واژه ی انگلیسی ی gas را سریعاً ترجمه نکنیم به «گاز»

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            یک متن در اختیارم بود برای ویرایش و همکاری و اینها.

            عین جمله این بود:

            «طبق گزارش رنسلر لی مؤلف کتاب صنعت کوکائین که قرار است این ماه در آمریکا منتشر شود، هزینۀ سالیانۀ آمریکایی ها برای تهیۀ کوکائین به طور متوسط بیش از هزینۀ خرید گاز، بلیت هواپیما و یا روزنامه و مجله است.»

            پایان نقل عین جمله.

            من وقتی جمله را خواندم، واژه ی «گاز» و «هزینه ی متوسط خرید گاز» برایم ایجاد سؤال کرد. در دور اول که متن را می خواندم، جوابی به ذهنم نرسید برای سؤالم. دور بعد، در ذهنم جرقه زد که منظور، «بنزین» است. واژه ی انگلیسی ی gas در انگلیسی ی آمریکائی، یکی از معانی اش «بنزین» است (احتمالاً الان خاطرتان می آید gas-station یعنی پمپ بنزین)، و البته یکی از معانی اش در انگلیسی ی بریتانیائی و انگلیسی ی آمریکائی، «گاز» است. در متنی که نقل کردم، من تقریباً شکّی ندارم منظور از gas یعنی «بنزین». ظاهراً در آمریکا و ایران و تعدادی کشورها، هزینه ی سرانه ی متوسط پرداخت شده برای خرید بنزین (و قیمت بنزین) است که در محاوره های اقتصادی و محاوره های عادی مورد استناد و استفاده قرار می گیرد، و نه هزینه ی سرانه ی متوسط خرید گاز.

پوشش زنان در غرب

                بسم الله الرحمان الرحیم.

            برای من سؤال بوده، که چرا زنان در غرب، با شلوار و دامن چهل سانت بالای زانو می روند خیابان و دانشگاه و جاهای مختلف. چرا در بعضی مسابقات ورزشی، قبل از مسابقه یا بین زمانهای مسابقه، تعدادی از زنان با لباسهای در حد برهنگی، می آیند و بالا پائین می پرند و چرخ می زنند و می روند. ظاهراً مردها در غرب در صحن عمومی ی جامعه، لباسشان نزدیک به برهنگی نیست.

            واقعاً برایم سؤال بوده. چرا زنان در غرب، با لباس تقریباً (و نه دقیقاً، و البته، گاهی هم دقیقاً!) رخت خوابی، در قسمتهایی از صحن عمومی ی جامعه، ظاهر می شوند.

            مدتی قبل، در برنامه ی پرگار در بی بی سی، دو خانم ایرانی، که هر دو دارای درجه ی دکترای جامعه شناسی بودند، با دامن بالای زانو آمده بودند استودیو و در برنامه شرکت کردند.

            چرا؟ آیا بهتر نیست این طور نباشد؟

            ظاهراً این موضوع در غرب قدمت زیاد ندارد. پدیده ای جدید است. نمی دانم از جنگ جهانی ی دوم به بعد. از چه زمانی. نه تنها لباس برهنه گونه، بلکه حتا در داستانها و رمانها، مجاز نبوده مسائلی را منتشر کنند. اگر اشتباه نکنم، اسکار وایلد را به خاطر این که در رمانهایش مسائلی را نوشته بوده، دادگاه محکوم کرده بوده. یا اگر اشتباه نکنم، در یک کتاب تاریخ هنر (ترجمه ی نجف دریابندری؟) خواندم صحنه هایی در فیلمها که تا قبل از آن مجاز نبوده و جامعه نمی پسندیده وجود داشتن این صحنه ها در فیلمها را، این صحنه ها با توجیهاتی مانند این که «این صحنه ها soft-core نیست، بلکه art است، و ما اگر اعتراض کنیم، اُمُّل هستیم»،  به مرور وارد جامعه شد. و شاید فیلمها، جامعه را ترغیب می کرد به سمت آن لباسهای نسبتاً برهنه و آن روابط که مردم بعضی از کارهای داخل خانه را وسط خیابان و داخل تاکسی و در رستوران و ... هم انجام دهند.

            دیده اید در مراسم فستیوال کن (کان)، زنان هنرمند با چه لباسی ظاهر می شوند؟

            چرا؟ آیا بهتر نیست این طور نباشد؟

            البته بنده تا به حال غرب نبودم و از ایران خارج نشدم. اطلاعاتم طبق فیلمهای سینمائی و برنامه های تلویزیونی ی غربی و مجلات و ... است.

            (از عکسی که مشاهده می کنید، پوزش می خواهم.) 

                 http://rlv.zcache.com/bicycle_a_miniskirt_postcard-p239204276489073810yk0i_400.jpg

انصاف عقل و خلوص عقل و فاصله نگرفتن از دنیای واقعی

             بسم الله الرحمان الرحیم.

            بعضی نظریه پردازها، و همچنین بعضی افراد که در حدّ عنوان «نظریه پرداز» نیستند ولی عقبه ی لشگر نظریه هستند و در حدّ خود قلم می زنند و قدم می زنند و در صورت نیاز مُشت می زنند، برای مقبول کردن نظریه ی اجتماعی یا سیاسی یا حکومتی یا علمی ی خود، می پندارند عقل عُرفی و فهم عُرفی چیزی حالیش نمی شود، و می پندارند با الفاظ قلمبه سلمبه می توانند دیگران را قانع کنند که این دایره که می بینی دایره نیست و مربع است، یا این تناقض که می بینی تناقض نیست بلکه تناقض نما است، و این شبهه که شنیده ای شبهه نیست و جواب تمام شبهه ها در دست ما است و تو اگر عقل داشته باشی به ما مراجعه می کنی و ما جواب عالمانه به تو می دهیم و تو را روشن می کنیم. 

                                             http://www.pic.iran-forum.ir/images/jf4q8s5jba7yrusw8ctm.jpg

            البته بنده به هیچ وجه نفی نمی کنم مباحثی هست، که فنّی است، در علوم و معارف مختلف، اما حرف من این جا این است بعضی خللها و خدشه ها و نقصهای بزرگ در بعضی ادعاها و حرفها را همین فهمها و عقلهای عُرفی و متعارف متوجه می شوند، و انصاف عقل (تعبیر غلامحسین ابراهیمی دینانی درباره ی برتراند راسل: «او انصاف داشت» (غلامحسین ابراهیمی دینانی، «حسین علیه السلام تلاقی عقل و عشق» (گفت و گوی حسین سخنور با غلامحسین ابراهیمی دینانی)، مجله ی خیمه، دی 1389، شماره ی 72؛ صفحه ی 7، از صفحات 7—4)) و خلوص عقل (تعبیر غلامحسین ابراهیمی دینانی درباره ی برتراند راسل: «او انصاف داشت؛ ولی خالص نبود» (همان منبع، همان صفحه))، شاید بعضاً از بسیاری عناوین و مدارج که به کارشناسان علوم و معارف مختلف نسبت داده می شود، و محترم هم هست در جای خود، مفیدتر باشد برای انسان.

            انصاف عقل، و خلوص عقل.

            دنیای واقعیت، هم البته دنیای بحثهای فنّی و تخصصی است، و هم دنیایی است که ممکن است افرادی بخواهند دیگران فهم و عقل عُرفی ی خود را به کار نبرند و اشتباهات و سستی های کاملاً واضح یا نسبتاً واضح نظریات و ادعاها و حرفهای آنها را نفهمند و مرعوب استدلالهای غلط آنها در قالب الفاظ و اصطلاحات قلمبه سلمبه شوند.

            هم زیر پا گذاشتن قواعد فنّی ی بحث، آن جا که واقعاً با قواعد درست روبه روئیم و نه با مغلطه و سفسطه و فریب، فاصله گرفتن از واقعیت است، و هم تلاش برای خاموش کردن چراغ عقل و فهم عُرفی و مطیع کردن عقل و فهم عُرفی در برابر اصطلاحات بعضاً بیمایه، فاصله گرفتن از واقعیت است. فاصله گرفتن از واقعیت (حقیقت) کمال انسان. فاصله گرفتن از واقعیت (حقیقت) عقل انسان. فاصله گرفتن از واقعیت حقیقت.

نمونه ی حاشیه ای، درباره ی «فاصله گرفتن از دنیای واقعی»:

            سال اِستال، نیمصفحۀ پوانکاره (مدخلی بر هندسۀ جدید)، ترجمه ی محمد جلوداری ممقانی، ویراسته ی محمدهادی شفیعیها، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1381؛ صفحه ی 289:

            «تلاش برای فاصله گرفتن از دنیای واقعی به حدی رسیده بود که ظاهراً اشتاینر، هندسه دان سدۀ نوزدهم، برای ممانعت از به کار بردن مشاهدات ِ دنیای پیرامون خود به عنوان ابزاری برای استدلال هندسی، به دانشجویان در کلاسهای تاریک درس می داد.»

دانشگاه صنعتی ی شریف و دانشگاه پیام نور

                   بسم الله الرحمان الرحیم.

            در http://physics.sharif.edu/~web/doc/ccPHYS-2-FINAL.pdf نمره های نهائی ی درس فیزیک پایه ی 2 دانشجویان دانشگاه صنعتی ی شریف است که در تاریخ 23/4/1389 از دفتر فیزیک پایه به آموزش فرستاده اند. (در تاریخ بعد از 23 تیر 1389 در http://physics.sharif.edu/~web/ بنده خبر «نمرات فیزیک  2 نهایی  و به آموزش ارسال شده لذا غیر قابل تغییر است. / دفتر فیزیک پایه 23/4/89» را دیدم و سطر بعد از خبر، لینک http://physics.sharif.edu/~web/doc/ccPHYS-2-FINAL.pdf بود، اما امروز (شش دی 1389) لینک اخیر هست ولی در http://physics.sharif.edu/~web/ خبر  «نمرات فیزیک  2 نهایی  و به آموزش ارسال شده لذا غیر قابل تغییر است. / دفتر فیزیک پایه 23/4/89» نیست.)

            اگر نمره ها را نگاه کنید، می بینید درصد قابل توجهی، نمره ی زیر 10 گرفته اند: 2، 9، 4، 7، ... .

            البته 20 هم هست و نمره های خوب هم هست. اما نمره های زیر 10 هم قابل توجه است تعدادشان. 

            http://solvedquestionpapers.com/wp-content/uploads/2010/01/harvard.jpg  http://www.bia2malaysi.com/img/news3/sharif.jpg   http://img.irna.ir/1388/13881218/204695/T204695-332968.jpg

            خب. من بعد از این که شانزده هفده سال قبل تحصیلات دانشگاهی ام با ناکامی و با مدرک فوق دیپلم به پایان رسید، در چند سال گذشته شوق فیزیک خواندن زد به سرم. کنکور دادم. درس هم ابداً نخواندم. رفتم و کنکور دادم و فقط مجاز به انتخاب رشته در پیام نور شدم. و در نهایت فیزیک دانشگاه پیام نور قم قبول شدم. نه توانائی داشتم و نه حوصله داشتم کتابهای 20 سال قبل را بخوانم و با هزاران نفر جوانتر از خودم رقابت کنم.

            من نه آن زمان که 18 ساله بودم، نه الان که 38 ساله هستم، راستش هیچ وقت جرئت نکردم به این فکر کنم که دانشگاه شریف قبول شوم، اما اگر از بحث کنکور و «ورود به دانشگاه» که بگذریم، من شک دارم معیار دقیقی وجود داشته باشد که بتوان با اطمینان با استناد به آن معیار ادعا کرد دانشجویان دانشگاه شریف از نظر علمی و از نظر معلومات از دانشجویان دانشگاه پیام نور برتر هستند.

            حتا تک به تک دانشجویان دانشگاه شریف، و تک به تک دانشجویان دانشگاه پیام نور را، ظاهراً نمی شود در «همه چیز» و «همه ی درسها» و ... مقایسه کرد.

(یکی از عزیزان، به من گفت: من شنیده بودم سطح علمی ی دانشجوهای پیام نور پائین است، اما حالا شما (= سیدعباس سیدمحمدی) را که می بینم، می بینم درست شنیده ام.)

            به همین ترتیب، این که ظاهراً در جامعه ی ما افرادی می گویند دانش آموزان رشته ی ریاضی باهوشتر از دانشجویان علوم انسانی هستند. من شک دارم به این حرفها. من همکلاسهایی داشتم در دبیرستان (من رشته ام ریاضی فیزیک بود) که نمره ی شان در درسهای ریاضی (جبر و آنالیز؛ ریاضیات جدید؛ هندسه ی تحلیلی) با ضریب دو می شد نیم. البته با توجه به اعتماد به نفس خاص ما ایرانیها، من بعید می دانم همین عزیزان که با ضریب دو می شدند نیم، در جامعه از پز دادن «ریاضی بودن خود» به دانش آموزهای علوم انسانی خودداری می کردند.

            همچنین، فارغ التحصیلان آکسفورد و کیمبریج و هاروارد و سوربون، معلوم نیست معلوماتشان و آگاهی شان در رشته ی شان، بیشتر از فارغ التحصیلان همان رشته در دانشگاه ــ مثلاً ــ شیراز باشد.

            موضوع را این طور جمع بندی می کنم:

            افرادی هستند فقط یا عمدتاً، در رقابتهایی مانند کنکور توانا هستند؛

            افرادی هستند فقط یا عمدتاً، در تحصیلات دانشگاهی توانا هستند؛

            افرادی هستند درسشان خوب است و نمره خوب می گیرند اما تفکر و تعقل و استدلال آنها ضعیف است؛

            افرادی هستند شخصیت دانشگاهی ی ممتازی هستند، اما درکشان از مسائل اجتماعی ی ملی و جهانی ضعیف است؛

            کم هستند افرادی که در چندین حیطه و میدان، در اوج توانائی باشند؛

            حتا نابغه ها، نبوغشان لزوماً در همه چیز نیست و اگر اشتباه نکنم تا به حال در میان انسانهای معمولی (معمولی یعنی غیر از انبیاء و رسولان و امامها) فردی نبوده که نابغه در «همه چیز» باشد؛

            جامعه ی موفق، از توانائیهای مختلف افراد مختلف، استفاده می کند.

آیا پیشرفتهای علمی و پزشکی و تکنولوژیک ، یعنی «معجزه»؟

                                  بسم الله الرحمان الرحیم.

            کامنت سیدعباس سیدمحمدی، در ذیل مقاله ی http://www.andishe-pooya.blogfa.com/post-111.aspx ، با عنوان «معجزات علم»، به قلم امید:

            «سیدعباس سیدمحمدی جمعه 3 دی 1389 ساعت 20:32

سلام علیکم.

متوجه نمی شوم مقاله ات در پی چه منظوری است.

طبق باورهای امثال بنده، پیشرفتهای علمی که شما ذکر کردی، درست است و حق است و محترم است و مطلوب است، اما:


اصطلاح معجزه، بر این مسائلی که شما ذکر کردی، صدق نمی کند. دهها یا صدها یا هزاران نفر با روزها و هفته ها و ماهها و سالها تلاش و بررسی و مطالعه،
و نیز میلیاردها دلار بودجه، موفق می شوند ماهواره بفرستند به فضا، و موفق می شوند انسان بفرستند کره ی ماه، و احیاناً (؟) موفق می شوند چشم کاملاً (؟) نابیناشده را بینا کنند. خب. وقتی بشر موفق شده با تلاش دسته جمعی و با هزینه کردن پول و با سابقه ی داشمندان و تکنولوژیستهای متأخر،به پیشرفت علمی برسد، این که «معجزه» نیست. معجزه آن است که بشر از آن عاجز باشد. اگر نامتدینان، و من و دیگر متدینان، تاریخاً توافق کنیم حضرت عیسا مرده را زنده می کرده و کور مادرزاد را بینا می کرده، احتمالاً این را هم توافق داریم که آن حضرت، با کمک چند نفر دیگر و بعد از سالها مطالعه و آزمایش کردن و ... گرفتن هزاران درهم و دینار از حکومت وقت، موفق نشده مرده زنده کند و نابینا بینا کند. آن حضرت در لحظه، مرده زنده می کرد. در لحظه، نابینا بینا می کرد. معجزه، آن است که تمام بشر در برابرش عاجز باشند. و فقط به اذن خدا باشد. وقتی شما شرح توانمندی ی انسان در تعدادی مسائل علمی و پزشکی و مانند آنها را ذکر می کنی، این معجزه نیست.»

            پایان نقل کامنت.

            سیدعباس سیدمحمدی:

            پیشرفتهای علمی و پزشکی و تکنولوژیک، با سعی و خطا، و معمولاً تلفات انسانی و/یا غیر انسانی همراه است. ماجرای اختراع داروی بیهوشی، با از بین رفتن چندین انسان، همراه بوده. مهر تأیید خوردن بر داروها، ظاهراً پس از تلف شدن تعدادی حیوانات آزمایشگاهی است. معجزات حضرت موسا و حضرت عیسا را، اگر قبول نداریم، که خب هیچ، اما اگر قبول داریم، ظاهراً کسی، چه نامتدین و چه متدین، نمی گوید حضرت عیسا وقتی به اذن خدا می خواست مرده را زنده و نابینا را بینا کند، کارش بگیر نگیر داشته و ممکن بوده موفق شود و ممکن بوده موفق نشود، و نمی گوید حضرت عیسا اول می رفته روی موشها و ... امتحان می کرده بعد می آمده روی انسانها انجام می داده.

            پیشرفت آرام یا سریع انسان در علم و تکنولوژی و پزشکی، و حتا پیشرفت فلسفه از قبل از یونان باستان تا الان، طبق درک من، شباهتی به مفهوم «معجزه» ندارد. معجزه یعنی سر تسلیم فرود آوردن در برابر قدرت مطلق خدا. پیشرفت علمی و پزشکی و تکنولوژی، قدرت نسبی و خطاپذیر و آسیب پذیر و همراه با تلفات است، که انسان خودش به آن رسیده. 

           چه خوب است پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک و پزشکی، و فلسفی، موجب پسرفت در معنویات انسانها نشود.

 

        http://www.allinspiration.com/a/wp-content/uploads/2008/12/the-miracle-man-2.jpg