کامنت شما در نوبت تأیید و سپس در نوبت پاراف قرار دارد

            بسم الله الرحمان الرحیم.

افرادی هستند، که به شدت، و بعضاً در حد صد در صد، مقید هستند، با دیگران از طریق وبلاگ آنها ارتباط نداشته باشند. ارتباط با دیگران، از طریق پاراف کردن کامنت آنها، در وبلاگ خود باشد. حتا به روز شدن وبلاگ خود را، از طریق «ایمیل» به دیگران اطلاع می دهند.

به این مسئله فکر کنید:

اگر من که وبلاگ دارم، بیایم در وبلاگ شما، کامنت بگذارم و سؤالی طرح کنم، و «تأکید و تصریح و درخواست کنم، که لطفاً جواب مرا از طریق کامنت وبلاگم بده»، و شما با این که 1) سواد داری و «تأکید و تصریح و درخواست» را می بینی، و 2) بلد هم هستی کامنت بگذاری در وبلاگ من، و 3) وقتی که برای کامنت گذاشتن در وبلاگ من صرف می کنی قاعدتاً برابر با وقتی است که صرف پاراف کردن کامنت من در وبلاگت می کنی، و 4) قاعدتاً می دانیم سریعترین راه مطلع شدن من از جواب شما، دیدن کامنتهای وبلاگ خودم است، ولی:

با همه ی اینها، شما جواب مرا «فقط» به طریق پاراف کردن کامنت من در وبلاگت بدهی، این نشان دهنده ی چیست؟

من مدتی قبل در وبلاگ یک خانم که با زکریا هاشمی ساکن فرانسه تلفنی صحبت کرده بود کامنت گذاشتم و گفتم اگر تلفنی از زکریا هاشمی داری و اگر منعی نیست، از طریق کامنت وبلاگم تلفن ایشان را به من اطلاع بده. مدتی گذشت و خبری نشد. شاید یک ماه. یک مقدار فکر کردم و یادم آمد یا به هر حال به طریقی وبلاگ ایشان را پیدا کردم. یک مقدار هم در آرشیو وبلاگش نگاه کردم که ببینم کامنتم در ذیل کدام مقاله اش بوده. بله. رفتم دیدم ایشان کامنت من را پاراف کرده، و با وجود آدرس داشتن من (آدرس وبلاگ) و با وجود تأکید و تصریح و درخواست من، که لطفاً از طریق کامنتم جواب بدهید، ایشان فقط راه پاراف کردن را انتخاب کرده بود.

ببخشید. انگار آب سردی ریختند بر رویم. شوکه شدم. واقعاً چرا؟

اینترنت، دنیای «واقعی» است. «مجازی»، اصطلاح است. ما موجودات واقعی، اینترنت را می سازیم. با اخلاق و بی اخلاقیهامان. با تواضع و تکبرهامان.

آقای محمد صادقی تهرانی در بستر بیماری

                بسم الله الرحمان الرحیم.

            دیروز فرد ناشناس محترم از طریق کامنت وبلاگم خبر داد آقای محمد صادقی تهرانی در تهران بستری است و سطح هوشیاری اش پایین است. یکی از دوستانم تأیید کرد این مطلب را. امروز رفتم بیمارستان بهمن (تهران، شهرک غرب) و عیادت کردم از ایشان. یکی دو ساعت قبل از رفتن به سمت بیمارستان، از طریق پسر آقای بهاء الدین خرمشاهی، آقای خرمشاهی را هم خبردار کردم، و آقای خرمشاهی حدود ساعت 17 به من تلفن کرد و فرمود خود را حدود ساعت 15:45 (یعنی یک ربع قبل از پایان زمان ملاقات؛ زمان ملاقات ساعت 15 تا ساعت 16) به آقای صادقی تهرانی رسانده و از ایشان عیادت کرده است.

آقای محمد صادقی اصفهانی مشهور به محمد صادقی تهرانی سکته ی مغزی کرده است. افراد را می دید و با حرکت چشم و یک مقدار حرکت دادن کف دست، می توانست واکنش نشان دهد، ولی نمی توانست حرف بزند. یک مقدار اشک از چشمانش آمده بود. اشکش را با دستمال کاغذی که با خود داشتم پاک کردم. با صدایی که تمام افراد عیادت کننده می شنیدند، گفتم من حدود ده سال قبل با آقای محمد صادقی تهرانی آشنا شدم و حدود شصت نامه به ایشان دادم و ایشان تقریباً تمام نامه ها را با دقت و تفصیل و حوصله جواب داد و من بسیار منتقدانه به ایشان نامه می دادم و ایشان با تحمل و فروتنی ی بسیار زیاد انتقادها و سؤالات و گفتار مرا جواب می داد.  

صورتش را بوسیدم و گفتم ان شاء الله به زودی خوب می شوید.

آقای محمد صادقی اصفهانی مشهور به محمد صادقی تهرانی متولد 1305 هجری ی شمسی، فقیه و مرجع تقلید و مترجم و مفسّر قرآن است.

دعا می کنم حال ایشان به زودی خوب شود.  

                             http://s1.picofile.com/file/6235809854/Copy_of_DSC02008.jpg 

 

                      http://s1.picofile.com/file/6235810860/Copy_of_DSC02007.jpg

                        

بزرگترین فیلسوف را نتوان یافت ولی فیلسوفان بزرگ را می توان یافت؟

                     بسم الله الرحمان الرحیم. 

                                                     http://ketabname.com/bookstore/images_of_books/17/6/1760-j.gif

            اگر در گوگل، «بزرگترین فیلسوف قرن بیستم» را جست و جو کنید، می بینید ویتگنشتاین و هایدگر و راسل و دریدا را نام برده اند. شاید نامهای دیگر هم ببینید.

            اگر «بزرگترین فیلسوف غرب» را جست و جو کنید، می بینید کانت و نیچه را نام برده اند. شاید نامهای دیگر هم ببینید.

            اگر «بزرگترین فیلسوف ایران» را جست و جو کنید، می بینید سیداحمد فردید و ارد بزرگ و خواجه نصیر (خواجه نصیر بعد از ابن سینا) را نام برده اند. شاید نامهای دیگر هم ببینید.

            اگر «فیلسوف عظیم الشأن» را جست و جو کنید، می بینید میرداماد و صدرالمتألهین و حضرت آیت الله مصباح یزدی (خانم فاطمه رجبی، طبق http://www.fardanews.com/fa/news/34510/%D8%B9%D9%84%D8%A7%D8%A6%D9%85-%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D8%B3%D8%AE%D9%86%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA   گفته است «فقیه وارسته و فیلسوف عظیم الشان حضرت آیت الله مصباح یزدی») و حضرت آیت الله سیدابوالحسن قزوینی و ارسطو (مشخصاً امام خمینی این چنین فرموده است: «فیلسوف عظیم الشأن و حکیم بزرگوار، ارسطاطالیس‏») و سبزواری و مرحوم علامه سیدمحمدحسین طباطبایی و میرفندرسکی و سقراط و مرحوم آقای قمشه ای و آیت الله صمدی آملی را نام برده اند. شاید نامهای دیگر هم ببینید.

            «بزرگترین فیلسوف مسلمان» را جست و جو کنید.

            و در http://secretgarden.blogsky.com/1386/10/04/post-104/ چنین می بینید:

            «عبدالحلیم خدام معاون پیشین رئیس جمهور سوریه گارودی را «بزرگترین فیلسوف معاصر در جهان غرب» خواند. معمر القذافی رهبر لیبی حتی چند قدم جلوتر رفته و مقام او را تا حد «بزرگترین فیلسوف اروپا از زمان افلاطون و ارسطو»  بالا برد.»

            اینها را که دیدم، با خود گفتم، شاید بهتر است جمادی وار، این گونه بگویم:

            «اگرچه بسیاری از صاحب نظران هایدگر را بزرگ ترین فیلسوف قرن بیستم خوانده اند، اما تشخیص و تأیید صفات و القابی چون بزرگ ترین، کوچک ترین، خبیث ترین یا هر «ترین ِ» دیگری از توان من بیرون است» (مارتین هایدگر، هستی و زمان، ترجمه ی سیاوش جمادی، تهران، ققنوس، 1386، «مقدمۀ مترجم»؛ صفحه ی 14).

            واقعاً، شاید بهتر باشد دنبال «اَعلَم فلاسفه» نباشیم، مگر این که در فلسفه هم، رابطه ی تقلیدکننده و تقلیدشونده برقرار، و اَعلَمیت یا محتمل الاَعلَمیت بودن یا الاعلم فالاعلم بودن فرد تقلیدشونده شرط باشد.

            شاید «بزرگترین فیلسوف» را نتوان یافت، و معیار دقیق برای شناسائی ی بزرگترین فیلسوف وجود نداشته باشد، اما البته تا حدّی می توان «فیلسوفان بزرگ» در مکاتب فلسفی ی مختلف را نام برد، چنان که تقریباً اجماع فیلسوفان و متفکران و اندیشمندان بر «فیلسوف بزرگ» بودن آنان، تعلق گیرد.

            (از بحث فنّی ی فلسفه و فیلسوفان اگر بیرون بیائیم، بنده با افکار دینی و با علائق فلسفی ام، با این جمله که ظاهراً فارابی فرموده است، و از http://www.askquran.ir/showthread.php?p=371949 نقل می کنم، موافقم: « فیلسوف کامل امام است و چون فلسفه یعنی علم به حقائق اشیاء و چنین افرادی عالم به معارف و حقائق اشیاء هستند، «علّم آدم الاسماءَ کلَّها» (بقره/31) فیلسوف کامل پیغمبر صلی الله علیه و آله است، «هو الّذی بعث فی الامّیّین رسولاً منهم» (جمعه/2)