آیا امام خمینی به «ولایت فقیه مطلقه ی انتصابی» اعتقاد نداشت؟

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            1) بنده در مقاله ی قبل، در http://seyyedmohammadi.blogsky.com/1391/02/05/post-323/ ، نوشتم:

            دیدگاه حضرت آقای خمینی ولایت فقیه مطلقه ی انتصابی بوده یا نه؟ ظاهراً در نص سخنان ایشان تعبیر ولایت فقیه مطلقه ی انتصابی یا ولایت فقیه مطلقه ی کشفی به کار نرفته، اما در قائل بودن ایشان به ولایت مطلقه ی فقیه ظاهراً تردیدی نیست، و تعدادی از افراد هم ظاهراً از مجموع سخنان و دیدگاههای ایشان، گفته اند ایشان قائل به ولایت فقیه مطلقه ی انتصابی بوده:

            الف) در http://www.majlesekhobregan.ir/fa/publications/mags/is_gv/magazines/016/07.htm آقای نبی الله ابراهیم زادۀ آملی در قسمت دوم «منشأ مشروعیت حکومت در اندیشه سیاسی اسلام و امام خمینی»  گفته است: «آن اندیشمند سترگ اسلامی از آغاز به ولایت مطلقه انتصابی و مشروعیت حکومت دینی معتقد بوده و برای اثبات آن دلایل متعدد عقلی و نقلی اقامه کرده است».

            ب) طبق http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/5684/309/text  محمدمهدی مجاهدی در مجله ی متین، تابستان و پائیز 1378، صفحه ی 309، گفته است: «حضرت امام علاوه بر آنکه در حوزه فقه، نظریه ولایت مطلقه انتصابی فقیه را بازسازی کردند و مبنای تأسیس نظام جمهوری اسلامی قرار دادند، در حوزه عرفان نظری و عملی نیز آثار مهمی از خود بر جای نهاده‏اند.»

            پ) طبق http://www.bashgah.net/fa/content/show/10796  محمدرضا باقرزاده گفته است: «از مجموعه دیدگاه های حضرت امام (قدس سره) برمی آید که ایشان به ولایت مطلقه انتصابی معتقد بودند و سرچشمه مشروعیت حکومت و ولایت را الهی و ولایت فقیه را استمرار ولایت و زعامت ائمّه معصوم (علیه السلام) می دانستند»

            ت) طبق http://kadivar.com/?p=1811  محسن کدیور گفته است: «آیت الله خمینی اولا ولایت مطلقه فقیه را شعبه ای از ولایت مطلقه پیامبر و امامان دانسته است. ثانیا تاسیس حکومت اسلامی را وظیفه فقها دانسته از آغاز حکومت مورد نظر خود را “جمهوری اسلامی” اعلام می کند. ثالثا “ولایت فقیه”را از بدیهیاتی می شمارد که تصورش موجب تصدیق آن می گردد. رابعا اگرچه در شرائطی میزان را رای مردم اعلام می کند اما از دیدگاه وی اعتبار رای مردم به لحاظ نظری و عملی تا آنجا است که ولی فقیه صلاح بداند.»

            و گفته است: «مشروطیت آخوند خراسانی با مبانی کلامی و فقهی او سازگاری دارد. حال آنکه جمهوریت آیت الله خمینی با مبانی کلامی و فقهی او بویژه “نظریه ولایت مطلقه انتصابی فقیه” – که تا به آخر به آن وفادار ماند – در تعارض است. از سوی دیگر نظریه سیاسی خراسانی دموکراتیک تر از نظریه سیاسی آیت الله خمینی است.بلکه می توان گفت نظریه سیاسی آخوند خراسانی مترقی ترین و دموکراتیک ترین نظریات سیاسی فقیهان شیعه تا امروز است. هر چند مشروطیت مورد نظر او خالی از نقاط ابهام و اشکال نیست.»

            2) ممکن است عزیزانی باشند که بگویند تعبیر «ولایت مطلقه ی انتصابی ی فقیه» را که آقایان محسن کدیور و نبی الله ابراهیم زادۀ آملی و محمدمهدی مجاهدی و محمدرضا باقرزاده، گفته اند از مجموع بیانات امام خمینی برمی آید ایشان (= امام خمینی) معتقد به «ولایت مطلقه ی انتصابی ی فقیه» بوده، این تعبیر و این دیدگاه به امام خمینی تحمیل شده و امام خمینی معتقد به ولایت فقیه مطلقه ی انتصابی نبوده است.

            بنده گمان می کنم می شود این موضوع را بررسی کرد، و دید حضرت آقای خمینی، طبق مجموع سخنانش، معتقد به «ولایت فقیه مطلقه ی انتصابی» بوده یا نبوده.

            3) امام خمینی، کتاب ولایت فقیه:

            «ناچاریم که راجع به خلافت امیر المؤمنین و ائمه، علیهم السلام، به نص متشبث شویم، و بگوییم که رسول اللَّه (ص) امیر المؤمنین (ع) را به خلافت منصوب کرده‏ است؛ و همین مطلب را نسبت به ولایت فقیه مى‏گوییم. چون بنا بر آن روایتى که سابقاً ذکر شد فقها از طرف رسول اللَّه (ص) به خلافت و حکومت منصوبند. به این طریق بین این روایت و روایاتى که دلالت بر نصب دارد جمع مى‏کنیم.»

            4) امام خمینی، 4 تیر 1358:

            «نصب فقیه، که همان نصبِ اللَّه است‏.»

            5) امام خمینی، خطاب به آقای خامنه ای، 21 دی 1366:

            «جنابعالى را یکى از بازوهاى تواناى جمهورى اسلامى مى‏دانم و شما را چون برادرى که آشنا به مسائل فقهى و متعهد به آن هستید و از مبانى فقهى مربوط به ولایت مطلقه فقیه جداً جانبدارى مى‏کنید، مى‏دانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى از جمله افراد نادرى هستید که چون خورشید، روشنى مى‏دهید.»

            6) نظر نویسنده ی وبلاگ:

            ضمن تکرار و تأکید بر این که عین عبارت «ولایت مطلقه ی فقیه انتصابی» یا «ولایت فقیه مطلقه ی انتصابی» در سخنان آقای خمینی وجود ندارد، بنده از جمع سه سخن آقای خمینی (بند 3 و 4 و 5 این نوشته)، منطقی می دانم نتیجه گیری کنم:

            «امام خمینی قائل به ولایت فقیه مطلقه ی انتصابی بوده است.»

نظرات 8 + ارسال نظر
هادی طباطبایی جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:19 http://tabatabaie.blogfa.com

با سلام. جناب ستاریان در کامنت پست قبلی سوالی فرموده بودند که منظور از حکم شارع می تواند ... باشد چیست. تصور بنده این است که میان حکم شارع و فقه تمایز وجود دارد. هر حکم فقهی لزوما حکم شارع و مراد حقیقی او نیست. چرا که ما در احکام فقهی میان فقها تناقضهایی را می یابیم. یکی فعلی را حرام می داند و دیگری بر حلالیت آن حکم می کند. این همان فقه است. اما حکم شارع یکی بیش نیست. پس حکم فقهی می تواند نسبتی را با حکم شرعی پیدا کند.. .. بله سابقا هم در مورد نظریه مجتهد شبستری این نکته را بیان کرده بودم که جناب ستاریان هم با ذکاوتی که داشته اند به یاد آورده بودند. بله همچنان هم آن نظریه را می پسندم و تمایز میان شریعت و فقه را هم در قرابت با آن می دانم...

فاضل جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:18 http://aknun.blogsky.com/

سلام

خوش به حال ما که حاکممان به دست خود خدا منصوب می‌شود. آن هم با اختیارات کامل و مطلقه. زهی سعادت بر این لطف بی‌مثال! آدم با ملاحظه سطور دو پست آخرتان معنای سرور و سرخوشی را در خود وجدان می‌کند. دست‌مریزاد!
می‌بینید خدا چه منتی بر سر ما نهاده است. خیلی باید گمراه باشیم که قدر این لطفی را که فقط شامل ساکنان بلاد ایران شده را ندانیم و مراتب فضل این جمعیت 70 میلیونی را بر 7 میلیاد ساکن کره ارض و بلکه کرات دیگر را نشناسیم و گول متجددان ماسونی را بخوریم که در خیالاتشان می‌خواهند مردم را به جای خدا بنشانند.

مهدی نادری نژاد جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:33 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
جناب سید محمدی
نشریه زمانه درباره افکار مرحوم آخوند ویژنامه ای را منتشر کرده است پیشنهاد میکنم حتما مطالعه بفرمائید.
از ایمیلتان هم متشکرم.

بنده خدا جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:59 http://asadzade.blogfa.com

بسم الله
یکی از بهترین وبلاگهایی که دیده ام وبلاگ شماست. آن چه را آورده اید درست است. اما پس کار مجلس خبرگان رهبری چیست؟ آیا این مجلس که در زمان امام بود کارش فقط انتصاب است؟ در ثانی خارج از همه این موارد باید بگویم ولایت مطلقه فقیه در دیدگاه اکثریت علمای شیعه و همچنان که خود نیز متذکر شده اید از قرآن و سنت نبی اکرم و ائمه نه انتصابی که کشفی است. باید آن را کشف کرد. وگرنه همه فقها چه از دید آیه راسخون و چه از دید احادیث ولایت دارند و ولایت همه مراجع شیعه از این دست است. یعنی ولایت آن ها بر مقلدان خویش همان ولایت از باب علم و فقاهت آنان است. که این ولایت ولایتی عام است.

ستاریان جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 20:56

سلام
ضمن تشکر از جناب طباطبایی که توضیح فرمودند اما من گمان می کنم که هدف قران صرفا تقوا پیشه کردن مسلمانان نیست و تقوا یکی از درجات از مسلمانی است پس هدف قران را نباید به کسب تقوا فروکاست. زیرا السابقون السابقون درجاتشان به مراتب از تقوا پیشگان بیشتر است.

اما بحث این است که آیا قران برای امر حکومت در اعصار و زمانهای بعد از خود سکوت کرده و هیچ دستوری ندارد؟

در اینجا نیز باید گفت اینطور نیست و قران فقط برای زمان پیامبر و چهار سال و اندی حکومت حضرت علی(ع) نازل نشده است.

امام در کتاب ولایت فقیه اینطور نوشته است:

اکنون که شخص معینى از طرف خداى تبارک و تعالى براى احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمى‏خواهیم؟ اسلام فقط براى دویست سال بود؟ یا اینکه اسلام تکلیف را معین کرده است، ولى تکلیف حکومتى نداریم؟ معناى نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود؛ و ما با بیحالى دست روى دست بگذاریم که هر کارى مى‏خواهند بکنند. و ما اگر کارهاى آنها را امضا نکنیم، رد نمى‏کنیم. آیا باید این طور باشد؟ یا اینکه حکومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معینى را براى حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتى را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (ع) موجود بود براى بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد در عده بیشمارى از فقهاى عصر ما موجود است.

اگر با هم اجتماع کنند، مى‏توانند حکومت عدل عمومى در عالم تشکیل دهند.


ولایت فقیه‏


اگر فرد لایقى که داراى این دو خصلت باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتى را که حضرت رسول اکرم (ص) در امر اداره جامعه داشت دارا مى‏باشد؛ و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند.

این توهم که اختیارات حکومتى رسول اکرم (ص) بیشتر از حضرت امیر (ع) بود، یا اختیارات حکومتى حضرت امیر (ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضایل حضرت رسول اکرم (ص) بیش از همه عالم است؛ و بعد از ایشان فضایل حضرت امیر (ع) از همه بیشتر است؛ لکن زیادى فضایل معنوى اختیارات حکومتى را افزایش نمى‏دهد. همان اختیارات و ولایتى که حضرت رسول و دیگر ائمه، صلوات اللَّه علیهم، در تدارک و بسیج سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را براى حکومت فعلى قرار داده است؛ منتها شخص معینى نیست، روى عنوانِ عالم عادل است.

مهرگان جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 20:57 http://mehraeen.blogsky.com

سلام

کتاب حکومت ولایی کدیور را سال 81 یا 80 خواندم. به جرأت می توانم بگویم تا قبل از آن هیچ دید خاصی نداشتم در این رابطه و اصلا نمیدانستم چه خبر است.
خوشم می آید ازین که به منابع مختلف اشاره میکنید برای یک نتیجه گیری نهایی.
اما در این سالها حتا اگر منبعی را هم مطالعه نکرده بودیم عملا لمس کردیم که حکومت مطلقه ی انتصابی فقیه چه معنایی دارد!

ستاریان جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 20:58

اصلاح می کنم

اما بحث این است که آیا قران برای امر حکومت در اعصار و زمانهای بعد از عصر "نزول خود "خود سکوت کرده و هیچ دستوری ندارد؟

بنده خدا جمعه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 21:36 http://asadzade.blogfa.com

بسم الله
خود را بنده خدا می نامم چون دوست دارم بنده خدا باشم و وجودی جز وجود حضرت احدیت قائل نیستم
کنترلر را گذاشتم تا هر مطلبی بنام آزادی بیان منتشر نشود بلکه بر اساس آزادگی در بیان منتشر شود. یعنی توهین را منتشر نکنم. به شایعات دامن نزنم. و تا کنون همه نظرات غیر از دو مورد که سراسر فحش و توهین بوده است منتشر شده است. می توانید ببینید.
اما مجلس خبرگان در زمان امام هم مسئولیت نظارت داشت ولی اگر عمل ننموده است به نمایندگان عضو آن مجلس بر میگردد که بر گردنشان است. آقای کدیور و هر فقیه دیگری که آن چه را بنده گفتم قبول ندارد ژس بایستی لباس فقها را از تن بدر آورد زیرا دیگر دلیلی باقی نمی ماند
اما حرف آخرتان اگر ولایتی ندارد به چه حقی خود را مرجع تقلید می نامد؟ که مردم بایستی از او تقلید کنند؟ و مقام مرجعیت دینی را برای خود قائل است؟ این که مردم در بعضی امور که قرآن به آن اشاره نموده به فقهای امت رجوع نمایند پس به چه معناست؟
نظر آقای خویی را نخوانده ام و نمی دانم. نظر آیت الله نائینی را کمی خوانده ام. اما نظر آقای کدیور که در آن جز تعلقات غریبانه غرب باورانه در آن ندیدم . چیزی که بودی قرآنی دهد در آن نمی توان یافت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد