ظلم ظالم ، جور صیاد ، آشیانم داده بر باد

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            ــ حدود یک سال قبل، در حماسه ای دیگر، تعدادی از هموطنان ما در انتخابات مجلس شرکت کردند، و از بین افرادی که شورای نگهبان صالح دانسته بود، نمایندگانی را برگزیدند که وارد مجلس شوند. نمایندگانی که:

            «در صورت ضرورت»

            پرونده ی ستار بهشتی را بررسی می کنند.

            (پارست دات کام، 19 آبان 1391، http://www.parset.com/News/ShowNews.aspx?Code=1539697 : «نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی: پرونده "ستار بهشتی" را در صورت ضرورت بررسی می کنیم»)

            ــ چند ماه دیگر، در حماسه ای دیگر، تعدادی از هموطنان ما در انتخابات ریاست جمهوری شرکت خواهند کرد، و از بین افرادی که شورای نگهبان مجاز بداند رئیس جمهور جدید را انتخاب می کنند، و پرچم مقدس حضور در انتخابات از دستان ملت غیور نخواهد افتاد.

            ــ به یاد هموطنمان مرحوم مغفور مظلوم ستار بهشتی، از زبان ملک الشعراء بهار:

            ظلم ظالم، جور صیاد، آشیانم داده بر باد.

            ــ حکایت ستار بهشتی ها، داستانک و داستان کوتاه و کوتاه مدت نیست؛ داستانی بَس بلند است و ادامه دار.  

 

                                        http://wistfuls.com/wp-content/uploads/2012/01/%D8%B4%D9%85%D8%B9.jpg

چهل ساله شدم

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            دوشنبه 15 آبان 1351 مطابق با 29 رمضان 1392 (ماه رمضان 30 روزه بوده) و 6 نوامبر 1972 ساعت هفت صبح در تهران در زایشگاه فرح پهلوی متولد شدم. ظاهراً آن زایشگاه محل تولد کوروش رضا پهلوی پسر محمدرضا پهلوی بوده، و پس از تولد او، به نام مادرش (فرح) نامگذاری شده است. این بیمارستان الان بیمارستان شهید اکبرآبادی نام دارد. محل آن در خیابان مولوی ایستگاه باغ فردوس است.

            برایم عجیب است، من که کنجکاو خیلی مسائل هستم، چه طور هرگز نرفتم و بیمارستان محل تولدم را ندیدم. بله. هرگز ندیدم این بیمارستان را.

            به هر حال، امروز، 15 آبان 1391، چهل ساله شدم!

توضیح نمی داد ...

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            سیدمحمودفریدون فاطمی، مترجم چند کتاب بود.

            طبق http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8705190520 :

            «19/05/87

«فریدون فاطمی» درگذشت

خبرگزاری فارس: «فریدون فاطمی» مترجم و ویراستار آثاری در زمینه فلسفه و علوم ‌انسانی، پنج‌شنبه صبح در سن 58 سالگی درگذشت.

به گزارش خبرنگار ادبی فارس، «فریدون فاطمی» مترجم به دلیل یک بیماری مزمن ریوی پس از سال‌ها بیماری در بیمارستان پارس درگذشت. مراسم تشییع این مترجم فردا ساعت 9 صبح از مقابل بیمارستان پارس واقع در بلوار کشاورز برگزار خواهد شد. همچنین مراسم بزرگداشت و ترحیم این مترجم فقید روز سه‌شنبه 22 مردادماه از ساعت 16/5 تا 18 در مسجد الرضا (ع) واقع در میدان نیلوفر منعقد می‌گردد. «فریدون فاطمی» در سال 1329 متولد شد. وی آثاری را در حوزه‌های فلسفه، تاریخ، سیاست، اقتصاد و جامعه‌شناسی ترجمه کرده است. از آثار او می‌توان به «دانشنامه مزدیسنا: واژه‌نامه توضیحی آیین زرتشت»، ترجمه «پژوهشهای فلسفی» اثر لودویک ویتگنشتاین، «فلسفه تحلیلی در قرن بیستم» اثر اورام استرول، «اندیشه‌های هوسرل» نوشته دیوید بل، «دوگانگی واقعیت/ارزش» اثر هیلری پانتم، «پنجاه متفکر بزرگ معاصر، از ساختارگرایی تا پسامدرنیته» اثر جان لچت اشاره کرد. انتهای پیام/»

            عیناً از http://www.ketabnews.com/detail-9019--0.html نقل می کنم:

            «فریدون فاطمی نشر مرکز / امیرمهدی حقیقت

ده دوازده روزی از درگذشت فریدون فاطمی گذشته. او که همه به عنوان مترجم و ویراستار می‌شناسندش، مسئولیتی هم در نشر مرکز داشت و مترجم‌ها و نویسنده‌ها بیشتر با او طرف بودند و از وقتی کتابی را پیشنهاد می‌دادند تا وقتی می‌رفتند و آن قراردادهای سخاوتمندانه(!)ی نشر مرکز را امضا می‌کردند کس دیگری را نمی‌دیدند

آن مرحوم البته آدم کم‌حرفی بود و زیاد توضیح نمی‌داد که چرا برخلاف قراردادهای بیشتر ناشران، قرارداد نشر مرکز چهار پنج صفحه است. زیاد توضیح نمی‌داد که چرا برخلاف بسیاری از نشرهای دیگر، در نشر مرکز فلان درصد از تیراژ بابت ضایعات کتاب کم می‌شود و فلان درصد از حق‌التحریر بابت تبلیغاتی که نشر باید بکند (و نمی‌کرد و نمی‌کند البته). نمی‌گفت چرا توِ نویسنده یا مترجم باید پول این تبلیغات را بدهی و آن‌وقت بر خلاف تقریبا بیشتر نشرها، عملا همه‌ی حقوق قانونی کتاب را برای همیشه واگذار می‌کنی و هیچ حقی در تقریبا هیچ‌چیزی که مرتبط با کتابت باشد نداری. و اگر بعد از سال‌های سال تجدید چاپ نشدن کتابت، اعتراضی کنی، باید همه‌ی پول فیلم و زینک و خرت و پرت‌های دیگر را تا قران آخر بدهی تا بتوانی کتابت را بگیری. توضیح نمی‌داد چرا هفتاد درصد بندهای قرارداد با «ناشر حق دارد» شروع می‌شود!

درباره‌ی چیزی که در کتاب‌های چاپ مرکز می‌نویسند «ویرایش تحریریه‌ی نشر مرکز» هم کلامی حرف نمی‌زد. از نویسنده‌ها و مترجم‌هایی که من می‌شناسم و با نشر مرکز کار کرده‌اند هیچ‌کس درباره‌ی این پدیده چیزی نمی‌داند. بعدها، مثلا چندسال بعد شاید، تو می‌فهمی فلان آقا یا خانم، همه‌ی این تحریریه است که ویرایش زورکی کتابت را به عهده داشته- مثل اداره‌ی ممیزی که مثلا چند سال بعد، می‌فهمی کتابت زیر دست فلان‌کس بوده که رد کرده یا روش چهارنعل تاخته.

آخرین بار حدود سال 82 بود که مرحوم فاطمی را بعد از چاپ کتابم، در میان گمشدگان، در دفترش دیدمش. نمی‌دانستم آخرین بار است که او را می‌بینم. خیال می‌کردم در میان گمشدگان بالاخره تجدید چاپ می‌شود و من برای تغییر طرح جلدش، با پیشنهادی، باز نزد او خواهم رفت. در میان گمشدگان تجدید چاپ نشد و فریدون فاطمی هم در گذشت. دنیای غریبی است.

روحش شاد.

امیرمهدی حقیقت

11/06/1387»

خطر دانشگاه ، خطر علوم انسانی ی ذاتاً مسموم ، ...

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            سخن حضرت آقای خمینی رحمت الله علیه، در سال آغاز انقلاب فرهنگی، 27 آذر 1359:

            «خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه‏اى بالاتر است.»

            سخن حضرت آقای خامنه ای، 29/07/1389، بیانات در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه ی علمیه ی قم، عیناً طبق http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=10357 :

            «اینکه بنده درباره‌ى علوم انسانى در دانشگاه‌ها و خطر این دانشهاى ذاتاً مسموم هشدار دادم - هم به دانشگاه‌ها، هم به مسئولان - به خاطر همین است. این علوم انسانى‌اى که امروز رائج است، محتواهائى دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامى و نظام اسلامى است؛ متکى بر جهان‌بینى دیگرى است؛ حرف دیگرى دارد، هدف دیگرى دارد. وقتى اینها رائج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت میشوند؛ همین مدیران مى‌آیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسى داخلى، خارجى، امنیت، غیره و غیره قرار میگیرند. حوزه‌هاى علمیه و علماى دین پشتوانه‌هائى هستند که موظفند نظریات اسلامى را در این زمینه از متون الهى بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار بگذارند، براى برنامه‌ریزى، براى زمینه‌سازى‌هاى گوناگون. پس نظام اسلامى پشتوانه‌اش علماى دین و علماى صاحب‌نظر و نظریات اسلامى است؛ لذا نظام موظف به حمایت از حوزه‌هاى علمیه است، چون تکیه‌گاه اوست.»

ارتباط با فرهنگستانهای ایران

               بسم الله الرحمان الرحیم.

            امروز کتاب یادنامۀ ثبوتی را می خواندم. اسمش تقریباً این طور بود. گرامیداشت دکتر یوسف ثبوتی. ایشان گفته بود فرهنگستان زبان در ایران، تعداد زیادی لغت ساخت و عرضه کرد، اما این طور نبود کسی به فرهنگستان مراجعه کند و بگوید من فلان واژه ها را نیاز داریم. گفته بود تأسیس فرهنگستان در اروپا، به اقتضای نیازهای آن جامعه بوده، و فرهنگستان در حکم باشگاه محل جمع شدن فضلای رشته های مختلف در کنار هم بوده. اما در ایران، فرهنگستان بر اساس دستور تأسیس شد، و شروع کرد تعداد زیادی واژه ساخت. البته بسیاری از واژه هایش مقبول افتاد.

            دکتر ثبوتی گفته بود در ایران دانشگاهها کاری با صنعت ندارند. صنایع کاری با دانشگاهها ندارند.

            نویسنده ی وبلاگ:

            چرا ما کاری به فرهنگستان نداریم؟ آیا اصولاً می توانیم کاری داشته باشیم؟

            گمان می کنم دلایل گوناگون فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و ... دارد که ما (عموم مردم، و نویسندگان و مترجمان و ویراستاران و ...) و صنایع و دانشگاهها و مدرسه ها و نهادهای مختلف، اگر اشتباه نکنم، خیلی کم ارتباط داریم با فرهنگستان زبان و فرهنگستان علوم و فرهنگستان هنر.

            من، با همه ی اشکالاتی که به فرهنگستانها دارم یا ممکن است داشته باشم، گمان می کنم در مجموع به نفع کشور ما است که ارتباط دوطرفه بین عموم مردم و اهل فرهنگ و اهل علم و اهل هنر و نهادهای صنعتی و مؤسسات علمی و مدرسه ها و نهادهای مختلف، و فرهنگستانهای ایران، برقرار شود و برقرار باشد. البته ممکن است مانعهای مختلف باشد. مثلاً، گمان می کنم ارتباط برقرار کردن با آقای علی معلم دامغانی که در یک شلوغ پلوغی آمد و او را به جای ... رئیس فرهنگستان هنر کردند، راحت نیست برای بسیاری از افراد. اما گمان می کنم اگر راههای گسترش ارتباط دوطرفه میان فرهنگستانهای ایران و مردم و نهادهای مختلف بررسی شود، و عملی شود، در مجموع برای کشور ما مفید است.