنطقاً برسول الله است.معنای این جمله چیست؟آیا این عبارت برای دیگری صادر  شده است؟وقتی علی اکبر وارد میدان شد پیرمردها ومیانسالهای لشکر عمر سعد که پیامبر را از نزدیک درک کرده بودند فریاد کشیدند که  الله اکبر،الله اکبر،اشهد ان محمداً رسول الله.ان قد این ولی خدا از نظر ظاهر ه پیامبر شبیه بوده است که  گمان کردند پیامبر زنده شده وبه یاری فرزندش  حسین آمده است.لشکر دودسته شد وبسیاری حاضر مبودند جنگ کنند.اما به محض این که خودش را معرفی کرد وگفت نام من علی است وپدرم علی است گفتند باید اورا کشت.اینها غلو است؟وتی حجت خدا وامام بر حق گواهی می دهد که او ار هر جهت شبیه ترین خلق خدا است به رسول الله این هم غلو است؟وقتی بالای سر علی اکبررسید اورا در آغوش گرفت وگریه کرد وفرمود اف بر تو ای دنیا.بعد از علی دیگرزندگی ارزشی ندارد.تنها جائی که حضرت آن مردم را نفرین کرد همانجا بود.
وبعد این که اگر زیدیه واسماعیلیه بوجود آمد مقصرش نادانی ونفهمی مردم بود یا زید و اسماعیل؟ زید بن علی دعوت به خود کرده بودیا دعوت به حق؟الان اینهائی که بهجت پرست وخمینی پرست و بروجردی پرست و...هستند مقصرش آن بزرگوران هستند  یا خود مردم؟

دوشنبه 22 آذر ماه سال 1389 ساعت 05:28 AM

            7)

نویسنده: سیدعباس سیدمحمدی
سلام علیکم.
حاج شیخ علی رجبی، مجتهد شیعه، 28 آذر 1389، تلفنی:
«زینب و علی اکبر و ابوالفضل تالی تلو معصوم هستند و نه تنها گناه، بلکه حتا خطایی از آنها دیده نشده. البته عصمت زینب و ابوالفضل و علی اکبر در حد پیامبر و ائمه نیست.
اصطلاح «تالی تلو معصوم»، که در مورد شیخ مرتضی انصاری به کار می رورد، البته از زمین تا آسمان تفاوت دارد با «تالی تلو معصوم» که درباره ی دست پروردگان مستقیم مکتب ائمه (مانند ابوالفضل و زینب و علی اکبر) به کار می رود.
امامت علی اکبر، صددرصد مخالف مبانی ی شیعه است. اصلاً کسی چنین چیزی نگفته. امامت فقط به اعلام الاهی است. نه پیامبر و نه امام، اختیاری در اعلام امام بعدی ندارد. پیامبر نام تک تک امامها را گفته بوده. نام امام که یک دفعه عوض نمی شود. ما مطلقاً نمی توانیم بگوئیم افرادی مانند بحرالعلوم و سید رضی و سید مرتضی معصوم هستند، البته نفی نمی کنیم ممکن است نازله ای از عصمت در بحرالعلوم و سید رضی و سید مرتضی و آقای بهجت باشد.
عصمت در ائمه، عصمت از گناه و از خطا و از اشتباه است. آنها علم حضوری به واقع داشتند و خطا در فکر و عمل و تصمیم و ... نداشتند.»

یکشنبه 28 آذر ماه سال 1389 ساعت 11:28 PM

            8)

امیر مهدی-سیدمحمدی

دوشنبه 29 آذر ماه سال 1389 ساعت 02:58

سلام
1-
اگر من گفتم سید رضی وسید مرتضی (رحمهما الله) معصوم بوده اند منظورم عصمت از گناه ونافرمانی خدا بوده است نه چیز دیگر.امیدواربودم که این مطلب برای شما براحتی قابل تصورباشد.والا عصمت از اشتباه که درهیچ بنی بشری الا معصومین وجود ندارد.سید رضی با آن مقام بلند ورفیعش در همه عمرش از هیچکس هدیه نگرفت.حتی صله پدرش را هم قبول نکرد.لابدبرای خودش دلیل داشته.یقیناً اینان برای کارهایشان دلیلی دارند.بعضی ها این را بعنوان حسن وامتیاز ویژه تلقی می کنند.حال آنکه این قصور است واشتباه است.اجابت دعوت مومن ازبهترین کارهاست که ائمه طاهرین خودرا ملتزم به این رفتار داشته ا ند.
2-اگر گفتم حضرت علی اکبر(سلام الله علیه)معصوم بوده اند ودر صورتی که کربلا پیش نمی آمدامامت به ایشان می رسید منظور این است که ایشان از هر جهت شایستگی رسیدن به مقام امامت را داشته اند.ولی مقدر الهی وآن چه خدای متعال از اول خلقت تعیین فرموده این بوده که ایشان امام نباشد.این که بگوئیم یک نفر صلاحیت وشایستگی امامت را دارد فرق دارد با این که اورا امام بدانیم.وقتی پدر بزرگوارش می فرماید "اشبه الناس خلقا وخلقا ومنطقا برسول الله "ااگرروی هر سه قسمت این عبارت دقت کنید وتوجه داشته باشید که این کلام،کلام کسی است که خودش امام وحجت خداست واهل مبالغه وزیادگوئی وتعریف وتمجید بیجا نیست آن وقت مسئله حل خواهد شد.
درست مثل این که بگوئیم اگر امیرالمومنین(صلوات الله علیه)  بعداز رحلت به حکومت می رسید چنین وچنان می شد.آن حضرت شایستگی مدیریت وحکومت را داشت ولی موفق نشد بعد از رحلت به حکومت برسد.
مثال از یک جهت مُبَِعّد(دورکننده ) است واز یک جهت   مُقَرِ ب(نزدیک کننده).
روی این عبارت دقت کنید:
"اشبه الناس خلقا وخلقا ومنطقا برسول الله "

            9)

سیدمحمدی - امیرمهدی

دوشنبه 29 آذر ماه سال 1389 ساعت 12:08

سلام علیکم.

توضیحاتت از ادعاهایت ضعیفتر. ادعاهایت از توضیحاتت ضعیفتر.
علی اکبر قرار نبوده و مطرح نبوده و هیچ وجهی برای امامتش نبوده. خودت را در تنگنای توضیحات قرار نده. حضرت محمد که طبق وحی الاهی، نام دوازده امام را تک تک برشمرده، آن حضرت کربلا را هم می دانسته.

علی اکبر تالی تلو مقام معصوم است. دست پرورده ی مستقیم مکتب ائمه است. من که احتمال می دهم (در حد احتمال) اگر علی اکبر را در خواب ببینی، ایشان بزند در دهانت، که چرا می گویی قرار بوده علی اکبر امام شود. (
شبیه به همان داستان، که گفتی، حضرت عباس برای رفع تشکیک فلان فرد راجع به عصمت حضرت ابوالفضل، کشیده زد در صورت آن فرد!! ای امیرمهدی. آن بزرگواران، تشکیکها و سؤالها را با کشیده جواب نمی دهند. شک کن به چیزهایی که از استادانت حفظهم الله می شنوی.)



سید رضی و سید مرتضی و بحرالعلوم، ماها یک چیزهایی شنیده ایم از آنها، از قول خود آنها و از قول کسانی که ساعاتی و روزهایی و سالهایی معاشر آنها بوده اند. اما چیزهای ندیده و نشنیده و ندانسته از بحرالعلوم و سید رضی و سید مرتضی هم هست. ظاهراً شما شنیده ها را کافی می دانی برای اعلام کردن عصمت سید رضی (ولو فقط عصمت از گناه)، و هر کس که بخواهی، و تا ابد در جهنم دانستن فردی دیگر، چنان که خودت بخواهی. شما اطلاع نداشتن ما از کل لحظات عمر سید رضی را، نقصی در ماجرای اعلام عصمت ایشان نمی دانی، و می گویی ماها در مجموع آنچه از او سراغ داریم، گناهی گزارش نشده. خب این حرفها نه احترام به سید رضی، بلکه بی احترامی به مفهوم متعالی ی عصمت است.
بگو سید رضی فردی متقی بوده. بگو آقای بهجت فردی متقی بوده و کراماتی داشته. چرا می روی در محدوده و مفهوم عصمت؟
ای امیرمهدی.
حتا اگر تمام لحظات زندگی ی سید رضی فیلمبرداری شده و موجود باشد، بودن یا نبودن ملکه ی عصمت در او را، ما نمی توانیم بفهمیم. عصمت به نص است. ما شاید از امام موسی بن جعفر کل اطلاعاتمان یک کتاب 50 صفحه ای باشد. اما ما طبق نص، ایشان را معصوم می دانیم. اما صد هزار صفحه اطلاعات و گزارش از آقای بهجت، ما را به معصوم بودن یا نبودن او (حتا اگر عصمت را فقط عصمت از گناه در نظر بگیریم در این بحث) نمی برد. 
      

       10)

http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سیدمحمدی - امیرمهدی

دوشنبه 29 آذر ماه سال 1389 ساعت 12:19

سلام علیکم.
شما همچنان علاقه داری به جای برگشتن از کلمات نادرستت، ادله ای بیاوری. می گوئی:



«وقتی پدر بزرگوارش می فرماید "اشبه الناس خلقا وخلقا ومنطقا برسول الله "ااگرروی هر سه قسمت این عبارت دقت کنید وتوجه داشته باشید که این کلام،کلام کسی است که خودش امام وحجت خداست واهل مبالغه وزیادگوئی وتعریف وتمجید بیجا نیست آن وقت مسئله حل خواهد شد.»



سیدمحمدی:
شما اگر شمّ علوم اسلامی و شیعی داشتی، متوجه می شوی این توصیف امام حسین از علی اکبر، منطقاً نه ارتباط دارد به عصمت علی اکبر، و نه ارتباط دارد به امامت احتمالی ی علی اکبر، بلکه اگر قطعاً این توصیف از امام حسین صادر شده باشد، این توصیف می خواهد مقام والای علی اکبر، و نه عصمت، و امامت احتمالی ی او را، بیان کند. دلیل بنده:

شبیه ترین و نزدیکترین  انسان به حضرت محمد، حضرت علی است، یا حضرت علی اکبر؟
نفس حضرت محمد، حضرت علی است، یا حضرت علی اکبر؟
توصیف امام حسین از علی اکبر، بر فرض صحت، البته مبالغه  و زیاده گوئی نیست، اما اگر ما معارفی از شیعه را و اسلام را بدانیم، متوجه می شویم چون شبیه ترین و نزدیکترین انسان به حضرت محمد و بلکه نَفس حضرت محمد، حضرت علی است، و لا غیر، پس توصیف امام حسین از علی اکبر، بر فرض صحت، از جنس همان تعریف و تمجید و معرفی کردن مقام والای علی اکبر به ما است. توجه کن ای امیرمهدی:

حضرت محمد در روز خندق فرمود ضربه ی علی در روز خندق افضل از عبادت جن و انس است. خب؟ اما آیا این یعنی ضربت علی، از عبادت خود محمد هم بالاتر بوده؟ خب جوابش یک مقدار ممارست با مجموعه ی علم و معارف اسلامی دارد. نمی گویم شما ممارست نداری. اما این چند روز و چند هفته، من پی در پی بی احتیاطیهایی می بینم از تو. 
      

       11)

http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

امیر مهدی

دوشنبه 29 آذر ماه سال 1389 ساعت 12:37

۱-شما حرف را بد متوجه شدی وتوضیحات من دیگر هیچ فایده ای نخواهد داشت.گفتم علی اکبر شایستگی این مقام را داشته است.اشبه الناس برسول الله که از امام حسین صادرشده  اطلاق دارد.معنایش این است که روی این کره هیچ کس شبیه تر از او به پیغمبر از نظر ظاهر واخلاق و بیان نبوده است .کسی که شبیه ترین به رسول خدا یعنی بالاترین وبهترین بنده خداست شایستگی امامت ندارد؟۲-انسان می تواند به درجه ای از عصمت برسد که میل به گناه در او صفر شود ونزدیک گناه هم نشود.شیخ انصاری(رحمه الله)به شهادت ابلیس حتی یک گناه هم انجام نداده بود.
این بحث را همینجا تمام می کنیم.
شما به عقیده خودت باش.من هم به عقیده شما احترام می گذارم.دعوا که نداریم.احترام به عقیده معنایش همین است که نظراتمان کاملاْ مخالف هم ولی دلهایمان نزدیک به هم باشد.

            12)

امیر مهدی

دوشنبه 29 آذر ماه سال 1389 ساعت 12:45

۱-فرمود شبیه ترین برسول خدا در سه جهت:هم ظاهر وهم اخلاق وهم بیان وکلام.
حتی اگر از نظر بیان واخلاق حضرت امیر شبیه ترین بوده باشد از نظر ظاهر که نمی شود چنین حرفی را زد.
۲-حضرت امیر نزدیکترین فرد برسول خدا و دومین شخصیت عالم است وبا علی اکبر قابل مقایسه نیست.اما امام حسین این جمله را وقتی فرمود که حضرت امیر از دنیا رفته است.جمله حضرت را در ظرف زمانی خودش یعنی هنگام حادثه کربلای سال ۶۱ ملاحظه کن.

            13) سیدعباس سیدمحمدی ـ امیرمهدی:

سلام علیکم.

شما بیخود می کنی بگویی علی اکبر شایستگی ی امامت را داشت. امامت مگر بازیچه ی شما است؟ شما خیال کردی امامان هم، مثل فقها، بازیچه ی شما هستند که بر حسب سلیقه ات به یکیشان

حفظه الله

نسبت بدهی و به یکیشان

لعنت الله علیه و منحرف و ...

نسبت دهی، و حالا افراد شایسته ی امام معصوم شدن را معرفی کنی؟

فرمایش امام حسین درباره ی علی اکبر، بر فرض صحت، ظاهرش اطلاق دارد، اما اگر کسی سواد داشته باشد، می داند اشبه الناس به حضرت محمد، و نزدیکترین فرد به حضرت محمد، حضرت علی است، و اشبه الناس به حضرت محمد، هـمواره حضرت علی است، چه قبل از سال 61 هجری و چه بعد از سال 61 هجری.

حرفهای عجیب غریب می زنی. بعد توضیحات عجیب غریب می دهی. می گوئی:

«اشبه الناس برسول الله که از امام حسین صادرشده  اطلاق دارد.معنایش این است که روی این کره هیچ کس شبیه تر از او به پیغمبر از نظر ظاهر واخلاق و بیان نبوده است .کسی که شبیه ترین به رسول خدا یعنی بالاترین وبهترین بنده خداست شایستگی امامت ندارد؟»

خب شما هنوز نمی دانی، امامها را خداوند متعال یکی یکی تعیین فرموده و نامشان را گفته، و صادر شدن فضیلتی درباره ی علی اکبر یا ابوالفضل از زبان ائمه، مطلقاً خارج از موضوع امامت است. آیا چون امام حسین به ابوالفضل فرموده ارکب بنفسی انت یا اخی، پس ابوالفضل شایسته ی امام شدن بوده؟ هنوز نمی دانی، من و شما و یک میلیون مرتبه بزرگتر از من و شما با توجه به روایات درباره ی فضائل حضرت ابوالفضل یا فضائل حضرت علی اکبر، شایستگی یا عدم شایستگی ی افراد برای احراز مقام امام معصوم را نداریم. مطلقاً شایستگی نداریم. خودت می بُری و می دوزی و امام تعیین می کنی.

هرچند بحث فرد شایستگی ی امامت، خارج از صلاحیت من و شما حتا بزرگترین عارفان و فقیهان و فیلسوفان و متکلمان ما است، ظاهراً اگر من ِ نوعی بخواهم وارد این موضوع نابخردانه و درنده ی ادب دینی شوم، در موضوع مورد بحث، حضرت علی اکبر کمتر از حضرت ابوالفضل است. البته تأکید می کنم اگر کسی، از عامه و علمای شیعه، نابخرد باشد و ادب دینی نداشته باشد، و بخواهد طبق روایات و طبق مقام تثبیت شده ی افرادی جز امامها،  فردی را به عنوان امام معرفی کند، ظاهراً عامه ی شیعه و علمای شیعه، آن فرد را حضرت ابوالفضل می دانند. و هرچند کشف حجت نیست، اما ظاهراً حرفهایی هست که مرحوم قاضی، در عالم کشف دیده بوده مقام ابوالفضل نسبت به امام حسین بلاتشبیه مانند مقام حضرت علی نسبت به مقام حضرت محمد است، یعنی علی باب النبی است، و ابوالفضل باب الحسین است.

من البته از امام حسین و امامان معصوم عذرخواهی می کنم. گفتم که صحبت کردن از شایسته بودن یا نبودن افراد برای احراز مقام امام معصوم، فقط و فقط در ید خداوند است. اما اگر بخواهیم گستاخانه، وارد این حیطه شویم، باز هم ظاهراً فردی که شما برای امامت نامزد کرده ای، یعنی حضرت علی اکبر، طبق روایات و کرامات و شفاها و کشف و شهود و ...، کمتر از حضرت ابوالفضل است.

نظرات 17 + ارسال نظر
آی سودا دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 17:16 http://secondwindow.blogsky.com

اسم امیر مهدی که میاد من هم کلا باید هیچی نگم.

جواد خراسانی دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 22:11 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
به عنوان مقدمه خدمتتان عرض شود که به طور کلی این نوع مباحث را انحرافی و نتایج احتمالی آن را خطرناک می دانم.
چرا؟ احتمالا" عصمت تعریف معین و شفافی در مباحث کلامی دارد. اهل بیت ع در قرآن کریم و آراء مفسرین و تاریخ اسلام شناخته شده اند. ائمه شیعه ع در حدیث جابر به نام معرفی شده اند. شان والا و مقام ارجمند حضرت ابوالفضائل ع در روایت معصومین و نظر علمای شیعه مشخص است.
حال این سخنان که " ایشان و حضرت علی اکبر و... معصوم هستند " چه ضرورت و معنایی می تواند داشته باشد؟
بنده ذهن خوانی نمی کنم. اما شما خودتان تصور بفرمائید که بنده و شما و ... دیگرانی، هر یک مطابق نظر و برداشت خود این دامنه قدوسی و الاهی را گسترش بدهیم. به نظر شما نتیجه چه خواهد شد؟
افراد دیگری را هم شان ائمه معصومین بالا برده ایم؟ یا شان ائمه را پایین آورده ایم؟
این از بین بردن مرزها حتما" عواقب سوء خواهد داشت. جایگاه حضرات فوق الاشاره در بین متدینین مشخص است. همانطور که برای ایشان اصطلاح ِ تالی تلو معصوم _ وضع شده است که هم عظمت مقام ایشان را می رساند و هم حفظ فاصله و رتبه چهارده معصوم را با دیگران بیان می کند.
مجددا" تصور بفرمائید، چه سوء استفاده هایی ممکن است از این نوع مباحث در جامعه ما اتفاق بیفتد _ تذکر: عمده نظر بنده به حیطه حیات اجتماعی بر می گردد، در خلاء که بحث نمی کنیم. _ با یک مثال ته خط این بحث را شفاف می کنم، فرض بفرمائید در شرایط امروز ما کسی یا کسانی که هم در حوزه دستی دارند و هم در حکومت، و از قدرت نفوذ کلامی و ... برخوردارند، تصمیم بگیرند که با تعاریف و نظریاتی که خیلی خوب،ادبی، علمی و فنی ( البته از نظر خودشان) بیان می شود فلان آقا _ مثلا" آقای ... _ را با همین دلایلی که در متن مباحث شما آمده است به عنوان معصوم معرفی کنند. خب به نظر شما این ادعاها ما را به کجا خواهد برد؟؟؟
در آخر بار دیگر ایده اصلی خود را که در کامنت های قبلی نیز چند بار تکرار شد، تکرار می کنم: به نظرم طرح این نوع مباحث و بدین شیوه مربوط به دوران زندگی قبایلی و مریدی و مرادبازی دکان های خاموشی عقل است. جایی که با شیوه های اطاعت محض، آقا فرموده اند، در خواب دیده اند و ...( مسائلی که هیچکدام نه توان اثبات عقلی دارند و نه حتی حجت شرعی برای دیگران می توانند باشند) مسائل را توجیه می کنند. و صد البته که در این میان چه عمرها که هدر نمی رود و چه سوءاستفاده ها که نمی شود.

سیدمحمدی - خراسانی دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 22:34 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
کامنتت به نظرم فنّی و خوب بود. چند کتاب حرف بود در کامنتت. ماها خوب است بتوانیم در مسائل معارف دینی و مسائل انسانی، حتا در موضوعاتی که شاید حاشیه ای هستند (چه رسد به موضوعی مثل این که «حضرت علی اکبر قرار بود امام شود»)، با درایت وارد بحث شویم.


به نظرت این که من، به گمان خودم، نسبتاً مستدل، و از جمله با استناد به مشورتم با یک مجتهد و عالم، اشتباهات آقای ...... در موضوعی مهم مانند امامت و عصمت را، که دارد این طرف آن طرف آشکارا می گوید، نشان دهم، یا حد اقلش، مدعیات او و ادله ی او و مخالفتهای خودم با مدعیات و ادله ی او را در معرض دید قرار دهم، آیا کار من هم «انحرافی و خطرناک» است، یا «نسبتاً روشنگرانه»؟ چون تعدادی از دوستان بزرگوار من، حساسیت دارند و اصلاً طرح شدن این گونه مقالات از طرف من را، «قدسیت زدائی» و «فراهم کردن امکان ورود لائیکها و ... به بحث، و توهین کردن احتمالی به مقدسات» می دانند.

جواد خراسانی دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:07 http://cheshmejoo.blogfa.com/

بهتر است هنگام فکر کردن به موضوع بحث، به نتایج عقیدتی،عملی، سیاسی و... فکر و مبحث مورد نظر در فضای واقعی جامعه نیز اندیشید.
به عنوان نمونه، داروین در شاخه علوم زیستی، نظریه تکامل خود را بیان کرد، ولی بعدها همین نظریه دستاویز نظریات دیگری در علوم دیگری شد، که عواقب دهشتناک و سیطره ظالمانه آن بر فضای علمی تاکنون نیز باقی است و ادامه دارد، مثل بسط نظریه او در الهیات مسیحی، جغرافیای سیاسی و... _ شاید داروین تصور این که از نظریه او چنین نتایجی حاصل شود را نمی کرده _
نکته دیگر که به نظرم یک ایده کلی برای طرح مباحث نظری و کلا" اشتغال فکری است. بحث اهم و مهم است.
چه وقت، چرا، چگونه ،با چه ضرورت و چه نتایج احتمالی در خصوص موضوعی باید ورود پیدا کرد، فکر کرد و چیز نوشت؟ فکر می کنم این پیش شرط ورود به هر موضوع فکری باشد.

محمدرضا دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:39 http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
در مورد کامنت شما:
مساله بدین صورت طرح می شود که اگر شخصی مدعایی مطرح کرد بر اوست که دلیل بیاورد. سر باز زدن از آوردن دلیل و تکرار مدعا زیبنده نیست.
با محتوای کامنت شما کاملا موافقم اما مصطفی ملکیان منظورش همان جمله ی بالایی بود که گفتم و در لینک توضیحش موجود است.
گفتگو همیشه راهگشاست.
از لطف و محبت شما در این مدت ممنونم و عذرخواهی بابت زحماتی که کشیدید. داشتن دوستی چون شما باعث افتخار است

م.چکاد دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 23:55 http://arbabesokhan.blogfa.com

سلام.
آقا سید خدایی این پستت برا ما هم جک بود!
اوخ کی بود سیلی زد!

نوایش سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:31 http://navayesh.blogfa.com

سلام
خداوند اسلام را از چاک دهان مداحان و آخوند ها نجات دهد
این محرمی بازار خزعبلات آخوندان گرم بود امام منصوب می کنند دشمن ملعون می کنند ...و مردم جاهل هم گریه می کنند و عربده صوفیانه می کشند
احمدی نژاد عزیز تبلور فرهنگ جاری ملت ایران است
فرهنگ فعلی با دروغ و مفت خوری و لمپنی و دلگی و خرافه پروری متبلور است ....

امیر مهدی-جواد خراسانی سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:23

سلام
آن چه سید تحت عنوان امامت آن حضرت گفته حاصل کج اندیشی خودش است وبه من ربطی ندارد.
همه آن چه که گفتید بجز پاراگراف آخر مورد قبول من است.بحث ما بطور محدود در وبلاگ آقای ستاریان شروع شد .موضوعش هم صحبت های آیت الله وحید خراسانی بود وموضوع هنرپیشگی وبازی ونمایش چهره این بزرگوران. من بحث عصمتشان را مطرح کردم ودلیل آوردم.سید عباس همه وب را خبر کرد که امیر مهدی چنین ادعایی کرده است.ادعای من برفرض این که نادرست باشد باید همانجا رد می شد نه این که همه ملت خبردار شوند.
سید عباس بی اخلاقی کرد وبه تبعات این کار زشتش متوجه نبود ونیست .او نمی خواهد متوجه شود که هر کجا بحثی در گرفت همانجا یا بحث کند یا نکند ودعوارا به جاهای دیگر نکشاند.امیر مهدی هر چه که گفته همانجا گفته.چه معنی دارد که همه ملت را با هر سطح فکر و مسلک ومرامی به میدان بیاوریم ؟من اشتباه کردم که سیدعباس را بسیار باظرفیت تر از این می دانستم ودیگر یقیناْ این اشتباه تکرار نخواهد شد.مسولیت همه عواقب وتبعات این مسئله هم متوجه کسی است که این مسئله را عمومی کرده است.من در یک جمع محدود ظرفیت سنجی کردم و این بحث را مطرح کردم ولی ایشان بحث را عمومی کرد .

سیدمحمدی - خراسانی سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:20 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.

امیرمهدی خطاب به شما می گوید:
«آن چه سید تحت عنوان امامت آن حضرت گفته حاصل کج اندیشی خودش است وبه من ربطی ندارد.»

خب. ای خراسانی. عین سخنان امیرمهدی، به ترتیب تاریخ:


ــ «علمای شیعه معتقدند که اگر حادثه کربلا پیش نمی آمد امامت به حضرت زین العابدین (صلوات الله علیه) نمی رسید»

ــ «بعضی بزرگان قائلند به این که چون حضرت علی اکبر از نسل زهرای اطهر (صلوات الله علیها) است امامت به ایشان می رسید»

ــ «من گفتم طبق نظر علمای شیعه اگر حادثه کربلا پیش نمی آمد امامت به حضرت زین العابدین نمی رسید.معنای این جمله کاملاْ روشن است»

ــ «کسی که شبیه ترین به رسول خدا یعنی بالاترین وبهترین بنده خداست شایستگی امامت ندارد؟»



ای خراسانی.
آیا وقتی عین سخنان و مدعیات امیرمهدی موجود است، و حتا در آخرین سخنانش هم، بعد از شنیدن نظر سنجیده و آگاهانه یک مجتهد شیعه، مبنی بر

«امامت علی اکبر، صددرصد مخالف مبانی ی شیعه است. اصلاً کسی چنین چیزی نگفته. امامت فقط به اعلام الاهی است. نه پیامبر و نه امام، اختیاری در اعلام امام بعدی ندارد. پیامبر نام تک تک امامها را گفته بوده. نام امام که یک دفعه عوض نمی شود»


باز بر حرف خود پافشاری کرد، و مثلاً کوشید ادعای خود را «مستدل کند»، بدین شکل که روایتی از امام حسین راجع به حضرت علی اکبر را نقل کند، و از روایت استنباط کند که «علی اکبر شایسته ی مقام امامت بوده» (به جای این که متوجه شود ستایشهای امام حسین از ابوالفضل و علی اکبر، مطلقاً ربطی به موضوع «شایستگی برای امامت» ندارد)


آیا اینها «کج اندیشی»ی سیدعباس سیدمحمدی است؟


ای خراسانی.
آیا امیرمهدی در ادامه ی پافشاری اش بر معصومسازیها و امامسازیها، نگفت:


«آیت الله عبدالکریم حق شناس (رحمه الله) می فرمودند که یک طلبه موفقی در نجف بود. یک روز در حجره تنها بود. عصمت اهل بیت را بررسی می کرد. رسید به قمر بنی هاشم.یک لحظه از ذهنش خطور کرد که آیا ایشان معصوم هستند یا نه.بلافاصله حضرت سیلی محکمی را حواله کردند واین طلبه نقش دیوار شد. به او فرمودند:تو که تا اینجا رسیده ای من بودم که دستت را گرفتم وکمکت کردم.من تورا به این جا رساندم.حالا بحث میکنی از عصمت ما؟»



ای خراسانی. امیرمهدی خودش شاید چشم بسته میره جلو. اما احتمال نداد ماها، کمی فکر می کنیم؟ ای خراسانی. از مشهورات است که مالک اشتر در برابر این که فردی او را مسخره کرد، رفت مسجد و آن فرد را دعا کرد. حالا به نظرت ابوالفضل، که باب الحوائج نامیده شده، و ظاهراً حتا غیر مسلمانها متوسل می شوند به او، در برابر شک ذهنی و سؤال ذهنی ی افراد، می آید چک می زند در گوش افراد؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 30 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 20:15

سلام
برای خانم پارسایی کامنت کردم:

سلام
نوشته اند:
گویا تا قسم نخوریم حرفمان پذیرفته نیست و برخی هم چنان فرض را بر دروغگویی می گذارند و لابد چون ظاهر مشتی اسمال مذهبی و متشرع است لابد این فرزانه زندیق و بی دین است که دروغ می گوید
نه والله قسم من چنین فکر نکردم وقتی ادله برابر شد و هر دو طرف دعوا یکدیگر را دروغگو خواندند راهی نیست جز اینکه قسم بخورندو وقتی هر دو قسم خوردند تکلیفشان با خداست . باز نمی شود گفت که قسم یکی قابل قبول و قسم ان دیگری غیر قابل قبول است.
بله وقتی شما هم قسم خوردی من هر دو را واگذار می کنم به خدا که او عالم سر و آشکار همه است.

وقتی آقای امیر مهدی خود نوشته است:
من از عملکرد اشتباه خودم دفاع نمی کنم.قبول دارم که ادبیات من پر ازخشونت وتندی وزشتی بود وبسیار مشمئز کننده وخلاف ادب گفتگو وخلاف عرف وعادت جاری.اما مسئله این است که همانهائی که خودشان دهها برابر بدتر از این را به یکدیگر گفته بودند ومی گویند به یکباره مدعی اخلاق وادب وتربیت شدند وبدتر از همه مرا به کاری که نکرده ام متهم می کنند.ومن مجبور به دفاع شدم.

ومن جلوتر از او نوشته ام:
امیر مهدی ...گاهی بد حرف می زند. قبول! گاهی تند می شود. قبول!. اما کدامیک از ما چنین نیستیم ؟
او خود به اشتباه بودن لحن کلامش و نوشتارش صراحت دارد، چرا من باید از او دفاع کنم؟ من از کسی دفاع کرده ام؟ مگر من وکیل مدافع کسی هستم. من همه ی حرفم این است که انسداد در گفتگو درست نکنیم. خب کسی هم نخواست با کسی حرف بزند خب نزند.
آیسودا خانم با دلخوری مرا به داوری خواسته اند . مرا که در کامنتی قبلا نوشتم و گفتم
جمعه 26 آذر ماه سال 1389 ساعت 22:37
سلام

« آی سودا خانم یا اعتقاد داشته و یا حرف حقی دیده است و یک پست در باره ی محرم و عزای امام حسین نوشت»
خب مراجعه کنید تا ببینید که این را بی مقدمه و بدون خطاب به که نوشته ام؟ غیر از اینکه حرفی بوده و دفاعی لازم دیده ام؟

این همه توهین به من شد و هیچ کس عکس العمل نشان ندادم و کسی را به داوری نخواستم حالا چه شد که من باید داور شوم نمی دانم؟
دوستان عزیز و بزرگواران، به خدایی که جان همه ی ما به دست اوست ما روزی در معرض قضاوت او قرار خواهیم گرفت که احکم الحاکمین است و شدید العقاب . تحمل عقوبت ِداوری ناروا مگر آسان است؟ بنشینیم و راجع به عالم و ادم رای صادر کنیم که فلانی می می خورده؟ و فلانی منحرف است؟ و فلانی قاصر و مقصر است؟ و فلانی چرا گغت منحرف است؟ و فلانی چرا گفت قاصر و مقصر است ؟

خدا گفته من اگر می خواستم همه را امت واحد قرار می دادم . خودش شعبه شعبه کرده است. خودش یکی را در افریقا و یکی را در جزایر دورافتاده خلق کرده و از هرکس به اندازه ی وسعش طلب خواهد کرد. ما چکاره ایم که برای خلق خدا و عملشان حرف بزنیم و در خصوص عاقبت اخروی شان تصمیم بگیریم؟!
من می گویم راجع به کسی قضاوت نکنیم آنوقت خودم را به قضاوت می طلبند؟ من قضاوت کرده ام و به طور کلی گفته ام راجع به کسی قضاوت نکنیم و معنی حرفم این است که ای امیر مهدی قضاوت نکن. ای سیدمحمدی قضاوت نکن! ای ستاریان قضاوت نکن! و ای....
مگر من ِ کوچکترین ، که از همه ی عالم حقیرترم،شده ام ترازوی عدل و انصاف که حالا قضاوت کنم؟
من فقط می توانم نظرم را بگویم:
در مورد الاغ خواندن اکثریت مردم ، من به شدت مخالفم. همانگونه که با گوساله و بزغاله خواندن مردم از سوی علم الهدی به شدت مخالفت کرده ام و می کنم. مگر خدا نفرموده است ولقد کرمنا بنی ادم . خدا اکرام کرده است بنی آدم را.
اکثریت در قرآن گاهی با تعابیر نکوهش شده آمده است. مثل اکثرهم لایعقلون . اکثرهم لایعلمون و نظایر این . اما این دلیل نمی شود که ما اکثریت را الاغ بنامیم! کسی اگر حتا مرتکب زنا هم شده باشد تا چهار نفر نباشیم نباید گزارش کنیم! وگرنه حد می خوریم. چرا چنین حکمی شده است؟ برای اینکه فساد علنی باید باشد که چهار نفر ببینند. وقتی گناهان کبیره حکمش این است خطاها و لغزشها و معاصی دیگر وضعش معلوم است. گاهی تذکری کوتاه می تواند از علنی کردن و داد و قال راه انداختن اثرش بیشتر باشد و ما باید چنین کنیم.
اصلا مگر ما نبی و رسول هستیم و وظیفه ارشاد داریم ؟ ارشاد وظیفه ی نبی است و هدایت فقط مختص به خداست .من چکاره هستم که ارشاد کنم ؟چکاره ام که هدایت کنم؟ چکاره ام که داوری کنم بین امیر مهدی و سیدمحمدی؟ و بین این و آن؟ من به جای امیر مهدی از سید محمدی عذر می خواهم و به جای سید محمدی از امیر مهدی معذرت خواهی می کنم و از همه ی کسانی که از سوی هرکسی کدورتی به انها رسیده عذر می خواهم و از همه مهمتر من از آقا محمدرضا عذر می خواهم که کامنتی خطاب به او شروع کردم و مسائل مربوط به دیگران را هم در ان گنجاندم و باعث سوءتفاهم و رنجشش شدم.
در فضای آرام اگر گفتگو شود اصلا این مسائل نباید پیش بیاید .
خلاصه اینکه خدا به همه ی بشر تا فرا رسیدن اجلشان فرصت داده است. ای بسا مسلمانی که دم آخر مغضوب خدا از دنیا برود و ای بسا فاسقی که در آینده توبه کند و از اوتاد شود و روسفید از دنیا برود.
در قرآن توبه ی نصوح مثال نشد خطابش به کیست و در شان چه کسی نازل شده است؟ مگر غیر از این است که آن گنه کار را حتا پیامبر ِرحمت از خود دور کرد! خدا حتا او را هم می بخشد. عیسی علیه السلام می گفت خدا مرا برای هدایت امثال مریم مجدلیه فرستاده است . ما امروز بیاییم خط کش بگذاریم و دین و ایمان این و آن را اندازه بگیریم و حکم صادر کنیم. و خود را چه و چه بخوانیم ؟ بلعم باعورای مستجاب الدعوه هم که عاقبتش جلوی چشممان است . مگر نشنیده ایم ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد؟

همه ی این حرفها خطابش به خودم است. کسی مرا مومن نخواند که من گناهکارترین خلق عالم هستم .کسی مرا داور نداند که من محکوم داوری خدا هستم و کسی مرا بزرگ نداند که من کوچکترینم. شرمنده ی همه ی شما هستم که در ایحاد این وضعیت من مقصرم .وبلاگم را حذف می کنم و این نه به خاطر کدورت و ناراحتی است . ایام خوشی بود با همه ی تلخی هایش . که تلخی ها ملازم زندگی است .

راستش حرفی نماند که بزنم. جز همینها که الان گفتم به همین خاطر همگی را به خدای بزرگ می سپارم و امیدوارم مرا ببخشید و حلال کنید.


مرتضی رئیسی سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 15:35

سلام روز خوش بنده به دنبال مطلبی بودم اتفاقی امدم تو این سایت و با این موضوع برخورد کردم خیلی بحث خوبی هست. اگر امام حسین از علی اکبر تعریف کرده اند نه اینکه کاندیدای امامت بوده اند و نه اینکه ایشان مانند حضرت رسول هستند بلکه این است ایشان تعریف فرزندشان را در مقام پدر انجام داده اند و با دیدن فرزندش به یاد جد بزرگوارشان میافتند و انهم در زمان فرمودند که شخص دیگری مانند حضرت علی ع در قید حیات دنیایی نبودن پس کلام صحیحی است.در خصوص حظرت عباس هم ایشان دارای کرامات و فضل بوده اند و در خانواده ای تربیت یافتند که 3امام را درک کردند و دارای مقام شده اند ولی نه در حد امامت جایی که حضرت رسول جبرئیل ع را به زیر کساءراه نمیدهند پس مطلبی نهفته است ولی به سلمان احترام میکند.در ضمن اعتقاد به امامت یا کاندیداتوری ایشان و بعد شهادت ایشان مخالف با علم و دانش خداست خداوند میرفماید زمین را لحظه ای از حجت خود خالی نمیکذاریم بعد در خصوص امامت امام سجاد ع یا علی اکبر مردد باشد یا ایشان را نماینده کند و در لحظه اخر حکم عوض شود مگه حکم و نظر خدا مانند انتسابات دولتی است که در روز معارفه مدیر جدید به یکباره شخص دیگر ا جایگزین کنند.حالا بنده علی اکبر را دوست دارم به خاطر محبتی که امام حسین ع به من دارد و پیش خود میگم اگر ایشان شهید نمیشد چه میشد امام چهارم مامیشد علی اکبر نه علی اوسط ع ضمن اینکه علی اکبر درس و مشق در محضر پدر و عموی گرامی خود کرده پس عباس بالاتر است در عراق به حضرت عباس میگویند امام عباس وقتی پرسیدم میگن حرف دل است خیلی مقامش بالاست ما خودمان برای عرض ادب اینطور صدا میکنیم.دوستان همه اهل علم وفضل هستید ولی در خیلی از مواقع از حد ادب یک مومن خارج شدید.وبه همدیگه توهین کردید پیرو هر عقیده ای که هستیم ادب را رعایت کنیم اگر حضرت عباس مقام گرفتند از ادب ایشان بود که در محضر حق و امام خود رعایت ادب را کرد وگرنه نه به خاطر اب نیاورده اش بود و نه به خاطر جنگ نکرده اش فقط با ادب گوش به فرمان ولی خود بود.امیدوارم سازمانی تشکیل بشود و در کار این هیئتهای مذهبی نظارت کند تا علاوه بر علی الهی با حسین الهی هم مواجه نشویم

م.ر جمعه 16 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:42

در مورد مشخص شدن نام تمام اهل بیت توسط رسول خدا صلی الله علیه وآله باید عرض کنم که این موضوع تناقضی با نظریه امامت حضرت غلی اکبر ندارد چون در اکثر احادیث آمده است علی ابن الحسین امام بعد از امام حسین است که این تناقضی ندارد

م.ر جمعه 16 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:46

سلام
جمله سید الشهداء: ((آنگاه که با صدای بلند صیحه بر ابن سعد زد و فرمود: ما لک؟ قطع الله رحمک و ... کما قطعت رحمی ))

فریاد سید الشهداء و خواندن آیه ذیل با صدای بلند:(( إن الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم ))
این کلمات و جملات از امام حسین انسان را به فکر وا می دارد

[ بدون نام ] شنبه 4 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:34

برادران عزیز بروید و ببینید در کدام زیارتنامه یا مولای به کار برده شده است و ولی معنی اش چیست ؟

ثارالله یکشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1399 ساعت 18:24

برای جواب به دو شبهه در مورد حضرت علی اکبر(ع) یعنی ۱)تاریخ دقیق ولادت و ۲)عصمت و شبهه امامت ایشان، به کانال تلگرامی و ایتاء (اسناد المصائب) رجوع کنید.
آدرس
AsnadolMasaeb@

احسان شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 00:01

سلام
در مورد بحث دوستان از چن جهت باید به این موضوع نگاه کرد
اولا امام حسین فرموند که اگر من صد پسر هم داشته باشم دوس دارم همه آنها را علی نام بگذارم،دلیل این حرف در ادامه گفته میشه
دوما در ان زمان دستگاه خلیفه اموی به خیال خام خودشان دنبال ریشه کن کردن و نابودی اولاد پیامبر بودند،چون روایات از پیامبر شنیده بودند که ائمه اطهار از نسل امام حسین و بعد از آن از نسل فرزندش علی بن الحسین میباشد
دستگاه خلیفه اموی تمام سعی و تلاش خودشان کردند که هم امام حسین و هم علی بن الحسین را به شهادت برسانند تا به مقصود نحس خود برسند
در اینجا باید به درایت و دوراندیشی امام حسین پی برد که بخاطر چه نام تمام پسران خود را علی میگذاشت
در واقعه عاشورا ،تمام سعی دشمنان و دستگاه خلیفه اموی دنبال خاموش کردن امامت بودند و سعی امام حسین به دنبال احیا شریعت و امامت
اگر میبینم که امام حسین آن القاب درباره حضرت علی اکبر که گفتن شبیه ترین مردم به رسول خدا هستش که واقعا هم همینجور بوده در اصل بخاطر منحرف کردن لشکریان و دستگاه خلیفه اموی از سو قصد به جان امام سجاد و حفظ سلسه امامت بوده،هدفش این بوده که با این توصیفات درست از حضرت علی اکبر ذهن بیمار دستگاه اموی رو به اهداف پلید خودشون مشغول کنه و آنها را به اشتباه بیندازه که فکر کنن به هدف خودشون که نابودی امامت بودن رسیدن تا جان امام سجاد و روشن بودن راه شریعت و امامت رو همچنان حفظ کنه،همچنانکه زمانی که اسرای کربلا پیش عبیداله بن زیاد بردن و ابن زیاد امام سجاد رو دید ازش پرسید که هستی که امام سجاد عنوان کرد علی بن الحسین هستم که آنجا ابن زیاد با تعجب پرسید مگر علی بن الحسین در عاشورا توسط خدا کشته نشده که امام سجاد گفت اون برادرم بود که توسط مردم به ناحق کشته شد
پس نتیجه میگیریم که هدف نجات جان امام سجاد و حفظ سلسله امامت بوده و بس

عادل یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1401 ساعت 01:05

لازم نیست انقدر بحث جوابش یک جمله هست.(خدا بهتر می‌داند که در کجا رسالت خود را مقرر دارد«۱۲۴/انعام»)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد