سؤالی طرح کرده اند درباره ی عدالت و کَرَم حضرت علی

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            در ذیل مقاله ی قبل وبلاگ بنده، با عنوان «حق و عدل، فوق مقتضیات سیاسی است»، چنین نظر داده اند:

            «رادان

جمعه 20 مرداد ماه سال 1391 ساعت 23:28

سلام. یک سوال بی ربط دارم.

توی این شبها خیلی از عدالت و رافت حضرت علی سخن می گویند بخصوص در مورد یتیمان.

ایا کمک های حضرت علی به یتیمان از اموال شخصی خودش بوده یا از اموال بیت المال.


1. اگر از بیت المال بوده، خب این هنری نیست. به ویژه این که حضرت شان می توانست نوعی مستمری و مقرری مثل کمیته های امداد امروزی (البته نه فقط برای گروهی خاص) برای خانواده های بی سرپرست بسازد تا نیاز نباشد خودش شبانه گونی بر شانه! به در منزل یتیمان برود.


2. طبق روایت شیخ عباس قمی در منتهی الامال حضرت علی به هنگام کشته شدن 27 فرزند داشته. با احتساب تعداد زنان رسمی و ام ولدها شمار این عده دستکم به 30 نفر می رسیده. و حضرت خرج این خانواده ی گسترده را می داده. این امام فقیر و ژنده پوش! چگونه این خانواده ی طایفه سان را اراده می کرده است؟

از پاسختان ممنون میشوم.»

            یکی از رفقای من، به ایشان این طور جواب داده است:

            «حسن به رادان

شنبه 21 مرداد ماه سال 1391 ساعت 15:46

تا آنجا که من خبر دارم حضرتش خیلی هم ثروتمند بوده  منتهی مرام خودش را داشته و خیلی خرج خود و خانواده اش نمی کرده است.»

نویسنده ی وبلاگ:

ــ راستش گمان می کنم این سؤال که طرح کرده اند، ابتدائاً اکثر ما شیعیان حضرت علی را خشمگین می کند، و با خود می گوئیم، جواب این سؤالات انحرافی و این «شُبَهات» را مثل آب خوردن می دهیم، و اگر ما نتوانیم، عُلمای اَعلام مثل آب خوردن جواب این «شُبَهات» را می دهند.

ــ من تا به حال چنین سؤالی به فکرم خطور نکرده بود و جایی هم ندیده بودم طرح شده باشد. به نظرم خوب است از طراح این سؤال تشکر و قدردانی کرد.

ــ جواب من به این سؤالات:

من نمی دانم روایاتی که مضمونش این  که است حضرت علی شبانه نان و غذا و ... می برده و بین نیازمندان تقسیم می کرده است، از نظر سندی بررسی شده است یا نه. فرض می کنیم این روایات بررسی شود و سند تمام روایات، مخدوش باشد. از این هم بالاتر؟ خب. توجه کنید:

فرض کنیم ثابت شد تمام روایاتی که می گوید حضرت علی شبانه می رفته و بین نیازمندان نان و غذا و ... توزیع می کرده، اشکال سندی داشته باشد. یعنی اصولاً این که آن نان و غذا از بیت المال بوده یا از اموال شخصی اش بوده، هر دو حالت از نظر سند روایتها، منتفی شود، و حتا یک روایت صحیح السند در اختیار ما نباشد که حضرت علی شبانه می لفته به نیازمندان کمک می کرده. توجه کنید:

از سخنان مشهور حضرت علی است، و فرض می کنیم صحت سندش را ثابت شده بدانیم، که عدل برتر ازسخاوت است. و ظاهراً از مشهورات (و متواترات؟) در روایات شیعه و سنی است که حضرت علی در تقسیم بیت المال، ذره ای از عدل منحرف نشده است. اگر این دو مطلب را با هم جمع کنیم، نتیجه می گیریم حضرت علی حتا اگر یک روایت صحیح وجود نداشته باشد درباره ی کمک کردن شبانه ی حضرت به نیازمندان (و همچنین منتفی باشد که کمکهای شبانه ی ایشان از بیت المال بوده یا از اموال شخصی اش)، اما ثابت شده است که ایشان در مسئله ی برتر از کمکهای شبانه به نیازمندان، یعنی اجرای عدل مالی و اقتصادی بین تمام آحاد جامعه، موفق بوده است.

اما بعد. من گمان می کنم حضرت علی هدفش و دغدغه اش برتر از اجرای قاطع عدل در مسائل مالی و اقتصادی و اجتماعی برای همه ی آحاد جامعه ی تحت حکومتش بوده است. خب آیا فردی مانند حضرت علی، اگر بیت المال را عادلانه تقسیم کرد، دیگر دغدغه ندارد برای ملتش؟ من جوابم منفی است. ممکن است تمام افراد امکان این را نداشته باشند در هنگام تقسیم بیت المال، حاضر شوند. به دلایل مختلف ممکن است اجرای عدالت مالی و اقتصادی، از راههای مرسوم مانند تقسیم پول و ...، محقق نشود. من گمان می کنم فردی مانند حضرت علی که دلسوز جامعه است، از روشهایی که در زمان ایشان ممکن بوده، و حتا شاید با استفاده از مأموران حکومتی اش، از نیازمندان جامعه که به هر دلیل نتوانسته اند سهمشان و حقشان از بیت المال را بگیرند، و یا، گرفته اند ولی به دلایل مختلف هنوز «بسیار زیر خط فقر هستند»، فهرست تهیه می کرده، و روزانه یا شبانه، خودش و مأمورانش، کمک می کردند به افراد مورد نظر.

نه تنها مدیران ارشد حکومت اسلامی (و هر حکومتی، حتا حکومت مارکسیستی)، بلکه حتا مدیر یک دبستان، باید علاوه بر عادل بودن، دلسوز باشند. دلشان غم و درد داشته باشد علاوه بر دستگاه عادلانه ی اقتصادی و اجتماعی(ی فرضی)، آیا مشکلات و احتیاجاتی هست که باید به روشهای خاص حل شود؟

ما شیعیان، علی را پیرو حضرت محمد و اسوه ی عدل و حق و کَرَم و سخاوت و شجاعت و تقوا می دانیم.

بنده نمی دانم درباره ی تعداد همسران و فرزندان حضرت علی آیا روایات دقیق و محکم وجود دارد یا نه. اما مجموع آیاتی که غیر مستقیم اشاره به حضرت علی می کند، و روایاتی که در مورد ایشان بین شیعه و سنی وجود دارد، به من می گوید ایشان در اداره کردن چند همسرش و چند فرزندش، عاقلانه و عادلانه و مدبّرانه عمل می کرده است.

نمی دانم طراح محترم سؤال، عرایض بنده را نسبتاً پذیرفتنی می داند، یا عرایض بنده را مغلطه و سفسطه و ... می داند. به هر حال من اینها به فکرم رسید.

حق و عدل ، فوق مقتضیات سیاسی و ... است

               بسم الله الرحمان الرحیم.

            عرض ادب و عشق و ارادت به پیشگاه حضرت علی علیه السلام، در شب بیست و یکم ماه رمضان.

            متأسفانه خیلی از ماها، می گوئیم حق و می گوئیم عدل و می گوئیم حضرت مولا علی، اما در عمل، به اقتضای گرایشهایمان و علائقمان به افراد مختلف و جریانات مختلف، بعضاً به طور کاملاً واضح در برابر حق و در برابر عدل می ایستیم. چون چشممان را به روی حق و عدل می بندیم، و طبق علائقمان و گرایشهایمان نظر می دهیم، می پنداریم حق و عدل نور ندارند و نورشان تابیده نمی شود و آشکار نمی شود حقیقت.

            در گفت و گوی زیر که شصت سال قبل در سال 1331 در مجلس شورای ملی انجام شده است، می بینید علاقه ی بعضی افراد برای مجازات نشدن یک فرد که مرتکب قتل شده بوده، به بهانه ی این که قاتلان شهدای سی ام تیر هنوز مجازات نشده اند، تقریباً واضح است. شاید این گونه گفت و گوها و این جانبداریها دهها و صدها نمنونه اش قبل از آن تاریخ بوده است و بعد از آن هم بوده و الان هم هست و بعدها هم خواهد بود.

            دو مسئله است. یک مسئله، مسئله ی رفتن فرد فرد ما به سمت حق و عدالت. این مسئله، فردی است. ممکن است راههایی باشد گرایش و علاقه ی فرد فرد آحاد یک جامعه به سمت حق و عدل را بیشتر کرد، یا کمتر کرد. یک مسئله هم، دستگاه قضائی است. این مسئله شاید بسیار مهمتر از مسئله ی اول باشد. اگر دستگاه قضائی در جامعه، بر اساس حق و عدل باشد و تبعیض در آن نباشد، و اگر قانونش غیر دموکراتیک است، همان قانون غیر دموکراتیک در مورد همه یکسان اعمال شود، دیگر محملی نخواهد بود که بگویند چون چندین نفر قاتلان شهدای سی ام تیر مجازات نشده اند پس قاتل دکتر عبدالحمید زنگنه را هم مجازات نکنید (یا در مجازاتش عجله نکنید).

            در سخنان ذیل، قنات آبادی می گوید «آن چیزى که این مانع را بطور برق آسا از بین برد و ما را بسرعت برق بجلو راند گلوله استاد خلیل طهماسبى بود»، و البته ایشان نام آن عملیات را «ترور» نمی گوید.  و می گوید «این مرد تحت تاثیر این تبلیغات یک همچو عملى کرده است آن هم با این ایده و با این عقیده که منهم مثل استاد خلیل طهماسبى میروم فداکارى میکنم و یکى ازخارهاى راه را برمیدارم»، یعنی «ترور» را «فداکاری» می نامد.

            در صورت تمایل به گفت و گوی چند نماینده ی مجلس در شصت سال قبل (سال 1331) توجه کنید:

«مشروح مذاکرات مجلس ملى، دوره ‏17، ص: 38

جلسه: 38

صورت مشروح مذاکرات مجلس روز پنجشنبه بیست و دوم آبان ماه 1331

نایب رئیس آقاى قنات آبادى وقت شما تمام شده است‏

قنات آبادى دو سه دقیقه دیگر عرضى دارم‏

نایب رئیس بفرمایید

شمس قنات آبادى بنابراین سرچشمه بایدبابیل گرفت و نگذاشت طورى بشود که که نشود با پیل از آن گذشت ادبیات مخصوص قزوین است (خنده حضار) مطلب دیگرى که مى خواستم عرض کنم گو اینکه امروز هم موضوعش منتفى شده بیان یک حقیقت خیلى خیلى ساده است و آن این است که گلوله استاد خلیل طهماسبى اگر نبود وضع مملکت باینجا نمى کشید من گمان نمیکنم هیچ شخص باوجدانى منکر این مطلب باشد چون بزرگترین عاملى که ملیون این مملکت را فلج کرده بود و همه چیز ما را تهدید میکرد آن کسى بودکه گلوله استادخلیل طهماسبى نابودش کرد اگر او نبود کار باین جا نمى کشید من نمى گویم اگر مانع برداشته نمى شد ملت تسلیم میشد من نمیگویم زعماى ملى دست از مبارزه برمى داشتند من نمى گویم جبهه ملى عقب مى نشست نه جبهه ملى یک افراد مصممى داشت که اینها حاضر بودند تا سرحد مرگ این مبارزه را دنبال کنند این مطلب را همه دیدند و همه هم قبول کردند اما آن چیزى که این مانع را بطور برق آسا از بین برد و ما را بسرعت برق بجلو راند گلوله استاد خلیل طهماسبى بود متاسفانه بعد از اینکه آن قانون در این مجلس تصویب شد سناى سابق خیلى معطل کرد و با وجود اینکه بنده روزى در پشت این تریبون عرض کردم خطالب به مجلس سنا که این دم شیر است ببازى مگیر معذلک آنها چون پنبه در گوشهاى مبارکشان بود با دم شیر بازى کردند و عاقبت رفت بر آنها آنچه که همه دیدند متاسفانه پس از تصویب و توشیح هنوز این استاد خلیل طهماسبى در زندان بسر مى برد و من با وجود اینکه شنیدم براى درج بروزنامه رسمى فرستاده اند ولى این شخص هنوز در زندان است انتظار دارم که وزارت دادگسترى مقدمات خلاصى ایشان را ز زندان فراهم کند یعنى ایشان همین دوروزه امروز و فردا از زندان بیرون بیایند و بروند عقب کسب و کارشان مطلب دیگر تلگرافى است از قم از قم از تهران از تهران از تهران از باز هم قم قم شهر مذهبى قم قم قم براى بنده رسیده است و اکثرش هم بعنوان حضرت آیت الله کاشانى است رونوشتش هم براى بنده خطاب به آقایان نمایندگان محترم مجلس که مردم و دستجات و اصناف مختلف تقاضا کرده اند وزارت دادگسترى از مجازات نصرت الله قمى قائل دکتر زنگنه تخفیف قانونى قائل بشود یعنى یک درجه تخفیف بدهند این تلگرافاتى است که به بنده رسیده است من با بعضى از زعماى امور و مسئولین امر صحبت کردم راجع باین امر و مخصوصا یک نکته ایى را تذکر دادم و آن این است که گفتم در سى ام تیر در این مملکت 70- 80 نفر از بهترین جوانهاى ما در این خیابان از ظلم و جور باتکاى یک وحشیگرى عجیبى شربت شهادت نوشیدند و هنوز مو از سر یک نفر از قتله این 70- 80 از افراد ملت ایران کم نشده است یعنى آنهایى که باعث کشتار این 70- 80 نفر شده اند یک مو از سرشان کم نشده است چه اصرارى است که یک فردى از این مملکت که یک فردى از هیئت حاکمه را زده است اینقدر عجله دارند در نابود کردن او در حالى که زمانى که این نصرت الله قمى این عمل را کرد زمانى که گلوله را بطرف دکتر زنگنه خالى کرد موقعى بود که یک تبلیغات سوء علیه این شخص تمام کسانى را که با رزم آرا همکارى کردند بحد اعلاى شدت رسیده بود و این مرد تحت تاثیر این تبلیغات یک همچو عملى کرده است آن هم با این ایده و با این عقیده که منهم مثل استاد خلیل طهماسبى میروم فداکارى میکنم و یکى ازخارهاى راه را برمیدارم (کریمى بد کرده هم او بایدکشته شود و هم قتله 30 تیر) خیر اینطور نیست آقا امضاى دکتر زنگنه پاى قراداد گس گلشاییان است (کریمى اگر بنا بشود خائنین کشته بشوند از دکتر زنگنه خائن تر خیلى هست) منافات ندارد اگر خائن خیلى بود یکى را کشته نباید او را کشت حق فوق مقتضیات محلى است (ناصر ذوالفقارى او در کابینه رزم آرا نبود او امضاء نکرده بود) اگر وزیر کابینه رزم آرا نبودن و قانون گس گلشاییان را او امضا نکرد قانون مطبوعات اقبال زنگنه را ونوشت قانونى که او نوشت پدر مردم را در زندان درمیآوردند اصلا آزادى را توى این مملکت خفه کرد چه اصرارى است 80 نفر از برادارن ما را در این مملکت کشتند و یک مو از سر قتله کم نشده است یک فرد از هئیت حاکمه را کشته اند اینقدر با عجله او را محاکمه میکنند این وضع قابل دوام نیست غرض این تلگرافاتاتى است که تقدیم مقام ریاست میشود یک نامه ایى هم هست از طرف زندانیان شیراز که این ورق قرآن مبارک را هم به ان ملحق کرده اند و بمن سوگند داده اندکه باین قرآن این مطلب را بعرض آقایان محترم برسانم و آن این است زندانیانى که در اعماق زندان سالها ست مشغول جان کندن هستند دلشان خوش بود که لایحه تعلیق زندانیان مى آید به مجلس و تصویب میشد و از نمایندگان ملت تقاضا کرده اند که این لایحه را زودتر طرح و تصویب بکنند و توجه سریع و دقیقى بفرمایند (اخگر امضا مى کنیم)»

تأثیر متفاوت رسانه ها ی مختلف

                  بسم الله الرحمان الرحیم.

            دو سه سال پیش در دست دوم فروشیهای میدان انقلاب دنبال کتابهایی می گشتم. یادم است کتابفروش، کتابی نشانم داد و پیشنهاد کرد من بخرم. کتاب درباره ی شبهای شعر گوته بود. نمی دانم چرا نخریدم.

            ظاهراً آن کتاب، مشخصاتش این طور است: ده‌ ش‍ب‌ (ش‍ب‍ه‍ای‌ ش‍اع‍ران‌ و ن‍وی‍س‍ن‍دگ‍ان‌ در ان‍ج‍م‍ن‌ ف‍ره‍ن‍گ‍ی‌ ای‍ران‌ و آل‍م‍ان‌)، به ک‍وش‍ش‌ ن‍اص‍ر م‍ؤذن‌، تهران، انتشارات امیر کبیر و کانون نویسندگان ایران، 1357، 694 صفحه.

            پریشب جایی بودم، پخش اول یا تکرار برنامه ی شبهای شعر گوته را کانال .......... نشان داد. من به فکرم آمد ای کاش دو سه سال قبل کتابی را که مربوط به شبهای شعر گوته بود خریده بودم. امروز رفتم دست دوم فروشیهای میدان انقلاب. یک کتابفروش به من گفت: «شما امروز سومین نفری هستی آمده ای سراغ این کتاب را می گیری.»

            کتاب گیرم نیامد. اما با خودم گفتم ببین کانال .......... چه اثری دارد روی ببیندگان و شنوندگانش.

            مسلماً جمهوری ی اسلامی ی ایران از تأثیر و میزان تأثیر کانالهایی مانند ..........  آگاه است. دلیل این هم که مأموران پلیس در خیابانها و کوچه ها می گردند تا دیشها را جمع کنند، همین است.

            تصور می کنید پانصد قسمت برنامه ی دیروز امروز فردا، تأثیر یک برنامه ی کانال .......... را دارد؟

            من چند ماه قبل در قسمتی از مؤسسه ی روزنامه ی کیهان نشسته بودم. یکی از آقایان آن روزنامه، به یک آقای دیگر آن روزنامه گفت دلار ... تومان است. آقای دیگر گفت نه، کیهان نوشته ... تومان است. آقای اول گفت: کیهان را ول کن بابا، قیمت واقعی آن است که کانال .......... دیشب گفت!!

           

عدالت یعنی ...؟

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            مرحوم امام خمینی، شش بهمن 1357، در جواب سؤال ریچارد فالک استاد دانشگاه پرینستون آمریکا:

            «رئیس مذهب ما «1» که حکومتش وسیع بود- چندین مقابل ایران، حجاز و مصر و ایران و همه آنها تحت سیطره او بود- زندگى‏اش از همه افراد ملت پایینتر بود. عدالت را بالاتر از هر کس که تصور شود اجرا مى‏کرد. در محکمه اگر ادعایى علیه او بود حاضر مى‏شد، در محکمه مى‏نشست. حکم خلاف [قاضى‏] را قبول مى‏کرد. تشیع در عین مقاومت، عادل است؛ و عدالت یعنى «نه ظلم بکن و نه زیر بار ظلم برو». برنامه تشیع را امام ما در این دو کلمه خلاصه کرد: نه تحمل ظلم بکن و نه ظالم باش. برنامه کلى تشیع و اسلام همین است ... همین است. تشیع از قرآن است.»

            پایان نقل سخن مرحوم امام خمینی.

            نویسنده ی وبلاگ:

            درباره ی این که «عدالت یعنی نه ظلم بکن و نه زیر بار ظلم برو»، با توجه به این که ظاهراً از مُسلّمات است که حضرت علی عملاً زیر بار خلافت خلفای اول و دوم و سوم رفت، و با توجه به این که ظاهراً خلافت خلفای اول و دوم و سوم «قرار دادن فرد مناسب در موضع مناسب» نبود و به عبارتی «عدل نبود» و «ظلم بود»، با توجه به مجموع اینها ظاهراً نمی توان قبول کرد که «عدالت یعنی نه ظلم بکن و نه زیر بار ظلم برو». توضیح می دهم:

            این که «عدالت، از جمله شامل ظلم نکردن است»، من تردیدی در این ندارم. ظلم نکردن، شرط لازم عدالت است. عدالت الاهی و عدالت اجتماعی. اما این که «عدالت، از جمله شامل زیر بار ظلم نرفتن است»، با توجه به این که «زیر بار ظلم نرفتن» بستگی به امکانات و شرایط و توانائی ی افراد دارد، بنده تردید دارم اگر بنده ی نوعی به دلیل ناتوانی ام، زیر بار ظلم بروم، این یعنی «من عادل نیستم». حتا نمونه ی حضرت علی را عرض کردم. ظاهراً شکی نیست حضرت علی به دلیل آماده نبودن شرایط اجتماعی و ...، زیر بار ظلم رفت. و خب ما مطلقاً در عدالت علی شک نداریم. گمان کنم نتیجه چنین می توان گرفت که «زیر بار ظلم نرفتن» به خودی ی خود از شرایط عدالت نیست. هرچند باید سعی کرد زیر بار ظلم نرفت. به تعبیر حماسی ی امام حسین: «هیهات من الذلة.»

            درباره ی این فرمایش مرحوم امام خمینی هم که: «برنامه تشیع را امام ما در این دو کلمه خلاصه کرد: نه تحمل ظلم بکن و نه ظالم باش. برنامه کلى تشیع و اسلام همین است.»

            مگر برنامه ی کلی ی اهل سنت این است که ظلم بکن و زیر بار ظلم برو؟

            مگر برنامه ی کلی ی مسیحیت و یهودیت این است که ظلم بکن و زیر بار ظلم برو؟

            گمان کنم تمام جهان بینیها و ایدئولوژیهای دینی و غیر دینی، در مقام حرف، از «عدالت» و «ظلم نکن و زیر بار ظلم نرو» سخن می گویند. باید دید در عمل، در حکومت و حکومتداری و تقسیم قوا و تفکیک قوای حکومتی و مشخص کردن زمانمند بودن یا نبودن دوران زمامداری ی رئیس حکومت و پاسخگو بودن یا نبودن رئیس حکومت و بودن یا نبودن نظارت جدی بر رئیس حکومت و بر قسمتهای مهم حکومت، از نظریات آزادیخواهانه و مردمی و دموکراتیک استفاده می شود و به شکل مردمی و دموکراتیک عمل می شود، یا نه.

لَه لَه ِ کُشتن و دار زدن و تیرباران کردن

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            یک) بعد از نخست وزیری ی مصدق، قبل از انقلاب 1357:

مجلس دوره ی 18، یازده خرداد 1333:

«میراشرافى: ابوالقاسم امینى که خیانت و فرار کرد، اگر بدارش زده بودند اینطور نمیشد»

دو) میراشرافی، که دلخور بود چرا ابوالقاسم امینی (برادر علی امینی ی نخست وزیر) را دار نزده بودند، خودش بعد از انقلاب اسلامی به حکم دادگاه انقلاب اسلامی اعدام شد.

سه) فردی که حکم داد میراشرافی اعدام شود و آن فرد را با صدای بلند تشویق می کردند در دادگاه، خودش چند سال بعد به حکم فرد دیگر اعدام شد.

چهار) بعد از انقلاب اسلامی:

مجلس دوره ی اول:

«خلخالى- جمال امامى و نورالدین امامى و شریف و تقى زاده و صدرالاشرافها در آن مجلس بودندکه اگر الان وجود داشتند در محکمه انقلابى حکمشان اعدام بود. و آن مجلس که مصدق آنرا منحل کرد در واقع مجلس ملى نبود بکله ضد ملى بود و مصدق در آن زمان حکومت ملى داشت.

آیت- جمال امام در آن مجلس نبود.

محلاتى- هر گونه مسائل اختلافى خیانت به اسلام است.

رئیس- اقایان تذکر میدهم بفرمائید بنشینید آقاى کاشانى خواهش میکنم بفرمائید بنشینید. آقاى خلخالى خواهش میکنم سکوت کنید.»

پنج) می بینید آقای خلخالی، بجز افرادی که زنده بودند و آنها را در دادگاه عدل اسلامی، اعدام می کرد، حتا مُرده ها را هم در نظر داشته، که اگر نمرده بودند و زنده بودند، در محکمه ی انقلابی (به ریاست ایشان، بدون وکیل، بدون هیئت منصفه) حکم آنها را اعدام مقرر می کرده.

و خوشا به حال نورالدین امامی خوئی، که در زمان این سخنان آیت الله العظمی آقای خلخالی (آقای خلخالی رساله ی توضیح المسائل داشته) در مجلس شورای اسلامی، در واقع زنده بوده، اما آقای خلخالی گمان می کرده او مرده است! نورالدین امامی خوئی در سال 1370 فوت کرد.