ده اسفند 1389 ، ایران: مهندس و مجتهد در گروگان ، بسیج در خیابان

           

               بسم الله الرحمان الرحیم.

            طبق وبسایت جهان نیوز http://www.jahannews.com/prti3waw.t1a5q2bcct.html و طبق وبسایت تابناک http://www.tabnak.ir/fa/news/51536/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%8A%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%D9%87%D8%AF%D9%8A-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%A8%D9%8A  و طبق وبسایت تبیان http://www.tebyan.net/weblog/tondar59/post.aspx?PostID=71569  :

            «مهدی کروبی، درشهرستان الیگودرز استان لرستان به دنیا آمدم ..........
دروس مقدماتی حوزوی را نزد پدرم آموختم و در 16 سالگی به قم رفتم و تا سالی که به تهران آمدم تا سطح کفایه و خارج فقه و اصول را از اساتید بزرگواری نظیر مرحوم امام خمینی، مرحوم آیت اله نجفی مرعشی، مرحوم آیت اله سلطانی، آیت اله منتظری مرحوم آیت اله فاضل لنکرانی، مرحوم آیت اله مشکینی بهره مند شدم.

در تهران نیز مدتی در درس میرزا باقر آشتیانی شرکت کردم. من طلبه درس خوانی بودم و اجازه اجتهاد از سوی 8 استاد برجسته حوزه از جمله آیات عظام سلطانی طباطبایی، فاضل لنکرانی، یوسف صانعی، و نوری همدانی به من داده شد

            پایان نقل از لینکها.

            علاقه مندان می توانند تصویر یا متن اجازه ی اجتهاد آقای مهدی کروبی از مراجع محترم تقلید آقای حسین نوری همدانی و آقای فاضل لنکرانی و آقای یوسف صانعی را در اینترنت ببینند.

            حدود یک هفته است مجتهد شیعه شیخ مهدی کروبی، و همسرش، و مهندس میرحسین موسوی، و همسرش، در گروگان هستند، و حدود دو هفته است (تا خود ِ امروز 10 اسفند 1389) عزیزان بسیجی با باتوم و موتور و سپر و ماسک و نقاب و گاز اشک آور در خیابان هستند.

            طبق عکسی که در http://up.behtarin.com/images/31009806968200274312.png می بینید، حد اقل در سه قسمت از بدن مجتهد شیعه و شهروند ایرانی، آقا شیخ مهدی کروبی، اثر باتوم مشخص است.

            مجتهد، باتوم می خورد. بسیجی، باتوم می زند.  

 

                                               http://up.behtarin.com/images/31009806968200274312.png

نظرات 25 + ارسال نظر
حضرت خضر چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:42 http://hazratekhezr.blogsky.com

امروز بی بی سی یک قسمت از مناظره شیخ و مهندس رو پخش کرد که بنده را در تحیر فرو برد.

شیخ مهدی به مهندس گفت:من و شما باید تا آخر در صحنه بمانیم.خیلی خوابها برای ما دیدند و برای روزهای بسیار سخت باید خود را آماده کنیم.(نفقل به مضمون)

آرش چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:46

آخیش دلم کمی خنک شد ؛ بعدهم این دروغ ها چیست که می گویید ایشان در سال 58 به صورت پنهانی نزد آقای مهدوی کنی شبانه جامع المقدمات می خواندند مجتهد کدام است ؟؟؟ پولهای حرام شهرام جزایری عاقبتش اینه .

سید امیر چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:13

یا حسین
میر حسین
میر من عشق من

ستاریان چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 19:08

سلام

ام حسبتم ان تدخل الجنه ...214بقره
تصور کردید (بدون امتحان دادن) وارد بهشت می شوید؟ ....

کسی که با کتک خوردن کسی دلش خنک می شود باید بداند که روزی هم هاشمی رئیس مجلس بود و بازرگان جلوی چشمش کتک خورد و او خندید و امروز به این وضع گرفتار آمده است فردا روزی هم لاریجانی که در مجلسش شعار مرگ بر این و آن را باعث شد روزی شاهد شعار مرگ بر خودش و بدتر از آن خواهد بود

سیدحسن خمینی می‌گفت وقتی عده‌ای از- مثلا – لباس‌شخصی‌ها به جماران آمدند من در منزل ایستاده بودم و فحش‌های بسیار رکیک‌شان را به آقای هاشمی می‌شنیدم. به گوش خود شنیدم آنها در کمال..به آقای هاشمی خطاب می‌کردند که میدانی همسرت…است.

دنیا دار مجازات است و عبرت بینان و عبرت گیران کم هستند

دستور دینی ماست که یار مظلوم و خصم ظالم باشید

کسی که ظلم کند اگر ظلم دید کسی جز خود را ملامت نکند و همینطور است کسی که به ظلم راضی و خشنود باشد

ستاریان چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 19:13

غلامعلی رجایی در آخرین نوشته اش در وبلاگ شخصی خود می افزاید: آقای مجیدانصاری هم می‌گفت پس از ختم جلسه مجمع دو برادر لاریجانی- علی وصادق را – به کناری کشیده و با ذکر صحنه‌هایی که خود شاهد آنها بودم گفتم من شاهد فحش‌هایی که آن روز در جلوی منزل هاشمی به خانواده‌اش می‌دادند بودم. بعد مثالی زدم و گفتم اگر شما شنیده باشید در همسایگی شما رفتگری زندگی می‌کند و عده‌ای بیایند و بدترین فحش‌های ناموسی را جلوی چشم همه به او بدهند چه عکس‌العملی از خودنشان می‌دهید؟ و چه اقدامی می‌کنید؟ حالا فرض کنید این فرد که آن‌همه به او فحش رکیک جلوی همه داده‌اند هاشمی رییس مجمع و رییس مجلس خبرگان و معتمد امام نیست.


وی در خصوص اتهام و بداخلاقی های اخیر حامیان دولت می نویسد: کس دیگری برایم تعریف می‌کرد که در جلسه‌ای در مسجد ارک که دوستان حزب‌الله! در آنجا تشکیل جلسه می‌دهد وقتی بحث درباره عکس‌های دختر متاهل جناب مهندس موسوی مطرح شد و من از یکی از این برادران! حزب‌الله پرسیدم ماجرای این عکس‌ها چیه؟ با صدای بلند و بدون توجه به حرمت خانه خدا داد زد (با پوزش از خانواده مظلوم موسوی) فلانی، عکس‌های این ... را بیاور بهش بده بره باهاشون ... کنه.


رجایی با انتقاد از چنین برخوردهایی می افزاید: گیرم اینها با هاشمی دشمن خونی‌اند، به همسر محترمه او چکار دارند؟ به شهادت تمام مقاتل، اهل کوفه که فاجعه کربلا را آفریدند تا امام زنده بود اهانتی به خانواده و حرم او نکردند اینها دیگر تولیدات کدام مذهب و مکتب هستند که از سپاه کوفه بدتر می‌کنند؟ سپاه کوفه در جماران چه می‌کند؟! آیا کسی که ذره‌ای مردانگی و غیرت دینی داشته باشد نباید از شنیدن این‌گونه خبرها از غصه دق کند و بمیرد؟

خوشا به حال شهدا که رفتند تا این روزهای سخت‌تر از مرگ را برای دوست‌داران انقلاب ندیدند

فرزانه چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 19:45 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
ای کاش دلتان با چند باتوم و چند جای ضرب دیدگی وچند فحش خنک می شد
این مرد مجتهد باشد یا نباشد یار انقلاب باشد یا نباشد هر که باشد یک انسان است چطور میتوان یک پیرمرد 70 ساله را این گونه کتک زد و دم از صداقت و دین زد ؟

همانها که از ترس قهمرمان نشدن این دو تن تا حالا جرات دستگیریشان را نداشتند ناخواسته به دامی افتاده اند که خود پهنش کرده اند

خلیل چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 21:15 http://tarikhigam.blogsky.com

سلام

ولایت فقیه، مجتهد و غیره نمی شناسد. همه آدم ها را کودک و دیوانه می داند بجز خودش را. در دوران صفویه هم که ملاباقر مجلسی دست راست شاه بود، از این کارها زیاد انجام شده است. حالا که ولایت همه کاره است چه انتظاری دارید.

زمانیان چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 21:52

بر ستمی که بر این و آن می رود باید گریست. بر انسانیتی که پایمال قدرت می شود باید گریست. چه فرق می کند که چه کسی دارد زیر زنجیرهای ماشین قدرت له می شود. او یک انسان است.

زیتون 3001 چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 22:05 http://zatun3001.persianblog.ir

دنیاهمه چیزی به خودش دیده بود
ولی مرجع تقلیدحاکمی بخودندیده بودکه اینطوربروزشهروندانش بیاورد

جواد خراسانی چهارشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 22:50 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،

این از نشانه های ساده فساد مثلث، وقتی رژیم پهلوی با مخالفینش رفتار قهرآمیز می کرد، تنها اثرش بر بدن مجروح می ماند و تنفری که از حاکمیت و عواملش در دلها می پراکند.
اما وقتی استبداد روحانی دژخیم می شود، مهمتر از تن و روح انسانها، که له و هتک می شود، روح معنویت است که در جامعه افول می کند و بعد آن دگر چه باقی خواهد ماند.

محمدرضا پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 01:52 http://mamrizzio3.blogspot.com/

اگر عاقبت پول حرام شهرام جزایری این است پس وای به عاقبت آنهایی که پول حرام نفت خوزستان را خورده اند!

علایی پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:34

آنها که این فجایع را می آفرینند آنها که تنها منطق قاطعشان باتوم و گاز اشک آور و غیره است آنها که مردم را به حساب نمی آورند دیر یا زود مجبورند تسلیم اراده عمومی بشوند.

نورالهی پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:08 http://denkenserfahrung.blogfa.com

آقای سیدمحمدی
سلام
از لحن این نوشته ام عذر می خواهم اما چون می بینم شما در تصمیمتان جدی اید و دیگر کلام معمولی و مستدل (چنان که تا کنون گفته ام و مشا نیز زیاد پاسخی نداده اید) فایده ای ندارد مجبور ام کار را یکرویه کنم و صریح بنویسم:
1) اگر به علم بود شیطان رجیم از همۀ ما عالمتر است. او با خود خداوند حرف می زده است بی واسطه.
آیۀ معروف به بلعام باعورا بسیار تکان دهنده است:
«و بر ایشان آگهی آن را که بدو نشانه‌هامان را دادیم بخوان که از آن به در شد و دیو به دنبالش افتاد در حالی که از فروافتادگان بود و اگر می‌خواستیم به [به جهت یا به همراه] آنها او را برمی‌کشیدیم اما در زمین جاوید ماند و از دلخواهیش پیروی کرد پس حکایت او چون سگ است که اگر بر او بتازی له‌له‌واری کند و اگر از او بگذری [باز] له‌له‌واری کند. این است داستان گروهی که به نشانه‌های ما دروغ بستند / نشانه‌های ما را دروغ دانستند پس این داستانها را بازگو شاید به اندیشه شوند.» (175 و 176 سورۀ اعراف)
2) به نظر شما مجتهد شیعه ای که آلت دست آمریکا و اسرائیل یعنی نماد و نشانۀ تاریخی دیکتاتوری و گرگساری و دشمنی با ذات انسانیت بشود را باد از مجا اعدام کرد؟ به نظر من از پایین تنه.
3) ماجرای آن سوتی المؤتمر للدول الخلیج العربیة را که یادتان هست از مجتهد شیعه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بدرود

امیر مهدی پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:45

سلام
خبر نسبتاْجدید این است که موسوی وکروبی بهمراه همسرانشان به زندان حشمتیه(زندان وزارت دفاع در انتهای بزرگراه رسالت)منتقل شده اند.بدون تشکیل دادگاه، بدون محاکمه،بدون حق داشتن وکیل وحق دفاع از خود.

امیر مهدی -ستاریان پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:52

۱سلام
1-قضیه سینما رکس آبادان را که بحث کردیم یادت هست؟ اخیراً یک محموله 29 تنی تریاک با مجوز رسمی!یک شرکت داروئی وارد شده که در فرودگاه امام ظاهراً توقیف است که البته می گویند مشکلی نیست وبرای تولید دارو وارد کرده اند! این که سالانه این همه تریاک مرغوب کشف شده را جلوی چشم ما آتش می زنند و قلب مارا جریحه دار می کنند و بعد برای تولید دارو باید تریاک از چین و هند با میلیارها دلار ارز وارد کنند هم خودش مسئله ای است!
این مطلب را بخوان:"خاطرم هست در ابتدای حکومت دولت موقت بازرگان سازمان معاملات تریاک بمنظور تامین تریاک مصرف داخلی که مردم بر اساس کوپن سهمیه بندی شده میزان مصرف خود را از داروخانه هاتامین مینمودند در خواست ورود یک میزان تریاک از هندوستان را نمود و اقای مهندس مرتضوی رئیس سازمان معاملات تریاک همراه بااکیپ اداری برای خریدعازم هندوستان شدند و پس از خرید تریاک و حمل در هنگام ورود این مسئولان خوشنام در فرودگاه دستگیر و روانه زندان شدند . وخلاصه با زحمات زیاد در آن وضعیت اسفناک مملکت و ارائه مدارک مثبته این انسانهای متشخص از زندان ازاد شدند. زندانی شدن مهندس مرتضوی که یک ماموریت اداری را انجام میداد مصادف بود با حمل مقدار متنابهی اثار گرانبهای عتیقه و میراث فرهنگی سرقت شده ما که توسط محمد رینگو فرزند رشید فقیه عالی قدر ایت الله منتظری دام افاضاته که در همان زمان یک هواپیما را در فرودگاه مهر اباد بزور و تهدید گرفته و بهمراه افراد مسلح خود و ساقی( نگاری و لوازم مربوط به نگاری) را برای مسافرت و حمل به لیبی در فرودگاه مستقر بودند و اصرار بدر یافت مجوز پرواز به لیبی را داشتند. عجب روزگاری است.

قضیه در اینجا جالب ست محموله ای که با مجوز واعتبار دولتی بکشور وارد شده کارمندان دولت و افراد خوشنام که فقط ماموریت اداری را انجام داده چندین روز در زندان ماندند . اما شیخ محمد منتظری دام افاضاته که همراه با افراد مسلح خود بالغ بر مقدار متنابهی شیره نگاری و لوازم مربوط بان همراه با ساقی و چراغ دار ازاد بودند و بدلیل تاخیر در زور گیری هواپیما این افراد یک اطاق فرودگاه را قرق نموده و تا تعیین تکلیف قطعی برای پرواز و حمل اثار و میراث فرهنگی سرقت شده ایران ما به لیبی ساقی محمد رینگو شروع بروشن نمودن چراغ نگاری در ان اطاق فرودگاه نموده و اقدامات اولیه برای تامین سوخت جسمی فرزند برومند فقیه عالیقدر دام شوکته بعمل اوردند . چون مدعی بودند ایران انقلاب شده و اینها فرزندان بحق این انقلاب بوده که برای به ثمر رساندن ان خون دادند و حالا فقط نفس کش میطلبیدند البته انهم پای چراغ نگاری . پدر بزرگوارشان با شنیدن این حرکات جنون وار فرزند برومند فقط انرا (اغ) فرمدند."

خدا عالم و آگاه است که حقیت امور چیست.نمی گویم این مطلب یقیناً درست است.اما چندروز پیش فیلمی از محمد منتظری نشان دادند .وقتی به امام خمینی(رحمه الله) اعتراض کرده بودند که در زندانهای شما شکنجه وتجاوز می شود امام محمد منتظری را مامور تحقیق کرده بودند.در فیلم مربوطه که نتیجه تحقیقات را می گفت با لحن تمسخر آمیزی می گفت که بله.یک نفر پایش در تصادف قطع شده به دروغ گفته که مرا شکنجه کردند و...از این دست مزخرفات.امام هم وقتی نتیجه تحقیقات را می بیند گمان می کند که مطلب دروغ است وکار ضد انقلاب است و سخنرانی می کند وشکنجه کردن زندانیان را دروغ می خواند و....غرض این که آنهائی که همه تقصیرهارا به گردن امام می اندازند ومدعی هستند که همه فسادها وجنایتها با دستور واطلاع امام بوده متوجه نیستند که چه انسان نماهائی در اطراف امام بودند.اگر امام به نزدیکترین یارانش و محمد منتظری وهاشمی وخامنه ای وری شهری و کروبی و... وحتی به فرزندش سید احمداعتماد نمی کرد به چه کسانی باید اعتماد می کرد؟یک فرد در آن شرایط اگر به هیچکس اعتماد نکند چه راهی برای در یافت اطلاعات و تصمیم گیری دارد وآیا می تواند قدم از قدم بردارد؟حالا که پرده افتاده وبسیاری از مسائل پشت پرده برای مردم رو می شود بهتر می توان قضاوت کرد.
۲-بجز قسمت بنی صدر با صددرصد تحلیل امیر فرشاد ابراهیمی موافقم.مدتهاست به دوستان می گویم که کروبی و موسوی اگر واقعاً درد مردم داشتند این همه سال در مقابل جنایات هاشمی واذنابش سکوت نمی کردند.ایضاً در مقابل آن همه کثافت کاریهای اصلاح طلبان.بگذریم از این که اعتقاد جدی دارم اگر موسوی منفعل نبود و در خودش شجاعت لازم را می دید ونیازی نمی دید که خودش را به هاشمی آویزان کند هیچ بهانه ای به رقیب نمی داد و یقیناً نتیجه انتخابات وروند انتخابات طور دیگر بود.جنبشی اگر هست باید جنبش عدالتخواهی وآزادی خواهی وحق خواهی مردم باشد.

مهدی نادری نژاد پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
جناب سید محمدی
حرکات فاشیستی و خشونت آمیز برعلیه هر کسی محکوم و غیر قابل قبول است.
البته باید بدین نکته اعتراف کنم که شخص یاد شده خود محرک خشونت بوده است.
پست پیشنتان را هم خواندم.
ببینید خودی و غیر خودی چه بلایی بر سرمان آورده است؟

سیدعباس سیدمحمدی - امیرمهدی پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 14:20 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
مطالبی نقل کردی. لطف کردی.
چه طور «امام» در مسائل سال 1367، طبق خاطرات منتظری، تقریباً هیچ گوش نکرد به نظرات دلسوزانه و انسانی و محققانه ی منتظری، و در آن سالها تقریباً هیچ گوش نکرد به تذکرات دلسوزانه ی منتظری راجع به ساختار و اقدامات وزارت اطلاعات، اما در آن زمان که شما نقل می کنی، به گزارش محمد منتظری گوش کرد و آن را پذیرفت که شکنجه ای در کار نبوده و اینها سخنان ضد انقلاب است؟

چه طور «امام» مرگ بازرگان گفتن نمایندگان مجلس را واکنش نشان نداد و مرگ بر بازرگان گفتن در نماز جمعه را واکنش نشان نداد و مرگ بر شریعتمداری (پدرم به من گفت در تهران مدتی مرگ بر شریعتمداری می گفتند و پدرم شخصاً (؟) می شنیده، و از شیخ هیئتشان سؤال کرده بوده مسئله چیست ...) را واکنش نشان نداد، اما یک نفر گفت الگوی زن مسلمان «به نظر من» اُشین است «امام» فرمود اگر او قصد توهین داشته «محکوم به اعدام است»؟

چه طور «امام» آقای شریعتمداری را فاقد صلاحیت برای اداره ی دارالتبلیغ دانست؟ او که دارالتبلیغ را خودش تأسیس کرده، دیگران دارای صلاحیت هستند تشخیص بدهند او صلاحیت اداره ی آن مؤسسه را دارد یا نه؟ آقای گلپایگانی، طبق متنی که من خواندم، گفته بود کسی که مقلد من است به او می گویم از دید من حرام است از دارالتبلیغ استفاده کند و آن جا نماز بخواند، مگر از آقای شریعتمداری کسب اجازه کند یا از نماینده ی او کسب اجازه کند.

آقای خمینی، حتا بعد از تصویب قانون اساسی، تمام دادستانهای کل انقلاب را شخصاً منصوب می کرد و شخصاً وظایفشان را برایشان روشن می کرد. با یک دوست بزرگوار حقوقدان (و البته علاقه مند خاص آقای خمینی) گفت و گو می کردم. پرسیدم دادستان کل انقلاب از اختیارات چه کسی است انتصابش؟ گفت رئیس قوه ی قضائیه. گفتم امام خمینی تمام (؟) دادستانهای کل انقلاب را شخصاً منصوب می کرده، نه تنها قبل از تصویب قانون اساسی، بلکه بعد از تصویب قانون اساسی. ایشان گفت اصل ولایت مطلقه و بند اول اصل 110 اجازه می داده ایشان چنان کند. گفتم اصل ولایت مطلقه و بند اول اصل 110 فعلی بعد از زمان آقای خمینی وارد قانون اساسی شد. خلاصه هرچه گفتم، چیزی شنیدم. قبلاً هم از آن بزرگوار حقوقدان (و البته علاقه مند خاص آقای خمینی) پرسیده بودم عزل و نصب رئیس مرسسه ی کیهان و اطلاعات طبق کدام قانون از اختیارات آقای خمینی و آقای خامنه ای بوده و هست. ایشان جواب داد: انفال.

اینها را اطرافیان نادان «امام» و انسان نماهای اطراف «امام» القا می کردند به «امام»؟ انسان نماها و معتمدان و مأموران اطراف «امام» به ایشان می گفتند به مرگ بر بازرگان گفتن نمایندگان مجلس و مؤمنان حاضر در نماز جمعه واکنش نشان ندهد و به او که گفته بود به نظر من اُشین الگوی زن مسلمان است حکم اعدام بدهد؟ و دهها موارد دیگر را انسان نماهای اطراف «امام» باعثش بودند؟

اصولاً مگر سیاستهای کلان و امور کلان (و غیر کلان) قرار است بر اساس اعتماد به پسر مقام رهبری (مرحوم آقا سیداحمد) و پسر منتظری و اعتماد به آقای صادق خلخالی و اعتماد به کمیته ها و پاسدارها و ... باشد؟ خب اگر این است، الان هم می توانند بگویند مقام معظم رهبری در فلان امورها به فلان افراد اعتماد کرد و شخصاً نمی تواند تمام امور را مراقبت کند. من گمان می کنم:

اگر ساختار حکومت و قانون و اجرائیات و دادگستری و امور مانند آنها، شفاف و قابل نظارت (همواره قابل نظارت شفاف باشد، نه گاه به گاه افرادی مثل مرحوم محمد منتظری بشوند معتمد امام و بشوند مأمور تحقیقات) باشد، و اصولاً نیاز نباشد گاه به گاه هر زمان که امام خمینی نیاز دید فردی مانند محمد منتظری از اطرف ایشان مأمور تحقیقات شود بلکه کل ارکان حکومت از جمله شخص خود امام خمینی رحمت الله علیه و آقای خامنه ای مد ظله همواره تحت نظارت شفاق و دقیق باشند، انگاه این بحثها بین امثال من و امثال شما پیش نمی آید.

منتظری در خاطراتش گفته امام خمینی اصولاً وقتی به نظام جمهوری ی اسلامی انتقاد و اعتراض می شد، رنگش دگرگون می شده.

کروبی و موسوی الان در گروگان نیستند، و باتوم نمی خورند، و رنجها متحمل نمی شوند، که فردی چون شما برای آنها تعیین بفرماید آنها «درد مردم دارند یا ندارند» و آنها «آویزان رفسنجانی هستند یا نیستند». بله قبول دارم که «جنبشی اگر هست باید جنبش عدالتخواهی وآزادی خواهی وحق خواهی مردم باشد»، اما به نظر من و طبق درک من، این جنبش نه به طور صددرصد، اما در حدّی زیاد، در جنبش سبز تبلور یافته، و میرحسین و کروبی شاخصترین رهروان این جنبش هستند.

شاید شما می پنداری «جنبش عدالتخواهی و آزادی خواهی و حق خواهی» جلوه اش در این است که بگردی بگردی ببینی کجا کدام کم آدم اطلاع و آدم کم انصاف به «امام» انتقاد کرده و شما دفاع کنی از «امام». باکی نیست. هر کسی پنداری دارد و نظری دارد و دیدگاهی دارد. اما من گمان می کنم «جنبش عدالتخواهی و آزادی خواهی و حق خواهی» تبلورش تا حدّی زیاد در جنبش سبز است.

عده ای هستند گمان می کنند مشکلات فعلی ناشی از عدول جمهوری ی اسلامی از «آرمانهای امام راحل» است. شاید شما هم از آن عزیزن هستی.

آزاد پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 14:47 http://pirahan.blogsky.com

سلام
هر حکومتی قوام خود را بر یکسری مسائل خاص مبتنی می کند . یکی سعی می کند قلب ها را تسخیر کند . یکی به دنبال جذب نخبگان و شایستگان است . یکی مردم را به روشهای خاص سرگرم می کند و از سیاست دورشان می سازد . یکی هم اوباش و لات و الوات محلات را جمع می کند سازمانشان می دهد مغزهای نداشته شان را به کار می گیرد و به انها می گوید هر کس نق زد بزنیدش . فرقی هم نمی کند آن که نق می زند و انتقاد می کند کیست و چه شخصیتی دارد . میحواهد پیرمرد و مجتهد باشد یا دختر جوان و دم بخت

محمد پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 14:56

سلام بر شما و پاسخ به آقای ستاریان
بسیار با نظر شما موافقم. پیروز باشید
اما پاسخ من به آقای ستاریان این است که برادر و هم وطن من. غربی ها بعد از هزار سال حکومت مذهبی فهمیدند که از جنایات حکومت مذهبی بدترینش استبداد است و بزرگترین قربانی هم مذهب است. چیزی که هم منسوب به آیت الله شریعت مداری و هم علامه طباطبایی صاحب المیزان است که این انقلاب یک شهید داشت و آن هم اسلام است. از این تجربه غربی ها حوزه سیاست و دین را جدا کردند تا هم دین محفوظ بماند و هم دولت(لائیسیته). تجربه دیگر این بود که برای اداره امور مردم باید قوانین مطابق علم روز پیش برود نه اسطوره های مذهبی. از این تجربه به قوانین و نظام علمی رسیدند (سکولاریزم) . برای تحقق دو اصل گفته شده یعنی جدایی دین و دولت برای تحقق استقلال دین و ارتقاء حکومت راه یا اصل دیگری پیش کشیدند که مردم باید تا جایی که حقوق دیگران را تضییع نکند آزاد باشند . یعنی حداقل محدودت ها و حداقل قوانین محدود ساز. (لیبرالیزم) . برای تضمین این اصول حق حاکمیت را به خود مردم دادند تا خودشان ضامن تحقق این اصول باشند.(دموکراسی) و برای حمایت از مردم در مقابل دولت دولت را به سه پاره قانون گذاری - داوری و اجرائیه تقسیم کردند. هنوز خطرات بزرگی وجود داشت. چرا که دولت شعبده باز بزرگی است. آخرین میخ ها را برای تضمین حقوق مردم به تابوت استبداد کوبیدند. یعنی تحزب و مطبوعات آزاد. رقابت میان احزاب و حتی نشریات دست دولت ها را رو می کرد و مانع لاپوشانی های حکومتی می شد. با این حال هم فاشیسم هیتلری آن جه ظهور می کند . اما سرکوب می شود.
دوست و هموطن گرامی ما در مقابل این ها چه داریم؟ حزب فقط حزب الله. ولایت مطلقه فقیه . سکولاریزم و لائیسیته را معادل و مطابق الحاد می دانیم. لیبرالیسم را با بی بند و باری یکی می گیریم . روزنامه ها را بنگاه دروغ پراکنی صهیونیزم می خوانیم. آقای ستاریان اگر و فقط اگر روزنامه های آزادی داشتیم و اگر روزنامه نگاران آزاده ای داشتیم دروغ محمد منتظری را به آنی فاش می کردند و تشط رسواییش را از بام می انداختند. هم وطن ارجمند
درس گرفتن از دانایان را هر عقلی می پسندد . ما مذهبی ها را پیامبرمان دستور اکید هم داده است . چشممان را بشوییم تا و اگر می فهمیم و انکار می کنیم کمی شرافت را تمرین کنیم.
هم وطن ارجمند مسلمانان چچنستان بعد از ۸۰ سال و مسلمانان آیغوریا بعد از ۶۰ سال زندگی در حکومت الحادی شوروی و چین مسلمان تر از بسیاری از فرزندان و زادگان جمهوری اسلامی مومن تر هستند. مسلمانان کشور های لائیک و سکولار بیشتر از ما پایبند اعتقاداتشان هستند. حکومت همین که دنیای مردم را آباد کند هنر کرده است. مردم خودشان به حد کافی غم آخرتشان را دارند. اما حکومت مذهبی تکلیف مضاعفی بر خود تحمیل کرده است. یعنی هم دنیا و هم آخرت مردم را می خواهند آباد کنند. شما انصاف دهید که از عهده کدام یکی بر آمده است؟ لااقل خود حکومت با این طرح های عفاف و... بر این امر صحه می گذارد که مردم مخالف سیاست هایش در این زمینه هستند.

ستاریان-امیرمهدی پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 20:08

سلام

باید در مقابل فرمایشات شما عرض کنم که اکثرا چند مطلب را نادیده می گیرند

1- انقلابی شده به رهبری امام که همراهی مطلق مردم را با خود داشته و بلافاصله تمام نهادهای مورد نظرش را به رای مردم گذاشته است

2- انقلابیون که از طبقات مختلف و با ارا و نظرات متفاوت و گاه به شدت متضاد بودند و فقط بر سر سرنگون کردن شاه با هم اتفاق نظر داشتند بعد از پیروزی انقلاب و بی توجه به اندازه ی پشتوانه ی مردمی ، سهم خواهی بلکه فزون خواهی کردند و برای خود قدرتهای فراقانونی دست و پا کرده و می کردند هر چه که می خواستند!.

3- تمام نهادهای به وجود آمده از ابتدای انقلاب و در روند یکی دو سال بعد از آن تا شروع جنگ ، هر قانون و نهادی به وجود آمد ماحصل شور و نظر نخبگان جامعه و نمایندگان واقعی ان بوده و امام به عنوان رهبر فعال ما یشا نبوده است

4- به عقیده ی من اگر امام در مسائل و اختلافات ما بین گروههای منازع وارد می شد و به نفع کسی و یا له کسی موضع می گرفت بعدها متهم به انجام امور و دخالتهای بی مرود و خارج از وظایفش می گشت . چنانچه در موضوع بنی صدر تا زمانی که که مجلس رای به عدم کفایت سیاسی بنی صدر نداده بود امام از بنی صدر به عنوان رئیس جمهور قانونی حمایت همه جانبه می کرد به طوریکه شهید بهشتی و هاشمی و خامنه ای که روسای حزب جمهوری اسلامی که حزبی فراگیر و با قدرت شده بود از امام مدام گله می کردند که روحانیت را به کناری زده و عنقریب ماجرای مشروطه پیش خواهد آمد

قانون اساسی نوشته شده ماحصل خواست مبارزین و انقلابیون برای زدودن استبداد و برقراری جمهوری با صبغه ی اسلامی بوده است و چون اولین نوع این قانون بوده می بایست مرحله به مرحله اشکالاتش برطرف می شد ام بنا به عجله ای که در قانون نویسی داشته اند اصلا راهی برای بازنگری در قانون اساسی پیش بینی نشد! و در بازنگری اول مجبور شدند بدون داشتن قانونی به بازنگری و نوشتن متمم اقدام کنند

از پیروزی انقلاب تا زمان رحلت امام فقط دو سال ابتدایی اش جنگ نبود که البته این خلاء ( نبود جنگ) را دستجات و گروههای چند نفره جبران کرده بودند و گوشه گوشه ی کشور را با جنگ و تجزیه طلبی مواجه ساخته بودند!

گرفتاری ما در ایران این است که گفتگو شکل نمی گیرد و همه به زور می خواهن حرف را به پیش ببرند و این شدنی نیست نخواهد شد

امروز نشستن و تحلیل کردن ساده است اما بدون در نظر گرفتن شرایط و اقتضائات تحلیل کردن و حکم صادر کردن که اینطور باید می کردند و آنطور نباید می کردند بدون نظر داشتن آشوبهای آن روز چندان به واقعیات جامعه ی آن روز منطیق نخواهد بود و گره ای هم از مشکل امروز ما نمی گشاید. فقط می توان به استنباط کلی رسید که راه برون رفت از مناقشات زد و خورد و جنگ نیست و فقط از راه گفتگو و ایجاد فضای سالم و تاسی به قانون می توان به نتیجه رسید. ضمن اینکه گقتگو در خصوص گرایش مردم به سکولاریسم و لیبرالیسم و این حرفها را با توجه به مسلمان بودن مردم و تضاد اسلام با سکولاریسم تا زمانی که این تضاد حل شده است را دور از واقع و ناممکن می دانم
اسلام دینی با شریعت و دارای قوانین است سکولاریسم قوانین را عرفی و بر مبنای رای و نظر اکثریت می داند و این دو با هم سازگار نیستند و با مسحیت از این نظر بکلی متفاوت است مقایسه ی این دو با هم از اساس قیاسی مع الفارق است

محمد پنج‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 21:06

پاسخ به آقای ستاریان
قیاس مع الفارغ را لطفا توضیح بفرمایید تا ما هم یاد بگیریم. منظور من آیین حضرت مسیح نبود بلکه آن مسیحیتی که کلیسا با تکیه بر کتاب تلمود و تورات دین حکومتی ساخته بود را در نظر بگیرید. قوت و ضعف شریعت اسلام در این استدلال راه به جایی نمی برد . مهم تر هم این است که تضادی که بین اسلام و سکولاریزم و لائیسیته وجود دارد فقط و فقط در ذهن معتقدین به جمهوری اسلامی بوده و هست و اگر عوامی چنین تضادی را مدعی است از بمباران صدا و سیمای جمهوری اسلامی و جهل عامیانه ما است که حتی استاد دانشگاه در رشته حقوق هم دچارش هست. تا جایی که در دانشگاه استاد حقوق سکولاریزم را جدایی دین از سیاست می داند. یعنی فقط جناب عالی نیستید که مسلمان بودن مردم را با سکولاریزم مغایر می داند. فقط چند نمونه که آوردم پاسخ شما بود و این ادعا در خودش وقاحت خطرناکی را هم پنهان می کند. یعنی تلویحاْ مسلمانان سکولار - لائیک و لیبرال را از جرگه مسلمانی بیرون می کند و مسلمانان اهل کشور های سکولاری مثل ترکیه و مصر را نامسلمان می خواند. ظاهراْ شما هم مثل من معتقد به اسلامید . لطفاْ احتیاط کنید.
اما ادعای عدم مداخله امام در درگیری های سیاسی کافی است که به خاطرات همین روسای حزب جمهوری اسلامی رجوع کنید تا صحت و سقم ادعایتان را درک کنید. از طرف دیگر در ماجرای اشغال سفارت امریکا امام نهایت استفاده را برد و عامل مهم سقوط بختیار یعنی عدم حمایت جبهه ملی از او را به تقدیر الهی پاسخ داد و حق خائنانی همچون فروهر بازرگان سنجابی و یزدی را برای همیشه در دستشان گذاشت و دست گزیدن و در کنجی خزیدنشان دیگر چه سود.
دوست گرامی انقلاب بزرگ دانشجویان مارکسیست تبار مسلمان پیرو خط امام فقط و فقط با حمایت خمینی ای امام به حذف همه گروه های درگیر در انقلاب منجر شد به نحوی که نهضت آزادی کنار رفت و کل جریان چپ در اسلام ولایت فقیه هضم شد. البته که تخمه این بلع نامیمون غرب ستیزی جمهوری اسلامی پا بر جا است. آن قدر که به قول آقای خامنه ای روسیه دوست ملت ایران می شود و چین هم مهم ترین متحدش. کافی است سری به نماز جمعه بزنید تا ببینید تا چه پایه ملت و ائمه جمعه فرمایشات لنین و استالین را تکرار می کنند.
اما ماجرای بنی صدر را من عندی بیان می کنید. وقتی که امام در توشیح حکم ریاست جمهوری بنی صدر می گوید چوم مردم رای داده اند امضا می کند (نقل به مضمون) بهانه کافی دست بادمجان دور قاپ چینان می دهد که کار را به رای عدم کفایت برسانند. امروز رهبر جمهوری اسلامی عکسش را انجام می دهد. اگر و فقط اگر امروز گوشه چشم و چراغ سبزی به مجلس نشان دهد فردا به احمدی نژاد رای عدم اعتماد داده اند.
در مورد ادعای بزرگ حمایت مردم از جمهوری اسلامی می توانید به رفراندوم قانون اساسی در همان سال های آغازی پیروزی جمهوری اسلامی رجوع کنید. از ۹۸ درصدی که به جمهوری اسلامی رای داده بودند حدود بیست درصد فقط و فقط با خواندن متن قانون اساسی ریزش کردند. اگر و فقط اگر جمهوری اسلامی جرات کند و وجود و عدمش را به رفراندوم بگذارد آن وقت درستی و نادرستی مدعیات من و شما معلوم می شود.
در مورد گفت و گو و جنگ هم شما فکر کنید در جایی مثل ماداگاسکار به گروه مخالف بزغاله و گوساله و خس و خاشاک و میکروب سیاسی بگویند و روزنامه هایشان را ببندند و به رهبرانشان هر اهانتی که خواستند بکنند و بعد از گفت و گو و قانون حرف بزنند خیلی هنرمندی نمی خواهد. این که قبل از اعلام صحت انتخابات توسط شورای نگهبان آقای خامنه ای به احمدی نژاد تبریک بگوید تاسی به قانون را تبدیل به جوک نمی کند؟

مهدی نادری نژاد جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:14 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
جناب سید محمدی
ترجیح می دهم خواننده این گونه مطالب باشم.

امیر مهدی -ستاریان جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:18

بله.
حرف من هم همین بود.برگردیم به دهه پنجاه وشصت.خودمان را در جو آن سالها وموقعیت آن روزها قرار دهیم.بعد تحلیل کنیم.
بسیاری از حوادث و جریانات بعد از انقلاب قابل دفاع نیست.اما قابل توجیه و تحلیل هست.هنر سید عباس این است که یک معادله nمجهولی درجه m را به یک معادله درجه اول تبدیل می کند وبلافاصله جواب را از آستینش بیرون می آورد.چرا جنگ ادامه پیدا کرد؟چون آقای خمینی مقصر بود؟چرا این همه بلا سر ما آمد؟چون آقای خمینی مدیریت نداشت و ....تنتیجه ای که عاید م شود این است که آقای خمینی در برج عاج نشسته بوده و مملکت همه اش گل وبلبل بوده وایشان مقصر تمام بدبختی های ماست!

گمنام دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:37

کسی که با سن ۷۰ سال مشکل اخلاقی داره(دختر ۱۶ ساله)
باید بره بمیره.
البته از یار های موسوی (لعنت الله )هستن دیگه چه توقعی میشه داشت.
کسی که سید نبوده ولی ۲ سال قبل از انتخابات میره فامیلیشو عوض می کنه تا بلکه بتونه از این طریق به یه جایی برسه بعید نیست که چنین یار هایی داشته باشه دیگه
هر چند مردم دیدن که هیچ غلتی نتونست بخوره.
مرگ بر موسوی مزدور
مرگ بر ضد ولایت فقیه

مهدی چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:54

جمع کنید بابا تو هم همین آقای کروبی که در سمت ابنیاد ایثارگران بودند دایی بنده را به مدت 4سال انداخت زندان به دلیل نپرداختن قسط وام
باید بد تر از این کتک بخوره آخوند آمریکایی خدا لعنتت کنه حرومزاده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد