حرف آخررادرمسائل«فکری»علمامیزنند ومردم دنبال علماحرکت میکنند؟؟

             بسم الله الرحمان الرحیم.

            حجت الاسلام محسن غرویان (شاگرد آیت الله تقی مصباح)، ملت ما، پنج شنبه بیست و دوی مهر 1389، صفحه ی 14:

            «حرف نهایی را در مقولات دینی، فلسفی و فکری علما خواهند زد و مردم هم دنبال علما حرکت خواهند کرد.»

            سیدعباس سیدمحمدی:

            ظاهراً کارها تقسیم شده است:

            [فکر کردن و] زدن حرف نهائی در مقولات فکری و فلسفی و دینی، به عهده ی علما؛

            دنبال علما حرکت کردن، به عهده ی مردم.

           

گل برسرقبرنبریدوزنان نماینده ی مجلس نشوندواموات راتشییع نکنند؟؟

                بسم الله الرحمان الرحیم.

            آقای سیدمحمدحسین حسینی طهرانی رحمت الله علیه عالم محترم شیعه معتقد بود زنان نباید نماینده ی مجلس شورا شوند.

            پسر ایشان، آقای سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی، معتقد است زنان «نباید» در تشییع اموات شرکت کنند و نَفس آمدن زنان در مراسم تشییع اموات ضرر دارد. و ایشان گل بردن بر سر مزار اموات را هم درست نمی داند.

            من چند سال قبل از فردی که به او اعتماد دارم شنیدم سخنان ضبط شده ی آقای سیدمحمدمحسن را شنیده که در آن آقای سیدمحمدمحسن مراسم سوم و هفتم و چهلم و سالگرد برای اموات را «بدعت» می داند چون در اسلام ما چیزی به نام مراسم سوم و هفتم و چهلم و سالگرد نداریم. حقیر البته نظرم این است مراسم سوم و هفتم و چهلم و سالگرد برای فرد درگذشته مطلقاً و اصلاً و ابداً نیاز نیست در قرآن و حدیث تأیید شده باشد. مراسم سوم و هفتم و چهلم و سالگرد مراسمی است که افراد جمع می شوند برای همدردی با مصیبت دیدگان و معمولاً در این مراسم سخنرانان دینی هم موعظه می کنند.

            توجه کنید به استدلال آقای سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی برای این که چرا گل بر سر قبر نبرید و چرا زنان در تشییع اموات شرکت نکنند:

            http://motaghin.net/fa_question_619.aspx

            «پاسخ دهنده: حضرت آیة الله سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی

            تاریخ پاسخ: 1431/02/13

سؤال: با عرض سلام حضور محترم حضرت آیة الله طهرانی خواهشمندم بفرمایید چرا نباید هنگام تشییع جنازه روی مرده گل بگذاریم و همچنین بر سر مزار آن. وعلت اینکه زن نباید در تشییع جنازه شرکت کند چیست؟

پاسخ:

هوالعلیم

تشییع جنازه که در اسلام اینقدر مورد تأکید قرار گرفته است صرف نظر از احترام و طلب مغفرت نسبت به متوفی وتسلیت به بازماندگان به عنوان حادثه ای عبرت انگیز برای مشیّعین مدّنظر قرار گرفته است. در واقع فائده و آثار حسنۀ تشییع قبل از آنکه به متوفی برسد عائد تشییع کننده خواهد شد و این نکته ای است قابل توجه که انسان باید خود را بجای متوفی بحساب آورد وهمین وضعیت موجود را برای خود فرض کند و خود را در حال رفتن به سرای ابدی ببیند وتوجه خود را به آخرت زیاده گرداند چنانچه درنهج البلاغه امیرالمؤمنین علیه السلام مطالبی بسیار عالی و راقی فرموده اند و روایات از ائمه اطهار علیهم السلام در این باره بسیار است.

فعلیهذا آوردن گل وگذاردن آن بخصوص روی جنازه بکلی ذهن را از این موضوع منصرف و منحرف می نماید و دیگر برای انسان آن حالت و موقعیت عبرت گرفتن حاصل نمی شود وبکلی با مقصود و منظور شارع مقدس منافات خواهد داشت و همینطور مسائلی که امروزه در مجالس ترحیم مشاهده می کنیم، اکثراً باطل و خلاف نظر شرع می باشد از قبیل دوربین آوردن و فیلمبرداری و نصب پارچه های تسلیت وگل آوردن وتعریف وتمجید از واردین و پرداختن به مسائل غیر اخلاقی و تشریفات زائده،همه وهمه خلاف است و باید ترک شود وعلت اینکه زن نباید شرکت کند به جهت غلبه احساسات اوست که چون ممکن است از حد طبیعی خارج گردد ونیز نفس آمدن برای او ضرردارد.»

دو رویه ی تمدن غرب ، دو رویه ی تمدن شرق ، ...

                   بسم الله الرحمان الرحیم.

            طبق معلومات و بینش فعلی ی بنده، تمدن شرق از دوران کهن تا این چند قرن قبل، تمدنی نسبتاً توانا از نظر دانش و صنعت و نظم و انتظام و کشورداری و مردمداری بوده. تمدن شرق منظورم از مصر تا چین و ژاپن است. چند قرن دوران درخشان تمدن اسلامی را هم داخل همین تمدن شرق می آورم. اما توانائی ی نسبی، و درخشش نسبی، تنها رویه ی شرق و تمدن شرق و دنیای شرق نبوده. دو رویه و بلکه چندین رویه داشته. رویه های منفور. رویه های کریه. به همین ترتیب:

            تمدن معاصر غرب، تمدن غرب از چند قرن قبل تا به حال، فقط یک رویه ندارد، که دل انسان را برباید، و فقط یک رویه ندارد، که انشان را دلزده و متنفر کند. تمدن غرب دو رویه و بلکه چندین رویه دارد. دو رویه ی تمدن غرب، که مرحوم دکتر عبدالهادی حائری  در آثارش به آنها توجه کرده: استعمار؛ دانش و کارشناسی.

            کتابی از مرحوم دکتر عبدالهادی حائری معرفی می کنم، و زندگینامه ای هم از او نقل می کنم. 

                                      http://s3.amazonaws.com/pixmac-preview/west-and-east-hemispheres-of-earth.jpg

            کتاب:

            عبدالهادی حائری، نخستین رویاروییهای اندیشه گران ایران با دو رویۀ تمدن بورژوازی غرب، تهران، امیر کبیر، چاپ اول 1367، چاپ پنجم 1387.

            زندگینامه:

http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=5756

            «حائرى ، عبدالهادى، مورخ معاصر ایرانى. وى فرزند میرزااحمد حائرى و نوه دخترى آیت‌اللّه شیخ عبدالکریم حائرى یزدى* بود. در حدود سالهاى 1312ـ1314ش در شهر قم، در خانواده‌اى روحانى و سرشناس و در عین حال تنگدست، به دنیا آمد (حائرى، 1372ش، ص 11؛ یوسفی‌فر، ص 35). حائرى از کودکى به آموزش قرآن و خط و مشق در مکتبخانه پرداخت و پس از آن پدرش دروس مقدماتى عربى را به او آموخت. حائرى به سبب تنگدستى پدر و نیز مخالفت سرسختانه وى با نظام جدید آموزش و پرورش، به مدرسه نرفت و چندى بعد، به نوشته خودش، چون پدرش او را بی‌استعداد می‌دانست، به پارچه‌بافى گمارده شد. وى در حدود 1328ش، در پى آشنایى با چند نوجوان همسن خود به ادامه تحصیل علاقه‌مند شد و توانست در عین اشتغال به پارچه‌بافى، به صورت «متفرقه» درس بخواند و دوره شش ساله ابتدایى را در یک سال تحصیلى طى کند. وى از آن پس به طور جدّى تحصیل را ادامه داد (حائرى، 1372ش، ص 19ـ20، 24ـ25، 38، 63، 78).

حائرى در 1336ش به دانشکده معقول و منقول تهران راه یافت. آشنایى وى با عبدالحسین زرین‌کوب* در دانشگاه، در علاقه‌مند شدن او به پژوهش تاریخى مؤثر بود (همان، ص 246، 261). پس از گرفتن مدرک کارشناسى، حائرى مدتى بیکار و سرگردان بود تا در نهایت در اداره بهداشت شغلى یافت که موجب رهایى وى از تنگناهاى اقتصادى گردید. او در 1342ش بورسیه دانشگاه مگ‌گیل کانادا در رشته تاریخ و خاورشناسى شد و پس از پشت سرگذاردن دشواریهاى بسیار، در 1352ش از رساله دکترى خود دفاع کرد (همان، ص 331ـ 346، 464). بلافاصله دانشگاه برکلى در کالیفرنیاى امریکا وى را به همکارى دعوت کرد و او شش سال به تدریس در آن دانشگاه پرداخت. وى اندکى پیش از پیروزى انقلاب اسلامى به ایران بازگشت و با رتبه دانشیارى در دانشگاه فردوسى مشهد استخدام شد و به تدریس دروس دوره قاجاریه، انقلاب مشروطه و تاریخ معاصر پرداخت (همان، ص 421، 504ـ508).

پس از پیروزى انقلاب اسلامى و سپس انقلاب فرهنگى، که به تعطیل موقت دانشگاهها انجامید، حائرى در جمع کمیته پژوهشگران وزارت علوم و شوراى عالى انقلاب فرهنگى به کار خود ادامه داد. وى بعدها رتبه استادى یافت و در سال تحصیلى 1370ـ 1371ش استاد نمونه کشور گردید (همان، ص 512، 514ـ 515، 550؛ شعبانى، ص 145ـ146). وى در اواخر عمر به سرطان خون مبتلا شد و پس از دو سال، در 23 تیر 1372درگذشت. همسرش، زهرا افشارنژاد، گنجینه نفیسى از کتابهاى فارسى، عربى، انگلیسى و فرانسه او را به دانشگاه فردوسى مشهد اهدا کرد (لؤلؤئى، ص 32).

حائرى در 1329ش در کتابخانه‌اى در قم کتابدار روزمزد شد و از این رهگذر با مطبوعات و دیدگاههاى سیاسى و شیوه‌هاى نویسندگى و مباحث گوناگون فکرى و ایدئولوژیک آشنا شد. این امر در شکل‌گیرى اندیشه وى تأثیر اساسى داشت تا بدانجا که از همان زمان به فعالیتهاى قلمى در روزنامه‌ها و مجلات شهر قم و سپس تهران پرداخت (حائرى، 1372ش، ص82، 94، 97ـ 99، 105، 109). نخستین تکاپوهاى قلمى حائرى، در زمینه ادبیات (همچون رمان اشک سرد، مشهد 1343ش) و مسائل سیاسى و اجتماعى و دینى بود (همان، ص 97ـ 99، 131)، اما بعدها مشخصآ به کار در عرصه تاریخ پرداخت و چندین کتاب و بیش از شصت مقاله تألیف کرد (براى آگاهى از فهرستى از این کتابها و مقالات او رجوع کنید به اصیلى، ص 503ـ508؛ براى ترجمه برخى از مقالات دایرةالمعارفى حائرى رجوع کنید به خودآگاهى و تاریخ‌پژوهى، ص 413ـ499؛ براى آگاهى از چگونگى همکارى او با د. اسلام رجوع کنید به حائرى، 1372ش، ص 492).

برخى از مهم‌ترین آثار او بدین شرح است: رساله دکتری‌اش با عنوان تشیع و مشروطیت و نقش ایرانیان مقیم عراق، که پس از بازگشت به ایران آن را از انگلیسى به فارسى ترجمه و چاپ کرد (تهران 1360ش). این کتاب ــ به‌رغم برخى انتقادهاى وارد شده بر آن، مبنى بر اصالت نداشتن و بی‌اعتبارى برخى منابع یا تحلیل نادرستِ ماهیت نهضت مشروطه ــ در سالهاى اخیر به عنوان یکى از منابع مشروطه‌پژوهان اهمیت یافته است، به‌ویژه در مطالعات مربوط به آرا و دیدگاههاى میرزامحمدحسین نائینى* و شناخت برخى فقها و عملکرد آنان در رویدادهاى انقلاب مشروطه (جوادزاده، ص 23ـ24؛ براى آگاهى از برخى نقدهاى کتاب رجوع کنید به حائرى، 1364ش، ص هفت ـ ده).

کتاب دیگر او با عنوان نخستین رویاروییهاى اندیشه‌گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازى غرب، در 1367ش کتاب سال شد. این کتاب مبتنى است بر الگوى نظرى حائرى در مطالعات تاریخی‌اش، که تقریبآ در همه آثار او بدان پرداخته شده، و مشتمل است بر توجه هم‌زمان به دو رویه تمدن غرب؛ یعنى، استعمار و دانش و کارشناسى (رجوع کنید به حائرى، 1380ش، ص9، 21ـ 88؛ نظرى هاشمى، 1378ش، ص220؛ صفت گل، 1378ش، ص8). انتشار دو کتاب مذکور موجب شهرت فراوان نویسنده در داخل‌وخارج از ایران گردید. او در کتاب تاریخ جنبش‌هاوتکاپوهاى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى، تاریخ فراماسونرى در کشورهاى غربى و نقش تاریخى، اجتماعى و سیاسى آن در ایران، ترکیه، کشورهاى عربى، هندوستان و اندونزى را نشان می‌دهد (حائرى، 1368ش، ص 14). اسامى برخى دیگر از آثار حائرى بدین‌شرح است: ایران و جهان اسلام : پژوهشهایى تاریخى پیرامون چهره‌ها، اندیشه‌ها و جنبشها (مشهد 1368ش)، همگامى ایران و لیبى بر ضد امپریالیسم: دو سند تاریخى (مشهد 1360ش) و آزادیهاى سیاسى و اجتماعى از دیدگاه اندیشه‌گران : گذرى بر نوشته‌هاى پارسى در دو سده واپسین (مشهد 1374ش). آخرین اثر حائرى، که در دوران بیمارى او نگاشته شده، کتاب آنچه گذشت: نقشى از نیم قرن تکاپوست که در واقع زندگینامه خودْنوشت اوست (جلالى، ص 101ـ102).

حائری‌از نمایندگان برجسته نسل جدید مورخان ایرانى است که متأثر از تحولات معرفتى و روش‌شناسى رایج در غرب‌اند (صفت‌گل، 1380ش، ص 153ـ154). صراحت بیان، دقت و بهره‌گیرى از منابع متنوع و گسترده مراکز اسناد کشورهایى چون امریکا و انگلستان و نیز کتابخانه‌هاى معتبر دنیا و نیز روشمندى او در بررسى تحولات تاریخى، جایگاه ممتازى به آثار پژوهشى وى بخشیده است.

تأکید بر شناخت جریانهاى فکرى در پژوهش تاریخى؛ نواندیشى در پژوهش؛ تأکید بر عنصر تحلیل در پژوهش تاریخى؛ تأکید بر به‌کارگیرى نظریه در پژوهش تاریخى؛ و پایبندى به استناد در پژوهش تاریخى از عناصر اصلى سبک تاریخ‌نگارى حائرى است.»

لطفاً به نام خدا و دین ، علوم تجربی را کم اهمیت و کم ارزش ندانیم

             بسم الله الرحمان الرحیم.

            عالم محترم آقای سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی (متولد 1316 هجری ی شمسی؟ [وبسایت کتابخانه ی ملی سال تولد ایشان را 1316 و سال تولد پدر بزرگوار ایشان را 1305 گفته، که نتیجه می شود وقتی پدر ایشان یازده ساله بوده، ایشان متولد شده؟]) فرزند عالم محترم مرحوم آقای سیدمحمدحسین حسینی طهرانی (متولد 1305 هجری ی شمسی؟ فوت 1374 هجری ی شمسی؟) ، عیناً به نقل از http://motaghin.net/fa_question_957.aspx

                            سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی

«پاسخ دهنده: حضرت آیة الله حاج سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی

تاریخ پاسخ: 1431/10/25

سؤال: 1. در حدیثی از پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: «اطلبوا العلم ولو بالصین». منظور پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم از علم ، علوم اخلاقی ، اعتقادی و مانند آن است یا فیزیک ، ریاضی و... را هم شامل می‏شود ؟ 2. آیا تحصیل علوم غیر دینی ، غیر از اشتغال و تأمین مسائل مادی ، ره‏آورد دیگری هم دارد ؟ آیا این علوم ، حجاب معنویت و مانع شناخت حق است ؟

پاسخ:

هو العلیم

شکی نیست که منظور پیامبر از علم چنانچه در روایت دیگر فرموده اند علم توحید و اخلاق و احام است و تحریک و تشویق از رسول خدا قطعاً باید به این امور که موجب سعادت اخروی و فلاح ابدی است معطوف می باشد و الاّ علومی که برای گذران زندگی و حیات طبیعی مانند پزشکی و معماری و تکنیک می باشند خود به خود مورد توجه عامّه مردم قرار خواهند گرفت، چنانچه امروزه مشاهده می کنیم کدامیک از جوانان و افرادی که به دانشگاه برای تحصیل این امور می روند بخاطر توصیه رسول خدا می روند؟ و اصلاً آیا به مخیّله آنان خطور کرده است که ممکن است در اسلام نسبت به این علوم تشویقی صورت پذیرفته باشد؟ کسانی که حتی دین ندارند و رسول خدا را قبول ندارند به این علوم روی می آورند پس اینکه برخی می گویند مقصود از ( اطلبوا العلم و لو بالصین) علوم امروزی است سخت در اشتباه و غفلت اند .

باید به این نکته توجه داشت که همیشه تشویق و ترغیب نسبت به اموری است که ممکن است مورد غفلت و بی اعتنایی قرار گیرد و نه در اموری که فی حدنفسه مردم به آن اشتیاق می ورزند.

و اما پاسخ از سؤال دوم :

این امور گر چه تأثیری در رشد معنوی و کسب حیات اخروی ندارند اما خود به خود مانع وصول به کمالات نیز نمی باشند.»

            پایان نقل از لینک.

            سیدعباس سیدمحمدی:

            آقای سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی و پدر بزرگوار ایشان مرحوم آقای سیدمحمدحسین حسینی تهرانی بسیار مراقب و مقید هستند تاریخ هجری ی شمسی به کار نبرند و مراقب و مقید هستند تاریخ هجری ی قمری به کار ببرند، حتا در صفحه ی حقوق کتابها.

            مرحوم آقای سیدمحمدحسین حسینی طهرانی پدر بزرگوار آقای سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی نظرش این بوده سزاوار است عبارات حک شده بر سنگ مزار مرحوم علامه طباطبائی به شکلی دیگر باشد، و نظرش این بوده زنان مجاز نیستند وارد مجلس شورا شوند.

            بر حسب شنیده ها، آقای سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی در مقام مرجع تقلید هستند و بنده از فردی شنیدم شخصاً مقلد آقای سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی است.

            بنده تقریباً از واضحات ادراکات می دانم که در روایت اطلبوا العلم ولو بالصین منظور حضرت رسول هم معرفت النفس و معرفت الرب است و هم علوم دیگر، و خود را چندان محتاج به آیه و روایت برای انتقاد به فرمایش عالم بزرگوار حضرت آقای سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی نمی دانم، اما چون ایشان به زبان دین سخن فرموده است، من هم به زبان دین سخن می گویم:

            ــ بر فرض که ادعای آقای سیدمحمدمحسن حسینی طهرانی مبنی بر «شکی نیست» که منظور پیامبر از علم چنانچه در روایت دیگر فرموده اند علم توحید و اخلاق و اح[ک]ام است، درست باشد، ظاهراً می توان به قسمت دیگر ادعای آن عالم بزرگوار مبنی بر این که «علومی که برای گذران زندگی و حیات طبیعی مانند پزشکی و معماری و تکنیک می باشند خود به خود مورد توجه عامّه مردم قرار خواهند گرفت»، چنین پاسخ داد، که:

            «شکی نیست» که علومی مانند پزشکی و معماری «خود به خود» مورد توجه عامّه قرار نمی گیرد. چه بسا عامّه، میل دارند بخورند و بخوابند و از آسمان برای آنها غذا و لباس و دکتر و مکانیک و ... بیاید. این طور نیست «خود به خود» بروند سراغ علوم تجربی.

            ــ ظاهراً روایت از حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام است به صورت «مَنْ لم یعرفها «التشریح و الهیئة» فهو عنین فی معرفة الله (محجة البیضاء، ج1، ص71) / «کسی که علم تشریح و هیئت را نداند فکرش در شناخت خدا زایش ندارد» (http://almazaheri.ir/Farsi/Print/Print.aspx?TBlName=SectionDesc&ChapterNum=351&ChapterName=%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86%20%D9%86%D8%B8%D9%85&BookNum=92&BookName=%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87%20%DB%8C%D8%B3&CompileNum=38&CompileName=%D8%AA%D9%81%D8%B3%DB%8C%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85&SectionNum=1143  ) و به صورت «من لم یعرف الهیئت والتشریع فهو عنین فی معرفة الله / کسی که علم تشریع، ستاه شناسی و آسمان شناسی بلد نباشد، در شناسایی خدا پایش لنگ است» (http://tarvijequran.org/page.php?pg=showqurandars&id=1063&lang=fa ) و به صورت «من لم یعرف الهیئة و التشریح هو عنین فی معرفة الله / کسی که به دنبال این دو علم نرود در خداشناسی دچار ضعف می شود» (http://www.hawzah.net/hawzah/magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=4422&id=30428 ).

            بنده گمان می کنم اگر امام رضا و ائمه ی دیگر علیهم السلام بیشتر مورد سؤال قرار می گرفتند، می فرمودند نه فقط ستاره شناسی و تشریح بدن انسان، بلکه مطالعه و تحقیق در  اقیانوس شناسی و زمین شناسی و زیست شناسی و فیزیک و ... و تمام یا اکثر علوم تجربی مورد امر خداوند هستند، برای آگاهی از جزئیات آفرینش مادّی.

            ــ نص قرآن کریم است: قل سیروا فی الارض فانظروا کیف بدأ الخلق (عنکبوت، 20). آیا استنباط از این آیه این است امر خداوند متعال فقط «سیروا» و «انظرو» است یعنی فقط برویم این طرف و آن طرف و فقط نگاه کنیم، یا حرکت کردن در زمین (و کیهان) و نگریستن به آفرینش و آفریده ها یعنی کوشش علمی و صنعتی برای شناخت جنبه ی مادّی ی آفرینش؟ اگر استنباط درست از آیه ی یادشده این باشد که خداوند امر فرموده بر کوشش علمی و صنعتی برای شناخت آفرینش مادّی (بنده استنباطم چنین است)، آیا اصولاً دیگر نیازی است برای بحث درباره ی این که در حدیث شریف اطلبوا العلم ولو بالصین، منظور از علم، علوم تجربی هم هست یا نه؟ 

                                  

فروپاشی ، به خاطر غیبت آزادی و صداقت

                       بسم الله الرحمان الرحیم.

            محمدعلی اسلامی ندوشن، دیروز، امروز، فردا، به نقل از روزنامه ی ملت ما، یکشنبه یازده مهر 1389؛ صفحه ی 13:

            «شکست و فروپاشی نظامی که پایه گذارش استالین بود، به خاطر غیبت آزادی و صداقت رقم خورد.»