گشودگی افقی ـ برونخویشانه عملاً ،واقعاً بازشده ی افتاده بودن ...

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            «گشودگی افقی ـ برونخویشانه عملاً، واقعاً بازشده ی افتاده بودن است که خود شأنی است از شئون ِ وجودی ِ وجود حاضر.»

            از جملات فوق چه می فهمید؟ مارتین هیدگر، سرآغاز کار هنری، ترجمه ی پرویز ضیاء شهابی، تهران، هرمس، 1385، صفحه ی 135: «گشودگی افقی ـ برونخویشانه (die ekstatisch horizontale Erschlossenheit) عملاً، واقعاً (faktisch) بازشده ی افتاده بودن است که خود شأنی است از شئون ِ وجودی ِ وجود حاضر.»

            آیا استاد پرویز ضیاء شهابی، که سیاوش جمادی را و ترجمه ی سیاوش جمادی از هستی و زمان هایدگر را از نقد کوبنده ی خود بهره مند کرده است،  از این ترجمه ی خود، که نقل کردم، راضی است؟ استاد پرویز ضیاء شهابی در پانوشت صفحه ی 77 اثر فوق، گفته است: «مترجم هرچه کوشید نتوانست این بخش را به از این ترجمه کند.» آیا استاد پرویز ضیاء شهابی، احتمال نمی دهد در واقع جمله ی «مترجم هرچه کوشید نتوانست این بخش را به از این ترجمه کند»، شایسته است در دهها بخش دیگر این کتاب، از زبان ایشان گفته شود؟

            قصدم نقد آقای پرویز ضیاء شهابی و ترجمه ی ایشان نیست. مطلقاً قصدم این نیست. قصدم چیز دیگر است.

            من گمان می کنم هرچند حدود سی سال از آن می گذرد که دکتر میرشمس الدین ادیب سلطانی کتاب سنجش خرد ناب ایمانوئل کانت را از آلمانی به فارسی ترجمه کرده، و شاید (بلکه حتماً) از ده سال و بیست سال و سی سال ... قبل از او هم، ترجمه هایی از آثار فلسفی و ادبی و ... به زبان آلمانی انجام شده در سرزمین ما، و هرچند بعد از او هم پرویز ضیاء شهابی و سیاوش جمادی و ... آثاری را از آلمانی به فارسی ترجمه کرده اند، اما اصولاً هنوز مترجمان آلمانی ـ فارسی ی ما دست تنها هستند و ظاهراً ترجمه ی ادیب سلطانی سودی به جمادی نرسانده و ترجمه ی جمادی سودی به ضیاء شهابی نرسانده و مترجمان آلمانی ی ما تقریباً فردی کار می کنند و ««جریان» ترجمه از آلمانی به فارسی» وجود نداشته و ندارد در زبان ما. این که ترجمه های نسبتاً قابل قبول، و بعضاً عالی و تحسین برانگیز، از زبان فرانسوی و انگلیسی در زبان ما موجود است، این حاصل سالها سعی و خطا و تلاش اهل فرهنگ ما است. من گمان می کنم سعی و خطا و تلاش اهل فرهنگ ما، در ترجمه از آلمانی به فارسی، هنوز نرسیده به میزان قابل قبول. اظهار فضل کردن درباره ی یک واژه و دو واژه و ده واژه ی خاص آلمانی، درد را درمان نمی کند.

            شاید افرادی که خود را آلمانی دان می دانند، ننگ بدانند که آثار کانت و هایدگر را، به جای اصل آلمانی، از ترجمه ی انگلیسی ی آنها، به فارسی برگردانند. بنده هم البته می دانم ارزش آکادمیک ترجمه از اصل، بیش از ترجمه از ترجمه است. اما شاید اگر فضلای ما این ننگ را به خود می خریدند، ما سی سال و چهل و پنجاه سال قبل، از ترجمه ی نسبتاً مقبول و نسبتاً مفهوم فارسی ی آثار کانت و هایدگر، از روی ترجمه ی انگلیسی از آلمانی، برخوردار می شدیم، و البته به مرور ترجمه ها از اصل آلمانی هم عرضه می شد. من سالها است سنجش خرد ناب ترجمه ی دکتر میرشمس الدین ادیب سلطانی را دارم. اما راستش برای قشنگی گرفتم! تقریباً هیچ نمی فهمم از این کتاب. من که سهلم. از کامران فانی شنیدم همان ایامی که با دکتر ادیب سلطانی جلسات داشتند درباره ی مسائل ترجمه ی این کتاب، فانی شبها می رفته منزلش و ترجمه ی انگلیسی ی کتاب را می خوانده تا بفهمد متن فارسی چه می خواهد بگوید.

            تکرار می کنم که بنده می دانم ترجمه از اصل، در مقایسه با ترجمه از ترجمه، هم ارزش آکادمیکش بیشتر است، و هم ترجیحات دیگر دارد. سخت نیست پذیرفتن و فهمیدن این موضوع. اما این را هم تکرار می کنم، شاید هنوز دیر نشده، که با توجه به رشد نکردن و جان نگرفتن و قوی نبودن ترجمه های آلمانی در فارسی، و با توجه به نیاز جامعه به ترجمه های نسبتاً مفهوم از آثار کلاسیک فلسفی ی آلمان، مترجمان ما ننگ ترجمه از انگلیسی را بپذیرند، و البته میدان باز است برای ترجمه ها از اصل آلمانی.

            مگر عبدالله کوثری، که مترجم ادبیات آمریکای لاتین شناخته می شود، از اسپانیائی ترجمه می کند؟ نه. از انگلیسی ترجمه می کند. آیا اکثر ترجمه های فارسی از ادبیات آمریکای لاتین، غیر از این است که از انگلیسی است، و نه از اسپانیائی و پرتغالی؟

            عرایض بنده، شاید کلّیّتش نه، اما جزئیات و قسمتهایی از آن مورد قبول اهل فرهنگ ما قرار گیرد. شاید هم هیچ قسمتش مورد قبول اهل فرهنگ قرار نگیرد!

            امروز (هفتم بهمن 1389) با قدرت الله مهتدی، از مترجمان قدیمی، درباره ی این موضوع صحبت کردم. ایشان گفت:

            «زبان آلمانی دشوار است. واقعاً دشوار است. من کارم ترجمه از فرانسوی و انگلیسی بوده البته. مدتی قبل، من شروع کردم آلمانی خواندم، و همزمان ایتالیایی هم خواندم. دیدم اگر پایش بیفتد، با این که ترجمه ام از فرانسوی و انگلیسی بوده و نه از زبان دیگر، می توانم از ایتالیایی ترجمه کنم (البته دشوارتر از فرانسوی و انگلیسی)، ولی نمی توانم از آلمانی ترجمه کنم.

بله. تعداد آلمانی دانهای ما کم است. حتا آلمانی دانهای ما هم، فاصله دارند با فرانسوی دانها و انگلیسی دانهای ما، و در حد رضا سیدحسینی و ابوالحسن نجفی کم داریم در آلمانی دانها.

اسپانیائی و ایتالیایی لغات مشترک دارند با فرانسوی. اما آلمانی جز تعداد کمی لغات، که ریشه ی آنگلوساکسون دارند، بقیه ی لغتهایش مهجور است و انگار وارد وادی ی نویی می شوی.

نحو آلمانی هم دشوار است. البته زبانی منطقی است.»

کتاب نظارت استصوابی

               بسم الله الرحمان الرحیم. 

                             http://saleh.ruhollah.org/files/2010/09/453277_orig.jpg

            امروز کتاب نظارت استصوابی (به اهتمام روابط عمومی ی دفتر تحکیم وحدت، تهران، نشر افکار، 1378، حدود پانصد صفحه) را می خواندم. صفحه ی 13 تا 31 این کتاب نوشته ای با عنوان «نگرش حقوقی به مقولۀ نظارت استصوابی» است، به قلم دکتر محمد شریف عضو هیئت علمی ی دانشگاه علّامه طباطبایی.

            روزگار را ببین! سال 1378، کتاب نظارت استصوابی به اهتمام دفتر تحکیم وحدت منتشر می شود، و دکتر محمد شریف، در آن کتاب مقاله ای می نویسد. سال 1388، عبدالله مؤمنی، سخنگوی دفتر تحکیم وحدت، به اهتمام مسئولان، بازداشت می شود، و دکتر محمد شریف، می شود وکیل مدافع عبدالله مؤمنی، و دکتر محمد شریف به اهتمام مسئولان، در بهمن سال 1389 تمام درسهای ترم بعدش حذف می شود:

           

            طبق http://www.hra-news.org/1389-01-09-08-12-36/6375-1.html :

«جمعه 01 بهمن 1389 ساعت 17:00 |

خبرگزاری هرانا - تمام دروس دکتر محمد شریف، استاد حقوق دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبائی، از ترم آینده در هر سه مقطع کارشناسی‏ کارشناسی ارشد و دکترا حذف شد.

گفته می شود دستور لغو کلاس‌های این استاد برجسته، از سوی مقامات بالای دانشگاه به اداره آموزش‏‏ دانشکده ابلاغ شده است.

به گزارش کلمه، هفته گذشته تعدادی از روسای دانشگاههای دولتی سراسر کشور‏ در نامه ای سرگشاده از اقدامات صدرالدین شریعتی رئیس دانشگاه علامه طباطبائی در بازنشستگی اجباری اساتید و استخدام اساتید جوان، حمایت کرده بودند.

این در حالی است که مدیریت شریعتی بر دانشگاه علامه، انتقاد و اعتراض بسیاری از دانشجویان و اساتید را برانگیخته است و بسیاری از اساتید صاحب نام از تدریس در این دانشگاه محروم شده اند.

در نمونه ای دیگر از این دست اقدامات شریعتی، در مهرماه گذشته کلیه کلاسهای دکتر محمدرضا ضیائی بیگدلی، استاد حقوق بین الملل عمومی و نویسنده کتاب مرجع این رشته در ایران که بع دلیل شأن بالای علمی و با گذشت ۲ سال از بازنشستگی به تدریس ادامه می داد، حذف شد و به شیوه توهین آمیزی اتاق کار این استاد برجسته حقوق، از وی گرفته شد.

همچنین در ماههای اخیر بازنشستگی دکتر مهدی طیب در دانشکده زبان و ادبیات فارسی که واکنش های گسترده ای را برانگیخت، تا جایی که ۷۵ نماینده مجلس طی نامه ای به کامران دانشجو گفته بودند که نحوه رفتار دانشگاه علامه طباطبایی با مهدی طیب، عضو هیئت علمی این دانشگاه و بازنشستگی اجباری اساتید و سکوت تائیدآمیز وزیر علوم ابهاماتی در نحوه مدیریت این وزارتخانه برای نمایندگان مجلس به وجود آورده است.

این نامه که به امضای افرادی مانند مرتضی آقاتهرانی، احمد توکلی، احمدرضا دستغیب، ابراهیم نکونام و بسیاری از نمایندگان دیگر رسیده بود‏، همراه با پیوستی ۲۳ صفحه ای در مورد قطع یک سال و نیم کلیه پرداختی ها به این استاد، عدم پرداخت مطالبات مهدی طیب از دانشگاه از دو سال و سه ماه قبل تاکنون و تعرض به حریم وی بود.

امضا کنندگان نامه هشدار داده بودند که در صورت ادامه سکوت تائیدآمیز و عدم برخورد با تخلفات مذکور از سوی آن وزارت، اقدامات بعدی نمایندگان نظیر سئوال و استیضاح پابرجا خواهد بود.»

            پایان نقل از لینک.

دکتر محمد شریف در کتاب نظارت استصوابی گفته است این که شورای نگهبان اصل 99 قانون اساسی، یعنی «شورای نگهبان نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آراء عمومی و همه‏پرسی را بر عهده دارد»، را به این صورت تفسیر کرده است که نظارت مذکور در اصل 99 قانون اساسی استصوابی و شامل تمام مراحل اجرائی ی انتخابات از جمله رد و تأیید صلاحیت کاندیداها می شود، دارای اشکالاتی است:

ــ تفسیر، باید روشنگر، و رفع کننده ی ابهام و اجمال باشد، در حالی که در مقایسه ی اصل 99 قانون اساسی و این تفسیر شورای نگهبان از اصل 99 قانون اساسی، اصل است که بی ابهام و روشن است، و تفسیر است که اجمال و ابهام دارد. توضیحاً در این تفسیر از اصل 99، تعبیر «نظارت استصوابی» خودش نیاز به تفسیر و تعریف دارد.

ــ اصل 99 قانون اساسی، نهاد ناظر بر انتخابات را معرفی کرده، و نه نوع نظارت و چه گونگی ی نظارت را، و تفسیری که شورای نگهبان از این اصل انجام داده است، حد منطقی ی متن را توسعه داده است.

ــ نوع نظارت و چه گونگی ی نظارت بر انتخابات را تعدادی از اصول قانون اساسی تعیین کرده [و در صورت نیاز مجلس می تواند قوانینی جزئی تر در این زمینه بگذراند].

ــ این تفسیر شورای نگهبان از اصل 99 قانون اساسی مغایرت یا تعارض قطعی با تعدادی از اصول قانون اساسی از جمله اصل 108 و اصل 62 دارد.

ــ این تفسیر، در واقع «قانون گذاری ی شورای نگهبان» است. نحوه ی نظارت بر انتخابات را مجلس می تواند قانونش را بگذراند، و اگر قانونی که مجلس درباره ی نحوه ی نظارت بر انتخابات می گذارند، از دید شورای نگهبان با شرع و با قانون اساسی مغایرت نداشته باشد، قانون اجرایی می شود. به هر حال، تفسیر شورای نگهبان از اصل 99، قانون گذاری تحت عنوان تفسیر است. قانون گذاری، که منحصر است در مجلس شورای اسلامی.

ــ توسعه ی صلاحیتهای شورای نگهبان تا حدی که به تحدید حقوق سیاسی ی مردم منتهی شود با اصول 6 و 19 و 20 قانون اساسی مغایرت دارد و احاله ی کلیه ی امور مربوط به انتخابات به این نهاد عملاً انتخابات را دومرحله ای می کند به این معنی که در مرحله ی اول شورای نگهبان از بین گروه کثیری داوطلب عده ای را انتخاب می کند و در مرحله ی دوم مردم از بین منتخبین به انتخاب نماینده روی می آورند و وصف انتخابی بودن نمایندگان مجلس از سوی مردم مردّد می شود و این بیانیه که «در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود» فلسفه ی وجودی ی خود را از دست می دهد و اصل 6 که این بیانیه را صادر کرده معطل و متروک می ماند.

دکتر محمد شریف گفته است موضوع نظارت استصوابی تبدیل به امری سیاسی شده و وجهه ی حقوقی ی آن تحت الشعاع وجهه ی سیاسی ی آن قرار گرفته و گفته حصر این مسئله ی به شدت سیاسی در چارچوب موازین حقوقی به راحتی میسّر نیست. دکتر محمد شریف کوشش کرده مطلقاً به شکل سیاسی وارد این بحث نشود، و فقط با موازین حقوقی موضوع نظارت استصوابی ی شورای نگهبان بر انتخابات را بررسی کند. البته همه مانند دکتر محمد شریف نیستند، و دکتر سیدحمیدرضا طالقانی، هم در کتاب نظارت استصوابی و هم در وبلاگش در http://drhamta.blogfa.com/post-24.aspx ، گفته است:

            «در سال ۱۳۷۸، به دنبال اوج گیری جنجالها و هیاهوی بسیار پیرامون «شورای نگهبان و نظارت استصوابی» که به طور هماهنگ، با پوشش وسیع مطبوعاتی و حرکتهای جنجال برانگیز برخی از اقشار دانشگاهی و به منظور حذف ظاهراً قانونمند نظارت شورای نگهبان بر انتخابات و به ویژه در امر تعیین صلاحیت داوطلبان، برنامه ریزی شده بود، مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله خامنه ای به صحنه آمدند و توطئه را افشا کردند. بیانات عالمانه مقام عظمای ولایت، تنها جنجال آفرینی و فضاسازی برای دست یافتن به اهداف و مقاصد مخالف اسلام و یا احیاناً جناحی را مورد هدف قرار داد، بدون آنکه باب بحث و تفحص عالمانه و اندیشه ای را پیرامون اصل موضوع مسدود سازد. در آن زمان بیش از آنکه «جایگاه شورای نچگهبان و اختیارات و وظایف آن» از منظر قانون در مجمومه نظام مقدس جمهوری اسلامی، تبیین و تفسیر شود، جریان استحاله موسوم به جریان دوم خرداد، به روش معمول خود، به رویکردهای شعاری و تبلیغاتی و ستیزه مطبوعاتی و حرکتهای حجمی و فضا ساز در باب موضوع متوسل شد تا بلکه ارکان  نظام را به مصلحت اندیشی در مقابل یک حرکت و خواست به ظاهر ملّی (!) وادار کند و به طور قانونمند، راهیابی عناصر ناصالح را به ارکان نظام میسر سازد.»

داشتن یا نداشتن «حرفی برای گفتن»

                     بسم الله الرحمان الرحیم.

            آقای اسفندیار رحیم مشائی، رئیس دفتر دکتر محمود احمدی نژاد، عیناً طبق http://alef.ir/1388/content/view/80116/ :

«20 مرداد 1389

..........

جمهوری اسلامی ایران حرف های بسیاری برای جامعه جهانی دارد

..........

در جهان امروز ما شاهدیم که بسیاری از کشورها که حرفی برای گفتن ندارند بر روی رسانه‌هایشان سرمایه‌گذاری وسیعی کرده‌اند، تا از این طریق بتوانند به اهداف خود برسد، حال سوالی که ممکن است برای این کشورها بوجود آید این است، چرا جمهوری اسلامی ایران که در حال جهانی‌ شدن است و حرف برای گفتن دارد بر روی رسانه‌ها خود سرمایه‌گذاری نکرده است؟»

پایان نقل سخنان آقای اسفندیار رحیم مشائی. 

                                 http://smto.ir/wp-content/uploads/2008/08/137847_orig.jpg

سیدعباس سیدمحمدی:

آیا بسیاری از کشورهای دنیا، روی رسانه هایشان سرمایه گذاری کرده اند، تا حرفی را که برای گفتن «ندارند»، به اطلاع کشورهای دیگر برسانند؟

آیا ایران که ماهواره را مطلقاً ممنوع و اینترنت را وسیعاً فیلتر می کند، برای مقابله با حرف «نداشته»ی کشورهای دیگر است؟

داور ِ این که فلان فرد و فلان رسانه و فلان حزب و فلان جریان سیاسی یا اجتماعی، حرفی برای گفتن دارد یا ندارد، مردمان کشورها هستند، یا رئیس دفتر رئیس جمهور کشورها؟

ظاهراً این نظر که «مخالفان/دیگران حرفی برای گفتن ندارند» و «کسی جز ملت ایران حرفی برای گفتن ندارد»، کلامی پرکاربرد در بین مقامهای سیاسی ی ایران است:

ــ دکتر محمود احمدی نژاد عیناً طبق http://charmahal.beest.ir/?q=node/1209 :

«کمونیست‌ها به درک واصل شدند و فقط غرب مانده است و اینها در سراشیبی سقوط و بن‌بست هستند و حرفی برای گفتن ندارند و هرجا کم می‌آورند اسلحه می‌کشند در حالی که اسلحه برای کسانی که می‌خواهند حیوانات وحشی را اداره کنند خوب است اما کسی که می‌خواهد با بشریت حرف بزند و دنیا را اداره کند، رسیدن به نقطه‌ای که برای او جز سلاح وسیله دیگری نیست، رسیدن به پایان راه و خط است.

امروز در جای جای جهان حرف از ایران و ملت ایران و اندیشه ملت ایران و پیشقروان این انقلاب است و هیچ پرچم و پیامی نزد ملت‌ها جز پرچم و پیام ملت ایران ارزش و اعتباری ندارد و حرف هیچ‌کس گوش شنوا ندارد و کسی جز ملت ایران حرفی برای گفتن در دنیا ندارد و امروز همه توجه‌‌ها و نگاهها به سمت ملت ایران است.»

ــ دکتر محمود احمدی نژاد عیناً طبق http://www.dolat.ir/NSite/FullStory/?id=196170 :

«امروز کشورهای بسیاری در دنیا به لحاظ مادی و فناوری در سطح بالایی قرار دارند اما در فرهنگ حرفی برای گفتن ندارند»

ــ آقای [جعفر جوادی] شجونی [رئیس جامعه ی وعاظ تهران] عیناً طبق http://www.rajanews.com/detail.asp?id=43832 :

«اصلاح طلبان حرفی برای گفتن ندارند»

ــ دکتر محمود احمدی نژاد عیناً طبق http://www.resalat-news.com/Fa/?code=29684 :

26/03/1389

«در حالی که بشریت بدنبال حرف و راه حل جدیدی هستند آنان حرفی برای گفتن ندارند و در این میان بیانیه تهران آغاز حرف جدیدی در عرصه جهانی بود»

ــ آقای محمدحسین مختاری (که ایشان را «شخصیت بین المللی» نامیده اند در لینکی که نقل می کنم) عیناً طبق http://int.isca.ac.ir/Portal/Home/ShowPage.aspx?Object=News&CategoryID=be43cdfa-f8ad-44d1-a8cf-9cb6c55e4ea6&WebPartID=af17b5e9-f69b-42a6-833f-2578674e475f&ID=c5e8ee54-c743-4c00-b544-03686c7a1542 :

«در دنیا تمام مذاهب و مکاتب حتی برخی ادیان در مورد شبیه سازی متوقف شده و حرفی برای گفتن ندارند ولی مذهب شیعه به صورت عالمانه و مبتکرانه وارد این بحث شده و راه حل‌ها، موانع و آسیب‌های آن را نیز بازگو کرده است»

ــ آقای احمد جنتی لادانی عیناً طبق http://dari.irib.ir/index.php/2010-08-11-02-48-10/2010-08-11-02-48-48/22458-------------.html :

«با بیانیه تهران، غرب دیگر حرفی برای گفتن ندارد»

ــ آقای محمدصادق لاریجانی رئیس محترم قوه ی قضائیه عیناً طبق http://www.aftabnews.ir/vdcdoo0fjyt0zn6.2a2y.html :

«وی با اشاره به اینکه تجددگرایی به سرزمین ما هم سرازیر شده است، خاطرنشان کرد: این تفکر به خصوص در دوران مشروطیت وارد کشور شده و هر از چندگاهی تورم می‌کند و یک‌باره روشنفکرانی سر بر می ‌آورند و این مباحث را مطرح می‌کنند.


آیت‌الله آملی لاریجانی ادامه داد: این افراد ارجاعی در حرف‌های خود ندارند چون دیگران می‌فهمند که حرفی برای گفتن ندارند.
»

راه گم کردن و سرگشته ماندن دلالت بر نبودن راه صحیح نمی کند

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            یحیی مهدوی، شکاکان یونان، تهران، خوارزمی، 1376:

            همان گونه که در روانشناسی خوانده ایم که فراموشی شرط حافظه است در این مورد نیز «خلاف آمد عادت» (Paradoxal) شرط یقین هم شک کردن است، یعنی آن یقینی از اتقان برخوردار است که مسبوق به شک باشد. صفحه ی 7.

            عمدۀ دلایل شکاکان از اختلاف آراءِ فلاسفه و مردم دربارۀ اشیاء، استخراج شده است. اما، اگر درست تعمق کنیم می بینیم که از اختلاف و تناقض فیلسوفان دربارۀ اشیاء، عدم امکان شناسائی نتیجه نمی آید، بلکه از اینجا فقط می توان نتیجه گرفت که روش آنان در حل مشکلات و کشف مجهولات، صحیح نبوده است. همچنانکه راه گم کردن و سرگشته ماندن دلالت بر نبودن راه صحیح نمی کند، این تشتت در آراء نیز دلیل عدم امکان شناسائی نیست، و اینکه قرنها پی به روش صحیح برده نشده بوده است دلیل بر این نیست که بعدها هم پی به آن برده نخواهد شد. چنانکه اگر امروز شکاکی وجود داشت، با دیدن روش تجربی در علوم، دهان خود را از گفتار فرو می بست، مخصوصاً از این جهت که می دید در بین دانشمندان دربارۀ بسیاری از امور اتفاق کلمه هست. اما راجع به دلایل ایشان دربارۀ خطای حواس، می گوئیم که امروز هیچ کس مدعی نیست که حواس بتنهائی وسیلۀ شناسائی اشیاء و آیینۀ تمام نمای حقیقت است. بنا بر این، ادلۀ ایشان فقط در مقابل کسانی مانند رواقیان که معتقد به این بودند که حواس وسیلۀ شناسائی است، قاطعیت دارد. صفحه ی 159.

            بین حقیقت استدلالی و حقیقت تجربی فرقی هست، زیرا که حقایق استدلالی همین که شناخته شد، دیگر حتمی و تغییرناپذیر است و پیشرفت علوم باعث تغییری در آنها نمی شود. اما دربارۀ حقایق تجربی چنین ادعایی نمی توان کرد، زیرا فقط قانون آنها را مشاهده می کنیم اما نمی فهمیم که چرا چنین است. این قوانین را (صفحه ی 165) به وسیلۀ تکرار تجربه و انطباق آن در موارد بیشمار کشف می کنیم تا اینکه از خطا مصون بمانیم و ضامن این یقین همان تکرار تجربه و نیافتن خلاف است. اما هیچ امری مانع آن نیست که وقتی در موردی خلاف آن را بیابیم، این قانون را تغییر بدهیم؛ زیرا که هیچ وقت ما نمی توانیم تمام وقایع یا جزئیات را مشاهده بکنیم. بنا بر این، قانون تجربی حالت فرضیه ای را دارد که لباس حقیقت بران پوشانده باشند و همیشه برای تحقق کامل آن، نظر به آینده باید داشت. یعنی نوعی حقیقت مشروط است. صفحه ی 166.

مشاوردکتر احمدی نژاد:هرحکومتی که سانسورراراهبردقراربدهداحمق است

            بسم الله الرحمان الرحیم. 

            مهدی کلهر مشاور سابق دکتر محمود احمدی نژاد است. ولی در زمان گفتن سخنانی که نقل می کنم، یعنی چند ماه قبل، مشاور بوده است.

            سخنان او را از http://sedaghatnews.ir/Pages/Printable-News-6758.html نقل می کنم و سخنانش عیناً در http://www.farheekhtegan.ir/content/view/16858/71/ و http://www.boursenews.ir/fa/pages/?cid=39988 و http://www.zamannews.ir/view.aspx?ID=890908049 و http://www.karmandnews.ir/shownews.aspx?ID_News=13184 هم هست:

               «منتشر شده در تاریخ سه شنبه ۹ آذر ۱۳۸۹

            آیا فقط در 22 بهمن مردم ما غیور هستند؟ فقط در راهپیمایی ها، اینها مردم هستند؟ ... واقعا رییس جمهور این امکان را ندارد که مثلا با 200 رسانه منتقد داخلی مصاحبه کند

شبکه خبری صداقت به نقل از عصرر ایران - مهدی کلهر مشاور اطلاع رسانی رئیس جمهور در گفت وگوی مفصلی که با یک مجله داشت اظهار کرد: من با تلویزیون دولتی، سانسور و ممنوعیت ماهواره مخالفم.

          وی در بخشی از این مصاحبه، اضافه کرد: در زمان جنگ و بمباران های تهران، در اسفند 66 قرار شد 70 درصد کارکنان صدا و سیما از تهران برای شب عید به زیباکنار بروند و ما با 30 درصد کارکنان، صدا و سیما را اداره کنیم. خب وقتی با 30 درصد نیرو هم می توان صدا و سیما را اداره کرد، چرا باید این سازمان را تا این حد بزرگ کنیم؟ هم اکنون بهترین سریال هایی که تلویزیون می سازد، مثلا همین تیتراژ کارهای آقای میرباقری را نگاه کنید و ببینید چند نفر از دست اندرکاران آن کارمند صدا و سیما هستند؟ هیچی! این یعنی فاخرترین کارهایی که آقای ضرغامی یا هر مدیر دیگری به آن افتخار می کند، توسط همین بخش خصوصی ساخته می شود. این همه کارمند و این همه ساختمان چه کاری برای صدا و سیما می کنند که باز هم آنها را گسترش می دهیم؟


           مشاور احمدی نژاد در پاسخ به سئوالی درباره اینکه چرا احمدی نژاد با رسانه های داخلی به ویژه رسانه های منتقد مصاحبه نمی کند اما مدام در حال مصاحبه با رسانه های خارجی است نیز گفت: ایشان به دنبال سازو کاری برای این موضوع است. برخلاف خیلی ها که روزنامه هاشان را کثیرالانتشار می دانند، من چون به استان های زیادی رفته ام، روزنامه های محلی کوچکی را دیده ام که خیلی قوی تر و بهتر از روزنامه های تهران کار می کنند. متاسفانه تهران سالاری که در خیلی از سطوح جامعه همچنان وجود دارد، در رسانه ها بیشتر حاکم است. به همین دلیل اگر یک سازوکاری پیدا شود که ما بتوانیم نمایندگانی از رسانه های منتقد داخلی جمع کنیم، مطلوب است. واقعا رییس جمهور این امکان را ندارد که مثلا با 200 رسانه منتقد داخلی مصاحبه کند.


           وی اضافه کرد: زمانی مدیر سابق بین الملل بی بی سی از انگلیس آمده بود و به من می گفت حاضر هستیم هر خبری که شما می دهید و مصاحبه هر مسوولی را که بخواهید، در بی بی سی فارسی پخش کنیم و هر جایی که مطلب نادرستی پخش کردیم، اشتباه خود را عنوان می کنیم و اگر خبری را از ایران پخش کردیم که مسوولی به آن معترض بود، آن اعتراض را نیز پخش خواهیم کرد. این به این معنا نیست که بی بی سی برای دوام انقلاب آمده است، نه بی بی سی از همان زمان که این کانال شروع به کار کرد، با هدف براندازی انقلاب به وجود آمد ولی به این نکته می خواهم اشاره کنم که این رسانه می داند ارزش اعتماد چقدر است.


           کلهر ادامه داد: این از ضعف های رسانه های ماست که ارزش اعتماد مخاطب به خودشان را نمی شناسند و برای به دست آوردن تیراژ و مخاطب روزانه یا هفتگی یا حداکثر یک ماهه، حاضر هستند بخش مهمی از مخاطبان خود را از نظر اعتماد متزلزل کنند و اگر این اعتماد متزلزل شود، دو نکته مهمی که در ابتدای بحث به آنها اشاره شد، محقق نمی شود. بی اعتماد بودن مخاطب به رسانه به این معنا هم هست که باید اطلاعات رسانه ها همواره توسط مخاطب چک شود.


         وی در بخش دیگری از این گفت وگو ، توضیح داد: من سال 85 در صحبت هایی در یک میزگرد صدا و سیما که 20 دقیقه از حرف های من در آن برنامه سانسور شد، گفتم که آیا فقط در 22 بهمن مردم ما غیور هستند؟ فقط در راهپیمایی ها، اینها مردم هستند؟ نه خیر، اینها همیشه مردم هستند که در معدن کار می کنند، پشت ترافیک می مانند و دود می خورند؛ اینها همه همان ملت غیور هستند، خیلی بد است که مثلا ما ملتی را تایید بکنیم و فقط سالی 5 روز ملت ما باشند اما چرا به عنوان تماشاگر سینما، اینها ملت غیور نیستند؟!


         کلهر در پاسخ به سئوالی درباره دلیل " انتخاب بی بی سی فارسی برای واکنش اوباما به سخنان احمدی نژاد، در حالی که دولت آمریکا صاحب رسانه ای فارسی زبان مانند "صدای آمریکا" نیز گفت: برآوردشان این بود که بی بی سی فارسی در سال گذشته در مورد مسایل داخلی کشور ما موفق تر عمل کرده است. اصولا بی بی سی شناخت فرهنگی اش از کل جهان بسیار دقیق تر و کم عارضه تر از دیگر رسانه هاست و به همین دلیل برای دیالوگ با فرهنگ ها می داند چه چیزی را باید بگوید. بی بی سی در این زمینه از صدای آمریکا جلوتر است. این یکی از ویژگی های رسانه های حرفه ای است. به نظر من انتخاب اوباما برای مصاحبه با بی بی سی، انتخاب غلطی نبود، زیرا می خواست پیامش را فقط به مردم ایران بدهد. اتفاقا انتخاب بی بی سی، انتخاب حرفه ای است، یعنی اینها منیت و گرایش را کنار گذاشتند و نیامدند از صدای آمریکا استفاده کنند.
»

            مهدی کلهر طبق http://www.afkarnews.ir/prta.enik49ne05k14.html گفته است:

            «1 آبان 1389

            .......... آفت دیگر نشریات ما آن است که در حقیقت کار «مداحی» می‌کنند و این هم در تاریخ ما سابقه دارد. رسانه‌های ما باید از مداحی پرهیز کنند، مدح هر کسی که می‌خواهد باشد، چراکه مداحی کار رسانه نیست.


          وی اظهار داشت: رسانه اگر واقع‌بین باشد -نه مدح کند و نه قدح- و این دنیا را بپذیرد که هیچ موجود بی‌عیب و نقصی (چه به عنوان رئیس‌جمهوری، چه به‌عنوان دکتر، چه به‌عنوان آیت‌الله، چه به‌عنوان مهندس و...) وجود ندارد، می‌تواند موفق باشد، چرا که اگر موجود بی‌نقص وجود داشته باشد، بعدی‌ها پس چه کاره‌اند؟

              ...........

         من معتقدم تا زمانی که اصل ۴۴ و ضرورت اجرای آن را جدی نگیریم، محال است به پیشرفتی که دلمان می‌خواهد برسیم. اگر بخش خصوصی فعال باشد، در آن صورت دولت می‌داند باید چه کار کند و می‌داند وظیفه‌اش فقط همین است که نظارت داشته باشد و خطوط کلی را ترسیم کند. وقتی مترو خصوصی باشد و دولت فقط پول بلیط و مالیاتش را بگیرد، خیالش هم راحت‌تر است. مثلاً اگر مترو تأخیر داشته باشد، دولت چرا باید نگران شود و مثلاً تأخیر مترو را پنهان کند. وقتی قطار و هواپیما دست بخش خصوصی باشد، دولت دیگر مجبور نیست مثلاً از تأخیر یک هواپیما دفاع کند. من ۴۰ سال سابقه مدیریت دارم، هر مدیری که سابقه مدیریت زیادی داشته باشد، می‌گوید مدیریت به این شیوه آسان‌تر است. در حالی که دولت هم‌اکنون هر دو کار اجرا و نظارت را با هم انجام می‌دهد. طبیعی است که در این شرایط ممکن است یکی از این دو وظیفه به نفع دیگری به حاشیه برود. در رسانه هم همین قاعده صادق است. شما خیال می‌کنید اگر صاحب یک خبرگزاری شدید، خروجی این خبرگزاری حتماً به نفع شما خواهد بود؟ این تصور باطلی است. مگر الان خبرگزاری ایرنا دولتی نیست؟ روزنامه ایران دولتی نیست؟ اتفاقاً من فکر می‌کنم خروجی‌شان زیاد هم به نفع دولت نیست.

              ..........

    مشاور اطلاع‌رسانی و رسانه‌ای رئیس‌جمهوری در خصوص موضوع ممنوعیت استفاده از ماهواره نیز اظهار داشت: من معتقدم در این ۵ سال، کارهای بزرگی صورت گرفته است و ما مسیر منفعلانه‌ای که در دنیا داشتیم را تبدیل به مسیر فعال کرده‌ایم. در اینجا تنها بحث ماهواره مطرح نیست. بحث مهم این است که ما به توانایی برخورد فعال برسیم اما راهبردی که بخواهد بر مبنای سانسور باشد، فاجعه است. هر حکومتی که سانسور را راهبرد قرار بدهد، احمق است. نمی‌توان یک آدم را ۵۰ سال در لوله آزمایشگاهی نگاه داشت، زیرا این آدم در برخوردش با اولین ویروس، می‌میرد. خیلی از تمدن‌ها به همین دلیل مردند. چرا می‌گویند در اصول دین تقلید نکنید؟ بچه باید حودش اصول را قبول کند اما آیا در تربیت گلخانه‌ای این امر امکان دارد؟ آیا افکار بد و شیطانی فقط از طریق ماهواره می‌آید؟ یعنی قبل از اختراع ماهواره همه افراد کره زمین و مسلمین از نظر ذهنی عاری از شیطان بودند؟ اصلاً این‌گونه نیست. ممکن است کسی در غار زندگی و در عمرش هم کسی را ندیده باشد اما از نظر ذهنی و تخیلات شیطانی، شیطان را هم درس بدهد. نمی‌دانم چرا انسان را آنقدر فیزیکی، ناتوان و علیل تصور می‌کنند؟ در مورد همین دوچرخه‌سواری خانم‌ها؛ من سؤال کردم که بالاخره در گذشته دور، زنان الاغ سوار نمی‌شدند؟ چرا الاغ‌سواری زنان حرام اعلام نشد؟ الان فرق پالان الاغ با زین دوچرخه در چیست؟

            ..........»