هشترودی و حسابی

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            دیشب، ششم شهریور 1391، در یک محفل علمی بودم. کنار یک آقا نشستم که بارها او را دیده بودم ولی هیچ وقت صحبت نکرده بودیم. مردی حدوداً 65 ساله. صحبت شد. گفت فیزیک خوانده. مطالبی گفت، که نقل می کنم:

            «دکتر محسن هشترودی متفکر بود. فکرش عمیق بود. آثارش چهار جلد بود به زبان فرانسه، که دو جلدش را دانشگاه تهران چاپ کرد. بله می دانم هشترودی یک برادر داشته. از عاقبت برادرش بی اطلاعم. بله می دانم پدر هشترودی آخوند بوده. هشترودی تحت تأثیر پدرش بوده. پدرش به فرزندانش گفته بوده در برابر دیگران خم نشوید. پدرش و مادرش فرزندانشان را اهل آزادی بار آورده بودند. مادر هشترودی به او می گفته وقت نماز است، اما اجبار نمی کرده که هشترودی نماز بخواند یا نخواند. و هشترودی نه اهل ایدئولوژی ی مذهبی بود و نه اهل ایدئولوژی ی سیاسی. بله حرفهای بی ارزش هم داشت هشترودی. هشترودی از رسانه ها استفاده می کرد مردم را سمت علم و فکر بکشاند. در دانشگاه این اندازه امکان برایش نبود مردم را با علم آشنا کند. و بله، البته اشتباهاتی هم داشت در گفتارهای رسانه ای اش.

هشترودی خم نشد در برابر قدرت سیاسی، و سراغ هیچ مقامی نرفت، و حتا فولکس هم نداشت. این زمانی بود که:

دکتر محمود حسابی بنز داشت و راننده می آوردش دانشگاه. حسابی چند سال بعد از انقلاب ناگهان مشهور شد و فیزیکدان بزرگ ایران نامیده شد. کشورهای جهان سوم نیاز دارند خیال کنند دانشمندان بین المللی دارند. دکتر حسابی از نظر علمی آدم سطحی ای بود. عمیق نبود. متفکر نبود.»

امام خمینی: از آن وقتى که در دنیا دولت تحقق پیدا کرده، ...

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            امام خمینی، اول فروردین 1361:

            «من مى‏توانم ادعا بکنم که از آن وقتى که در دنیا دولت تحقق پیدا کرده، تا حالا، دولتى مثل دولت ما نبود.»

            قبل از این بیانات، در همین تاریخ، امام خمینی فرموده است:

            «مى‏آییم سراغ شوراهاى نگهبان. در تمام دوره مشروطیت- جز آن اول که یک صورتى برایش بود- دیگر شوراى نگهبان ما نداشتیم. خوب، این شوراى نگهبان که نداشتیم، شما مى‏گویید که حالا مثل آن وقت است، براى اینکه حالا هم شوراى نگهبان نداریم ما؟! یا اگر داریم یک مردمى هستند نظیر مردم آن وقت و نظیر دست [اندر] کاران آن وقت؟! آنجا هم که نمى‏توانید بگویید؛ براى اینکه نبود شوراى نگهبان. مى‏گویید بودن شوراى نگهبان از نفس این مجلس است که نفس این جمهوریت است که زمان شاه که آن نبود، بهتر بود؟ اگر مى‏گویید، آن را هم باز بنویسید.»

            پایان نقل سخنان امام خمینی.

            نویسنده ی وبلاگ:

            آن شورای مجتهدان که در قانون اساسی ی مشروطیت پیش بینی شده بود، در چند دوره ی اولیه، کم و بیش ایجاد می شده و فعالیت می کرده، و بجز آن، از خود نمایندگان مجلس ظاهراً همواره ــ در همان چند دوره ی اولیه ــ تعدادی مجتهد بوده اند. حتا در مجلس زمان مصدق، من الان حد اقل چهار نفر در خاطرم است که مجتهد یا قریب الاجتهاد بوده اند: سیدابراهیم حسینی میلانی (پسرعموی آیت الله سیدمحمدهادی میلانی)، و سیدمرتضی شبستری، و محمدعلی انگجی، و سیدضیاء حاج سیدجوادی. (و در دوران مصدق، ظاهراً حدود چهل نفر از نمایندگان مجلس «سید» بوده اند!)

            شاید سؤال طرح شود که «شوراهای نگهبان»، که در سخن امام خمینی این تعبیر ذکر شده است، چرا در دوران مشروطیت به صورت محکم و قاطع شکل نگرفت، ولی در زمان آقای خمینی و آقای خامنه ای، شورای نگهبان وجود دارد و فعال (بلکه: فعال ما یشاء) است؟

            جوابی که به فکر بنده می رسد چنین است:

            شورای نگهبان زمان مشروطیت، از طرف علمای خارج از حکومت (و نه از طرف رئیس مملکت) به مجلس معرفی می شد، و مجلس پنج نفر از آنها را انتخاب می کرد، و ظاهراً مجتهدان انتخاب شده توسط مجلس، پاسخگو به رئیس مملکت نبودند. خب شورای نگهبان پیش بینی شده در قانون اساسی ی مشروطیت را مقایسه کنید با شورای نگهبان جمهوری ی اسلامی.

شورای نگهبان قانون اساسی ی مشروطیت

شورای نگهبان جمهوری ی اسلامی

از طرف علمای خارج از حکومت معرفی می شده

از طرف رئیس حکومت منصوب می شود

ظاهراً به رئیس حکومت پاسخگو نبوده

منصوب رئیس حکومت است و عملاً دیدگاههای فقهی ی رئیس حکومت را معادل «شریعت اسلام» می داند

مجلس تعیین می کرده از بین مجتهدان معرفی شده توسط علمای خارج از حکومت، کدام مجتهدان حق دارند عضو شورای نگهبان شوند

شورای نگهبان تعیین می کند مردم از بین چه افرادی، حق دارند نمایندگان مجلس را انتخاب کنند

ظاهراً عمر هر دوره ی شورای نگهبان برابر بوده با عمر هر دوره ی مجلس، و شورای نگهبان دوره به دوره اعضایش باید مورد تأیید مجلس قرار می گرفته

ظاهراً عمر عضویت اعضای شورای نگهبان را رئیس حکومت تعیین می کند، و مشخصاً، یکی از فقیهان شورای نگهبان، سی سال است عضو این شورا است

            مقایسه کردید؟ آیا شورای نگهبان جمهوری ی اسلامی، برای رئیس حکومت مشکلی ایجاد می کند، که رئیس حکومت معطل بگذارد تشکیل این شورا را؟ اما:

            شورای نگهبان قانون اساسی ی مشروطیت، کنترلش در دست رئیس حکومت نبوده. اگر شورای نگهبان قانون اساسی ی مشروطیت، این طور پیش بینی می شد که پادشاه تعیین کند اعضای آن را، بنده گمان می کنم (گمان در حد اطمینان) هم مظفرالدین شاه و هم محمدعلی شاه و هم احمد شاه و هم رضا شاه و هم محمدرضا شاه، هیچ گاه معطل نمی گذاشتند تشکیل شورای نگهبان را.

حَسَنین فَلَکُ المعالی

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            من چند بار شده اشتباهات قطعی ی مدخلهایی از ویکیپدیای فارسی را، با سند و مدرک دقیق، توضیح دادم و توضیحاتم را منتشر کردم در همان مدخلها، اما اگر اشتباه نکنم، هیچ وقت ترتیب اثر ندادند به توضیحات من، و همان اشتباهات باقی می ماند.

            ضمن تأکید بر این که ظاهراً الان ویکیپدیا بزرگترین دایرت المعارف دنیا است (اگر خود گوگل را دایرت المعارف حساب نکنیم)، و ضمن اذعان به این که بهره ها برده ام از مدخلهای مختلف انگیسی و فارسی و دیگر زبانهای ویکیپدیا (بیشتر انگلیسی را می بینم)، توجه کنید:

            ویکیپدیای فارسی مدخلی دارد به نام «شیخ حسن فلک المعالی»:

            «شیخ حسن فلک المعالی، نماینده رشت در دوره اول مجلس شورای ملی بود.

او در سال ۱۳۲۴ (قمری) به نمایندگی از اهالی رشت در نخستین دوره مجلس شورای ملی عضویت یافت و مدتی هم ریاست معارف گیلان را برعهده داشت.»

            همچنین، ویکیپدیای فارسی مدخلی دارد به نام «حسین فلک المعالی»:

            «شیخ حسین فلک المعالی از روحانیون و مدرسین صاحب نام رشت بود که نمایندگی رشت را در دوره اول مجلس شورای ملی بر عهده داشت، البته نمایندگی او چند ماه بیشتر طول نکشید و با به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی در سال ۱۳۲۶ ه.ق به پایان رسید. نامبرده مدتی هم رئیس معارف گیلان بود.»

            نویسنده ی وبلاگ:

ــ بالأخره آن شیخ محترم نماینده ی مجلس، حسن بود یا حسین؟! و:

ــ بنده مشغول مطالعه ی کتابی هستم درباره ی رجال پارلمان ایران قبل از انقلاب اسلامی. مؤلف کتاب، ظاهراً اشتباهش از نویسندگان ویکیپدیای فارسی هم بزرگتر بوده، و نماینده را چنین نامیده:

«ملک المعالی.»

به احتمال زیاد، مؤلف کتاب، از بس ملک التجار و ملک الفلان و مالک الفلان و ... الدوله و ... السلطنه دیده بوده در اسامی ی رجال سیاسی ی آن دوران، فَلَکُ المعالی را هم ملک المعالی قرائت کرده و تصور کرده. بنده وقتی دیدم در مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی مطلقاً ملک المعالی نیست و دو بار فلک المعالی است، ابتدائاً گمان کردم کاتبان آن زمان مشروح مذاکرات اشتباه کرده اند، و سپس با خود گفتم اشتباه، «آن هم هر دو بار؟»، و سپس از گوگل کمک گرفتم، و ظاهراً نام یا لقب نماینده ی مورد نظر فلک المعالی بوده، و در فلک المعالی هم که لقب یا نام نماینده ی اولین مجلس مشروطیت بوده احتمال می دهم اقتدا کرده بودند به فلک المعالی که لقب منوچهر قابوس بن وشمگیر زیاری بوده (رجوع کنید به «فلک المعالی» در لغتنامه ی دهخدا).

مهدی بازرگان: پیروی ی اکثر مردم از روحانیت

                       بسم الله الرحمان الرحیم.

            مهدی بازرگان، 24 اسفند 1356، به نقل از کتاب شاپور بختیار به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1390، صفحه ی 474:

            «در شرایط فعلی باید از نقش جامعه روحانیت ایران علیه دستگاه استفاده کرد، چون اکثر مردم ایران را عوام و متعصبین مذهبی تشکیل می دهند و از روحانیت پیروی می کنند. در حالی که جبهه ملی در برابر روحانیت از نفوذ ناچیزی در بین طبقات مختلف مردم برخوردار است.»

            پایان نقل از کتاب.

            نویسنده ی وبلاگ:

            آقای مهندس بازرگان رحمت الله علیه ظاهراً نیندیشیده بود که اگر «فعلاً»، از نهادی که به تعبیر ایشان، اکثر مردم ایران عوام و متعصب هستند و پیرو آن نهاد هستند، استفاده کند علیه «دستگاه»، پس از پیروزی علیه «دستگاه» و پس از این که آن نهاد قدرت را به دست گرفت، با توجه به تعبیر خود مهندس بازرگان رحمت الله علیه که اکثر مردم ایران پیرو آن نهاد هستند، آن وقت باید با خود آن نهاد چه کرد!!