مافیای علوم اجتماعی در غرب؟

                    بسم الله الرحمان الرحیم.

            آقای حسن بایگان (نویسنده ی ایرانی؟ پژوهشگر ایرانی؟ دانشمند ایرانی؟، مقیم سوئد؟)، در سومین قسمت از سلسله نوشته های «سه گفتار»، که گفتار اول تاریخی و گفتار دوم سیاسی و گفتار سوم فرهنگی است، و گفتار سوم «ضعف فرهنگی آکادمیسینها و اساتید ایرانی» نام دارد، در قسمتی از این سومین گفتار، در http://www.baygan.org/3%20goftar%20tarixi%20siyasi%20farhangi%20baxshe%203.htm  نوشته است:

            «مختصری از  ضعفهای غرب

ذکر انتقادات و ضعف اساتید ایرانی نباید باعث این توهم شود که در غرب اساتید کامل و بدون اشتباه هستند.  نکته  مطروحه در باره ایرانیان  فرهنگی بوده،  ریشه در تاریخ جوامع دارد که در مورد ایران نیازمند زمان و ایجاد تحول و تغییر در سیستم است تا به اصلاح کامل برسد و تاثیر خود را نیز بر سیاسیون بگذارد.

اما در خصوص دانش علمی انتقاد بسیار بزرگی بر غرب هست. 

متاسفانه در غرب نوعی مافیا بصورتی کاملا نامرئی بر دانشگاهها همانند اختاپوس چنگ انداخته است.  این چنگ اندازی در علوم اجتماعی بسیار گسترده تر است.

من این صحبت را در حضور وزیر امور خارجه مقتول سوئد خانم آنا لیند در انستیتوی علوم سیاسی دانشگاه اپسالا در برابر بیشتر از صد تن دانشجو و تنی چند افراد سیاسی مطرح کردم؛  در یکی از رادیوها نیز صحبت اندکی داشتم و در آینده نیز در نوشته مفصلی آنرا نشان خواهم داد.  اما مختصرا اینجا ذکر میکنم که بیشتر و در اصل این چنگ اندازی توسط یهودیان نژاد پرست صورت میگیرد. آنان  بزرگترین افکار را خفه میکنند و افکار متوسط و حتی غلط و خطرناکی را که از یک یهودی (و یا حتی با ریشه قبلی بهودی)  در آید بعنوان بالاترین و برجسته ترین افکار به جهان میخورانند. افرادی همانند مارکس، لنین، هوسرل (و شاگردان و مریدانش هایدگر، راسل و ...) کسانیکه ابتدا و اساس کار نمیدانستند و  فلسفه، مسائل اجتماعی، سیاسی و... را به ابتذال کشیدند و حتی منحرف کردند؛  به عرش رسانده شدند؛  کتابهایشان به تمامی زبانها ترجمه و چاپ شد و بدیتنرتیب ضمن شستشوی مغزی و نشان دادن استثنائی بودن یهودیان،  جیب جهانیان را نیز خالی کرده و میکنند. 

اما اگر شخصی با ریشه ای غیر یهودی همانند نیچه پیدا شد و  حرفهائی در رده سعدی زد به او انواع اتهامات را بستند.  آنها در حالیکه خود بزرگترین نژاد پرستان و پایه گذار آنند نیچه،  را متهم کرده  و میکنند.

برای نشان دادن واقعیت و مقام و موقعیت فلسفه  در حال نوشتن کتابی هستم که بزودی ارائه خواهد شد.

در سایر علوم امثال انشتین، نیوتون ...  را به عرش اعلا رساندند.  در حالیکه در طول تاریخ بشر انسانهای بسیار برجسته تر با خدماتی اساسی تر در جهان بوده اند.  آنچه که این دو گفتند پیشتر توسط بشر شناخته شده بود و حتی جزئی از فلسفه شرق بوده است.  در حالیکه اساسا جهش اصلی بشر بسوی ترقی و صنعتی شدن توسط کسان دیگری که یهودی نبودند،  پی ریزی شد و بدینترتیب  تغییر اساسی در زندگی بشر ایجاد گردید.

چند تماس  با اساتید دانشگاه های غرب داشته ام که در میان آنان افرادی با درجه دکترا، اما با سوادی در حد کوچه و بازاری  زیاد دیده  شد.  بیک مثال قناعت میشود؛ زمانیکه قصد نوشتن مقاله ای در خصوص استر را داشتم. از پائین ترین رده شروع کردم و سئوال نمودم.  ولی تمامی آنها در همان ابتدای کار و با اولین سئوال  از پاسخ وامانده به بالاتر ارجاع دادند تا نهایتا با خانمی صحبت کردم که با غرور گفت: من دکترا در دین یهود دارم هرچه میخواهی بپرس. اما با اولین  سئوال عقب نشینی کرد و گفت بهتر است از شوهرم که تخصص اش در کتاب استر میباشد و آنرا در دانشگاه تدریس میکند بپرسی او بهترین و برترین شخصی است که میتواند بهر سئوالی پاسخ بدهد.  با این متخصص در دانشگاه  تماس گرفتم.  او ضعفهای بسیاری از جمله در شناختن و طرز مطالعه، بررسی، تعبیر و تفسیر  و درک کتاب  داشت و اساسا تاریخ نمیدانست. او نیز در اولین سئوال واماند.  او حتی نمیدانست که مقابری در ایران است که آنها را به؛ استر، مردخای، داوود و...  نسبت میدهند؛ تا چه رسد باینکه به زیر سئوال رفتن بعضی از آنها را بداند. 

پس بناچار عکسهای این مقابر را بهمراه اندکی توضیح در اختیارش قرار دادم؛ ایشان نیز در همان محل انستیتو از عکسها،  فتو کپی گرفت. حال تصور کنید شخصی که استاد دانشگاه میباشد و قرار است یک کتاب 10 صفحه ای را تدریس کند اما این حداقل و ابتدای کار را نمیداند در چه حدی از دانش قرار دارد. لیکن جای تعجب بیشتر از آنانی است که به او درجه دکترا داده اند. از این نمونه ها،  چندین تن را شخصا تجربه کرده ام.

کشیشی هم که سالها با او در تماس هستم و استاد انستیتیوی علوم مذهبی وابسته به کلیسا میباشد  نیز از وجود مقابر در ایران بی اطلاع بود،  لیکن  تفاوت  اساسی میان آندو وجود دارد.  زیرا این کشیش ادعای درک کامل تاریخی را نداشت.  ضمنا مسیحی بود و چندان با مسائل یهودیت آنهم در حد یک متخصص آشنا نبود. او در مباحث اشاره داشت محققین در دانشگاهها راجع به مسائل مطروحه در کتاب مقدس بشکل دیگری نگاه میکنند.»

پایان نقل نوشته ی آقای حسن بایگان.

سیدعباس سیدمحمدی:

بنده غربگرا نیستم. غرب ستیز هم نیستم. گمان می کنم اسلام، و ایران، و دموکراسی و علوم و معارف و افکار و تکنولوژی ی دنیای جدید، هویتم را شکل می دهند. این را هم «چهل تکه»، به معنای منفی و ناپسند، نمی دانم. این را «التقاط» نمی دانم. در جهان پیچیده ی ما، آیا «هویت» یک چیزی است فابریک و یک بُعدی و بسیط؟ صحبتم، هویت نیست. می خواهم درباره ی آنچه آقای حسن بایگان گفته، و قبل و بعد از آنچه نقل کردم هم، مطالبی گفته است ایشان، شاید با همین رویکرد، نظرم را بگویم. آقای حسن بایگان از تعبیر «سوادی در حد کوچه و بازاری» استفاده کرده است. فعلاً نظرم این است:

هراس دارم اگر نسبت به نظرات آقای حسن بایگان مخالفت اساسی ابراز کنم یا موافقت اساسی ابراز کنم، در هر دو حالت، ثابت کنم «سوادی در حد کوچه و بازاری» دارم. البته شاید آقای حسن بایگان، از حد «سوادی در حد کوچه و بازاری» بسیار بسیار فراتر رفته است، که این سخنان را گفته است.  

آزادی آن سو است ، آن سو است ، آن سو است ، ...

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            یک کتاب از انگلیسی ترجمه کردند. از من هم خواستند همکاری کنم. یک قسمتش هست قهرمان داستان، مدت محکومیتش در اردوگاه کار اجباری در افغانستان در دوران طالبان تمام شده. مأمور اردوگاه حُکم آزادی را به او می دهد و او را تا دروازه ی اردوگاه و تا «آزادی» استقبال می کند. من این طور گفتم: «آن سوی دروازه، آزادی بود.» 

                                             http://www.saneadvice.com/wp-content/uploads/2009/08/anxiety-to-enlightenment1.jpg

            الان با خودم فکر می کردم. آدم زندان است، آن سوی زندان آزادی است. از زندان بیرون می آید، می گوید آن سوی مرزهای کشورم، آزادی است. می رود آن سوی مرزها، می گوید باز هم بگردم ببینم آزادی ی مطلوب کجا است.

            آزادی از نزدیک به صفر تا نزدیک به صد، در نقاط مختلف دنیا هست. هرچند بیرون ِ زندان ِ یک کشور دیکتاتوری، آزادی ی مطلوب آزادیخواهان نیست، ولی بالأخره آزادی اش بیشتر از درون زندان همان کشور است. هرچند بیرون ِ مرزهای یک کشور دیکتاتوری، آزادی ی مطلوب آزادیخواهان نیست، ولی ممکن است آزادی اش بیشتر از درون آن کشور دیکتاتوری باشد. 

                        http://musetouch.net/wp-content/uploads/2011/02/32.jpg

انسان سعی می کند از دروازه هایی که دَر بَر آزادی می بندند، بگذرد و رها شود. و البته چون این آزادی، برای بعضیها خطر دارد، آنها هم سعی می کنند دروازه ها را محکمتر کنند.

            یکی از افتخارات حکومتها، خصوصاً در دوران جدید، این است که بگویند در حکومت ما و در کشور ما، آزادی مطلق است یا صد در صد است.

امام خمینی، 7 اردیبهشت 1358: «ما آزادى مطلق خواهیم داد، و مى‏دهیم و داده‏ایم لکن نه براى توطئه، نه براى فساد و خرابکارى. توطئه باید درهم شکسته شود. خرابکاران باید دفع شوند. باقیمانده رژیم منحوس، ریشه‏هاى کثیف آن، طرفداران کثیفتر از آن باید قطع شوند. ما آنها را دفن مى‏کنیم.»

امام خمینی، 2 شهریور 1358: «ما آزادى دادیم به آنها، آزادى مطلق‏.»

امام خمینی، 11 آبان 1358: «هیچ انقلابى در دنیا نمى‏توانید پیدا کنید مثل انقلاب ایران که بعد از انقلاب ابداً گرفتارى در کار نبود و آزادى مطلق بود.»

امام خمینی، 6 دی 1358: «آزادى مطلق بعد از آن اختناق مطلق در ایران بعد از انقلاب بلافاصله بود.»

امام خمینی، 14 دی 1358: «همه دیدید که دنبال سر این انقلاب یک آزادى مطلق بود.»

دکتر محمود احمدی نژاد، دوم دی 1388، در گفت و گو با شبکه ی ای بی سی ی آمریکا، وبسایت دولت جمهوری ی اسلامی ی ایران، http://www.dolat.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=12&Id=185033  : «ما در ایران آزادی داریم، بیش‌تر از آمریکا. آن‌ها آزادند صحبت کنند و تظاهرات کنند.»

دکتر محمود احمدی نژاد خطاب به خبرنگار مجله ی اکونومیست، 24 خرداد 1388، وبسایت دولت جمهوری ی اسلامی ی ایران، http://www.dolat.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=13&Id=178298  : «نگران نباشید آزادی در اینجا نزدیک به مطلق و دلیل آن نیز این است که مردم هرچه دلشان بخواهد می گویند.»

جهان ما ، جهان چالشها و بحثها

                   بسم الله الرحمان الرحیم.

            1) یکی از عزیزان، مقاله ای در وبلاگش نوشت، که قسمتی از آن (شاید = خلاصه و چکیده ی آن) چنین بود:

            «محققان با هدف پیشگیری از انتقال بیماری‌های ارثی به نوزادان روش جدیدی برای لقاح مصنوعی ابداع کرده اند که در آن از تخمک‌های اهدایی با دی‌ان‌ای سالم استفاده می‌شود.

به گزارش ایسنا محققان دانشگاه نیوکاسل بر این باورند که با استفاده از این شیوه جدید تا سه سال دیگر می‌توان از انتقال بیماریهای ارثی جلوگیری کرد.

در این شیوه از یک تخمک مادر و یک تخمک اهدایی استفاده می‌شود که هسته تخمک اهدایی با هسته تخمک مادر تعویض می‌شود. در این حالت کودک هویت خود را از پدر و مادر خود به ارث می‌برد اما دی‌ان‌ای میتوکندری خود را از شخص اهداکننده دریافت می‌کند که به معنی دریافت مواد ژنتیکی از سه انسان است.»

2) بنده، به گمان خودم بدون تعصب و با رعایت احتیاط علمی و دینی، برای نویسنده ی ارجمند لیبرال و دانشگرای آن مقاله، نظرم را این طور نوشتم:

«سلام علیکم.

اگر دانشمندان و قانونگذاران و مسجد و کلیسا مجموعاً تأیید کنند این روش را، و افرادی خواهان باشند از این روش استفاده کنند، البته آن افراد در فرزند خود شاهد آسیبهای احتمالی ی استفاده از این روش (که احتمالاً فعلاً دانشمندان و پژوهشگران از آن آسیبهای احتمالی زیاد صحبت نمی کنند) خواهند بود. البته این روش، به فرض نداشتن ممنوعیتهایی خارج از بحث علم و دانش، می خواهد از آسیبها و نقصهای موجود کم کند. البته این طور است. اما تضمینی نیست وقتی از یک سو آسیب و نقص کم شد، از سوی دیگر، آسیب و نقص دیگر هویدا نشود.

نه تنها در این حالت که پای فرد ثالث غیر از والدین در میان است، حتا در حالت معمول فعلی هم در بین دانشمندان بحثها کم نیست در مورد دستکاریهای ژنتیکی.»

3) نویسنده ی ارجمند لیبرال و دانشگرا، نظر بنده را پاراف کرد:

«البته مسجد و کلیسا غلط بکنند در این امور دخالت کنند، بیشتر اظهار نظرهایشان به درد تیتر روزنامه های زرد آنوری می خورد ... سالهاست که دیگر تصمیم ساز نیستند شکر خدا در این امور»

4) سیدعباس سیدمحمدی:

«سلام علیکم.

خب شما ظاهراً پیرو لیبرالیسم هستی، و پیرو مسجد و کلیسا نیستی.

اما آنها که پیرو مسجد و کلیسا هستند، قاعدتاً به نظرات آن نهادها اعتنا می کنند. البته اعتنا کردن به نظرات مسجد و کلیسا، بدون چالش و بدون بحث نیست. حتا اعتنا نکردن به مسجد و کلیسا هم، بدون چالش و بدون بحث نیست. الان جهان ما جهان چالشها و بحثها است. بین دیندار و غیر دیندار. بین غیر دیندار و دیندار. بین خود دیندارها. بین خود غیر دیندارها.  

عجیب است. یک نفر (= آقای دکتر سیدمرتضی مردیها) که بگوید فرهنگها به سوی فرهنگی همگرا می شوند که یکی از خطوط اصلی اش پان سکسوالیسم است (و یکی دیگر از آن خطوط اصلی، لیبرالیسم است)، هنر کرده و تخم طلا گذاشته و سرتاقدمش «عقلانیت» است، اما اگر مسجد و کلیسا، موافقت نکنند با «انسان سه پدرمادره»، مسجد و کلیسا غلط می کنند و نظرات مسجد و کلیسا، به درد تیتر روزنامه های زرد آن وری (و همچنین این وری) می خورد. عجیب است.

با احترام.»

«انقلاب ماانفجارنوربود»برگرفته ازیاسرعرفات است و نه ازامام خمینی

             بسم الله الرحمان الرحیم.

            بنده هم، شاید مانند میلیونها نفر دیگر، شنیده ام که امام خمینی این جمله ی «انقلاب ما انفجار نور بود» را فرموده است.

            به این مطالب، عیناً از اینترنت، توجه کنید:

            ــ انقلاب ما انفجار نور بود یعنی چه؟ در کلام حکمت آمیز و زیبای رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی "انقلاب ما انفجار نور بود"، نور در مقابل ظلمت و تاریکی است. و انفجار، یک واکنش شدید از توده های تحت فشار است، که تمام قالب خود را با یک حرکت قوی از هم می پاشد بنابراین منظور از این فرمایش بنیان گذار جمهوری اسلامی "ره"، و تشبیه انقلاب به انفجار نور، این چنین می تواند باشد که: نهضت فراگیر اسلامی مردم ما در بهمن 1357، یک واکنش قوی و شدید مردمی، علیه تمام ظلمتها و تاریکی های رژیم ستم شاهی پهلوی بود؛ که منجر به فروپاشی آن حکومت سیاه گردید. و با از بین بردن اختناق و ظلم و زورگویی و حرکتهای ضد خدایی پهلوی، توانستند نور خدا و قرآن و اهلبیت و آزادی و استقلال را در کشور ایرن بطور گسترده حاکم نمایند. امید است که همه ما پاسدار این یادگار، و امانت امام و شهیدان گرانقدر باشیم.

            ــ محمد علی ابراهیمی، یکی از راویان که در جمع دانشجویان بسیجی دانشگاه­های قم در اندیمشک صحبت می­کرد، به تبیین خیزش بیداری اسلامی در منطقه با اشاره به این سخن امام خمینی که فرمود " انقلاب ما انفجار نور بود "  پرداخت و گفت: انقلابی که سی سال پیش در ایران رخ داد نور و روشنایی ایجاد کرد که امروز در مصر و تونس و لیبی و کشورهای دیگر منطقه دیده می­شود و به زودی تمام کشورهای جهان را در بر می­گیرد.

            ــ مکرنه اینکه اماممان فرمود: انقلاب ما انفجار نور بود.... نوری از ازل که با نام محمد خاتم تابیدن کرفت و تا ابد و با نام مهدی موعود به اوج خواهد رسید انجنان که جهان را درخود غرق و مملو هستی خواهد کرد. براستی انقلاب ما انفجار نور بود

            ــ آقای محسن قرائتی، برنامه ی درسهایی از قرآن، 08/11/1388: امام فرمود: انقلاب ما انفجار نور بود. نه انفجار اقتصادی! گاهی وقت‌ها یک کسی کاندیدا می‌شود، رأی نمی‌آورد. آنوقت شروع می‌کند یک روزنامه درست می‌کند. مصاحبه می‌کند. چون رأی نیاورده است. اگر رأی می‌آورد این کارها را نمی‌کرد. با رییس هیئت دعوایشان می‌شود می‌رود انصار الحسین راه می‌اندازد. خیلی ‌وقت‌ها که ما دست به کاری می‌زنیم به خاطر این است که ما شکست خوردیم، یا هدف‌هایمان غیر خدایی است.

            ــ در این راستا نکته بسیار مهم که به آن باید اشاره کرد، بحث “ولایت” است. ولایت یکی از مصادیق جمله حضرت امام (ره) است که فرمود: ”انقلاب ما انفجار نور بود”. نور به تعبیر قرآن کریم وسیله هدایت است. نور روشنایی می آورد و چون نور باشد از تاریکی خبری نیست، نور انسان را به سعادت هدایت می کند چنان که در قرآن آمده است: و برای شما نوری قرار دهد که با آن راه سعادت را بپیمایید. (سوره حدید: 28) ولایت نوری است که از طریق آن انسان سعادت می یابد. امروز ولایت فقیه که زمامداری کشور را به عهده دارد، با دو ویژگی اساسی یعنی “علم به احکام الهی و عدالت” راه امامت و رسالت را ادامه می دهد

            ــ حجت ‌الاسلام و المسلمین حسین ابراهیمی ظهر امروز در جمع راهپیمایان 22 بهمن شهر قزوین و در جمع نمازگزاران جمعه قزوین در مسجد‌النبی (ص) بیان داشت: امام خمینی (ره) فرمود: انقلاب ما انفجار نور بود، در حقیقت نیز این انقلاب انفجار نور بود.  وی ادامه داد: رسول اکرم (ص) در حدیثی می‌فرمایند در مملکت عجم در ماه محرم انقلابی رخ می‌دهد و شاه عجم از کشور فرار می‌کند و از ترس اینکه مردم او را دستگیر کنند در فراغ دق می‌کند و می‌‌میرد و هم انقلاب و هم فتنه در کنار یکدیگر ادامه پیدا می‌کند و وقتی به اینجا رسید مردم مژده به ظهور بقیة‌الله العظم می‌دهند.

            ــ دیروز پیر جماران فرمود: انقلاب ما انفجار نور بود .

            ــ حضرت امام فرمود انقلاب ما انفجار نور بود.  نور! نه نور چراغ. نور ژنراتورهای برق. نور!  
نور معنویت.

            ــ امام جمعه موقت سمنان دهه فجر را دهه عاشقان و دلدادگان مکتب قرآن و ولایت دانست. حجت‌الاسلام عبدوس که به مناسبت دهه فجر در جمع کارکنان و سربازان وظیفه زندانهای استان سخن می‌گفت، با عرض تبریک فرا رسیدن سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی اظهار داشت:

در دنیای اسلام و ایران که تاریکی، جهل، نفاق و بی عدالتی سراسر آن را در بر گرفته بود، جرقه‌ای در ایران زده شد که ۳۲ سال است پرتو و نور آن تلالو یافته است، نوری که حضرت امام درباره آن فرمود: انقلاب ما انفجار نور بود.

            ــ نور هست بله عجب نوری هم هست، چشم دوست و دشمن را خیره کرده، از قضا حسابی هم نور هست، چون امام (ره) فرمود: انقلاب ما انفجار نور بود

            ــ حجت الاسلام ابراهیمی افزود: اگر خدا کسی را نصرت کند کسی دیگر بر او نمی تواند غلبه کند و نظام جمهوری اسلامی ایران از این برکت و موهبت ذات حضرت ربوبی برخوردار شد که انگیزه های الهی در جامعه رشد کرد و به همان نسبت مردم با اعتقاد به کسب رضای ذات حضرت ربوبی به صحنه آمدند و این اتفاق عظیم که امام فرمود "انقلاب ما انفجار نور بود" به وقوع پیوست.

            ــ در پایان حاج آقا داعی معاون فرماندار ضمن اشاره به تاریخ انقلاب و اهمیت دهه فجر گفت: همان طور که امام فرمود انقلاب ما انفجار نور بود. انقلاب روح دوباره به جهان اسلام دمید.

            پایان نقل مطالب از اینترنت.

            سیدعباس سیدمحمدی:

            بنده نه در سی دی ی «مجموعۀ آثار امام خمینی قدس سره» که مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی تهیه و عرضه کرده است جمله ی «انقلاب ما انفجار نور بود» را یافتم، و نه در اینترنت دیدم جایی کسی این جمله را با ذکر سند و مدرک نقل کرده باشد. آنچه شبیه این جمله یافتم، این طور است:

            «28 بهمن 1357

امام: همه حسابهایى که دولتهاى بزرگ کرده‏اند، همه خطا از کار درآمد، براى اینکه یک مسئله الهى بود.

[عرفات:] وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ‏

امام: و این حسابها هم که مى‏کنند، و بعدها مى‏خواهند بکنند، آنها هم خطا از کار در مى‏آید.

[عرفات: آنها مى‏گویند زلزله‏اى رخ داده؛ ما مى‏گوییم که انفجار نور روى داده. «1»»

و مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی عیناً چنین توضیح داده است:

«(1)- عبارت «انقلاب ما انفجار نور بود» که غالباً در شعارها استفاده مى‏شود برگرفته از اظهارات فوق مى‏باشد که به اشتباه به عنوان سخن امام خمینى تلقى شده است.»

ظاهراً مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی می توانست این گونه توضیح بدهد:

«عبارت «انقلاب ما انفجار نور بود» که غالباً در شعارها استفاده مى‏شود برگرفته از سخنان یاسر عرفات است که به اشتباه به عنوان سخن امام خمینى تلقى شده است.» 

نتیجه:

جمله ی «انقلاب ما انفجار نور بود» را امام خمینی نگفته است؛

جمله ی «انقلاب ما انفجار نور بود» تغییر شکل یافته ی جمله ای از یاسر عرفات است، که اصل جمله به صورت «ما می گوییم که انفجار نور روی داده» بوده، و چه بسا در اصل، به عربی بوده.

 

قبله ی عالم خداست

                 بسم الله الرحمان الرحیم.

            این مطلب را از دومین دائی ام در تاریخ بیست و یک دی 1390 شنیدم. ایشان متولد حدود 1316 شمسی است. بابای ایشان، پدربزرگ من بوده. توجه فرمائید به آنچه دائی ی بنده گفت:

            «از قدیمی ترین معمارها و بنّاهای ده ما، اوس محمود ِ فَرَج بود. اوس محمود از معمارهایی بوده که کاخ مرمر تهران را می ساختند. کارش خوب بوده و یکی از مهندسها، یک بار به او جایزه داده بوده و تشویقش کرده بوده. بابای من هنگام ساخته شدن کاخ مرمر، وردست اوس محمود ِ فَرَج بوده. اوس محمود برای خود من تعریف کرد که:

یک روز که داشتیم کار می کردیم، رضا شاه آمد. سلام کردیم. رضا شاه بعد از جواب سلام و خسته نباشید و اینها، به من گفت اگر خواسته ای داری بگو تا برایت انجام دهم. من گفتم خواسته ای ندارم جز سلامتی ی قبله ی عالم. رضا شاه یک خرده چپ چپ به من نگاه کرد. بار دوم گفت اگر خواسته ای داری بگو برایت انجام دهم. من گفتم سلامتی ی قبله ی عالم. رضا شاه برای بار سوم گفت اگر خواسته ای داری بگو برایت انجام دهم. من هم برای بار سوم گفتم سلامتی ی قبله ی عالم. رضا شاه یک کشیده خوابوند زیر گوشم، که من از هوش رفتم. به هوش که آمدم، زن رضا شاه، مادر محمدرضا، داشت آب می پاشید روی صورتم. رضا شاه گفت:

پدرسوخته، هی میگی سلامتی ی قبله ی عالم سلامتی ی قبله ی عالم. مگر من خدا هستم که قبله ی عالم باشم؟ من شاهم. قبله ی عالم خداست.»