وظیفه ی فرد مسلمان ...

بسم الله الرحمان الرحیم.

سیدمحمدحسین حسینی طهرانی، وظیفۀ فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام، صفحه ی 64 و 65:

            «... و جریان 15 خرداد یعنی 12 محرم (من 15 خرداد نمی گویم) دوازدهم محرم پیش آمد که در طهران چه خبر شد؟ و نیز در شهرستانها و ورامین و قم، الی ماشاء الله ... که اجمالاً آنها را شنیده اید تحقیقاً در طهران 10—15 هزار نفر را کشتند ــ هر کس لباسش سیاه بود می کشتند گرچه لباس سیاه را برای آیة الله خمینی که نپوشیده بودند؛ بلکه برای امام حسین علیه السلام بود.»

***

آقای سیدمحمدحسین حسینی طهرانی (طبق کتابهای ایشان: حضرت علامه آیة الله حاج سیدمحمدحسین حسینی طهرانی قدس الله نفسه الزکیه)، طبق صفحه ی 143 کتاب نور ملکوت قرآن، جلد چهارم، معتقد بوده اگر طهران را تغییر دهند به تهران، برای دور کردن مردم از معارف اصیل اسلامی است و برای دور کردن مردم از قرآن و نهج البلاغه است. طبق مطالب دیگر هم که از ایشان نقل کردم، ایشان حتا عنوان بسیار بسیار مشهور «پانزده خرداد» را به کار نمی برده و می گفته «دوازدهم محرم» (ظاهراً به دلیل پیروی ی اکیدش از تاریخ هجریه ی قمریه). و مطلب دیگر این که ایشان فرموده «تحقیقاً» در پانزده خرداد (به قول ایشان: در دوازدهم محرم) ده تا پانزده هزار نفر را کشتند و هر کس که لباسش سیاه بود می کشتند. اولاً، کدام تحقیق و کدام تحقیقاً؟ ایشان چه منبع و چه امکانات و چه ابزاری داشته در پانزده خرداد و چند روز بعدش تحقیق کند و تعداد کشته ها را متوجه شود؟ ثانیاً، اگر فرمایش [ــِـ عجیب؟] خود ایشان را معیار قرار بدهیم که «هر کس لباسش سیاه بود می کشتند»، خب آیا در تهران، در پایتخت مملکت شیعه ی ایران، در دوازده محرم، فقط حدود ده تا پانزده هزار نفر لباس سیاه پوشیده بودند؟ ثالثاً چه تحقیقی بوده، که بنا بر تحقیق، تعداد کشته ها در نوسان است بین ده هزار نفر و پانزده هزار نفر؟ رابعاً، خود مرحوم حضرت آقای خمینی حد اقل نوزده مرتبه در کلامش از تعداد کشته شده های پانزده خرداد سخن گفته، و هرگز نگفته «تحقیقاً»، بلکه گفته «آن طور که مشهور است» و «آن طور که به من گفته اند».

***

            بنده گمان می کنم وظیفه ی فرد مسلمان، و وظیفه ی هر انسان، صداقت و انصاف و پیروی از حق و حرکت کردن در مسیر حق است.

دو حلقه لوح فشرده؟؟

بسم الله الرحمان الرحیم.

در صفحه ی 347 کتاب فرهنگ درست نویسی سخن (مؤلف دکتر یوسف عالی عباس آباد، سرپرست دکتر حسن انوری، تهران، انتشارات سخن، چاپ دوم، 1390) در بخش «واحدهای شمارش» گفته اند «حلقه» واحد شمارش چاه و قنات و فیلم و نوار و لوح فشرده است، و مثال زده اند «دو حلقه لوح فشرده».

بنده گمان می کنم «لوح فشرده» ترکیبی است که چند نفر اختراع کرده اند در برابر CD و بعضی سازمانهای دولتی و بعضی افراد و بعضی جاها هم که تصور می کنند «سی دی» و «دیسک فشرده» معادل نادرست و نامناسب و غیر فصیح برای CD است، این لغت «لوح فشرده» را به کار می برند.

من در برابر compact disc دو معادل «سی دی» و «دیسک فشرده» را درست می دانم (و فقط «سی دی» را به کار می برم).

طبق Merriam-Webster’s Collegiate Dictionary, 2009 ظاهراً در معناهای مختلف لغت disc آنچه مشترک است rounded و circular است. یعنی «گِرد». همین گرد بودن سی دی و صفحه ی گرامافون و قرص ماه و دیسک صفحه ی اتوموبیل. خُب. اما در «لوح» آیا معنای «گرد بودن» است؟ «لوح»، که بر آن مطلب می نوشتند، و «لوح تقدیر» که به افراد می دهند، آیا «گرد» است؟ هرچند در ریشه شناسی ی لغت «لوح» ظاهراً خبری از «شکل» و گرد بودن یا مستطیل بودن نیست، اما در معنایش ظاهراً می توان چیزهایی به نفع «مستطیل بودن» یافت:

«لغتنامه ی دهخدا: لوح: ... تختۀ کشتی ... کف ... استخوان پهن ...هرچه پهن باشد از استخوان و کتف و تخته و جز آن و بر آن نویسند ... هر صفحۀ عریض که از چوب یا استخوان باشد»

من واقعاً دلیل قوی یا دلیل نیمه قوی برای این که در برابر disc بگوییم «لوح» و در برابر compact disc / CD بگوییم «لوح فشرده»، سراغ ندارم، و به طریق اولا پیشنهاد واحد شمارش «حلقه» و گفتن «دو حلقه لوح فشرده» را تأیید نمی کنم. می گویم «دو سی دی» و «دو عدد سی دی». در فصیحترین کلام هم همین را می گویم.

مظلومیت عید نوروز

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            من نمی فهمم چرا برای مهمترین عید ما ایرانیان، دنبال حدیث باید گشت، که حدیث تأیید کند نوروز را. مگر ماها که استقلالی هستیم، ماها که پرسپولیسی هستیم، حدیثی داریم مبنی بر این که استقلال و پرسپولیس مهمترین تیمهای فوتبال ایران هستند؟ اهمیت یافتن روزی مانند عید نوروز، و اهمیت یافتن تیمهایی مانند استقلال و پرسپولیس، اینها موضوعات عُرفی است. ذهن «حدیث محور»، همه چیز را می خواهد با احادیث، تأیید کند یا تقبیح کند.

            وقتی عید باستانی، همزمان شده بود با تاسوعا و عاشورا، من چیزهایی می خواندم و می شنیدم که امسال عید نداریم و عید نباید برگزار شود. البته گمان می کنم اکثر ملت ایران، عیدشان را برگزار می کردند (و تاسوعا و عاشورایشان را هم برگزار می کردند). عید نوروز ما، یک چیزی مثل نفس کشیدن است. یک چیزی مثل غذا خوردن است. یعنی جزو زندگی ی ما است. من چیز بدی هم سراغ ندارم در آداب و رسوم عید نوروز. من توجیه نیستم وقتی تاسوعا و عاشورا می آید و ده روز اول محرّم می آید و شصت روز محرم و صفر می آید و ایام فاطمیه (= بیست روز) می آید، چرا باید «زندگی» را تعطیل کرد. تاسوعا و عاشورا و 21 رمضان و شهادت حضرت فاطمه، جزو «زندگی»ی ما است. عید باستانی هم جزو «زندگی»ی ما است. من این طور می فهمم که نه عید باستانی موجب تعطیل عاشورا می شود، و نه عاشورا موجب تعطیل عید باستانی می شود. اینها تمامشان جزو زندگی و فرهنگ اکثر ما ایرانیان هستند.

***

            دوست من که نویسنده ی وبلاگ حضرت آقای سیدصادق حسینی شیرازی است، در http://s-shirazi.blogfa.com/post-123.aspx نوشته است:

«بیانیه شورای سیاست گذاری شبکه امام حسین علیه السلام به مناسبت تقارن ایام فاطمیه و نوروز

بسم الله الرحمن الرحیم

قال امیر المومنین علی علیه السلام :

«کُلُّ یَوْمٍ لَا یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ عِیدٌ»

هر روزی که در آن معصیت خداوند نشود، عید است.

نوروز که سرآغاز طراوت طبیعت و جوان شدن جهان و تازه شدن فضای زندگی طبیعی انسان است، با ظهور اسلام، جلای‌ بیشتری ‌به خود گرفت و دین اسلام آن را با پشتوانه ‌ای‌ استوار از خطر زوال‌ و انحراف مصون‌ داشت و آنچه حائز اهمیت می باشد، این است که حادثه غدیر خم و فرمان بیعت با فاروق اعظم و صدیق اکبر حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) در روز اول فروردین بوده است و این حادثه مهم نشان از این دارد که نوروز برای دین اسلام قابل ارزش گذاری است. گفتنی است آداب و رسوم قومیتی زمانی قابل تقدیر و تعظیم است که شعائر دینی را تحت الشعاع قرار ندهد و حال که ایام جانسوز فاطمیه مقارن با ایام نوروز می باشد، بر تمامی موالیان اهل بیت (علیهم السلام) در سراسر جهان لازم است که حرمت عزای فاطمیه را نگه دارند تا از این طریق بتوانیم تسلایی بر قلب داغدار حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشیم. به امید طلوع بهار حقیقی و پایان فصل خزان انتظار ...»

            پایان نقل از وبلاگ.

            بنده آن جا چنین نظر دادم:

«سلام علیکم. سال نو مبارک.

ای کاش آقای سیدصادق مد ظله، از این حرفها نمی زد و یک زمان ردای اسلامیت بر نوروز نمی پوشاند، و همچنین، نمی پنداشت اگر شهادت حضرت فاطمه باشد و اگر عاشورا باشد، نوروز دیگر نباید نوروز دانسته شود و ردا را باید برداشت. چند سال قبل هم که عید افتاده بود به تاسوعا عاشورا، علما از این حرفها می زدند، که عید ثابت است اما عاشورا متغیر است، و عُقلا متغیر را ترجیح می دهند بر ثابت. این حرف را استاد خود من بالای منبر می گفت.

این حرفها یعنی چی؟ نوروز، شامل مراسمی مانند تمیز کردن خانه و کوچه و لباس و ...، و دید و بازدید، است، و اینها آیا چیزی است که به احترام روز شهادت امام حسین علیه السلام و به احترام روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، تعطیل شود؟ اگر عرق خوری و دزدی و ... است، خب همیشه بد است، چه نوروز و چه غیر نوروز، اما عید نوروز ما اصولاً مراسم بد ندارد، که ادب و اسلامیت و تشیع و ... حکم کند آن مراسم را به دلیل مصادف شدن با شهادت حضرت زهرا یا مصادف شدن با عاشورا، موقتاً تعطیل کنیم.

در ضمن، طبق تبدیل تقویم، 18 ذیحجه ی 10 قمری، می شده 28 اسفند 10 شمسی. اول فروردین نمی شده. به هر حال، اگر هم عید غدیر دقیقاً منطبق با اول فروردین می شده، این موضوع دلالت بر این نمی کند که:

پس، نوروز برای دین اسلام قابل ارزشگذاری است.»

پیام نوروزی ی سال 1392: زنده باد حق زنده باد حق زنده باد حق

              بسم الله الرحمان الرحیم.

            دو سه روز قبل، با یک عالم دینی صحبت می کردم. برای اولین بار با ایشان صحبت می کردم. در پایان، به ایشان گفتم آیه و حدیث و نصیحت بفرما. ایشان گفت:

            «خداوند شما را حقجو و حق طلب قرار دهد. در راهی که می روید، خوشایند این و آن و خوشایند اقوامتان و حتا خوشایند خودتان مدّ نظرتان نباشد. «حق» مدّ نظرتان باشد. خداوند ما را دعوت به حق و حق طلبی و حقگویی کرده. و حق را ماندگار، و باطل و غیر حقیقت را بربادرفتنی دانسته است.

«جاء الحق و زهق الباطل» در تمام اَطوار زندگی مصداق دارد.» 

چه کسانی حق دارند / ندارند درباره ی موضوعات دینی اظهار نظر کنند؟

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            طبق http://www.rahesabz.net/story/67427/ مورخ نوزده اسفند 1391 :

            «محمد یزدی٬ رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با توصیه به محمود احمدی‌نژاد برای «حفظ آرامش کشور» از وی خواست از اظهار نظر درباره مسائل دینی خودداری کند.

یزدی روز شنبه (۱۹ اسفند) در گفتگو با خبرگزاری فارس از خشم برخی اعضای این جامعه و گروهی از مراجع تقلید و روحانیون قم نسبت به پیام تسلیت احمدی‌نژاد برای درگذشت هوگو چاوز خبر داده است.

وی افزوده برخی اظهارات احمدی‌نژاد با خشم و نگرانی‌هایی همراه شده٬ اما رهبر جمهوری اسلامی دستور داده که کشور در آستانه برگزاری انتخابات باید آرامش داشته باشد.

محمد یزدی در بخش دیگری از این گفتگو٬ بخش‌هایی از محتوای پیام تسلیت احمدی‌نژاد در پی درگذشت چاوز را مغایر با تفکرات شیعه دانسته و گفته که وی نباید درباره مسائل مذهبی اظهار نظر کند.

احمدی‌نژاد روز چهارشنبه ۱۶ اسفند، در پیام تسلیت خود ادعا کرده که هوگو چاوز٬ رئیس جمهوری فقید ونزوئلا با ظهور امام دوازدهم شیعیان به دنیا باز خواهد گشت.

احمد خاتمی٬ محمدتقی مصباح یزدی٬ محسن قرائتی٬ محمدتقی رهبر٬ مهدی طباطبایی و چند رسانه محافظه‌کار نیز در روزهای گذشته از محتوای پیام تسلیت احمدی‌نژاد انتقاد کرده‌اند.»

            پایان نقل از لینک.

            نویسنده ی وبلاگ:

            آیا در جمهوری ی اسلامی ی ایران، «قانون» معتبر است یا نه؟ معیار است یا نه؟ طبق اصل 121 قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران، رئیس جمهور در پیشگاه قرآن کریم و در برابر ملت ایران به خداوند قادر متعال سوگند یاد می کند که «پاسدار مذهب رسمی»[ی ایران] باشد. این نص قانون اساسی است. رئیس جمهور فعلی هم چنین سوگندی را یاد کرده است.

            خُب حالا چه گونه می شود کسی سوگند خورده باشد پاسدار مذهب رسمی ی کشور باشد، اما افرادی مانند آقای محمد یزدی توصیه کنند آن فرد از اظهار نظر درباره ی موضوعات دینی خودداری کند؟

            ظاهراً جامعه ی مدرسین، در دوران جمهوری ی اسلامی، برای «سهولت کار مردم» [و سهولت امور مؤمنین و مؤمنات]، مرجع تقلید عزل کرده و عزل می کند، و مرجع تقلید معرفی کرده و معرفی می کند. با این که نه در قانون و نه در شرع، چنین وظیفه ی مشخصی برای جامعه ی مدرسین (و آقای محمد یزدی یکی از اعضای این جامعه و رئیس فعلی ی این جامعه) معیّن نشده، جامعه ی مدرسین مرجع تقلید عزل می کند و مرجع تقلید معرفی می کند. اما رئیس جمهور ایران که طبق نص قانون اساسی، سوگند می خورد پاسدار مذهب رسمی ی ایران باشد، باید طبق توصیه ی یکی از اعضای جامعه ی مدرسین، از اظهار نظر در موضوعات مذهبی خودداری کند.

            هرچند بنده سخنان اخیر رئیس جمهور ایران درباره ی هوگو چاوس رئیس جمهور فوت شده ی ونزوئلا را شگفت انگیز و عجیب و ... می دانم، اما هیچ وجهی نمی بینم به رئیس جمهور ایران توصیه شود درباره ی موضوعات مذهبی اظهار نظر نکند. ایشان طبق نص قانون یکی از وظایفش پاسداری ی از مذهب رسمی ی ایران است. هرچند برای من سؤال بوده در ذهن نویسندگان قانون اساسی، «پاسداری از مذهب رسمی» چه معنایی داشته، و چرا آن را به مقامی که لزوماً دارای سطح خاصی از معلومات دینی نیست، سپرده اند. اما به هر حال تا وقتی قانون چنین است، بنده معقول نمی دانم رئیس جمهور را (هر کس باشد رئیس جمهور تنفیذشده و سوگندیادکرده  ی ایران) نهی کنند از اظهار نظر در موضوعات دینی.

            بنده گمان می کنم امام جمعه ها و امام جماعت مسجدها و مقامات حوزه های علمی ی دینی، و دیگران، می توانند «مؤدبانه و محترمانه»  دیدگاهشان درباره ی اظهار نظرهای دینی ی رئیس جمهور را مطرح کنند (توجه کنید رئیس جمهور شخص دوم مملکت است). اما این که به او بگویند حق ندارد درباره ی موضوعات مذهبی اظهار نظر کند، از دید من موجّه نیست. همچنین، مجلس شورای اسلامی و دیگر نهادهای قانونی، با مشورت با افراد عالم و یا بدون مشورت با افراد عالم، اگر تشخیص دهند فلان سخنان رئیس جمهور زیر پا گذاشتن محکمات دینی است، گمان می کنم قاعدتاً، یعنی اگر قانون حاکم باشد، باید بتوانند از رئیس جمهور بابت آن سخنانش توضیح بخواهند.