نظریه ی تکامل ستون خیمه ی مدرنیسم است

             بسم الله الرحمان الرحیم.

            این مقاله مدیون اشاره ی دوستی نادیده و ناآشنا به نام شاهین است که در ذیل مقاله ی قبل بنده (با عنوان «جهان بینی ای که از گاز شروع و به موجودات پیشرفته ختم می شود»:  http://seyyedmohammadi.blogsky.com/1389/05/10/post-8/ ) کامنت گذاشت.

            مایکل جی بیهی (بهه؟) بیوشیمیدان آمریکایی متولد 1952 است (Michael J. Behe). بیهی مؤلف کتاب جعبه ی سیاه داروین است (Darwin's Black Box: The Biochemical Challenge to Evolution). 

                                                http://www.cbs.dtu.dk/staff/dave/God-DNA.gif

            یک) مایکل بهه، روزنامه ی اعتماد، بیست و هفت دی 1388، به نقل از http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2025103  :

            فرضیه های علمی معمولاً جنجال برانگیز نیستند مگر اینکه دلالت های سیاسی، اخلاقی یا هستی شناسانه داشته باشند. نظریه «طراحی هوشمند» هم نمونه یی از یک تئوری علمی با دلالت های هستی شناسانه است، به این معنا که «چه چیزهایی وجود دارند».

            .........

            [مصاحبه کننده:] یعنی آیا جهان مدرن و توسعه یافته غرب از باور مردم به یک خالق هوشمند که ما به عنوان «خداوند» می شناسیم و معتقدیم در چارچوب مفاهیم علم لمس شدنی و عینی قابل تعبیر و تعریف نیست، هراسان خواهد بود؟ چرا آنها اجازه تدریس نظریه «طراحی هوشمند» را در مدارس خود نمی دهند؟

            [بیهی:] دلایل مختلفی وجود دارد که چرا در مجامع علمی، چنین واکنش های سختی نسبت به نظریه «طراحی هوشمند» وجود دارد. نخست اینکه حداقل در ایالات متحده، تاریخچه یی از درگیری بین علم و برخی از گروه های مذهبی، که برای زمین عمر کمی قائل هستند، وجود دارد، در نتیجه برخی هم نظریه طراحی هوشمند را در چارچوب همان درگیری ها می بینند. دلیل دوم این است که بسیاری از دانشمندان دوست دارند فکر کنند که می توانند همه ویژگی های جهان هستی را توضیح دهند، در نتیجه در مقابل کسانی که ادعا می کنند شاید علم نتواند این کار را انجام دهد، موضع می گیرند و نهایتاً برخی از دانشمندان، به ویژه در مراکز برگزیده و نخبه علمی، منکر خداوند هستند و نمی خواهند اصلاً خداوند یا هرچیزی فراتر از طبیعت وجود داشته باشد. آنها در مقابل هرچیزی که ممکن است به آنها ثابت کند شاید اشتباه می کنند، شدیداً خواهند ایستاد.

            ..........

[مصاحبه کننده:] آقای پروفسور «بهه» چرا عده یی از دانشمندان اروپایی معتقدند یک دیدگاه خلقت گرایانه درباره ماهیت هستی با صحت علمی نظریه «تکوین» در تعارض است و در نتیجه علم و دین نمی توانند با یکدیگر سازگار باشند؟ آیا این تنها به دلیل ذکر مدت خلقت جهان در شش روز است که انجیل به آن اشاره می کند یا ارتباطی به دیدگاه برخی از خلقت گرایان که معتقدند جهان در 10 هزار سال پیش شکل گرفت، دارد؟

[بیهی:] در واقع اختلاف اصلی بر سر نقش «تصادفی بودن» در نظریه تکامل است. بسیاری از دانشمندان، تعابیر مذهبی درباره خلقت و حتی آنانی که به قدمت طولانی زمین اذعان می کنند را هم نادیده می گیرند چرا که نظریه داروین مستلزم این است که حیات تنها بر اساس تغییرات تصادفی و انتخاب طبیعی اتفاق بیفتد. اگر خداوند به هر شکلی در حال هدایت کردن تحولات زندگی است، در نتیجه حیات تنها بر اساس «شانس» توسعه نیافته، بلکه براساس هدایت و طراحی به رشد رسیده است. بسیاری از دانشمندان این احتمال را بنا به دلایلی که در سوالات قبلی توضیح دادم، دوست ندارند. تنها این نیست که عده یی معتقد باشند جهان 10 هزار سال پیش متولد شده است. بسیاری از دانشمندان، به شدت در برابر هر نظریه یی که دلالت بر طراحی هوشمندانه جهان داشته باشد، می ایستند. سازمان های رسمی علمی همان قدر مخالف ادعاهای محدود نظریه «طراحی هوشمند» هستند که مخالف باورمندان به یک جهان کم سن و سال.

[مصاحبه کننده:] با این تفاسیر، یکی از نظرسنجی های منتشرشده در فوریه 2009 توسط موسسه گالوپ نشان می دهد تنها 39 درصد از مردم امریکا اذعان کرده اند «به فرضیه تکامل باور دارند» و در انگلستان هم به طور مشابه، نظرسنجی «نجات داروین» نشان داد تنها 25 درصد از بریتانیایی ها باور دارند تئوری تکامل «چارلز داروین»، «کاملاً صحیح» است. دلیل این تردیدها به نظر شما چیست؟

[بیهی:] من فکر می کنم دلیل اصلی این اختلاف، تفاوت بین فلسفه عناصر نخبه جامعه و مردم عادی است. بسیاری از نخبگان جامعه ما مانند دانشگاهیان، رسانه ها، صاحبان صنایع، هنر و... معتقد به سکولاریسم هستند و در نتیجه نظریه «داروین» با جهان بینی آنها سازگار است. اما توده های مردم عادی دارای دیدگاه های مذهبی هستند و نگاه آنها محدود به این نیاز نیست که همه چیز در جهان را براساس شانس و قوانین طبیعی توضیح دهند. در نتیجه وقتی آنها شواهد نظریه «داروین» را می بینند، بسیاری از مردم نسبت به آن رغبتی ندارند.

[مصاحبه کننده:] و در پایان اینکه مخالفان نظریه طراحی هوشمند، استدلال خلقت گرایان را که سیستم های بیولوژیک پیچیده نمی توانند به مرور زمان و تدریجاً ایجاد شده باشند رد می کنند و آن را «استدلال از روی جهالت» می دانند. با این حال علم هنوز از پاسخ به بسیاری از سوالات رایج، از جمله چرایی روی دادن توانایی ویژه صحبت به چندین زبان مختلف در مبتلایان به سندرم آسپرگر عاجز است و کارکرد مغز در این زمینه را شناسایی نمی کند. شما در این زمینه چه فکر می کنید؟

[بیهی:] من موافقم که علم توضیح بسیار کمی درباره کارکرد ذهن انسان ارائه داده است. این امر به خودی خود تعجب آور نیست چرا که سوالات زیادی وجود دارد که علم حتی در آنچه مردم به عنوان قلمرو اصلی علم می شناسند هم نمی تواند پاسخی به آنها بدهد. این اختلاف بزرگ به این دلیل رخ می دهد که بسیاری از دانشمندان تصدیق نمی کنند چیزهایی فراتر از قلمرو علم هم وجود دارد. آنها برخلاف همه شواهد، فرض می کنند مغز انسان تنها یک فشرده پیچیده از مواد است و به چیز بیشتری اشاره نمی کنند. این دیدگاه برای بسیاری از غیردانشمندان نامفهوم است، اما به این دلیل که بسیاری از دانشمندان، خود را باهوش تر و بهتر از اکثریت انسان ها می دانند، به دیدگاه های آنان هم احترام نمی گذارند. یقیناً این امر به تناقض هایی منجر می شود و در نتیجه یک دانشمند باید فکر کند که ذهن خود او هم تنها ترکیبی از مواد است که برای بقا ساخته شده اند، اما اکثر دانشمندان، فلاسفه خوبی نیستند و تناقض ها را نمی بینند . 

                                

            دو) محسن مسعودیان، به نقل از http://anthropology.ir/node/4122  :

ایده "پیچیدگی کاهش ناپذیر" توسط دانشمندی بیوشیمی شناس بنام مایکل جی بیهی برای اولین بار مطرح شده است.

او با طرح این ایده که موجودات و سیستم های زنده از یک پیچیدگی خیلی بالایی برخوردارند و در ثانی اگر یکی از اعضای چنین مجموعه ای را از آن بگیریم سیستم مزبور عملکرد مورد انتظار را نخواهد داشت، در صدد نفی تکامل داروینی بر آمده است و طرفدار ایده طراحی هوشمند شده است و لذا قایل به آفریدگار شده است. البته بنا بر گفته خود، ایشان ابتدا قایل به تکامل داروینی بوده است اما حدود ده سال پیش (یا پیش تر) او به کتابی بنام "تکامل یک تئوری در مسیحیت" از یک بیو شیمی شناس استرالیایی، برخورد که فرضیه تکامل را به چالش کشیده بود.

البته مطالب آن کتاب خشم او را تا حدی برانگیخت چرا که او فکر می کرد که قرضیه تکامل نه تنها خیلی قبل پیش سوالات مربوط به خلقت را جواب داده است بلکه حتی الان در کتابهای زیست شناسی دوره دبیرستان نیز تدریس می شود. او این چنین به فرضیه تکامل علاقه مند می شود اما مطالعات خود را در زمینه تکامل شروع می کند اما به نتیجه ای دیگری میرسد. او مطالعات خود را بصورت کتاب "جعبه سیاه داروین" منتشر می کند اما نظرات او از سوی تکامل گراها رد می شود.

شاخص ترین ایده او ایده پیچیدگی کاهش ناپذیر است. او در سخنرانی های خود ایده پیچیدگی کاهش ناپذیر را با ذکر مثالهایی از سیستم حرکتی باکتری های گوش و چشم شرح می دهد. آقای هارون یحیی هم که یک دانشمند مسلمان هست همین ایده او را در قالب ویدئویی جالب به تصویر کشیده است. در این ویدئوها ساختار سیستم حرکتی باکتری به عنوان شاخص ترین مثال مورد بررسی قرار می گیرد. با این حال تکامل گراها هم سعی کرده اند تکامل سیستمی حرکتی باکتری را شرح دهند.

حال که با نظریه ی اجمالی مایکل جی بیهی تا حدود آشنا شدیم قصد آن دارم تا از زبان خود مایکل جی بیهی، علت مخالفت وی با تکامل گرایی داروینی و همچنین روی آوردن به عنصری توانا و قهار برای ساخت سلول ها و پیچیدگی بین آنها، بپردازم. به همین منظور با عضو شدن در موسسه ی دینی و علمی نور توانستم به مقاله ای از این نویسنده دست یابم که در آن به مخالفت خود با نظریه تکامل گرایی داروین پرداخته است. مقاله ی وی در 29 اکتبر سال 1996 تحت عنوان "داروین و پدیده های میکروسکوپی" در روزنامه ی نیویورک تایمز چاپ شده است. و در حال حاضر نیز در "نامه علم و دین" در دو شماره ی 21 و 24 به طبع رسیده است.

بیهی در این مقاله اش می گوید: تا قبل از آنکه پژوهش های دکتری خود را در رشته ی زیست_ شیمیایی تکمیل کنم بر این باور بودم که مکانیزم داروین یعنی ترکیبی از جهش اتفاقی و انتخاب طبیعی، تبیین درستی برای تنوع حیات به شمار می آید. اما اینک دریافته ام که این نظریه، نظریه ای ناقص است. طرح پیچیده ی سلول ها مرا برانگیخت تا به تقویت دیدگاهی بپردازم که هرچند در میان دانشمندان طرفداران چندانی نداشت اما به این پرسش می پرداخت که چه چیزی علت تکامل است؟ من معتقدم که مکانیزم تکاملی داروین، بسیاری چیزها را که زیر میکروسکوپ دیده می شوند تبیین نمی کند. سلول ها بسیار پیچیده تر از آن اند که به طور اتفاقی تکامل یافته باشند و پیدایش آنها نیازمند هوش و حکمت است.

واژه ی تکامل، همراهان زیادی را به دنبال دارد. این واژه معمولا به معنای تبار مشترک است. مایکل جی بیهی با ایده ی تبار مشترک مخالفتی ندارد و به گمان وی این ایده شباهت های میان انواغ را توضیح می دهد. اما این مفهوم به تنهایی اختلافات گسترده میان انواع را توضیح نمی دهد. این همان جایی است که مکانیزم داروین وارد صحنه می شود. همچنین تکامل گاهی مستلزم آن است که جهش اتفاقی و انتخاب طبیعی، تحولات را در حیات پدید می آورند. اساس این دیدگاه آن است که صرفا بر اساس تصادف حیوانی متولد می شود که در مقایسه با خواهران و برادرانش اندکی قوی تر یا سریع تر است آنگاه فرزندان او این تحول را به ارث برده و نهایتا در مبارزه برای بقا بر اعضای دیگر انواع، فایق و پیروز می شوند. با گذشت زمان، تکرار این فرایند به تحولات و تغییرات گسترده تری منجر می شود و سر انجام به حیوانات کاملا متفاوت می انجامد. این خلاصه ای از نظریه ی فوق است که این حقیر برای شما گفته است.

اما مشکلی که در عمل پیش می آید آن است که این نظریه ی تکامل را نمی توانیم از راه بررسی فسیل ها بیازماییم. برای آزمون واقعی این نظریه باید تحولات معاصر را در جهان وحش یا در آزمایشگاه مشاهده کنیم و یا دست کم جزییات مسیری را که می تواند به یک انطباق خاص بینجامد بازسازی کنیم. نظریه ی داروین برای پاره ای از تحولات جدید تبیین موفقی را فراهم می کند. دانشمندان نشان داده اند که میانگین سُهره ها با منقار بلند در جزایر گالاپاگوس در واکنش به الگوهای تغییر آب و هوا تحول یافته اند. به همین ترتیب، نسبت میان رنگ تیره تا روشن در بیدهای انگلستان هنگامی که جمعیت بیدهای با رنگ روشن بیشتر در معرض مشاهده ی شکارچیان قرار گرفتند دچار تحول شدند. همچنین باکتری های جهش یافته با مقاومت در قبال پادتن ها به بقای خود ادامه دادند. این ها در عمل، موارد روشنی از انتخاب طبیعی به شمار می آیند. اما این نمونه ها فقط متضمن یک یا جند جهش بیش نیستند و در آنها ارگانیزم جهش یافته تفاوت زیادی با نیاکانش ندارد. اما برای تبیین سراسر حیات مجموعه ی جهش هایی لازم است که گونه های بسیار متفاوتی از موجودات را پدید آورد. در حالی که این نظریه هنوز نتوانسته است آن را اثبات نماید.نظریه ی داروین هنگامی که به تبیین پیدایش و رشد سلول می پردازد با بزرگترین دشواری ها مواجه می شود. شمار فراوانی از سیستم های سلول به گونه ای هستند که مایکل جی بیهی آن ها را پیچیدگی های تقلیل ناپذیر می نامد.این بدان معنا است که سیستم های مذکور، پیش از آنکه بتوانند به درستی کار کنند، به چند مولفه و عنصر سازنده نیازمندند. مثال جالب مایکل جی بهی در این زمینه تله موش هاست که هر تله موش با ابزار و ادوات خاص خود مخصوص گرفتن یک موش است.مایکل جی بهی معتقد به آن است که این گونه سیستم های پیچیده، توسط یک عامل هوشمند و به گونه ای هدفدار طراحی و ساخته شده اند. او همچنین می گوید که ما هیچ مکانیزم دیگری از جمله مکانیزم داروینی که بتواند چنین پیچیدگی هایی را ایجاد کند سراغ نداریم وتنها یک موجود هوشمند قادر به این کار است.توضیحی که باید برای اصطلاح طرح هوشمندانه ی وی قایل شد این است که تبیین نهایی برای حیات در ورای تبیین های علمی قرار دارد.

            سه) سیدحسین نصر، به نقل از محسن مسعودیان، به نقل از http://anthropology.ir/node/4122  :

امروزه موضوعات اندکی وجود دارند که به اندازه نظریه تکامل اهمیت بحث داشته و هم طراز با این تئوری دارای معانی ضمنی پنهان و موذیانه ای باشند.

پیش از هر چیز اجازه دهید بگویم من در هاروارد نه تنها فیزیک بلکه زمین شناسی و دیرین شناسی هم خوانده ام و با این پیش زمینه فکری است که فهم رایج در خصوص نظریه تکاملی داروینی را - حتی با زمینه های علمی - رد می کنم.

نظریه تکامل ستون خیمه مدرنیسم است و اگر این ستون سقوط کند، کل خیمه بر سر مدرنیسم فرو خواهد ریخت. بنابراین به مانند یک ایدئولوژی با آن رفتار می شود، نه یک تئوری علمی که به اثبات رسیده است. می دانیم که بسیاری از مردم این اظهارات در این مورد را نمی پذیرند، اما حداقل مسلمانان باید از این دیدگاه به کل موضوع بنگرند.

انواع مختلفی از نظریه های علمی وجود دارد. مثلاً مکانیک کوانتوم یا تئوری زنجیره در فیزیک و کیهان شناسی. اکنون اگر کسانی با این نظریه ها مخالفت ورزند، هیچ کس آنها را از دانشگاه اخراج نمی کند و هیچ کس به خاطر بر زبان راندن جمله «من این نظریه را نمی پذیرم»، مانع ارتقای شغلی آنها نمی شود. تئوری تکامل - برعکس همه نظریه ها- موضوعی کاملاً متفاوت است زیرا این تئوری یک ایدئولوژی است و نه علم متعارف. بدین ترتیب اگر شما استاد زیست شناسی در یک دانشگاه به خصوص در دنیای آنگلوساکسون و کمتر در ایتالیا، آلمان و فرانسه باشید و اگر طبق زمینه های کاملاً علمی با نظریه تکامل مخالفت می ورزید، فردی مطرود خواهید بود و حتی موفقیت کاری خویش را نیز از دست خواهید داد، همکارانتان شما را ابله می پندارند، ارتقای شغلی نمی یابید و مسائلی از این قبیل.امکان گونه یی ریز تکامل با تکامل خرد است. اما در مورد تکامل کلان پاسخ منفی است. اینک تکامل خرد هنوز در درون امکانات بالقوه پیش نمون (صورت ازلی) یا صورت موجودی خاص در مفهوم فلسفی است، به همان طریقی که اکنون من و شما موجودات انسانی هستیم، چینی ها و ژاپنی ها هم به همین نحو موجوداتی انسانی اند.

چشمان ما به یک شکل است، چشم های آنها به شکلی دیگر، اگر ما به زیمبابوه مهاجرت کنیم پوست مان تیره تر می شود و اگر به سوئد برویم کمی روشن تر خواهیم شد. اما ما همگی در درون محدوده امکانات بالقوه صورت انسانی قرار داریم. بله این نوع تکامل خرد امکان پذیر است. مگس ها می توانند کمی بزرگ تر شوند و اگر نوع خاصی از نور در دسترس باشد، گیاهان هم قادرند اندکی بیشتر رشد کنند اما برخی به اشتباه این فرآیند را تغییر گونه ها نامیده اند. این تغییر گونه نیست، این «تکامل» در درون یک گونه خاص است. هرگونه، پهنایی دارد، طیفی، حوزه یی و واقعیتی که گسترده تر از افراد خاص درون آن گونه بوده و همه آنها را در بر می گیرد و بدین ترتیب افراد دیگر آن گونه می توانند با ویژگی هایی دیگر در آن گونه ظهور یابند و حتی برحسب شرایط محیطی تغییر کنند، بدون اینکه این گونه به گونه یی دیگر بدل شود.به مانند متفکران مسلمان، شما و من باید همه انتقادهای صورت گرفته از تئوری تکامل را مورد توجه قرار دهیم و این انتقادات تنها نقادی های دینی یا کلامی نیستند، بلکه پیش از همه زیست شناختی اند. زیست شناسان بسیاری از جمله جی. سرمونیک و آر. فوندی- نویسندگان کتاب «پس از داروین» به زبان ایتالیایی- و نیز بسیاری دیگر به مانند جی. موناسترا که او هم ایتالیایی است و بسیاری دیگر در فرانسه و آلمان هستند که معتقدند داروینیسم مانع رشد و توسعه زیست شناسی شده و با داده های زیست شناختی در تطابق نیست و آنچه در شواهد دیرین شناختی ظهور یافته فی الواقع یک انقلاب است و نه یک تکامل.حتی اگر شما نخواهید که درباره منشاء پیدایش اشکال نوین زنده صحبت کنید مشاهده می کنید که گونه ها همواره به طور ناگهانی ظاهر می شوند و به همین دلیل هم هست که این نظریه در زبان فرانسه «انقلاب اندام وار انگارانه» نامیده می شود.

تئوری تکامل از سوی بسیاری از زیست شناسان دنیای انگلوساکسون به بوته نقد کشیده شده: کسانی که معمولاً مورد طرد و تحقیر قرار گرفته یا نظریاتشان ناچیز شمرده شده است. این قضیه در مورد شخصی همچون داگلاس دور هم صادق است. وی عضو هیات علمی دانشگاه بود: اما به محض اینکه دست به قلم برد تا نظریه تکامل را مورد انتقاد قرار دهد به جای اینکه چاپ و انتشار کتابش را به کمبریج ماساچوست بسپارد آن را در تنسی منتشر کرد. اشاره خاص من به کتاب مشهور او- توهم دگرگشت باور- است و از آن زمان تاکنون دو نسل گذشته اما تغییرات بسیار کمی صورت گرفته تا آنجا که دپارتمان های زیست شناسی در این کشور به موضوع علاقه مند شدند. از آن هنگام بسیاری کسان دیگر مثل مایکل بهه - نویسنده کتاب جعبه سیاه داروین- درخصوص این موضوع نوشته اند. (بهه در دانشگاه با همکارانش مشکلاتی پیدا کرد.) یک نقد صرفاً زیست شناختی می تواند بدون انکار تکامل خرد صورت پذیرد، بدون انکار پذیرش شرایط جدید بوم شناختی توسط یک گونه، بدون درآمیختن یک گونه با نمونه های دیگر درون همان گونه. اگر شما و من به کانادای شمالی و به میان اسکیموها برویم یا باید شرایط آنجا را بپذیریم و طبق آن زندگی کنیم یا بمیریم. در مورد این واقعیت هیچ تردیدی وجود ندارد، فهم آن هم تیزهوشی خاصی نمی خواهد. 

                              

نظرات 18 + ارسال نظر
شاهین دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 17:39

با سلام.
خیلی ممنون که بنده را دوست خود می دانید.
دقیقا این مسائلی ست که داروینیستها به زیر بار آن نمی روند. دلیلی ندارد تدریس یک تئوری در محافل آموزشی و آکادمیک دلیل بر قطعیت آن باشد چرا که از خصوصیات علمی بودن پذیرش نتایج جدید بر اساس فراخ شدن قلمرو شناخت است.
در مورد پست قبلیتان خطاب به جناب امید که داروینیسم را یک کیش و مذهب نمیدانند:
طبق نظر ماتریالیستها دین ومذهب در نتیجته ی بهت زدگی و عدم شناسایی علمی بشر در ادوار گذشته ایجاد شده به عبارت دیگر پایین بودن درک علمی مسبب اصلی تلقی میشده و در واقع علم بنیان جهان بینیهاست (گریز از الیناسیون) و به دنبال آن زمانی که داروینیسم در حوزه علوم طبیعی مطرحه میشود انسان را در یک کشاکش رفتاری قرار میدهد که ناشی از جهان بینیست همین امر سبب زایش داروینیسم اجتماعی میشود که مسبب دو جنگ جهانیست. داستانی که به آشکار ترین نحو در فلسفه نازیسم جلوه میکند. سناریویی که بایدها و نبایدها دارد.
اگر ما داروینیسم و تکامل را قبول کنیم (فرض) چه دلیل وجود دارد که امانیست باشیم؟ شاید جواب داده شود به دلیل قوای تعقلی که ما را از سایر احشام جدا میکند. اما زمانی که انسان به دلیل همین قوای عقلی می اندیشد و همه چیز را فانی میبیند در این بهت و افسردگی اصالت را به چه میدهد؟ انسان دوستی و یا کسب منفعت تا سر حد ممکن (بقا به شیوه مدرن)؟

سیدمحمدی - محمدرضا دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 18:15 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

[محمدرضا:
من نمی توانم توهم توطئه بزنم که جهانی در پی این هستند که قدمت فسیل را اعلام نکنند تا نمودار تکامل گرایان بهم نخورد. اتفاقا این نمودارها با همان فسیل ها تهیه شده. اینها حرفهایی ست در حد کارشناسان صدا و سیما و تحلیل فیلم های استیون اسپیلبرگ.
من تناقض بین ژنتیک و تکامل را درک نکردم. اتفاقا داوکینز یک کتاب به اسم ژن خودخواه Selfish Genome دارد و تخصصش در بیولوژی، ژنتیک است.]
[محمدرضا:
شما فکر می کنید من «اعتقاد» دارم. فکر می کنید این هم همان دین و مذهب است که قضیه سریع ناموسی و غیرتی شود. می دانید علم چرا چیشرفت می کند؟ چون کسی اعتقاد ندارد. اینجا شواهد و مدارک و مستندات حرف اول را می زنند نه رگ گردن.]


سیدعباس سیدمحمدی:

سلام علیکم.
ببخشید.
شما بزرگوار که کُلّی از نوشته های وبلاگت تأملات کافکائی (ببخشید، به تعبیر من: «تخیلات کافکائی») است، فرد باصلاحیت در زیست شناسی و تکامل و ژنتیک و فسیل هستی، و از روی صلاحیت و خبرگی، نیای خودت و من را می رسانی به چیزی که دقیقاً معلوم نیست چه بوده، در چهار میلیارد سال پیش، و دکتر محمود احمدزاده هروی که در تألیف کتاب بررسی نظریات و تکامل، حد اقل این تعداد منابع داشته است، و می گوید


«فسیل انسان پیدا شده، که به روش های علمی می توان قدمتش را ثابت کرد، اما چون قدمت آن، به نمودارهای ساخته شده توسط تکاملگراها لطمه می زند، خبر کشف فسیل را می گویند در رسانه ها ــ بدون این که بگویند قدمتش چه مدت است. گفت:

ادعاهای تکامل از یک طرف، با موضوع ژنتیک از طرفی دیگر، خیلی خیلی سخت است که جمع شدنی باشند. گفت:

بله؛ من قطعاً این روایت علمی از حیات را قبول دارم که در زمان واحد یا در فاصله ای زمانی، گونه های متفاوت موجودات زنده پدید آمده اند (مثلاً چند هزار گونه) ، و گونه ها تا امروز به حیات خود ادامه دادند (یا تعدادی از آنها، منقرض شدند). گفت:

تکاملگراها چند فسیل کنار هم قرار می دهند، و می گویند انسان از ... است و ... از ... است و ... از ... است. »



فردی در حد صدا و سیما و در حد فیلمهای اسپیلبرگ است؟ و تأکید هم می کنی تکامل را مانند «اعتقاد خود» نمی دانی، بلکه آن را دانش می دانی؟ حد اقل منابع دکتر محمود احمدزاده هروی در تدلیف کتاب بررسی نظریات حیات و تکامل:



Dinosaurus mertii casmiquela and the origin of the ornithrschia jour paleont


The origin of species

More difficulties of the evolution theory and a seply to evolution and its modern critics

Evolution process and product

The new genetics

The late Precambrian ediacara south Australia


Chordate morphology

The history of life

Microbiology for sanitary engineers

Supplement III in genetics

Die abstammung des menschen aus nature wissenschaf lischer sicht


Historical geology

Invetebsate fossils

The origin of life by natural causes

Life, an introduction to biology


Einfuhrung in die palaobiologie


اپارین، حیات، طبیعت منشأ و تکامل آن

زنکویچ، زندگی حیوانات

محمود بهزاد، داروینیسم و تکامل

و هجده کتاب فارسی ی دیگر


محمدرضا دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 18:55 http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
به سید عباس :
* من از ابتدای این مباحث حرفی از نیای کسی نزدم. واقعا نمی دانم این را چگونه نتیجه گرفته اید. اصلا نیای همه ی ما بلانسبت بلا تشبیه برسد به اورانگوتان. فاجعه ای رخ داده؟
* آقای احمد زاده ی هروی و هر کس دیگر با هر عدد کتاب و منابع وقتی در یک بحث علمی کارش به اینجا بکشد که بگوید نمی گذارند و نمی شود و اینها از نظر من حرف سستی زده. ایشان و همفکرانشان که خوشبختانه کم هم نیستند همت کنند به جهانیان بگویند چه شده. من نه دلایل ایشان را دیده ام نه چیز دیگر. شما قسمتی از حرفهای ایشان را که معلوم نیست طبق کدام سند گفته نقل کردی بنده هم نقد کردم همین. چه ربطی دارد به نیای مشترک؟ چه ربطی دارد به تعدد منابع لاتین و فارسی؟
* حالا برخلاف میلم دوست دارم یک سری سئوال کنم از شما. واقعا کدام یک از این کشفیات ثابت می کند آدم و حوا از بهشت عدن وارد کره ی زمین شده اند؟ کدام یک از این فسیل ها می گوید فرزندان آدم چگونه زیاد شدند؟ کدام یک از این دلایل و این منابع وجود ماری که در بهشت سخن می گفت و حوا را فریب داد را ثابت می کند؟ واقعا چرا بعد از این همه سال یک شاهد در این مورد یا یک دلیلی که اینها را بهم ربط بدهد پیدا نشده؟ علم تا جایی خوب است که تایید کند این حرفها را؟ تایید نکند و نقض کند ناقص است و بیخداست و توطئه است و نمی گذارند؟

محمدرضا دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:02 http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
در مورد این مطلب هم چند سئوال به ذهنم رسید:
* این دانشمندان عزیز می توانند توضیح بدهند که خداوند بالاخره زمین را در شش روز آفرید یا نه؟
* این دوستان می توانند بالاخره عمر زمین را برای ما مشخص کنند؟ ده هزار سال؟ شش میلیون سال؟ 13 میلیارد و پانصد میلیون سال؟
* نظر دانشمندان محترم درباره ی آدم و حوا چیست؟
* به نظر اینها عقاید اکثریت عامه ی مردم معتبرتر است یا عقاید نخبگانی که در آن زمینه تخصص دارند؟
* ناقص بودن یک نظریه منجر به ابطال آن می شود یا تکمیل ان؟ همیشه ابطال می شود؟ چگونه؟
* آیا نظریه ی تکامل باید همه چیز را توضیح بدهد؟ ایا علم اینگونه است؟ این علم از نظر اینها تجویزی ست یا توصیفی؟
* آقای نصر با زمینه های غیرعلمی! و حتی علمی!! تکامل داروین را در می کند. مرحبا!

سیدمحمدی - محمدرضا دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:17 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

ظاهراً شما بزرگوار در «بی تعصب بودنت نسبت به تکاملگرایی»، اقتدا کرده ای به ریچارد داوکینز، که گوینده ی این سخنان است:



«داروینسیم شامل همه ی چیزهای زنده می شود ــ آدم، حیوان، گیاه، باکتری و ــ اگر در فصل آخر با من موافق باشید ــ حتی موجودات فرازمینی.»

«داروینیسم سنگ زیربنای همه ی رشته هایی است که دانش های انسانی نامیده می شوند.» (صفحه ی 10)


«هنوز هستند کسانی که تکامل را انکار می کنند و نشانه های ناخوشایند نفوذ رو به افزایش آنان، لا اقل در بعضی حوزه ها در ایالات متحده، مشاهده می شود. آن طور که این واپس گرایان اظهار می کنند، محور صحبت شان موضوع «طرح و تدبیر» است ــ که اتفاقاً بحث اصلی کتاب ساعت ساز نابینا هم همان است.» (صفحه ی 11)
«مروجان مخالفت با تکامل ضمن تظاهر به مدارج علمی، همیشه انگیزه های ... دارند، گرچه گاهی با کتمان آن سعی می کنند خود را معتبر جلوه دهند. در بیشتر موارد باطناً می دانند باید به چه چیز ایمان داشته باشند، چون پدر و مادرهاشان یک کتاب قدیمی به آن ها توصیه کرده اند که می گوید چه باوری داشته باشند.»


«... جوان ساده ی آفرینش باوری از آب درآمده بود ...»


«انتخاب طبیعی ناآگاه و نابینا است.»


«هیچ زیست شناس صادقی در واقعیت تکامل و این که همه موجودات زنده خویشاوند یکدیگرند تردید ندارد.» [این هم از تکنیکهای پروفسور داوکینز. هرچه بگوئیم، از دید داوکینز، پیشاپیش «غیر صادق» هستیم.]

«ما به همه ی نظریه هایی که ادعای رقابت با انتخاب طبیعی را داشته اند پرداختیم مگر به قدیمی ترین آن ها. این نظریه که زندگی آفریده شده، یا مغز طراح متفکری آگاهانه تکامل را طراحی کرده است. آشکار است به راحتی می توان آن یک (شاید دو) نظریه ای را که در سِفر پیدایش آمده رد کرد. تقریباً هر کسی برای خود تصوری از راز آفرینش دارد. و داستان سِفر پیدایش افسانه ای است که تصادفاً قبیل خاصی از شبانان خاور میانه بافته شده و جایگاهی پُرارج تر از باور قبیله ای در آفریقای شرقی ندارد که جهان را خلق شده از مدفوع مورچه می داند.» [واقعاً تقریر و قرائت آفرینش باوران، از موضوع آفرینش، همتراز این است که جهان از مدفوع مورچه خلق شده؟]



محمدرضا دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:27 http://mamrizzio3.blogspot.com/

دانی ز چه روی کف دست بی موست؟

زیرا کف دست مو ندارد!

سیدمحمدی - محمدرضا دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:52 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

آدم و حوا، کشف علمی نیستند.

این که آدم بوده و حوا بوده و آنها فرزندانی داشتند، ادعایش، بر اساس فسیل نبوده، که من الان جواب بدهم، طبق «کدام فسیل».

بحث اغوا شدن آدم هم در محدوده ی علوم تجربی نیست.

اگر تکامل بگوید من درباره ی بودن یا نبودن خدا صلاحیت ندارم حرف بزنم و اگر بگوید من صرفاً «نظریه» هستم، آنگاه بعید می دانم کسی اعتراض خاصی به تکامل و به تکاملگرایان داشته باشد.

شاید داوکینز از احتیاط علمی خارج شود و حتا تکلیف موجودات فرازمینی را تعیین کند، اما بنده در عبارات تفسیربردار و دشوار متون وحیانی مانند این که «خدا زمین و آسمانها را در شش روز آفرید» اظهار نظر قاطع نمی کنم. مایکل بیهی و سیدحسین نصر و محمود احمدزاده هروی را هم من پاسخگویشان نسبت به سؤالات شما نیستم.

در تعیین عمر زمین و ماه و خورشید گمان نمی کنم بین بیهی و داوکینز و داروین و نصر و شما و من نزاعی باشد.

بیهی و نصر را نمی دانم، اما جواب من این است:
قبل از آینشتاین، هم اکثر دانشمندان و هم اکثر عامه، صحت فیزیک نیوتونی را قبول داشتند. قبل از فیزیک اتمی، هم اکثر دانشمندان و هم اکثر عامه و هم کلیسا!، مفهوم «اتم» را برنمی تابیدند. درباره ی نظریه ی تکامل هم، جدای از بحث خدا، تصور می کنم سه حالت ممکن است:
1) تکامل، داستانش بشود مثل طبیعت شناسی ی ارسطویی، که با نیوتون کلاً کنار رفت
2) تکامل، تماماً یا یا اکثر قاطع قسمتهای ادعائی اش، درست باشد
3) مشابه مکانیک کوانتومی، تکاملگرایی (با قرائت غالب آن) 80 درصدش معتبر باشد (= مکانیک هایزنبرگ) و 20 درصدش با روشها و ادعاهای پیش بینی شده به جواب نرسد (= مکانیک بوهم).



نظریه ی تکامل، در حد «نظریه» بودنش و در حد «ناقص» بودنش، کارائی دارد.

و چنین گفته است عبدالکریم سروش:
نظریه ی تکامل نظریه ای علمی نیست و توانائی ی پیش بینی ی مشروط ندارد و ابطال پذیر نیست و کلی ی منطقی نیست، و: «علمی نیست».

و چنین گفته است پوپر:
نظریه ی داروین یک نظر متافیزیکی و یک برنامه ی عام تحقیقاتی است
Darwinism is a metaphysical research programme

محمدرضا دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:09 http://mamrizzio3.blogspot.com/

* چطور دین می تواند در کار علم دخالت کند اما وقتی سئوال می شود می گویند آدم و حوا کشف علمی نیستند! و در محدوده ی علوم تجربی نیستند. به قول معروف ما خودمان کلاغیم!
* کجای نظریه ی تکامل درباره ی وجود یا عدم وجود خدا بحث کرده؟ داروین که خودش مسیحی بوده.
* تکامل مثل حرفهای افلاطون یا ارسطو در باب طبیعت نیست که بیشترش انتزاعی باشد و با زمینه ای فلسفی. تکامل کشفی علمی ست. ساختار تئوریش با اینکه بگوییم عالم از باد و خاک و آتش و آب تشکیل شده فرق دارد.

سیدمحمدی - محمدرضا دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:58 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
کلاغی یا کرکس؟

دخالت دین در کار علم، آن است که متون وحیانی بیایند بگویند نقطه ی جوش آب 200 درجه ی سانتیگراد است و 100 درجه ی سانتیگراد نیست.

این که گفتم آدم و حوا کشف علمی نیست، یعنی اعتقاد خداباوران متدین ادیان ابراهیمی، به این که اولین انسان نامش آدم بوده، این طور نبوده که یک فسیل پیدا کرده باشند و بعدش به طریقی گمان کرده باشند آن فسیل فسیل آدم است، و بعد بر آنها باشد دلیل علمی بیاورند بر ادعاشان. اعتقاد امثال بنده به این که ادم نیای انسانهای دنیا است، بر اساس متون وحیانی است.

ارسطو با ادبیات (واژگان) زمان خودش و با مقداری دانسته های علمی ی زمان خودش، وقتی درباره ی «حرکت» حرف می زد، و بطلمیوس وقتی مدل افلاک را معرفی می کرد، خیال نمی کردند حرفهاشان «انتزاعی» است. بنده گمان می کنم احترام نظریه ی علمی ی تکامل را نگه داشتم، و حب و بغض نداشتم، وقتی گفتم:



قبل از آینشتاین، هم اکثر دانشمندان و هم اکثر عامه، صحت فیزیک نیوتونی را قبول داشتند. قبل از فیزیک اتمی، هم اکثر دانشمندان و هم اکثر عامه و هم کلیسا!، مفهوم «اتم» را برنمی تابیدند. درباره ی نظریه ی تکامل هم، جدای از بحث خدا، تصور می کنم سه حالت ممکن است:
1) تکامل، داستانش بشود مثل طبیعت شناسی ی ارسطویی، که با نیوتون کلاً کنار رفت
2) تکامل، تماماً یا یا اکثر قاطع قسمتهای ادعائی اش، درست باشد
3) مشابه مکانیک کوانتومی، تکاملگرایی (با قرائت غالب آن) 80 درصدش معتبر باشد (= مکانیک هایزنبرگ) و 20 درصدش با روشها و ادعاهای پیش بینی شده به جواب نرسد (= مکانیک بوهم).



توجه کنید به بند 2:
تکامل، تماماً یا یا اکثر قاطع قسمتهای ادعائی اش، درست باشد


شاهین-محمدرضا دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 23:19

با سلام.

دوست گرامی شما سوال فرمودید و بنده هم جواب دادم که رگهای سیاسی این مبحث تاریخی زیستی چیست.
حقوق طبیعی بحثی نیست که منحصر به عصر روشنگری باشد بلکه قدمتی به درازای تاریخ فلسفه یونان باستان دارد.
نظریات شما در مورد کتب ادیان ابراهیمی (به طور عام) و قرآن (به طور خاص) شباهت بسیاری به سخنان شجاع الدین شفا و امثالهم دارد.
همان طور که دکتر حسین شکوئی (پدر جغرافیا ایران) در کتاب فلسفه جغرافیا می گوید هیچ علمی بی طرف نیست.

سیدعباس سیدمحمدی - شاهین دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 23:31 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
باعث افتخار است اگر مختصری درباره ی تحصیلات رسمی و غیر رسمی تان و علائق علمی و فکری تان و سن و سال خود بفرمائید.

محمدرضا سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 00:17 http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
بله نظرات من شبیه است. من سلمان رشدی هستم! من اصلا خود شیطانم! شما بیا تحلیل کن ببین من چه گفتم. در ضمن حتی اگر قدمت آزادی خواهی و آزادی اندیشی به یونان باستان برسد بازهم ربطی به ادیان ابراهیمی ندارد.

فاضل سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 00:42 http://aknun.blogsky.com/

سلام

اینکه در مورد یک نظریه‌ی علمی - تحقیقی از عامه‌ی مردم غیرمتخصص نظرسنجی کنند، عجیب و عوام‌فریبانه به نظر می‌اید. در مورد یک نظریه علمی باید اهل آن علم نظر و توضیح بدهند. نظرسنجی از مردم در مورد نظریات علمی چه اعتباری دارد که در این متن شاهدی برای تضعیف یک نظریه آورده شده است؟

* مدرنیسم چیست که نظریه‌ی تکامل ستون خیمه‌ی آن است؟ توضیحی من در این پست ندیدم.

* نظری در مورد نظریه‌ی تکامل ندارم، آگاهی من از این نظریه‌ در حد مطالعات روزنامه‌ای است اما این پرسش این جا مطرح می‌شود که اگر ما به فرض محال روزی به این رسیدیم که نیای ما در فلان مقدار سال پیش، نهنگی در زیر آب بوده، آن روز برای انسانیت و اخلاق دلیلی نمی‌یابیم و مشغول خوردن یکدیگر می‌شویم؟

امید سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:11 http://andishe-pooya.blogfa.com/

. جناب محمدی ، مقاله جالبی بود اما از شما انتظار داشتم که جملات و مطالب اصلی را بیاورید و از اطاله کلام جلوگیری کنید . تیتر انتخابی برای مطلب بدترین چیزی است که می توان انتخاب کرد . شما که اهل تحقیقید می دانید که مدرنیسم طبق مفهوم رایج به پروسه ای اطلاق می شود که شامل رنسانس ، اصلاح دینی ، روشنگری و انقلاب صنعتی است . با توجه به دوره بندی تاریخی سال ۱۸۵۹ معقول نیست که سال تشکیل ستون خیمه مدرنیسم باشد !

۲. "پیچیدگی کاهش ناپذیر" یک ادعای علمی و یک انتقاد علمی است و به دیده منت، پاسخ هایی هم داده شده (یک ویدئو لکچر از داوکینز در توضیح تکامل چشم و بال دیدم) که البته من هنوز دقیقا نخوانده ام و اظهار نظر نمی کنم . ولی می خواهم بگویم این شد حرف حساب ... اینکه یکجایی یک فسیلی پیدا شد و نظام سلطه و استکبار جهانی نمی گذارند که جهانیان بفهمند و ... از طرف هر کسی باشد : نامستند و توطئه باورانه است .

در ضمن توجه کنید که فلسفه همین حرف بعنی تئوری تکامل ابطال پذیر است ! ... یعنی یکی این وسط مزخرف می گوید ، یا دکتر محمود احمدزاده هروی و یا سروش و پوپر (که به نظر من سروش و پوپر مزخرف می گویند)

۳. توجه کنید که یک موجود فراطبیعی و متافیزیکی فقط یکی از پاسخ های ممکن برای ؛ طراحی هوشمند ؛ است . پاسخ دیگر آنست که موجودات فرازمینی نشسته اند و یک لابراتوار تحقیقاتی روی سیاره زمین برای خودشان راه انداخته اند . موجودات فضایی که ممکن است خودشان بر اثر تکامل داروینی یا طراحی هوشمند موجودات فضایی قبلی یا خلقت یک موجود متافیزیکی ایجاد شده باشند ... خلاصه همه راه ها اینبار به رم ختم نمی شود !

۴. داروینیسم به هیچ عنوان ناقض خدا نیست زیرا نمی گوید حتما هیچ دستی در تکامل دخالت نکرده است . بلکه می گوید اگر دستی دخالت نکرده باشد هم می توانستیم به نتیجه امروز برسیم . در مورد پیدایش حیات و پیدایش کائنات هم که چیزی نمی گوید . پس علت اینهمه دشمنی متافیزیسین ها چیست ؟ ... به نظر من تنها گناه داروینسیم آنست که ناقض یکسری متون نوشته شده است که دوستداران متافیزیک خودشان به نحو جالبی آنها را به خداوند منگنه کرده اند !

۵. لطفا بار دیگر به لینک نگاهی بیاندازید .

http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_scientific_societies_rejecting_intelligent_design

آیا مراجعه به نظر متخصصین امر کار عقلایی نیست ؟ آیا همه این متخصصین به خاطر بی خدایی و ... پا بر روی انصاف گذاشته اند ؟ چنین موجوداتی با این درجه از تعصب چگونه مرزهای علم را به جلو می برند ؟ ... آیا یک توطئه جهانی در کار است ؟

The U.S. National Academy of Sciences has stated that intelligent design "and other claims of supernatural intervention in the origin of life" are not science because they cannot be tested by experiment, do not generate any predictions, and propose no new hypotheses of their own.[30]

In September 2005, 38 Nobel laureates issued a statement saying "Intelligent design is fundamentally unscientific; it cannot be tested as scientific theory because its central conclusion is based on belief in the intervention of a supernatural agent."[31]

(به نقل از http://en.wikipedia.org/wiki/Level_of_support_for_evolution )

شاهین سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:59

با سلام.

به جناب محمد رضا:
دوست عزیز بندخ به خودم این جسارت را نمیدهم که به جناب عالی توهینی کنم منظور بنده این بود که این گونه برداشتهای شما ناشی از حلیل افراد کسانیست نظیر فرد مذکور که نوشته هایشان مملو از اشتباهات سهوی و یا عمدی لغوی-معنایی-تفسیریست.
بحث مربوط به مبحث آزادی اگر بخواهیم ژیگیریش کنیم وارد بحثهای جغرافیایه تاریخی میشویم.

به جناب فاضل:
مکتبهایی نظبر داروینیسم اجتماعی بر اساس زیربنایه داروینیسم به عنوان حقیقت مطلق هستی بنا شده که درباب سیاسی به نوعی پراگماتیسم ملی و در عرصه درون اجتماعی به نوعی پراگماتیسم فردی می تواند می انجامد.

به جناب محمدی:
شما لطف دارید.
مدتی در شهر شما حقوق می خواندم که به دلایلی انصراف دادم و در جایه دیگری مدیریت بازرگانی خواندم و در حال حاضر دانشجوی ارشد حقوق بین الملل در یکی از دانشگاهایه تهران هستم.
علایق مطالعاتیم نیز در حوزه علوم انسانی و بعضا جغرافیای طبیعیست.

سیدمحمدی - امید (محمدرضا) سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:04 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
با توجه به این که به قول عبدالکریم سروش

نظریه ی تکامل توانائی ی پیش بینی ی مشروط ندارد و ابطال پذیر نیست و کلی ی منطقی نیست، و: «علمی نیست»، و با توجه به این که به قول پوپر

نظریه ی داروین یک نظر متافیزیکی و یک برنامه ی عام تحقیقاتی است
Darwinism is a metaphysical research programme


(که شما لطف دارید نظر سروش و پوپر را «مزخزف» می دانی)

ظاهراً این فرمایش شما که

«پس علت اینهمه دشمنی متافیزیسین ها چیست؟»

بی وجه است.
راستی. به جای «اطاله ی کلام از طرف سیدعباس سیدمحمدی»، از بزرگواران امید و محمدرضا سؤال می کنم:

1) نظریه ی تکامل، کلی ی منطقی است؟
2) نظریه ی تکامل، توانائی ی پیش بینی دارد؟
3) نظریه ی تکامل، ابطال پذیر است؟

سیدمحمدی - قاسم فام سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:33

سلام علیکم.
ظاهراً مدعای واضح یا مدعای مستتر در نظریه ی تکامل، دخالت نداشتن خدا در پیدایش حیات است. و ظاهراً، با توجه به قول عبدالکریم سروش:

«نظریه ی تکامل توانائی ی پیش بینی ی مشروط ندارد و ابطال پذیر نیست و کلی ی منطقی نیست، و: «علمی نیست»»، و با توجه به این که به قول پوپر

«نظریه ی داروین یک نظر متافیزیکی و یک برنامه ی عام تحقیقاتی است
Darwinism is a metaphysical research programme
»



ظاهراً فرمایش شما مبنی بر این که

«اینکه در مورد یک نظریه‌ی علمی - تحقیقی از عامه‌ی مردم غیرمتخصص نظرسنجی کنند، عجیب و عوام‌فریبانه به نظر می‌اید»

از طرفی درست است، و از طرفی نکته این است که نظریه ی تکامل، ظاهراً، «موضوعش علم است»، ولی «نظریه ی علمی نیست»، یعنی ظاهراً «نظری متافیزیکی است درباره ی موضوعی مادی و فیزیکی». اگر نظرات سروش و پوپر درست باشد، و اگر عرایض من درست باشد، ظاهراً در این حالت، نظرخواهی از عامه ی مردم درباره ی «نظریه ی تکامل»، اشکال ندارد.

و شاید آن متخصصان که مصاحبه کننده با عامه ی مردم بوده اند درباره ی باور داشتن یا نداشتن به نظریه ی تکامل، یا آن عامه که مصاحبه کننده بودند با عامه ی مردم درباره ی باور داشتن یا نداشتن به نظریه ی تکامل، آنها هم مانند شما متوجه بوده اند موضوع علمی را از غیر اهل فن نباید نظرخواهی کرد، اما خب، مصاحبه کننده ها و مصاحبه شونده ها می دانستند نظریه ی تکامل، موضوعی مانند نظریه ی نسبیت آینشتاین نیست.



***
به نظر شما اگر ما پیرو باوری باشیم که می گوید انسان کرامت ذاتی دارد و انسان مخلوق خدا است و انسان در آخرت پاسخگوی اعمالش است، و

اگر پیرو باوری باشیم که می گوید انسان از ... و ... از ... و .... از فرایند تصادفی ی صاعقه و گاز و ... ایجاد شده و انسان مخلوق خدا نیست و اصولاً خدا وجود ندارد و جهان صرفاً ماده است و آخرت وجود ندارد،

دستگاه نظری و عملی ی اخلاق، که از دو باور فوق ایجاد می شود، با هم فرقی ندارد برای شما؟

محسن مسعودیان پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:42 http://masudian.blogfa.com

سلام آقای سید محمدی

مقاله تون خوب و حائز اهمیت بود
شاداب و موفق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد