کلید بهشت

                               بسم الله الرحمان الرحیم.

            یک) شیرین عبادی، عیناً به نقل از وبسایت سیدسراج الدین میردامادی (http://www.roozneveshtha.com/2006/11/post_72.shtml ):

            «.......... باید مسلمانان را آگاه کرد که کلید بهشت در دست حکمرانان دیکتاتور ممالک اسلامی نیست و هر عمل حکومت ولو به نام اسلام، اسلامی نیست. ...... وظیفه مسلمانان آگاه در این مقطع حساس تاریخی آنست که به ارائه چهره واقعی اسلام که سرشار از عطوفت و بخشش و مخالف با خشونت و تروریزم است بپردازند. مسلمانان، مسیحیان و یهودیان در خاورمیانه سالها با همدیگر همزیستی و معاشرت داشته اند. در شرق آسیا مسلمانان با پیروان ادیان بودا، هندو و کنفوسیوس در ارتباط نزدیکی بوده اند. می توان با پیروان هر دین و آئینی بسر برد و به عقاید دیگران احترام گذاشت. دموکراسی و حقوق بشر نیاز مشترک همه فرهنگها و جوامع بشری است...... متأسفانه اخیرا به بهانه مبارزه با تروریسم دولتها اقدام به نقض حقوق بشر می کنند. البته ترور و خشونت در هر مرام و مسلکی عملی است نا پسند و مبارزه علیه تروریسم مبارزه ای است بر حق و مشروع اما این مبارزه نباید بهانه ای شود برای سرکوب مردم و خاموش کردن هر صدای مخالفی . مجازات تروریستها هر چند لازم است اما کافی نیست و باید با تروریزم بصورت بنیادی و ریشه ای برخورد کرد...... تعصب ناشی از جهل است و بیعدالتی و فقر مفرط باعث عصیان می شود و گاهی هم انسان دست به خشونت و ترور می زند. چگونه می توان به آرامی زندگی کرد حال آنکه هفتاد درصد ثروت جهان در دست یک درصد مردم دنیا است؟ چگونه می توان در آرامش و امنیت زندگی کرد حال آنکه همه ساله چندین میلیون انسان بدلیل عدم دسترسی به آب آشامیدنی و بهداشت از دنیا می روند؟ طبق گزارش سازمان ملل کشورهای زیادی هستند که بیش از هفتاد و پنج درصد مردم آنها با روزی کمتر از یک دلار زندگی می کنند. با بیعدالتی در سطح ملی و بین المللی مبارزه کنیم، مسلما شاهد کاهش خشونت و تروریزم خواهیم بود و الا با کنترل نامه و ایمیل و تلفن شهروندان یا بد رفتاری و اخراج مهاجرین و یا تحقیر اقوام و نژادهای غیر اروپایی خشونت و ترور کاهش پیدا نمی کند......... همانطور که حکومتهای اسلامی حق ندارند از نام اسلام سوء استفاده کنند ممالک غربی هم حق ندارند از نام دموکراسی و حقوق بشر سوء استفاده کنند و آنرا مجوز حمله به یک کشوری بنمایند. دموکراسی کالا نیست که بشود آنرا به یک کشوری صادر کرد، دموکراسی هدیه نیست که بشود آنرا پیشکش ملتی نمود، دموکراسی را با بمبهای خوشه ای نمی توان بر سر مردم ریخت . هر عمل خشنی واکنش خشنتری به دنبال دارد. بعد از یازده سپتامبر 2001 مهمترین مسئله برای آمریکا مبارزه با تروریزم بوده است و به این بهانه به افغانستان و عراق حمله کرد اما متأسفانه نه تنها تروریزم در جهان کاهش نیافت بلکه روزبروز هم شدت پیدا کرد......... عده ای از اندیشمندان اسلامی اعتقاد دارند در اسلام رابطه انسانها با خداوند بر مبنای حق و تکلیف تنظیم شده است. اگر جایی سخن از تکالیف انسان گفته شده است در مقابل حقوق انسان نیز برشمرده شده است. در مقابل عده ای از مسلمانان هم هستند که اعتقادی به دموکراسی و پارلمان ندارند. ایشان اعتقاد دارند که نقش پارلمان حد اکثر تبدیل دستورات الهی به قوانین و مقررات روزمره است و نه بیشتر و پارلمان حق ندارد جدای از احکام الهی قانونگذاری کند. برای حل هر مشکل مهمترین مسئله آنست که آنرا درست بشناسیم. به دلیل وضعیت بد دموکراسی و حقوق بشر در کشورهای اسلامی این تلقی پیش آمده که دموکراسی و حقوق بشر با اسلام سازگاری ندارد. البته منظور از اسلام اینجا آنچیزی است که به صورت ایدئولوژی رسمی در کشورهای اسلامی تبلیغ می شود. در این شرائط هر فرد و جریان سیاسی که با حکومت موافق باشند با اسلام و شریعت اسلامی نیز موافق و در صورت مخالفت با حکام، مخالف با اسلام معرفی می شوند و با این حربه مخالفین سیاسی را وادار به سکوت می کنند..... در برابر این مشکل راه حل چیست؟ آیا باید اسلام را کنار بگذاریم؟ و بگوئیم دین بدی است و باید آنرا فراموش کنیم. نه مطمئنا این راه حل خوبی نیست. یک میلیارد و سیصد میلیون انسان در دنیا به دین اسلام اعتقاد دارند و حاضر نیستند که دست از دین خود بردارند بویژه که تعدادی از مسلمانان متعصب و بنیادگرا هم هستند. راه حل دیگر آنست که نهاد دین باید از نهاد قدرت جدا شود. من هم مثل شما معتقد به جدایی دین از قدرت هستم تا سیاستمداران از اعتقادات مردم سوء استفاده نکنند باید دین از حکومت جدا بشود. اما به این سادگی هم نیست و در برخی ممالک اسلامی دیکتاتورها به آسانی و مسالمت آمیز حاضر نیستند قدرت راه رها کنند. راه حلی دیگری که عده ای از مسلمانان دنبال آن هستند آنست که با حفظ قداست اسلام به مبارزه با حکومتهای غیر دموکراتیک اقدام می نمایند.....»

دو) محمد عبدالعزیز، مسیحی ی مسلمان شده، طبق http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8702140071 ( تاریخ انتشار خبر 15/02/1387):

«بنا به اعتقاد کاتولیک‌ها پاپ معصوم است و کلید بهشت در دست پاپ است و پاپ بعدی کلید بهشت را به ارث می‌برد و روز قیامت دروازه بهشت را با این کلید باز می‌کند؛ این کلید یک نماد سیاسی و اقتصادی دارد؛ کشیش‌های کلیسا در همین مراسم اعتراف به گناه به طور خیلی زیرکانه از کلیسا‌ها اطلاعات جمع می‌کنند و در سازمان‌های بالاتر دسته‌بندی می‌شود و در نهایت این اطلاعات به واتیکان می‌رود و واتیکان از این طریق می‌تواند کلیه کاتولیک‌ها را در سراسر جهان کنترل کند اما این کلید بهشت یک قدرت سیاسی و اقتصادی به پاپ می‌دهد که می‌تواند حتی بر حکومت‌ها مسلط شود؛ به عنوان مثال اگر در زامبیا حکومت با کلیسا همراه نشود این حکومت واژگون می‌شود.»

سه) سخیداد هاتف، عیناً طبق http://haatef1.blogspot.com/2010/12/blog-post_24.html :

«فرض کنید یک سنی اعتقاد دارد که کلید بهشت در دست ابوبکر است. و شیعه یی هست که معتقد است که کلید بهشت در دست علی است. این دو بهشت را همچون ساختمانی درک می کنند که در ِ ورودی دارد و این در قفل است و کسی که کلید آن را در دست دارد باید آن را به روی آدم باز کند. مهم این نیست که کلید در دست چه کسی است. مهم این است که این دو نفر بهشت را تحت یک پارادایم فکری درک می کنند. حال ، این شیعه و سنی با همدیگر نزدیک تراند تا با شیعه ها و سنی های دیگری که بهشت را همچون ساختمان نمی فهمند. اگر این شیعه ها و سنی ها را وظیفه بدهند که بروند و قرآن را بخوانند و از خوانش خود گزارش بدهند ، خوانش آن ها از قرآن قطعا از تصورات و تصدیقات و پیش فرض ها و تاریخچه ها ی زنده گی شخصی پر تنوع  شان متاثر خواهد شد.  آن وقت خواهیم دید که تنوع و تکثر خیلی بیش از آن است که در دسته بندی هایی چون شیعه و سنی بگنجد.»

قسمتی از تاریخ انقلاب ایران به روایت امام خمینی

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            آنچه نقل می کنم عین فرمایشهای امام خمینی رحمت الله است عیناً طبق سی دی ی مجموعه آثار امام خمینی (ره):

«ــ بهمن 1349

این انقلاب ننگین و خونینِ به اصطلاح سفید، که در یک روز با تانک و مسلسل پانزده هزار مسلمان را- آن طور که معروف است- از پاى درآورد

ــ یک تیر 1350

به طورى که گفته‏اند و یکى از علماى قم به من گفت که در قم چهار صد نفر را کشته‏اند و روى هم رفته گفته مى‏شود که پانزده هزار مردم را قتل عام کرده‏اند

ــ 23 اسفند 1351

کشتن علما و مردم مسلمان در زیر شکنجه، هجوم به مدرسه فیضیه و دانشگاهها و کشتار فجیع 15 خرداد که (به طور معروف) پانزده هزار قربانى داشت‏

ــ 13 آبان 1356

قتل عام فجیع غیر انسانى 15 خرداد (دوازدهم محرّم) بودیم که عدد کشتگان آن به قرارى که مى‏گویند بر پانزده هزار نفر بالغ بود

ــ 21 مهر 1357

15 خرداد که پانزده هزار- آن طورى که مشهور شد- پانزده‏ هزار از این مردم کشتند

ــ 2 آبان 1357

خودش در 15 خرداد متصدى فرمان بوده و به طورى که مى‏گویند پانزده هزار نفر جمعیت را با فرمان او کشتند

ــ 16 آبان 1357

[در] قتل عام 15 خرداد، پانزده هزار نفر کشت‏

ــ 16 آذر 1357

در 15 خرداد 42 از قرارى که مى‏گویند، پانزده هزار نفر کشته شدند

ــ 25 اردیبهشت 1358

آن طورى که براى من بعد از بیرون آمدن گفتند- قریب پانزده هزار نفر را آنها کشتند و از قرارى که باز گفتند، خود محمد رضا با هلیکوپتر عامل قتل هم بوده است خودش. اینها، این طرفدارهاى «حقوق بشر»، این پانزده هزار جمعیتى که در یک روز کشته شد

ــ 12 خرداد 1358

با فرا رسیدن 15 خرداد خاطره غم‏انگیز و حماسه‏آفرین این روز تاریخى تجدید مى‏شود. روزى که بنا بر آنچه که مشهور است قریب به پانزده هزار نفر از ملت مظلوم و ستم کشیده ما به خاک و خون کشیده شد.

ــ 21 خرداد 1358

در 51 خرداد، به طورى که مشهور است، پانزده هزار فدایى دادند [سیدعباس سیدمحمدی: «51» خرداد، به جای «15» خرداد، در اصل سی دی ی مجموعه آثار امام خمینی (ره) است]

ــ 14 آبان 1358

آن طورى که معروف شد- پانزده هزار نفر کشته شده است‏

ــ 7 دی 1358

آنجا به من رساندند که پانزده هزار آدم را کشتند

ــ 14 خرداد 1359

آن طور که گفتند پانزده هزار مظلوم را اینها به خاک و خون کشیدند

ــ ساعت 10 صبح 14 خرداد 1359

آن طورى که به من گفتند حدود پانزده هزار شهید داشتیم در 15 خرداد ... ما چطور مى‏توانیم 15 خرداد، معلولینش را بفهمیم چقدر بود، معدومینش و شهدا مى‏گویند پانزده هزار بوده است‏

ــ 15 خرداد 1360

در 15 خرداد 42 که مصادف بود با 12 محرّم، سومِ شهادت بزرگ شهید فداکار تاریخ، گرچه ملت غیور ایران با فداکارى عظیم خویش و تسلیم قریب پانزده هزار شهید به درگاه خداوند متعال، به ظاهر سرکوب شد

ــ 19 مرداد 1360

آن کشتارى که در زمان محمد رضا واقع شد که در یک روزش به حسب آن طورى که گفتند پانزده هزار جمعیت شهید شد، «1» ( اشاره است به قیام پانزده خرداد 1342 شمسى.)

ــ 16 شهریور 1360

یک ملتى که پانزده خرداد را با پانزده هزار نفر شهید- به طورى که گفته شده است- پشت سر گذاشته است‏

ــ 17 شهریور 1360

پانزده هزار جمعیت در 15 خرداد از دست مسلمانان- آن طورى که مى‏گفتند- رفت»

مقایسه میان تصمیمات واختیارات ولی فقیه ، واراده واختیارآحادمردم

                بسم الله الرحمان الرحیم.

            حضرت آقای سیدعلی حسینی خامنه، عیناً طبق رسالۀ اَجوبة الاستفتائات، تهران، انتشارات پیام عدالت، 1389، صفحه ی 24، جواب به سؤال 63، و عیناً طبق وبسایت مقام معظم رهبری عیناً منتشرشده در http://farsi.khamenei.ir/treatise-content?uid=1&tid=8 :

            «تصمیمات و اختیارات ولى فقیه در مواردى که مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمین است، در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم، بر اختیارات و تصمیمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است

مصر و ایران ، پا به پای هم

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            اخوان المسلمین در سال 1307 هجری ی شمسی در مصر تأسیس شد.

            در سال 1313 اکبر هاشمی بهرمانی (مشهور به رفسنجانی) متولد شد.

            در سال 1318 حضرت آقای سیدعلی حسینی خامنه متولد شد.

            در سال 1320 میرحسین موسوی خامنه متولد شد.

            در سال 1321 محمد البرادعی متولد شد.

            در سال 1322 سیدمحمد خاتمی متولد شد.

            در سال 1335 محمود احمدی نژاد متولد شد.

            حضرت آقای سیدروح الله مصطفوی (مشهور به امام خمینی و آیت الله خمینی) 35 سال بعد از تأسیس اخوان المسلمین، در سیزده خرداد 1342، در قم سخنرانی کرد و به محمدرضا پهلوی (شاه ایران) به شدت اعتراض و انتقاد کرد.

            در 22 بهمن سال 1357 سلطنت مشروطه در ایران سقوط کرد و انقلاب مردم ایران به رهبری ی حضرت آیت الله خمینی پیروز شد.

            در 11 و 12 فروردین 1358 مردم در رفراندوم شرکت کردند و در رفراندومی که حق داشتند بگویند «جمهوری ی اسلامی بله» و «جمهوری ی اسلامی نه»، اکثر قاطع مردم ایران به «جمهوری ی اسلامی بله» رأی دادند.

            در سال 1358 قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران به تصویب مردم ایران رسید و حضرت آیت الله خمینی رهبر جمهوری ی اسلامی ی ایران شد.

            در 14 مهر 1360 خالد اسلامبولی و چند نفر از همفکرانش، انور سادات (رئیس جمهور وقت مصر) و پنج نفر دیگر را کشتند. تعدادی از ایرانیان، کشته شدن انور سادات را «اعدام انقلابی»، و خالد اسلامبولی را «شهید» می نامند. یکی از خیابانهای پایتخت ایران، سالها خیابان خالد اسلامبولی نام داشت. خیابانی که ساختمان فرهنگستان زبان و ادب فارسی در آن قرار داشت.

            در 17 مهر 1360 حکم ریاست جمهوری ی حضرت آقای سیدعلی حسینی خامنه از جانب حضرت آیت الله خمینی تنفیذ شد؛ سومین رئیس جمهور ایران.

            پنج روز بعد، در 22 مهر 1360 محمد حُسنی سیّد مُبارک رئیس جمهور مصر شد؛ چهارمین رئیس جمهور مصر. حسنی مبارک 29 سال است (الان سال 1389 است) رئیس جمهور و رئیس حکومت مصر است.

            در سال 1364 حضرت آقای خامنه ای برای دومین بار رئیس جمهور ایران شد.

            در سال 1366 حسنی مبارک برای دومین بار رئیس جمهور و رئیس حکومت مصر شد.

            در سال 1368 حضرت آقای خامنه ای رهبر ایران شد؛ دومین رهبر ایران. در همین سال اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور ایران شد.

            در مرداد 1368 مردم ایران (55 درصد از واجدان شرایط رأی دادن) در رفراندوم قانون اساسی ی جدید شرکت کردند و ولایت فقیه را برای خود و برای آیندگان تغییرناپذیر کردند.

در سال 1372 حسنی مبارک برای سومین بار رئیس جمهور مصر شد.

            در سال 1372 رفسنجانی برای دومین بار رئیس جمهور ایران شد.

            در سال 1376 سیدمحمد خاتمی رئیس جمهور ایران شد.

            در سال 1378 حسنی مبارک برای چهارمین بار رئیس جمهور مصر شد.

            در سال 1380 سیدمحمد خاتمی برای دومین بار رئیس جمهور ایران شد.

            سال 1380 را سازمان ملل متحد «سال گفت و گوی تمدنها» نامید؛ به پیشنهاد سیدمحمد خاتمی.

            حسنی مبارک در سال 1384 برای پنجمین بار رئیس جمهور مصر شد.

            در سال 1384 محمود احمدی نژاد رئیس جمهور ایران شد.

            در شهریور 1386 اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان رهبری شد.

            در سال 1388 محمود احمدی نژاد برای دومین بار رئیس جمهور ایران شد.

            بعد از انتخابات ریاست جمهوری در 22 خرداد 1388 در ایران، حوادثی در ایران پیش آمد.

            در 24 دی سال 1389 مردم تونس موفق شدند بعد از مدت کوتاهی اعتراضات خیابانی، زین العابدین بن علی رئیس جمهور این کشور را بعد از 23 سال حکومت، مجبور به کناره گیری از قدرت کنند.

            مردم تونس به مردمان کشورهای عربی و کشورهای خاور میانه (مصر و اردن و یمن و ...) قوّت قلب و امید و قدرت و شجاعت دادند.

            در بهمن سال 1389 مردم مصر خواستار کناره گیری ی حسنی مبارک شدند و ممکن است جنبش آنها منجر به سقوط حسنی مبارک شود. ممکن است محمد البرادعی از چهره های جنبش دموکراسی خواهی، رئیس جمهور دولت انتقالی در مصر شود.

            رئیس جمهور یمن در 10 بهمن 1389 تمام شروط مخالفان برای مذاکره را پذیرفت (روزنامه ی شرق، 10 بهمن 1389، صفحه ی یک).

امام خمینی: [غیرمُسلم وغیرمؤمن به خدارا] بکشید، بزنید، حبس کنید

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            امام خمینی رحمت الله علیه، عیناً طبق سی دی ی مجموعه آثار امام خمینی (ره):

                        «صحیفه امام، ج‏19، ص: 131

سخنرانى [در جمع اعضاى مجلس خبرگان و ائمه جمعه کل کشور (منشأ مفاسد عالم)]

زمان: صبح 14 بهمن 1363/ 12 جمادى الاول 1405

..........

                        صحیفه امام، ج‏19، ص: 138

.......... ایران حجت دارد، دلیل دارد. ما با قرآن داریم پیش مى‏رویم، با نهج البلاغه داریم پیش مى‏رویم........... شما اسلام را به مردم بگویید شما احکام اسلام را، نروید سراغ احکام فقط نماز و روزه، آنها را هم باید بگویید، اما احکام اسلام که منحصر در این نیست. شما سوره برائت را براى مردم چرا نمى‏خوانید؟ شما آیات قتال را چرا نمى‏خوانید؟ هى آیات رحمت را مى‏خوانید! آن قتال هم رحمت است براى این که مى‏خواهد آدم درست کند. آدم گاهى درست نمى‏شود مرض گاهى صحیح نمى‏شود، الا

                        صحیفه امام، ج‏19، ص: 139

بِالْکَىّ؛ «1» باید ببرند، داغ کنند تا درست بشود جامعه. باید آنهایى که فاسد هستند، از آن بیرون ریخته بشوند؛ جنبه رحمت است همه‏اش. منتها آقایان، بعضى‏ها خیال مى‏کنند که همان رحمت این است که به آن مهلت بدهند تا بکشد آدم‏ها را. این رحمت است؟ از حبس‏ها بیرونشان کنید تا بریزند مردم را بکشند، این رحمت است؟ شما روى قرآن عمل کنید. قرآن با اشخاصى که مسلمند و معتقدند و ایمان به خدا دارند، به برادرى رفتار مى‏کند. با اشخاصى که بر خلاف این هستند آنها را مى‏گوید بکشید، بزنید، حبس کنید؛ اشِداءُ عَلَى الْکُفّارِ. شما همان طرفش را گرفتید، زمین هم مى‏خورید. ما، اگر بنا باشد اسلام را به یک طرفش قبول داشته باشیم، همان جنبه باصطلاح شما رحمت، من همه جنبه‏هایش را رحمت مى‏دانم، اما آنکه شما خیال مى‏کنید که آن جنبه‏اش رحمت است که دزدها را بیرونشان کنیم، مفسدها را بیرون کنیم، آدمکش‏ها را بیرون کنیم، دست بردارید از این طور رحمت‏هایى که شما توهّم مى‏کنید. اینها رحمت نیست، اینها مخالف خداست، مخالفت با خداست‏»