واکسینه ــ واکسن

               بسم الله الرحمان الرحیم.

            نمی دانم چه اندازه صحت دارد که جمهوری ی اسلامی ی ایران و «ملت بزرگوار» آن، در برابر فشارها و تحریمها «واکسینه» شده اند، اما من امشب پس از این که پزشک فرزندم نسخه نوشت «واکسن» آنفلوآنزا تهیه کنم و ایشان واکسن بزند، به نُه داروخانه مراجعه کردم و هیچ کدام واکسن نداشتند. گفتند به دلیل تحریم، واکسن خیلی کم در اختیار ما قرار می گیرد.

کلکول / کالکولس!!

                 بسم الله الرحمان الرحیم.

            مدتی قبل از طریق وبسایت آدینه بوک یا وبسایت دیگر خبردار شدم کتاب تاریخچه ی زمان استیون هاوکینگ ترجمه ای هم دارد که مهندس کو. زع. انجام داده است. نمی دانم چرا تصور کردم کردم ترجمه ی ایشان، از ترجمه ی مهندس مح. مح. که تا سال 1385 ده بار تجدید چاپ شده، بهتر است. نمی دانم چرا چنین تصور کردم. به هر حال کتاب تاریخچۀ زمان ترجمه ی مهندس کو. زع. را خریدم. دیدم در صفحه ی 290 چنین منتشر شده:

            «هر دو لایب نیتز و نیوتن مستقلاً شاخه ای از ریاضیات را بنام کلکول (Calculus) بوجود آورده بودند، که زیربنای بیشتر فیزیک نوین است. اگرچه اکنون می دانیم که نیوتن سال ها پیش از لایب نیتز کلکول را کشف کرده بود ...»

            وقتی این قسمت را دیدم، گفتم خدایا کلکول دیگه چی یه؟ چه طور یک مهندس با چند ترجمه که در دوران زندگی اش انجام داده، و اسم و رسمی دارد این مترجم، نداند که calculus را چند ده سال است در فارسی «حساب دیفرانسیل و انتگرال» می گویند و حتا دانش آموزان دبیرستان هم با «حساب دیفرانسیل و انتگرال» و معادل دیگرش یعنی «حسابان» آشنا هستند؟ نامه دادم و به ناشر گفتم این موضوع و تعدادی اشکالات دیگر، در حدی است که نمی توان از ملامت کردن مترجمی مشهور مانند آقای مهندس کو. زع. خودداری کرد. ناشر احتمالاً نیاز نمی بیند این گونه نامه ها را اعتنا کند.

            بله. دو سه روز بعد از آن که نامه دادم به ناشر، کتاب تاریخچۀ زمان ترجمه ی آقای مهندس مح. مح. که تا سال 1385 ده بار چاپ شده (من چاپ سال 1385 را دارم) را از کتابهایم برداشتم و رفتم سراغ همان صفحه. خشکم زد! دیدم عجب، ایشان هم ظاهراً calculus را چیزی می دانسته و مفهومی می دانسته که در فارسی لغت برایش وجود نداشته. صفحه ی 226:

            «لایبنیتز و نیوتن هر دو بطور مستقل شاخه ای از ریاضیات را بوجود آورده بودند بنام کالکولس، که بنیاد بخش اعظم فیزیک نوین است. اکنون می دانیم که نیوتن سالها پیش از لایب نیتز کالکولس را کشف کرده بود، ...»

عدم کفایت؟ عدم اطاعت؟

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            طبق اصل 89 و اصل 110 قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران، اگر اکثریت دو سوم نمایندگان مجلس به «عدم کفایت» رئیس جمهور رأی بدهند، و آن را به مقام رهبر اطلاع بدهند، پس از آن، مقام رهبر، «با در نظر گرفتن مصالح کشور»، رئیس جمهور را عزل می کند (یا شاید: با در نظر گرفتن مصالح کشور عزل می کند / با در نظر گرفتن مصالح کشور عزل نمی کند).

            خُب. اولین رئیس جمهور پس از انقلاب اسلامی، جاهایی گفته است که ایشان از دید خودش «کفایت» داشته، و اعلام «عدم کفایت» او از طرف مجلس، و سپس عزل او از طرف رهبر ایران، اقدامی سیاسی و کودتا علیه او بوده. به نظرتان آیا سخن او درست است؟ نظر من:

            وقتی قانوناً به مجلس اختیار داده شده پس از استیضاح رئیس جمهور، با رأی اکثریت دو سوم نمایندگان مجلس، عدم کفایت رئیس جمهور را اعلام کند و برای اجرا (یا عدم اجرا، در صورت صلاح ندانستن؟) به مقام رهبر اطلاع دهد، ظاهراً این اقدامات چه سیاسی باشد چه سیاسی نباشد، قانوناً ایرادی به نهادهای عزل کننده ی رئیس جمهور نیست. در عمل، گویا هیچ تردیدی نیست استیضاح رئیس جمهور، با اجازه ی مقام رهبر باید باشد. حتا استیضاح وزیران، با اجازه ی مقام رهبر باید باشد. اما بعد:

            من این طور استنباط می کنم هرچند در قانون اساسی تعبیر «عدم کفایت» به کار رفته در مورد ماجرای عزل رئیس جمهور، اما در واقع و در ساختار حقیقی ی قدرت، آنچه موجب عزل رئیس جمهور می شود (که یک بار در تاریخ جمهوری ی اسلامی اتفاق افتاده)، «عدم اطاعت» است. وقتی «عدم اطاعت از مقام رهبر»، بیش از حدی که مقام رهبر اجازه بدهد، انجام شود، رئیس جمهور باید عملاً منتظر عزل شدن خود در یک هفته یا یک ماه یا دو ماه آینده باشد. مطبوعات و تلویزیون و رادیو و نمایندگان مجلس و امام جمعه ها و ... می گویند و می گویند و می گویند، و در پایان، خبر عزل رئیس جمهور به مردم می رسد. اما اگر رئیس جمهور در حد لازم اطاعت کند از رهبر، دیگر کفایت داشتن یا نداشتن او و مسئله ای فرعی است.

جک بغل

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            اگر موتورسوار موتورش را روی جک بغل بگذارد و برود، چنان که خیلیها این کار را می کند، و کودک یا نوجوان هنگام عبور از پیاده رو و کنار خیابان بخورد به موتور و موتور هم قاعدتاً وقتی روی جک بغل است تعادل ندارد و بیفتد روی او، قانون چه پیش بینی کرده؟ می گوید ای کودک چرا حواست نبود موتور این موتورسوار محترم را که موتورش را گذاشته روی جک بغل و رفته، زدی، و موتور افتاد رویت، و حالا خسارت خش افتادن و خسارت موتور آقا را بده، و هزینه ی درمان خودت هم البته با خودت است؟ می گوید موتورسوار مطلقاً مقصر است؟

            این صحنه که زیاد دیده می شود در کشور ما، که موتورسوار با سرعت شصت کیلومتر در ساعت «عبور ممنوع» می رود و سرش کج است و با موبایلش هم صحبت می کند، این صحنه کی قرار است از کشور ما حذف شود؟

تأملات دم در یخچال

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            دو سه روز قبل، سه عدد انار و سه عدد پرتقال و چهار عدد موز و چهار عدد سیب و سه عدد هلو و چهار عدد گلابی و پنج عدد شلیل خریدم. حدود یازده هزار تومان شد. آمدم خانه و میوه ها را شستم و گذاشتم یخچال.

            هی می رفتم دم در یخچال، به میوه ها، که واقعاً مجموعه ی خوشگل موشگلی شده بود چند رقم میوه، نگاه می کردم و به فکرم می آمد یکی از میوه ها را بردارم بخورم، اما می گفتم نه، اگر من بخورم، تعداد میوه ای که بچه ام و خانمم ممکن است بتوانند در چند روز آینده بخورند، کم می شود، و هرچه من کمتر بخورم، آنها بیشتر می توانند بخورند. افکار پیچیده ای بود. «تأملات دم در یخچال» بود. شاید در اوضاع فعلی، چیزی شبیه این تأملات، در مورد تعداد زیادی از هموطنان من وجود دارد.